در برنامۀ دیگری از مجموعۀ «یک روایت» با هادی خرسندی، نویسنده و شاعر و طنزپرداز ساکن لندن، به گفتوگو نشستهایم.
هادی خرسندی پس از انقلاب ۵۷ و با روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی، در چهار دههٔ گذشته، با طنزهای گزنده و اشعار انتقادی خود به فعالیت علیه حکومت اسلامگراها پرداخته و همچنان به این کار ادامه میدهد.
هادی خرسندی که در روزهای وقوع انقلاب در لندن زندگی میکرد، روایت میکند که چرا چهار روز پس از ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به تهران بازگشت و چطور شد که فرار را بر قرار ترجیح داد و دوباره به لندن برگشت. او انقلاب ۵۷ را نتیجهٔ «یک سوءتفاهم بزرگ» میداند.
هادی خرسندی در این روایت همچنین توضیح میدهد که چرا بلافاصله در لندن دست به انتشار نشریهٔ طنز «اصغرآقا» زد و چه شد که چاپ و انتشار آن نشریه را پس از سالها متوقف کرد.
طنزهای هادی خرسندی در نشریهٔ «اصغرآقا» بهاندازهای برای حاکمان تهران ناخوشایند بود که در سال ۱۳۶۳ «تصمیم گرفتند او را ترور کنند» و برای اجرای این طرح تیمی را به لندن اعزام کردند، اما «طرح سوءقصد به جان هادی خرسندی» نافرجام ماند که جزئیات این ماجرا را هم از زبان او میشنویم.
هادی خرسندی همچنین نقش ابوالقاسم مصباحی، از مأموران امنیتی وقت جمهوری اسلامی در اروپا، و افشای «طرح ترورش» را تشریح میکند و میگوید که چگونه آقای مصباحی آن را به پلیس اسکاتلندیارد خبر داده بود.
آقای خرسندی میگوید که حدود پنج سال پیش همراه پسرش برای دیدار ابوالقاسم مصباحی به شهر دوسلدورف آلمان رفته و در منزلش با او نهار خورده است.
هادی خرسندی همچنین از دلتنگیهای این روزهایش سخن میگوید و توضیح میدهد چرا میخواهد که «ایران به او برگردد».