نخستین مناظره از پنج مناظرۀ انتخابات ریاستجمهوری زودهنگام ۱۴۰۳ برنامهای طولانی و کسلکننده بود. پخش فیلم تبلیغاتی و احساساتی در مورد ابراهیم رئیسی نیز از همان ابتدا عملاً فضا را به سمتی برد که نقد دولت او پرهزینه شود و «شهیدسازی» مورد نظر حکومت از رئیسی به تأیید همۀ نامزدها ازجمله پزشکیان برسد که حداقل در ظاهر ادعا میکند کاندیدای مخالف با وضع موجود است.
سؤالها و صحبتهای کارشناسان کلی و بدون طرح سؤال مشخص و بهروز بود و عملاً تمایز بین کاندیداها در حوزۀ دیدگاه اقتصادی مشخص نشد. کیفیت نازل سخنان، فقدان دانش و شناخت از اصول پایهای اقتصاد و سخن گفتن به گونهای که گویی همۀ آنها تا کنون مسئولیتی نداشتهاند و تازه از نقطۀ صفر کار را شروع کردند، اثرگذاری این مناظره را تقریباً به نقطۀ صفر رساند.
این ارزیابی متکی به شکاف بزرگ بین انتظارات و واقعیت رخداده در مناظرۀ اول است که بهنوعی میتواند از حیث اثرگذاری بر برونداد انتخابات، آخرین مناظره نیز باشد.
کارکرد مناظرههای انتخاباتی در آشکار کردن محل نزاع و رودررو قرار گرفتن نقاط تیز اختلافات و غیریتسازی است. این مناظره اگرچه با برخوردهای کمدامنه همراه بود، اما عملاً فضای دوقطبی در آن شکل نگرفت.
مسعود پزشکیان علیرغم تحریکات علیرضا زاکانی و امیرحسین قاضیزاده هاشمی حاضر نشد وارد بحث جدی شود و نادرستی ادعاهای آنها را آشکار سازد. احتمالاً پزشکیان برای رعایت خطوط قرمز و توافقات پشتپرده حاضر نیست که به رویارویی جدی با اصولگرایان و نقد عملکرد دولت رئیسی بپردازد.
از لحاظ نوع صحبت، سخنوری و بیان سیاسی، مصطفی پورمحمدی فاصلۀ بسیاری با دیگران داشت، اما مشکل او امتناع ساختاری رأیآوری بهدلیل سوابق امنیتی و جایگاه است. او سعی کرد از وضعیت موجود فاصله بگیرد و بخش معترض و خاکستری را هدف قرار دهد. اما حملۀ قاضیزاده هاشمی باعث شد ماهیت امنیتی خود را آشکار کند و با ستایشگری از علی خامنهای، پروپاگاندای حکومت در سیاست خارجی را تکرار کند.
پورمحمدی اگرچه به اصولگرایان تعلق دارد، اما به نظر میرسد پایگاه رأی مشترک بیشتری با پزشکیان بهخصوص در آراء سیال داشته باشد.
زاکانی بر اساس ویژگیهای شخصیتی و سابقۀ فعالیت در قالب بسیجیان حزباللهی که از آنان به «گروه فشار» یاد میشود، خط اول تهاجم به پزشکیان و حامیانش بود و حملات متعددی را به دولت روحانی و اصلاحطلبان صورت داد. اما تناقضها، دوری نسبی از نزاکت و ادعاهای دروغآمیز او مزیتی برایش در مناظره ایجاد نکرد.
قاضیزاده هاشمی تکرار دورۀ قبل بود اما به نظر میرسد وی از این کاندیداتوریها به عنوان یک حساب سپرده سیاسی برای آینده استفاده میکند. اما زاکانی در ارتقای موقعیت خود در جمع اصولگرایان در نخستین مناظره ناکام بود.
محمدباقر قالیباف اگرچه نکته خاص و جلبکنندهای در مناظره نگفت اما با مرزبندی با دولت رئیسی و بهخصوص همراهی با ضرورت برداشته شدن تحریمها در کنار افزایش توان داخلی، تلاش کرد حساسیتهای منفی نسبت به خودش را کاهش دهد.
ارسال پیام گسست از عملکرد دولت رئیسی، میتواند موقعیت قالیباف را در آراء سیال ارتقا دهد. قالیباف برخورد تقابلی با پزشکیان و اصلاحطلبها هم نکرد. او بر روی افزایش حقوق کارگران و مزدبگیران مانور داد که شاید برای کسانی که نگاه کوتاهمدت و موردی به انتخابات دارند، اثرگذار باشد.
پادزهر این رویکرد قالیباف، میتوانست برخورد پزشکیان باشد تا نادرستی ادعاهای وی و نقشش در ممانعت از بازسازی برجام را آشکار کند، اما پزشکیان چنین کاری نکرد. او حتی در حوزه اقتصادی نیز با ادعاهای بزرگ و ناشدنی قالیباف در برخورد با خودروسازهای داخلی و افزایش حقوق برابر با نرخ تورم نیز وارد چالش نشد.
پزشکیان از مصاحبه اولیه به صورت نسبی بهتر عمل کرد اما کماکان مشکلات اصلی او پابرجا است. مناظره اول نشان داد که موجسازی از سوی پزشکیان دشوار و چه بسا ناشدنی است. موجسازی نیازمند قطبی کردن فضا است که پزشکیان خود از آن گریزان است.
چالشهای دیگر پزشکیان عدم اشراف بر مسائل سیاسی و اقتصادی، بهروز نبودن، ضعف مهارت سیاسی، بازی با کلمات و کلیگویی است. پزشکیان بار دیگر نشان داد که درکی از سیاست بهعنوان فرایند حل منازعه ندارد و میپندارد که با موعظه و ارجاع به کتب دینی مثل نهجالبلاغه میتوان اجماع ایجاد کرد.
تئوری و عملگرایی سیاسی گوشزد میکند که منازعات سیاسی قابل رفع نیستند و زمانی میتوانند به شکل مسالمتآمیز حل شوند که قواعد بازی منصفانه برای مشارکت همۀ بازیگران و انتخاب آزادانۀ مردم وجود داشته باشد؛ امری که پزشکیان با دعوت جامعه به پذیرش اصل ولایت فقیه و بالادستیِ علی خامنهای که نوعی استبداد دینی است، از آن غفلت کرده و با دعوت به تفاهم با حاکم خودکامه عمق استراتژیک اقتدارگرایی سیاسی را گسترش میدهد.
با این حال، بخشهایی از صحبتهای او در شبکههای اجتماعی تا حدی مورد توجه قرار گرفت که وارد چالش محدود شد. او با اشاره به وضعیت بهتر ایران از ترکیه در پیش از انقلاب، خواسته یا ناخواسته، به نفع حکومت پهلوی سمتگیری کرد که البته با مواضع دیگرش تعارض دارد که میخواهد تغییرات مورد نظر مردم را با رعایت سیاستها و نظرات خامنهای اجرا کند.
در مجموع تردیدها نسبت به امکان اثرگذاری پزشکیان در حوزۀ اقتصادی ولو در سطح اختیارات ریاستجمهوری نیز برطرف نشد. تلاش پزشکیان برای دوگانهسازی پیرامون تحریم در برابر قالیباف و پورمحمدی هم نتیجهبخش نبود. اشراف اطلاعاتی او بسیار کم بود تا جایی که در مورد عملکرد مجلس شورای اسلامی نیز از رقیبش قالیباف کمک خواست.
سعید جلیلی همانی بود که در انتخاباتهای ۹۲ و ۱۴۰۰ ظاهر شده بود و مثل یک نوار ضبطشده حرفهای کلی و ادعاهای بزرگ قبلیاش را تکرار میکرد. او و نزدیکانش در سطح کوچک نیز نتوانستهاند این ادعاها را عملی کنند. تقریباً هیچ حرف مهمی که در چارچوب واقعیتهای سیاسی ایران قابل درک باشد، جاری نشد.
جلیلی در این مناظره موفق به بهبود موقعیت خودش نشد و بیشتر به این ذهنیت در جامعۀ مخاطب برنامه دامن زد که از حداقل اهلیت هم برخوردار نیست.
بخش پایانی مناظره ضعیفتر از دیگر بخشهای آن بود. پزشکیان و پورمحمدی با خواندن مطلب از روی کاغذ قافیه را به رقبا باختند. جلیلی، زاکانی و قاضیزاده هاشمی خود را ادامۀ رئیسی جلوه دادند. سه کاندیدای دیگر هم با رئیسی تقابل علنی نکردند اما موضوعاتی را مطرح کردند که با نگاه غالب بر دولت او به درجات متفاوت زاویه داشت.
از لحاظ افزوده شدن بر آراء بالقوه، میتوان قالیباف را برندۀ این مناظره تلقی کرد اما بهلحاظ نمایش توان سیاسی، پورمحمدی جلوتر از همه بود. در موضوع نمایش پوپولیسم و فقدان مهارت در حکمرانی خوب، همۀ کاندیداها نمرۀ مردودی گرفتند اما وضع پزشکیان بهطور نسبی بهتر بود. با این حال، تأثیر این مناظره افزایش تردید در مرددها بود که میتواند به ضرر پزشکیان عمل کند.
با همۀ این اوصاف، باید توجه داشت که هنوز چهار مناظرۀ دیگر باقی مانده و مناظرههای سیاسی و فرهنگی ممکن است شرایط را عوض کند؛ هرچند کاهش انتظارات از تأثیر مناظرهها خودش از برآیندهای مناظرۀ اول بود.