سوابق طولانی و قطور برخی نامزدها مثل قالیباف و جلیلی و پس از آنها زاکانی و قاضیزاده که از آنها با عنوان نامزدهای پوششی یاد میشود و خاستگاه سیاسی پزشکیان هیچکدام نتوانسته شور و هیجان مناظرات انتخاباتی دورههای پیشین را تکرار کند.
در مناظرهٔ دوم تکرار جملات و شعارها چنان بود که حتی گاهی خود نامزدها هم به همدیگر تذکر میدادند. از این جهت، میتوان گفت آن دسته از فعالان سیاسی و انتخاباتی که امید داشتند با انجام مناظرات تنور انتخابات گرم شود، حسابهایشان غلط از آب درآمده است.
دومین مناظرهٔ شش نامزد چهاردهمین ریاستجمهوری پنجشنبه ۳۱ خرداد برگزار شد. کشته شدن ابراهیم رئیسی در سومین سال دولتش و عزم حکومت برای قرار دادن او در هالهای از نور و تقدس مانع آن شده که نامزدها بهطور دقیق و متکی بر آمار وضعیت اقتصادی و اجتماعی دورهٔ او و آثار بهجامانده را نقد کنند. در عوض، دو دولت روحانی، همواره و همچنان مرکز توجه و تخطئه قرار دارد.
میراث دردسرساز احمدینژاد
سال ۸۹ طرح تحول اقتصادی با عنوان پرداخت یارانهها در دولت احمدینژاد انجام شد که از همان ابتدا هم بهطور گسترده مورد نقد قرار گرفت. میراث این اقدام دردسرساز و غلط، بخش عمدهای از دومین شب مناظرهٔ نامزدها را به خود اختصاص داد و هر کدام از آنها بر اصلاح آن تأکید کردند.
احمدینژاد آن سال با وعدهٔ پرداخت نقدی یارانهها موفق شد آرای زیادی به حساب خود واریز کند و این موضوع هنوز هم مورد استفادهٔ نامزدها است.
علیرضا زاکانی، که اکنون در قامت شهردار تهران نه خوشنام است و نه عملکرد قابل دفاعی دارد، وعدهٔ پرداخت ۲۰ گرم طلا در سال را داد، آن هم فقط با توضیح اینکه ایران ثروتمند است. او از طرح «یارانهٔ طلایی» نام برد که قرار است نصیب تمام خانوادههای ایرانی شود که در مصرف انرژی صرفهجویی میکنند.
بر اساس طرح زاکانی، هر خانواده سه نفره در سال معادل ۲۰ گرم طلا دریافت میکند که به دلیل جنس آن مصون از تورم است. او طرح و نموداری هم از اجرای این طرحش نمایش داد تا نشان دهد با شروع دولت او فقر از همان ابتدا ریشهکن میشود. این درحالی است که براساس آمار رسمی، دستکم حدود ۳۰ درصد از جمعیت ایران زیر خط فقر هستند، یعنی نزدیک به ۲۶ میلیون نفر.
شاید همین موضوع میتوانست محلی برای بحث و گفتوگو باشد، اما علیرغم آنکه زاکانی آن را در دو مرحله هم مطرح کرد، هیچکدام از نامزدها نه ایرادی به آن وارد کرد و نه تلاشی برای به چالش کشیدن آن نشان داد. زاکانی حتی وعدهٔ بنزین ۱۵۰۰ تومانی داد؛ یعنی نصف قیمت فعلی. سایر نامزدها تنها به موضوع یارانهها و عدم هدفمندی آن اشاره کردند و بحثهای بیشتر و مؤثری نداشتند.
این تنها جایی نبود که زاکانی از احمدینژاد الگو گرفت؛ در جایی دیگر نیز مجموعهای از تصاویر را که عموماً مرتبط با حسن روحانی و دولت او بود، دست گرفت و ورق زد و انتقادات دولت روحانی به مسکن مهر، بازداشت برادر او و چندین مورد دیگر را نقد کرد. در آخر هم جملهٔ یادآور احمدینژاد را تکرار کرد که «آقای پزشکیان، من به شما علاقه دارم، اما شما قرار است دولت سوم روحانی را اداره کنید».
زاکانی حتی از مشاور پزشکیان ایراد گرفت که چرا گفته است دولت رئیسی فلاکتبار بوده، بعد خودش از هشت سال دولت روحانی با تعبیر «دوره سیاه» نام برد و در جملهای عجیب و پیچیده گفت که «شهید رئیسی حتماً از رئیسی زنده موثرتر است».
پیادهسوار پوششی
سیدامیرحسین قاضیزاده هاشمی در انتخابات ۱۴۰۰ به نفع رئیسی کنارهگیری کرد و به ریاست بنیاد شهید رسید. او تنها کسی بود که بهطور مداوم به عملکرد دولت رئیسی اشاره میکرد و برای نمایش عملکرد مثبتش به دوره سهسالهاش در بنیاد شهید و ایثارگران اشاره میکرد.
قاضیزاده در تمام مدت مناظره هیچ تلاشی برای جلب نظر و کسب رأی نکرد. او در جایی در نقد عملکرد دولت روحانی گفت: «یارانهای که در زمان آقای روحانی معادل سه دلار ارزش داشت، در زمان سید محرومان و با تلاش دولت او به ۱۱ دلار رسید.» در اینجا هم هیچکدام از نامزدها تذکر ندادند که آن زمان یارانه ۴۵ هزار تومان بود و حالا ۳۰۰ هزار تومان است یا رکورد دلار حدود ۷۰ هزار تومانی در زمان دولت رئیسی زده شده است.
نبودِ دیالوگ میان نامزدها و حتی پاسخ ندادن به سؤالاتی که از آنها میشد، این احتمال را تقویت میکند که آنها هیچکدام دیگری را جدی نمیگیرد. پوششیها خوب همدیگر را میشناسند و اصلیها وارد بازی و مجادله با آنها نمیشوند یا آنها را تأثیرگذار نمیدانند؛ هر چند مباحث طرحشده هم چندان بحثبرانگیز نیست.
مرد امنیتی که میگوید مردم باورشان ندارند
در میان نامزدها، مصطفی پورمحمدی که از ابتدای انقلاب تا کنون همواره در ساختار قدرت و بهخصوص دولتها حضور داشته و سایهٔ شخصیت امنیتیاش از هر نوع مسئولیتی پررنگتر بوده، به نظر شناخت بهتری از وضعیت اجتماع داشت و چندباری به عدم محبوبیت و باورناپذیریشان توسط مردم اشاره کرد. او بهدرستی اشاره کرد که توزیع یارانه موجب غنیتر شدن عدهای و فقیرتر شدن عدهای دیگر شده است.
او موضوع بیتوجهی و انکار تحریمها را پیش کشید و سعید جلیلی را بهطور مستقیم خطاب قرار داد. حتی در مورد FATF به خاطرهای در سال ۹۵ اشاره کرد که در جلسه شورای امنیت بحث شد «و در پایان آن جلسه، سعید جلیلی پیش من آمد و گفت اگر تو مسئول باشی، قبول دارم، اما آقایان را قبول نداریم. گفتم اصل مسئله را بپذیریم، بعد ببینیم چه شروط و قیودی بگذاریم. اکنون ۱۰–۱۱ سال است تبادل مالی ما قفل است و منابع نداریم و اقتصاد در ریل درستی نیست».
این توضیحات را همهٔ جمع بهمثابهٔ یک ذکر خاطره شنیدند و هیچکدام نه آن را ادامه دادند و نه نقد و بررسی کردند. حتی جلیلی هم به عنوان فردی که مورد خطاب قرار گرفته بود، از آن گذشت.
پورمحمدی همچنین بهدرستی اشاره کرد که «هفت هشت روز است تبلیغات ما شروع شده، فضای اجتماعی گرم نیست، حس جدی ندارند، مردم اعتماد ندارند و صداقت ما را جدی نمیبینند. ۱۰ – ۱۵ سال قبل چه کردید که فردا عمل کنید؟» او چندین بار تلاش کرد که قالیباف و جلیلی را به تله بیاندازد، اما هیچکدام وارد زمین بازی نشدند. او حتی قالیباف را متهم کرد که از فرصتها برای فروش نفت استفاده نشده و اگر اتفاقی رخ داده، مناسبات بینالمللی بوده و نه قوانین مجلسی که او رئیس آن است. قالیباف اما به این هم جوابی نداد.
مردی که روی مرز راه میرود
تلاش پزشکیان ظاهراً بیشتر بر آن است که رأی مرزنشینان و مناطق سنینشین را کسب کند. او مدام به مناطق حاشیهای چنگ میزند و از وضعیت اسفناک بهداشت و آموزش آنها یاد میکند. او تنها یک بار آمار و نموداری نشان داد که حاکی از بدتر شدن وضعیت معیشت در دورهٔ سهسالهٔ دولت رئیسی بود.
از میان تمام موضوعاتی که میتوانست محل نقد دولت رئیسی باشد، پزشکیان تنها به بازداشت وزیر کشاورزی دولت رئیسی و فساد موسوم به چای دبش اشاره کرد.
اگرچه پزشکیان به نارضایتی مردم از وضعیت موجود اشاره کرد، اما از هیچکدام از اعتراضات ازجمله دی ۹۶ و آبان ۹۸ و پاییز ۱۴۰۱ بهطور مشخص نام نبرد و تنها گفت که «مردم پشت سر ما قضاوت درستی ندارند. مشکل مدیر ارشد است. مردم از ما ناراضی هستند، چون به آنها انگ میزنیم، برایشان پرونده میسازیم، برای حق و عدالت نیازمند اصلاحات هستیم. امکان ندارد با یک گروه و دسته کشور را درست کنیم. مناطق سنینشین ضعیفتر است و بر اساس عدالت به آنها خدمت نکردیم».
سردار خلبانی که آرزویش پاستور بوده و هست
قالیباف تلاش کرد نقش سال ۹۲ روحانی را بازی کند، اما فقط بر روی چند جمله تأکید کرد که «تحریم کاغذپاره نیست. با مذاکره موافقم. مذاکره یک روش مبارزه است».
سؤالات بیاثر، پاسخهای بیمبنا
سؤالات کاملاً کلی طراحی شده بود و هیچکدام نمیتوانست برنامهٔ نامزدها را نشان دهد، هرچند خودشان هم تأکیدی بر این موضوع نداشتند. اما چندین بار نشان دادند که هیچ ارتباطی با جامعه نه تنها مستقیم بلکه با دنبال کردن اخبار هم ندارند.
زمانی که موضوع بهداشت و درمان مطرح شد، تنها پورمحمدی به موضوع مهاجرت پزشکان و پرستاران اشاره کرد و احترام و اقتصاد را از دلایل آن دانست. در مقابل جلیلی به موضوع تفاوت نسلها به شکلی اشاره کرد که بیشتر در راستای انکار تغییر دیدگاهها و نسل زِد بود. بهادعای جامعهٔ آماریای که او داشت، در یک جمع هم او حرفهای طرف مقابل را درک کرده و هم آنها دیدگاههایش را پذیرفتهاند.
در حالی که آمارها نشان میدهد مقصد پزشکان و پرستاران بیشتر کشورهای عربی است، قاضیزاده هاشمی اعلام کرد که کشورهای اروپایی و آمریکایی پزشکان و پرستاران ایرانی را روی دست میبرند.
قالیباف به موضوع آلودگی آب، خاک و صوتی اشاره کرد، اما نگفت که در دورهٔ شهرداری خودش در تهران این وضعیت را چقدر بهبود داده است.
زمانی که بحث آموزش و پرورش مطرح شد، قالیباف گناه را بر گردن تغییرات زیاد مدیریت انداخت. پورمحمدی اعلام کرد که درست نیست چند صد نفر در وزارت آموزش و پرورش بنشینند و تولید محتوا کنند که بقیه در شهرهای دیگر استفاده کنند، بلکه باید از خلاقیت همه استفاده شود. او نگفت که همین الان در برخی مناطق برای استفاده از زبان مادری در مدارس هنوز چالش وجود دارد.
زاکانی اما صریح گفت که آموزش از خانواده شروع و در مسجد، مدرسه، جامعه و حوزه و دانشگاه ادامه پیدا میکند. او این حق را برای دانشآموزان قائل شد که حرفشان را بزنند، اما اشاره نکرد که چه تعداد دانشجو به دلیل حرف زدن یا از تحصیل محروم شدهاند یا تبعید و زندانیاند.
در موضوع تحصیل، پزشکیان دستبهدامان مناطق محروم و سیستان و بلوچستان شد و گفت: «در مناطق محروم و سیستان مدارسی داریم که فضای معمول هم ندارند. اگر کشور اسلامی هستیم، باید همان خدماتی را بدهیم که به بچههای خودمان میدهیم.»
جلیلی ترجیح داد بهطور کلی بگوید که چون هدفش جهش است، مدرسه لشکر شکوفایی فرصتها است، پس باید برایش برنامهریزی کرد.
در حالی که بحث بر سر استفاده از نخبگان بود، پزشکیان گفت: «برای تعییر باید برخوردهای جناحی و دستهای را کنار بگذاریم. وقتی نخبگان از ایران میروند، افتخار میکنیم که ایرانیاند، اما اگر اینجا بودند، شاید اخراجشان میکردیم.»
مخاطب این حرفها و شعارهای کلی و تکراری مشخص نبود، چراکه وضعیت فعلی را مردم بهتر و عمیقتر از آنها میدانند.
البته جلیلی هم به دهها هزار هیئت علمی اشاره کرد که گنج هستند و میلیونها دانشجو و دانشآموختهای که در کشور حضور دارند و سؤال کرد که نقش آنها در پیشرفت کشور چیست؟ او جای سؤالکننده و جوابدهنده را فراموش کرد.
آخرین دست و پا زدنها بدون حضور ناجی
قاضیزاده هاشمی که به عنوان علمدار ابراهیم رئیسی در این انتخابات شرکت کرده، گفت: «در هشت سال دولت روحانی، آزادی اقتصادی بیشتر بود یا در دولت رئیسی؟ وضعیت معیشت بعد از ۱۴۰۰ بهتر شده یا بدتر شده؟» او بیشتر تلاش داشت آشکار کند که پورمحمدی و پزشکیان قرار است دولت سوم روحانی را برپا کنند، اما حتی تلاشی برای ترساندن مردم از آن دوره و وضعیت هم نمیکرد.
قالیباف در آخرین تلاشش وعدهٔ اعطای کارت رفاه به کسانی داد که حقوق ثابت میگیرند، اما وعدهٔ وسوسهانگیزش اعطای قطعه زمینی در روستاها یا شهرها به کسانی بود که مسکن ندارند و دادن آپارتمان به زوجهای جوان که تا سه سال معاف از پرداخت اجاره هستند. او درحالیکه در سالهای گذشته که رئیس مجلس بوده نتوانسته برای واردات خودرو کاری پیش ببرد، وعدهٔ واردات هم داد.
اگر قرار باشد تندوتیزترین حرفهای نامزدها را بشماریم، شاید به تعداد انگشتان دو دست نرسد؛ هرچند همانها هم نه واکنش آنچنانی بین دیگر نامزدها در پی داشت و نه بازتابی در فضای اجتماعی پیدا کرد.
چالشیترین دیالوگ را شاید بتوان میان پزشکیان و زاکانی پیدا کرد که پزشکیان گفت «پدر مردم را درآوردیم» و زاکانی جواب داد «شما پدر مردم را درآوردید».
اگر قرار بر ارزیابی دومین مناظره باشد، این برنامهٔ چهارساعته بیشتر تکگوییهایی از پیش تعیینشده بود که هر نفر در زمان خود به میان صحنه و زیر نور میآمد و میخواند، بیآنکه سؤال مهمی برای دیگر کاندیداها ایجاد کند یا با دیگری وارد چالش اثرگذاری شود.
این مناظره نه قهرمان داشت و نه ضدقهرمان؛ جلسهای بود تقریباً بیحاصل بدون یک چوب خشک برای تنور انتخابات ۸ تیر.