۱۰ سال پیاپی است که از سوی یک مجموعه گسترده نمایش، به نام تئاتر اندرور، در شهر مولهایم آلمان گزیدهای از نمایشنامههایی که در جشنواره سال گذشته فجر در تهران درخشیدهاند به آلمان دعوت و اجرا میشوند.
امسال هم شش گروه نمایشی مرکب از ۲۵ هنرمند تئاتر همراه با دو مأمور دولتی در چهارچوب برنامه تبادل فرهنگی با ایران به آلمان آمدند و به اجرای برنامههایشان پرداختند.
«عجیب ولی واقعی» نام یکی از این نمایشنامهها بود که در قالب رقص- تئاتر و با نقشآفرینی افشین غفاریان اجرا شد.
این هنرمند ۲۳ ساله در پایان برنامه خود که بسیار هم مورد توجه حاضران قرار گرفت، در حالی که مچبند سبز بر دست بسته بود با سردادن شعارهایی مبنی بر آزادی برای ایران، همبستگی با مردم ایران و رأی من کجاست؟ صحنه تئاتر را ترک کرد و به این ترتیب تصمیم گرفت که به ایران بازنگردد.
آقای غفاریان در گفتوگو با رادیو فردا به پرسشهایی در این زمینه پاسخ گفته است.
افشین غفاریان: من احساس کردم به طور غیر مستقیم نمایندگی یک دولت را به عهده دارم. دولتی که وانمود میکند همه چیز در ایران عادی است و هیچ اتفاقی نیافتاده است و اینکه ما گروههای تئاترمان را به خارج از کشور برای اجرا میفرستیم و همه چیز هم خوب و عالی است.
اما این درگیری یا آن تصاویری که من از اتفاقات این چند ماهه در ایران در ذهنم داشتم دائماً برایم چالش برانگیز بود. چند ماه پیش از این انسانهای بیگناهی در خیابانها کشته شدند. بنابر این تصمیم گرفتم که صدایی از جنس صدای مردم باشم.
بنابر این تصمیم گرفتم این بار رقص و تئاترم را به شیوه متفاوتی اجرا کنم و در قالب این اجرا فریاد آزادی برای ایران و همبستگی با مردم را روی صحنه سر دادم و تصمیم گرفتم با مچ بند سبز به روی صحنه بروم.
خوب چرا. طبیعی است. من شخصاً این تصمیم را گرفتم و بعد از اینکه اینکار را انجام دادم در پشت صحنه با من برخورد شد. تهدیدهایی شد. گفتند که تو بازنده خواهی بود. تو به زودی از کاری که انجام دادهای پشیمان خواهی شد. در تهران به استقبالت خواهند آمد. هم به طور مستقیم و هم به شکل غیرمستقیم تهدید شدم.
عجیب ولی واقعی؛ کاری از افشین غفاریان
چون در آلمان کسی را نمی شناختم. تنها کسی که با او از ایران در تماس بودم هنرمندی است که باعث افتخار همه ایرانیان است، شاهرخ مشکین قلم که خودش رقصنده و بازیگر مقیم در فرانسه است. من دائماً از طریق اینترنت با او در تماس بودم.
وقتی این اتفاق افتاد فکر کردم تنها کسی که میتواند به من کمک کند، شاهرخ است. با او تماس گرفتم و از طریق شاهرخ توانستم به فرانسه بیایم و الان هم با آقای مشکینقلم در حال همکاری هستم و روز ۱۳ دسامبر برای نخستین بار در کار جدید آقای مشکین قلم در پاریس روی صحنه خواهم رفت.
امیدوارم که بتوانم از فرصت استفاده کنم و به کارم در فرانسه ادامه دهم و در یک کشور آزاد دیگر آن محدودیتهایی را که برای من و امثال من در تمام این سالها پیش میآوردند را پشت سر بگذارم. بتوانم اینجا آزادانه برقصم و از این واهمه نداشته باشم که رقصیدن حرام و ممنوع است.
امسال هم شش گروه نمایشی مرکب از ۲۵ هنرمند تئاتر همراه با دو مأمور دولتی در چهارچوب برنامه تبادل فرهنگی با ایران به آلمان آمدند و به اجرای برنامههایشان پرداختند.
«عجیب ولی واقعی» نام یکی از این نمایشنامهها بود که در قالب رقص- تئاتر و با نقشآفرینی افشین غفاریان اجرا شد.
این هنرمند ۲۳ ساله در پایان برنامه خود که بسیار هم مورد توجه حاضران قرار گرفت، در حالی که مچبند سبز بر دست بسته بود با سردادن شعارهایی مبنی بر آزادی برای ایران، همبستگی با مردم ایران و رأی من کجاست؟ صحنه تئاتر را ترک کرد و به این ترتیب تصمیم گرفت که به ایران بازنگردد.
آقای غفاریان در گفتوگو با رادیو فردا به پرسشهایی در این زمینه پاسخ گفته است.
- رادیو فردا: آقای غفاریان، چطور شد که در پایان برنامه تصمیم گرفتید به این شکل عمل کنید؟
افشین غفاریان: من احساس کردم به طور غیر مستقیم نمایندگی یک دولت را به عهده دارم. دولتی که وانمود میکند همه چیز در ایران عادی است و هیچ اتفاقی نیافتاده است و اینکه ما گروههای تئاترمان را به خارج از کشور برای اجرا میفرستیم و همه چیز هم خوب و عالی است.
اما این درگیری یا آن تصاویری که من از اتفاقات این چند ماهه در ایران در ذهنم داشتم دائماً برایم چالش برانگیز بود. چند ماه پیش از این انسانهای بیگناهی در خیابانها کشته شدند. بنابر این تصمیم گرفتم که صدایی از جنس صدای مردم باشم.
بنابر این تصمیم گرفتم این بار رقص و تئاترم را به شیوه متفاوتی اجرا کنم و در قالب این اجرا فریاد آزادی برای ایران و همبستگی با مردم را روی صحنه سر دادم و تصمیم گرفتم با مچ بند سبز به روی صحنه بروم.
- دو مأمور دولتی که با شما از ایران آمده بودند، اعتراضی به شما نکردند؟
خوب چرا. طبیعی است. من شخصاً این تصمیم را گرفتم و بعد از اینکه اینکار را انجام دادم در پشت صحنه با من برخورد شد. تهدیدهایی شد. گفتند که تو بازنده خواهی بود. تو به زودی از کاری که انجام دادهای پشیمان خواهی شد. در تهران به استقبالت خواهند آمد. هم به طور مستقیم و هم به شکل غیرمستقیم تهدید شدم.
عجیب ولی واقعی؛ کاری از افشین غفاریان
- آقای غفاریان اجرای تئاتر شما در آلمان بود، اما شما فرانسه را برای اقامت خود انتخاب کردید. چرا علاقه دارید در فرانسه بمانید؟
چون در آلمان کسی را نمی شناختم. تنها کسی که با او از ایران در تماس بودم هنرمندی است که باعث افتخار همه ایرانیان است، شاهرخ مشکین قلم که خودش رقصنده و بازیگر مقیم در فرانسه است. من دائماً از طریق اینترنت با او در تماس بودم.
وقتی این اتفاق افتاد فکر کردم تنها کسی که میتواند به من کمک کند، شاهرخ است. با او تماس گرفتم و از طریق شاهرخ توانستم به فرانسه بیایم و الان هم با آقای مشکینقلم در حال همکاری هستم و روز ۱۳ دسامبر برای نخستین بار در کار جدید آقای مشکین قلم در پاریس روی صحنه خواهم رفت.
- برنامههای آینده خود شما در فرانسه چیست؟
امیدوارم که بتوانم از فرصت استفاده کنم و به کارم در فرانسه ادامه دهم و در یک کشور آزاد دیگر آن محدودیتهایی را که برای من و امثال من در تمام این سالها پیش میآوردند را پشت سر بگذارم. بتوانم اینجا آزادانه برقصم و از این واهمه نداشته باشم که رقصیدن حرام و ممنوع است.