کارکردهای امروزین آیینهای ۱۳ آبان چندان با رخداد اصلی در سال ۱۳۵۸ فاصله گرفته است که از این دگرگونی میتوان چون نمونهای گویا از تحول معنا، پیام و کارکرد رخدادی واحد در گذر زمان و چندگانگی و گسست واقعیت در قالب مفهومی واحد یاد کرد.
همه کشورهای جهان روزهایی را در تاریخ خود «سرنوشت ساز» تلقی کرده و آیینهایی را به مناسبت این روزها برگزار میکنند.
این گونه آیینها با گذشت زمان، به نسبتهای متفاوت، از منشأ، رویداد اصلی و گذشته خود فاصله گرفته و رنگ «حال» را به خود میگیرند اما پیام و کارکردهای منشأ خود را نیز حفظ میکنند.
اما آیینهای ۱۳ آبان، به ویژه در سال جاری، نه فقط از محتوا و پیامهای منشأ خود فاصله گرفته که به رغم تکرار شعار «مرگ بر آمریکا»، کارکردها و اهدافی تازه و مستقل از منشأ اصلی خود را منتقل میکنند.
آیینهای بزرگذاشت ۱۳ آبان امسال نیز حول محور شعارهای ضد آمریکایی شکل میگیرند اما حتی بنیادگرایان نسل دوم، که بر «ضدآمریکایی بودن ۱۳ آبان» تأکید میکنند، نیز از این پیام فاصله گرفته و بر اساس اعلامیههای منتشر شده خود بر آن هستند تا مراسم ۱۳ آبان امسال را به روز مبارزه با «براندازی نرم» بدل کنند و این در حالی است که آقای میرحسین موسوی، از رهبران جنبش اعتراضی نیز در آخرین اعلامیه خود پیام اصلی ۱۳ آبان را «پذیرش رأی مردم» و «تسلیم حاکمت به خواست مردم»ارزیابی کرده است.
هر دو تعریف به تنشهای داخلی نظر داشته و در هر دو مبارز با آمریکا ناپدید یا نقشی فرعی دارد.
از کارکردهای اولیه تا پیامهای کنونی
اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی در سال ۱۳۵۸ از بستر روانشناسی ضدآمریکایی دهههای ۴۰ و ۵۰، از باور همگانی به نقش آمریکا در براندازی دولت مصدق در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، از مخالفت به تقریب عمومی نسلهای گذشته با سلطه آمریکا بر ایران به دوران شاه و حمایت دولت آمریکا از پهلوی دوم و ... برخاست و ریشه در یکی از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی، یعنی استقلال، داشت.
روحانیت شیعه و دیگر گرایشهای اسلامی آن روزگار نیز دولت آمریکا را سرفرماندهی جنگی میدانستند که به گمان آنان «غرب» با واسطه صنعت، مدرنیته و تجدد علیه ارزشهای اسلامی برپا کرده بود.
بر اساس اسناد منتشر شده اشغال سفارت و گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی بدون محاسبه نتایج و برنامهریزی درازمدت رخ داد و کارکردهای مطلوب این حرکت در استحکام جمهوری اسلامی به تدریج آشکار شدند.
با پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی سلسله پهلوی هدف اصلی اتحاد اکثریت مردم و محور اصلی وحدت ناپدید و جمهوری اسلامی برای حفظ وحدت داخلی به دشمنی خارجی نیازمند شد تا پشتیبانی متحد مردم را از رهبری زمینهساز شود.
با اشغال سفارت و گروگانگیری دشمنی با آمریکا به قطبنمای سیاست خارجی ایران و به محور وحدت مردم بدل شد، و جناح اسلامگرای متمایل به لیبرالیسم، به ویژه نهضت آزادی، از حاکمیت حذف و موقعیت به تقریب انحصاری جناحهای چپ اسلامی و سنتگرایان در حکومت تقویت شد.
کارکردهای اشغال سفارت برای رهبران جمهوری اسلامی چندان مطلوب بود که آیتالله خمینی این رخداد را «انقلاب دوم» و «مهمتر از انقلاب اول»خواند.
اشغال سفارت و گروگانگیری اما مفهوم «استقلال» در فرهنگ سیاسی ایران را از تلاش برای صنعتی کردن، رشد اقتصادی، تقویت دموکراسی و بهرهگیری از مناسبات جهانی به سود منافع ملی، به دشمنی احساساتی و پوپولیستی با آمریکا و به جایگزینی روانشناسی عوامگرا به جای خرد مصلحتاندیش تقلیل داد.
پیامدهای این حرکت از جمله قطع رابطه آمریکا با ایران، تحریم و ضبط داراییهای ایران در آمریکا و ... به تخریب ساختارها و رشد منفی اقتصادی منجر شد، و منابع نفت و گاز ایران به حیاط خلوت شرکتهای اروپای غربی و بازار سلاح ایران به انحصار چین، روسیه و کره شمالی درآمد و....
تحولات نظری و پیامدهای زیانبخش چندان بود که بسیاری از «دانشجویان پیرو خط امام»،که سفارت را اشغال و دیپلماتهای آمریکایی را به گروگان گرفتند، در چند سال اخیر از حرکت خود به شدت انتقاد کرده اما برای گریز از پذیرش مسئولیت نتایج آن کوشیدهاند تا آن را با واکنش روانشناسانه به دخالت آمریکا در کودتا علیه دولت مصدق توجیه کنند.
به دوران جنگ عراق علیه ایران، کارکرد تازهای برای آیینهای ۱۳ آبان برنامهریزی شد. تبلیغات رسمی آمریکا را حامی عراق معرفی میکرد و مراسم ۱۳ آبان به فضایی برای بسیج مردم به جبهه بدل شد.
پس از جنگ و به دوران دوم ریاست جمهوری آقای رفسنجانی جناح چپ اسلامی به تقریب از حکومت رانده و شعار «مرگ بر آمریکا» در آیینهای رسمی ۱۳ آبان کمرنگ شد. چپ اسلامی در اعتراض به این گرایش کوشید تا در ۱۳ آبان مراسمی جدا از مراسم دولتی برگزار و از برگزاری جداگانه این مراسم چون فضایی برای بیان مخالفت خود با سیاست خصوصیسازی رئیس جمهور وقت بهره گیرد.
«تنشزدایی» در عرصه بینالمللی از شعارهای انتخاباتی آقای خاتمی بود و همو در دوران ریاست جمهوری خود در مصاحبه برنامهریزی شده با سی.ان.ان از اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری دیپلماتهای این کشور «اظهار تأسف» کرد.
این اقدام، که با کمرنگ شدن شعار مرگ بر آمریکا در آیینهای ۱۳ آبان همراه شد، قرار بود به گام اول برای هموار کردن راه مذاکره بین دو کشور بدل شود اما جنگ قدرت جناحهای حکومتی در ایران و سیاست دولت وقت آمریکا این تلاشها را ناکام گذارد و شعار مرگ بر آمریکا در آیینهای ۱۳ آبان رنگ سابق خود را بازیافت.
تحول هرم جمعیتی ایران در دو دهه گذشته، روانشناسی ضد آمریکایی را متحول کرد و عناصری چون کودتای ۲۸ مرداد، سلطه آمریکا بر ایران به دوران پهلوی دوم، سنتگرایی ضد غربی و ... که خاطره جمعی نسلهای پیرتر را شکل میدادند، در روانشناسی جمعی نسلهای جوانتر ایران جای چندانی نداشتند.
فروپاشی شوروی، جهانی شدن و انقلاب اطلاعات نیز افق ذهنی و چشمانداز فرهنگی و سیاسی لایههایی از مردم ایران را از چارچوب تنگ و بسته دوران جنگ سرد رها کرد و جذابیت احساسات پوپولیستی ضد آمریکایی در ایران تا حد بالایی رنگ باخت.
تحول نه فقط در نسل جوان که در حکومت نیز رخ داد و محتوای تنش با آمریکا از استقلال و حذف سلطه در سالهای نخستین انقلاب به محورهای دیگری منتقل شدند و عناصری چون حمایت ایران از گروههای تندرو فلسطینی، مخالفت ایران با روند صلح خاورمیانه، همپیمانی نظامی ایران با روسیه، چین، کره شمالی و دولتهای ضد آمریکایی چپگرا در آمریکای لاتین، نفوذ ایران در عراق، افغانستان و لبنان، غنیسازی اورانیوم و ... جای عناصر قبلی را گرفتند.
اما دولتهای آمریکا و جمهوری اسلامی، به رغم تداوم تنش، مذاکره و همکاری محدود را نیز در ۴ سال گذشته تجربه کردند.
حتی پیش از ریاست جمهوری آقای اوباما مذاکرت اعلام شده ایران و آمریکا درباره افغانستان و عراق به همکاریهایی بین دو کشور در این دو عرصه منجر شد. دولت اوباما حق ایران را در غنیسازی صلحآمیز اورانیوم با نظارت آژانس بینالملی به رسمیت شناخت، رهبر ایران اعلام کرد که قطع رابطه با آمریکا «ابدی نیست» و رئیس جمهور ایران نیز نشانههایی از مذاکرات بین دو دولت را تأیید کرد.
با این همه «برگزاری با شکوه» آیینهای بزرگداشت ۱۳ آبان از دستور حذف نشد چرا که این بار نیز کارکردهای تازهای برای آیینهای ۱۳ آبان برنامهریزی شد.
براندازی نرم و مبارزه با استبداد
در دوران دوم ریاست جمهوری آقای رفسنجانی که سرکوب روشنفکران منتقد و مستقل از جناحهای حکومتی از محورهای اصلی برنامههای وزارت اطلاعات بود، آمریکا به حمایت از روشنفکران منتقد متهم و در آیینهای ۱۳ آبان به برنامهریزی برای تهاجم فرهنگی متهم میشد.
در رخدادهای پس انتخابات ریاست جمهوری اخیر ایران، رفرمیستهای مذهبی از سویی و لایههایی از مردم به ابتکار رسانهها و شبکههای اینترنتی مستقل از دیگر سو، جنبشی اعتراضی را شکل داده و از فضاها، امکانات و مراسم قانونی و رسمی نیز برای بیان اعتراض خود بهره میگیرند.
مقامات رسمی ایران هر دو گروه معترض را به «براندازی نرم» و آمریکا را به حمایت از این روند متهم و بر این مبنا بر آن هستند تا آیینهای بزرگذاشت ۱۳ آبان امسال را به روز مبارزه با براندازی نرم بدل کنند.
آقای میرحسین موسوی،از رهبران جنبش اعتراضی نیز کارکرد تازهای برای ۱۳ آبان تعیین و در آخرین اعلامیه رسمی خود این روز را روز «پذیرش رأی مردم» تعریف کرده است. از این منظر و از منظر دیگر گرایشهای معترض روز ۱۳ آبان میتواند به روز مبارزه با استبداد بدل شود.
در ۱۳ آبان امسال نیز چون سی سال گذشته شعارهای تند ضد آمریکایی تکرار خواهد شد اما ۱۳ آبان امسال، حتی اگر از برگزاری مراسم گرایشهای متفاوت معترض جلوگیری شود، نه روز مبارزه با آمریکا که از روزهایی است که گرایشهای سیاسی داخلی در برابر هم صفبندی میکنند.
۱۳ آبان امسال را گرایش دولتی روز مبارزه با براندازی نرم و گرایش معترض روز مبارزه با استبداد تعریف کردهاند. این پیامها و کارکردها با پیام منشأ و رویداد اصلی در سال ۱۳۵۸ چندان فاصله دارد که میتوان پیام اصلی رخداد منشأ یعنی مبارزه پوپولیستی با آمریکا را پیامی فراموش شده از دورانی سپری شده توصیف کرد.
همه کشورهای جهان روزهایی را در تاریخ خود «سرنوشت ساز» تلقی کرده و آیینهایی را به مناسبت این روزها برگزار میکنند.
این گونه آیینها با گذشت زمان، به نسبتهای متفاوت، از منشأ، رویداد اصلی و گذشته خود فاصله گرفته و رنگ «حال» را به خود میگیرند اما پیام و کارکردهای منشأ خود را نیز حفظ میکنند.
اما آیینهای ۱۳ آبان، به ویژه در سال جاری، نه فقط از محتوا و پیامهای منشأ خود فاصله گرفته که به رغم تکرار شعار «مرگ بر آمریکا»، کارکردها و اهدافی تازه و مستقل از منشأ اصلی خود را منتقل میکنند.
آیینهای بزرگذاشت ۱۳ آبان امسال نیز حول محور شعارهای ضد آمریکایی شکل میگیرند اما حتی بنیادگرایان نسل دوم، که بر «ضدآمریکایی بودن ۱۳ آبان» تأکید میکنند، نیز از این پیام فاصله گرفته و بر اساس اعلامیههای منتشر شده خود بر آن هستند تا مراسم ۱۳ آبان امسال را به روز مبارزه با «براندازی نرم» بدل کنند و این در حالی است که آقای میرحسین موسوی، از رهبران جنبش اعتراضی نیز در آخرین اعلامیه خود پیام اصلی ۱۳ آبان را «پذیرش رأی مردم» و «تسلیم حاکمت به خواست مردم»ارزیابی کرده است.
هر دو تعریف به تنشهای داخلی نظر داشته و در هر دو مبارز با آمریکا ناپدید یا نقشی فرعی دارد.
از کارکردهای اولیه تا پیامهای کنونی
اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی در سال ۱۳۵۸ از بستر روانشناسی ضدآمریکایی دهههای ۴۰ و ۵۰، از باور همگانی به نقش آمریکا در براندازی دولت مصدق در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، از مخالفت به تقریب عمومی نسلهای گذشته با سلطه آمریکا بر ایران به دوران شاه و حمایت دولت آمریکا از پهلوی دوم و ... برخاست و ریشه در یکی از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی، یعنی استقلال، داشت.
روحانیت شیعه و دیگر گرایشهای اسلامی آن روزگار نیز دولت آمریکا را سرفرماندهی جنگی میدانستند که به گمان آنان «غرب» با واسطه صنعت، مدرنیته و تجدد علیه ارزشهای اسلامی برپا کرده بود.
بر اساس اسناد منتشر شده اشغال سفارت و گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی بدون محاسبه نتایج و برنامهریزی درازمدت رخ داد و کارکردهای مطلوب این حرکت در استحکام جمهوری اسلامی به تدریج آشکار شدند.
با پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی سلسله پهلوی هدف اصلی اتحاد اکثریت مردم و محور اصلی وحدت ناپدید و جمهوری اسلامی برای حفظ وحدت داخلی به دشمنی خارجی نیازمند شد تا پشتیبانی متحد مردم را از رهبری زمینهساز شود.
با اشغال سفارت و گروگانگیری دشمنی با آمریکا به قطبنمای سیاست خارجی ایران و به محور وحدت مردم بدل شد، و جناح اسلامگرای متمایل به لیبرالیسم، به ویژه نهضت آزادی، از حاکمیت حذف و موقعیت به تقریب انحصاری جناحهای چپ اسلامی و سنتگرایان در حکومت تقویت شد.
کارکردهای اشغال سفارت برای رهبران جمهوری اسلامی چندان مطلوب بود که آیتالله خمینی این رخداد را «انقلاب دوم» و «مهمتر از انقلاب اول»خواند.
اشغال سفارت و گروگانگیری اما مفهوم «استقلال» در فرهنگ سیاسی ایران را از تلاش برای صنعتی کردن، رشد اقتصادی، تقویت دموکراسی و بهرهگیری از مناسبات جهانی به سود منافع ملی، به دشمنی احساساتی و پوپولیستی با آمریکا و به جایگزینی روانشناسی عوامگرا به جای خرد مصلحتاندیش تقلیل داد.
پیامدهای این حرکت از جمله قطع رابطه آمریکا با ایران، تحریم و ضبط داراییهای ایران در آمریکا و ... به تخریب ساختارها و رشد منفی اقتصادی منجر شد، و منابع نفت و گاز ایران به حیاط خلوت شرکتهای اروپای غربی و بازار سلاح ایران به انحصار چین، روسیه و کره شمالی درآمد و....
تحولات نظری و پیامدهای زیانبخش چندان بود که بسیاری از «دانشجویان پیرو خط امام»،که سفارت را اشغال و دیپلماتهای آمریکایی را به گروگان گرفتند، در چند سال اخیر از حرکت خود به شدت انتقاد کرده اما برای گریز از پذیرش مسئولیت نتایج آن کوشیدهاند تا آن را با واکنش روانشناسانه به دخالت آمریکا در کودتا علیه دولت مصدق توجیه کنند.
به دوران جنگ عراق علیه ایران، کارکرد تازهای برای آیینهای ۱۳ آبان برنامهریزی شد. تبلیغات رسمی آمریکا را حامی عراق معرفی میکرد و مراسم ۱۳ آبان به فضایی برای بسیج مردم به جبهه بدل شد.
پس از جنگ و به دوران دوم ریاست جمهوری آقای رفسنجانی جناح چپ اسلامی به تقریب از حکومت رانده و شعار «مرگ بر آمریکا» در آیینهای رسمی ۱۳ آبان کمرنگ شد. چپ اسلامی در اعتراض به این گرایش کوشید تا در ۱۳ آبان مراسمی جدا از مراسم دولتی برگزار و از برگزاری جداگانه این مراسم چون فضایی برای بیان مخالفت خود با سیاست خصوصیسازی رئیس جمهور وقت بهره گیرد.
«تنشزدایی» در عرصه بینالمللی از شعارهای انتخاباتی آقای خاتمی بود و همو در دوران ریاست جمهوری خود در مصاحبه برنامهریزی شده با سی.ان.ان از اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری دیپلماتهای این کشور «اظهار تأسف» کرد.
این اقدام، که با کمرنگ شدن شعار مرگ بر آمریکا در آیینهای ۱۳ آبان همراه شد، قرار بود به گام اول برای هموار کردن راه مذاکره بین دو کشور بدل شود اما جنگ قدرت جناحهای حکومتی در ایران و سیاست دولت وقت آمریکا این تلاشها را ناکام گذارد و شعار مرگ بر آمریکا در آیینهای ۱۳ آبان رنگ سابق خود را بازیافت.
تحول هرم جمعیتی ایران در دو دهه گذشته، روانشناسی ضد آمریکایی را متحول کرد و عناصری چون کودتای ۲۸ مرداد، سلطه آمریکا بر ایران به دوران پهلوی دوم، سنتگرایی ضد غربی و ... که خاطره جمعی نسلهای پیرتر را شکل میدادند، در روانشناسی جمعی نسلهای جوانتر ایران جای چندانی نداشتند.
فروپاشی شوروی، جهانی شدن و انقلاب اطلاعات نیز افق ذهنی و چشمانداز فرهنگی و سیاسی لایههایی از مردم ایران را از چارچوب تنگ و بسته دوران جنگ سرد رها کرد و جذابیت احساسات پوپولیستی ضد آمریکایی در ایران تا حد بالایی رنگ باخت.
تحول نه فقط در نسل جوان که در حکومت نیز رخ داد و محتوای تنش با آمریکا از استقلال و حذف سلطه در سالهای نخستین انقلاب به محورهای دیگری منتقل شدند و عناصری چون حمایت ایران از گروههای تندرو فلسطینی، مخالفت ایران با روند صلح خاورمیانه، همپیمانی نظامی ایران با روسیه، چین، کره شمالی و دولتهای ضد آمریکایی چپگرا در آمریکای لاتین، نفوذ ایران در عراق، افغانستان و لبنان، غنیسازی اورانیوم و ... جای عناصر قبلی را گرفتند.
اما دولتهای آمریکا و جمهوری اسلامی، به رغم تداوم تنش، مذاکره و همکاری محدود را نیز در ۴ سال گذشته تجربه کردند.
حتی پیش از ریاست جمهوری آقای اوباما مذاکرت اعلام شده ایران و آمریکا درباره افغانستان و عراق به همکاریهایی بین دو کشور در این دو عرصه منجر شد. دولت اوباما حق ایران را در غنیسازی صلحآمیز اورانیوم با نظارت آژانس بینالملی به رسمیت شناخت، رهبر ایران اعلام کرد که قطع رابطه با آمریکا «ابدی نیست» و رئیس جمهور ایران نیز نشانههایی از مذاکرات بین دو دولت را تأیید کرد.
با این همه «برگزاری با شکوه» آیینهای بزرگداشت ۱۳ آبان از دستور حذف نشد چرا که این بار نیز کارکردهای تازهای برای آیینهای ۱۳ آبان برنامهریزی شد.
براندازی نرم و مبارزه با استبداد
در دوران دوم ریاست جمهوری آقای رفسنجانی که سرکوب روشنفکران منتقد و مستقل از جناحهای حکومتی از محورهای اصلی برنامههای وزارت اطلاعات بود، آمریکا به حمایت از روشنفکران منتقد متهم و در آیینهای ۱۳ آبان به برنامهریزی برای تهاجم فرهنگی متهم میشد.
در رخدادهای پس انتخابات ریاست جمهوری اخیر ایران، رفرمیستهای مذهبی از سویی و لایههایی از مردم به ابتکار رسانهها و شبکههای اینترنتی مستقل از دیگر سو، جنبشی اعتراضی را شکل داده و از فضاها، امکانات و مراسم قانونی و رسمی نیز برای بیان اعتراض خود بهره میگیرند.
مقامات رسمی ایران هر دو گروه معترض را به «براندازی نرم» و آمریکا را به حمایت از این روند متهم و بر این مبنا بر آن هستند تا آیینهای بزرگذاشت ۱۳ آبان امسال را به روز مبارزه با براندازی نرم بدل کنند.
آقای میرحسین موسوی،از رهبران جنبش اعتراضی نیز کارکرد تازهای برای ۱۳ آبان تعیین و در آخرین اعلامیه رسمی خود این روز را روز «پذیرش رأی مردم» تعریف کرده است. از این منظر و از منظر دیگر گرایشهای معترض روز ۱۳ آبان میتواند به روز مبارزه با استبداد بدل شود.
در ۱۳ آبان امسال نیز چون سی سال گذشته شعارهای تند ضد آمریکایی تکرار خواهد شد اما ۱۳ آبان امسال، حتی اگر از برگزاری مراسم گرایشهای متفاوت معترض جلوگیری شود، نه روز مبارزه با آمریکا که از روزهایی است که گرایشهای سیاسی داخلی در برابر هم صفبندی میکنند.
۱۳ آبان امسال را گرایش دولتی روز مبارزه با براندازی نرم و گرایش معترض روز مبارزه با استبداد تعریف کردهاند. این پیامها و کارکردها با پیام منشأ و رویداد اصلی در سال ۱۳۵۸ چندان فاصله دارد که میتوان پیام اصلی رخداد منشأ یعنی مبارزه پوپولیستی با آمریکا را پیامی فراموش شده از دورانی سپری شده توصیف کرد.