اظهارات اکبر هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه تهران، به عنوان یکی از کهنترین و سرشناسترین چهرههای حلقه سنتی قدرت در جمهوری اسلامی ایران، با استقبال بسیاری از چهرههای اصلاحطلب مواجه شده است.
این افراد سخنان آقای رفسنجانی را در حمایت از جنبش اصلاحات ایران برآورد میکنند؛ شماری از تحلیلگران اما در این میان نظری مخالف نظر این افراد دارند.
مهرداد خوانساری تحلیلگر سیاسی در لندن، در گفتوگو با رادیو فردا، از دلایل مخالفت خود با نظر اکثریت میگوید:
مهرداد خوانساری: تعبير من از اظهارات آقای هاشمی اين است که ايشان به طرز ماهرانهای سعی کرد به بيان چند مطلب بپردازد. آقای هاشمی در رأس سخنان خود به حس بیاعتمادی مردم نسبت به آن چه در روند انتخابات گذشت، اشاره کرد. گفتار او تلاشی بود برای اين که شکاف عظيمی را که حتی میتوان گفت نظام را دو شقه کرده است، از بين ببرد و زمينهای فراهم کند که نظام بتواند متحد باشد و قوی باقی بماند.
آقای هاشمی با اين که به يک سری نکات اشاره کرد، به اصل موضوعی که باعث ايجاد اين شکاف و بحران شده به طور مستقيم اشاره نکرد و اينکه آيا نتايج انتخابات بايد سر جای خود باقی بماند يا نه. او در پيشنهاداتی که ارائه داد، مردم را تشويق کرد که بايد اقدامات خود را در چهارچوب قانون انجام دهند و قانون را به رغم تمام نارسايیهايی که دارد، بپذيرند.
بيان اين صحبتها در حضور آقای موسوی و آقای کروبی به اين معنا است که نتيجه انتخابات بايد سر جای خود باقی بماند و حرف ولی فقيه که در اصل قانون را ديکته میکند به جای خود باقی است. به نظر من اين مسئله، همان کليد تفاوت فاحشی است که بين جو درون دانشگاه با جوی که بيرون دانشگاه حاکم بود، وجود دارد.
از ۲۲ خرداد تا به امروز آقای موسوی و آقای کروبی روی حرف خود پافشاری میکنند که اين انتخابات باطل است. اگر منظور آقای هاشمی اين بود که انتخابات را تأييد کند، باعث نمیشود که جنبش سبز خود را از آقای هاشمی جدا کند؟
ما بايد ببينيم قدمهای بعدی از سوی آقای موسوی و آقای کروبی چه خواهد بود. تاکنون که آنها هيچ حرفی نزدهاند. اگر به همين روال پيش برويم، به اين معنا است که آقايان به نوعی با روح کلام آقای هاشمی موافقت دارند و آقای هاشمی موفق شده در اين ماجرا نقشی برای خود بيافريند و به عنوان ميانجی اين افراد را که از يک سری خط قرمزها رد شده بودند، برگرداند و اين شکافها را پوشش دهد.
آقای خونساری، خيلیها معتقد هستند وقتی از خط قرمزها عبور شد، راه برگشتی وجود ندارد.
بايد گفت مهارت آقای هاشمی در اين است که بگويد اين افراد ضد انقلاب و ضد نظام نبودند و روی احساسات و شک و شبهه به وجود آمده در جامعه مواضعی اتخاذ کردند.
امروز اگر آقايان موسوی و کروبی روی مواضع قبلی خود پافشاری نکنند و در چهارچوب قانون قدم بگذارند، زمينه ای است برای اين که به آغوش نظام بازگردند. اما اگر آقای موسوی و آقای کروبی بگويند که همچنان نتيجه انتخابات را قبول ندارند و از مردم حمايت کنند، آن وقت مأموريت آقای هاشمی با شکست مواجه می شود.
با توجه به شرايط موجود، آيا آقای هاشمی حاضر است خطر کند و در کنار مردم نايستد؟
من معتقد هستم آقای هاشمی وارد يک سلسله مذاکرات و معاملات سياسی شده، تا در درجه اول موقعيت خودش و خانواده اش را در چهارچوب نظام حفظ کند و نگذارد تهديدهای جناح مصباح يزدی و محمود احمدی نژاد عليه او پا بگيرد.
البته هيچ کدام از اين مسايل دليل بر اين نيست که آقای هاشمی قلبا با اين شيوه موافق باشد يا آقايان موسوی و کروبی معتقد باشند اين راه بهترين راه حل است، ولی در شرايط فعلی به خاطر حفظ خودشان و حفظ نظام چارهای ندارند.
يعنی ما بايد فعلاً صبر کنيم تا ببينيم نتيجه کار چه می شود؟
بله، آقای هاشمی به رغم تمام مهارتی که به خرج داد تا مسايل را به عناوين مختلف مطرح کند، اما عليه حرف نهايی ولی فقيه هيچ سخنی به ميان نياورد. صحبت او عليه مصباح يزدی و افرادی مانند احمدی نژاد بود که ميخواهند جمهوريت را از حکومت اسلامی جدا کنند، اما عليه ولی فقيه نبود و در اصل ضمن ايراد گرفتن به شرايط، نتيجه نهايی را که تمام اختلافات بر سر آن است، پذيرفته است.
حال آقای موسوی و آقای کروبی يا با اين نظر همراهی میکنند که سکوت آنها در اصل می تواند علامت همين رضايت تلقی شود و يا به طور علنی موضع خود را دوباره مطرح میکنند.
این افراد سخنان آقای رفسنجانی را در حمایت از جنبش اصلاحات ایران برآورد میکنند؛ شماری از تحلیلگران اما در این میان نظری مخالف نظر این افراد دارند.
مهرداد خوانساری تحلیلگر سیاسی در لندن، در گفتوگو با رادیو فردا، از دلایل مخالفت خود با نظر اکثریت میگوید:
مهرداد خوانساری: تعبير من از اظهارات آقای هاشمی اين است که ايشان به طرز ماهرانهای سعی کرد به بيان چند مطلب بپردازد. آقای هاشمی در رأس سخنان خود به حس بیاعتمادی مردم نسبت به آن چه در روند انتخابات گذشت، اشاره کرد. گفتار او تلاشی بود برای اين که شکاف عظيمی را که حتی میتوان گفت نظام را دو شقه کرده است، از بين ببرد و زمينهای فراهم کند که نظام بتواند متحد باشد و قوی باقی بماند.
آقای هاشمی با اين که به يک سری نکات اشاره کرد، به اصل موضوعی که باعث ايجاد اين شکاف و بحران شده به طور مستقيم اشاره نکرد و اينکه آيا نتايج انتخابات بايد سر جای خود باقی بماند يا نه. او در پيشنهاداتی که ارائه داد، مردم را تشويق کرد که بايد اقدامات خود را در چهارچوب قانون انجام دهند و قانون را به رغم تمام نارسايیهايی که دارد، بپذيرند.
بيان اين صحبتها در حضور آقای موسوی و آقای کروبی به اين معنا است که نتيجه انتخابات بايد سر جای خود باقی بماند و حرف ولی فقيه که در اصل قانون را ديکته میکند به جای خود باقی است. به نظر من اين مسئله، همان کليد تفاوت فاحشی است که بين جو درون دانشگاه با جوی که بيرون دانشگاه حاکم بود، وجود دارد.
از ۲۲ خرداد تا به امروز آقای موسوی و آقای کروبی روی حرف خود پافشاری میکنند که اين انتخابات باطل است. اگر منظور آقای هاشمی اين بود که انتخابات را تأييد کند، باعث نمیشود که جنبش سبز خود را از آقای هاشمی جدا کند؟
ما بايد ببينيم قدمهای بعدی از سوی آقای موسوی و آقای کروبی چه خواهد بود. تاکنون که آنها هيچ حرفی نزدهاند. اگر به همين روال پيش برويم، به اين معنا است که آقايان به نوعی با روح کلام آقای هاشمی موافقت دارند و آقای هاشمی موفق شده در اين ماجرا نقشی برای خود بيافريند و به عنوان ميانجی اين افراد را که از يک سری خط قرمزها رد شده بودند، برگرداند و اين شکافها را پوشش دهد.
آقای خونساری، خيلیها معتقد هستند وقتی از خط قرمزها عبور شد، راه برگشتی وجود ندارد.
بايد گفت مهارت آقای هاشمی در اين است که بگويد اين افراد ضد انقلاب و ضد نظام نبودند و روی احساسات و شک و شبهه به وجود آمده در جامعه مواضعی اتخاذ کردند.
امروز اگر آقايان موسوی و کروبی روی مواضع قبلی خود پافشاری نکنند و در چهارچوب قانون قدم بگذارند، زمينه ای است برای اين که به آغوش نظام بازگردند. اما اگر آقای موسوی و آقای کروبی بگويند که همچنان نتيجه انتخابات را قبول ندارند و از مردم حمايت کنند، آن وقت مأموريت آقای هاشمی با شکست مواجه می شود.
با توجه به شرايط موجود، آيا آقای هاشمی حاضر است خطر کند و در کنار مردم نايستد؟
من معتقد هستم آقای هاشمی وارد يک سلسله مذاکرات و معاملات سياسی شده، تا در درجه اول موقعيت خودش و خانواده اش را در چهارچوب نظام حفظ کند و نگذارد تهديدهای جناح مصباح يزدی و محمود احمدی نژاد عليه او پا بگيرد.
البته هيچ کدام از اين مسايل دليل بر اين نيست که آقای هاشمی قلبا با اين شيوه موافق باشد يا آقايان موسوی و کروبی معتقد باشند اين راه بهترين راه حل است، ولی در شرايط فعلی به خاطر حفظ خودشان و حفظ نظام چارهای ندارند.
يعنی ما بايد فعلاً صبر کنيم تا ببينيم نتيجه کار چه می شود؟
بله، آقای هاشمی به رغم تمام مهارتی که به خرج داد تا مسايل را به عناوين مختلف مطرح کند، اما عليه حرف نهايی ولی فقيه هيچ سخنی به ميان نياورد. صحبت او عليه مصباح يزدی و افرادی مانند احمدی نژاد بود که ميخواهند جمهوريت را از حکومت اسلامی جدا کنند، اما عليه ولی فقيه نبود و در اصل ضمن ايراد گرفتن به شرايط، نتيجه نهايی را که تمام اختلافات بر سر آن است، پذيرفته است.
حال آقای موسوی و آقای کروبی يا با اين نظر همراهی میکنند که سکوت آنها در اصل می تواند علامت همين رضايت تلقی شود و يا به طور علنی موضع خود را دوباره مطرح میکنند.