جمهوری اسلامی رژیم مرگ، سیاهی، ماتم و عزاداری است. این رژیم همواره در برابر شادی و سرخوشی مردم ایستاده است. حاکمان جمهوری اسلامی آهنگ را به سرود و رقص را بهحرکات موزون تغییر نام دادند تا شادی و نشاط را از آنها بستانند.
حمله به مهمانیها و عروسیها، ضبط نوارهای کاست و سی دیهای موسیقی از خودروها، مقابله با موسیقی مشهور به لس آنجلسی یا همان موسیقی پاپ، ضبط کاستها و دی وی دیهای شامل بر نماهنگهای شاد ایرانی و غربی و شرقی (ترک، هندی و عرب)، حذف موسیقی شاد از رسانههای دولتی با مبتذل خواندن شادی، تلاش برای افزایش روزهای ماتم و عزاداری در تقویم کشور و نیز تبدیل روزهای جشن به روزهای ماتم، ممنوع ساختن پوشیدن رنگ های شاد در ادارات دولتی، ممنوعیت نمایش ساز از تلویزیون دولتی و دهها مورد دیگر حکایت از دشمنی عمیق اسلامگرایی با شادی دارند.
از سوی دیگر سه دهه است که مردم ایران با زندگی عادی و مراسم آیینی خود ایدئولوژی رژیم را به چالش کشیدهاند. یکی از روزهایی که رژیم از سر مخالفت با شادی و عشق (سنت سبزه گره زدن) با آن مسئله دارد سیزده بدر است. از این جهت سیزده بدر سال ۱۳۸۹ همانند چهار شنبه سوری سبز سال ۱۳۸۸میتواند صحنه دیگری از به چالش کشیدن حکومت توسط سبزها باشد. سیزده بدر روز سبز و روز عشق است.
شادی ممنوعه
مردم ایران سه دهه است که خود به تکثیر آلبومهای موسیقی در خانهها اشتغال دارند (در این مورد کافی است به رواج ضبط صوتهای دو کاسته و دستگاههای ضبط ویدیویی در دهههای شصت و هفتاد در ایران توجه شود)، در زیر زمینها موسیقی مینوازند و موسیقی تولید میکنند، در باغهای اطراف شهر در مراسم عروسی و دیگر مهمانیها میزنند میرقصند و با دیشهای ماهواره ای به تقابل با صدا و سیمای ماتم میپردازند.
روزهای سیزده بدر تنها با یک قابلمه یا کاسه ضرباهنگی فراهم کرده، رقصی کرده و خوش بودهاند. حکومت دقیقا به دلیل همین شادیهاست که با روزهایی مثل چهارشنبه سوری یا سیزده بدر مخالف است. رقص مردم در فضای باز خیابان از اموری است که هستی و ماهیت جمهوری اسلامی را به چالش می کشیده است.
شادی به انسانها امکان بیان آزاد احساسات خویش را میدهد و حکومت تمامیتطلب از این موضوع واهمه دارد که نکند در بیان این احساسات نفی رژیم نیز به طور خودجوش تجلی یابد. ترس رژیم از نفی شدن در عرصه عمومی و خارج شدن مردم از کنترل سیاسی باعث پیشگیری از شادی شده است. مردمی ماتمزده، افسرده و در خود فرو رفته را آسانتر میتوان کنترل کرد تا مردمی شاد و سر زنده را.
رژیم جمهوری اسلامی حضور در یک کنسرت در فضای باز با موسیقی شاد و امکان رقصیدن در آن را از جوانان ایرانی اخذ کرده است. آنها برای انجام این کارها باید به کشورهای همسایه مثل کردستان عراق، ارمنستان و امارات متحده عربی مسافرت کنند. کنسرتهای خوانندگان ایرانی به رخدادهایی در تبعید تبدیل شدهاند.
عشق ممنوعه
عشق نیز همانند شادی وحشی است و در بند ایدئولوژیها زندانی نمیشود. جاودانهترین آثار ادبی و هنری نمایش جدال عشق با ایدئولوژی یا مذهب یا نژاد و قومیت است و همواره پیروزی با عشق بوده است. سنت زیبای سبزه گره زدن تمایل ایرانیان را به بزرگداشت عشق در روز پناه آوردن به دامن طبیعت منعکس میکند.
اما ایدئولوژی اسلامگرایی از عشق هراس دارد. بخشی از مخالفت نظام جمهوری اسلامی با سیزده بدر به دلیل در کنار هم قرار گرفتن (اختلاط) دختران و پسران و امکان رد و بدل شدن نگاههای عاشقانه است. حکومتی که خشونت لگام گسیخته را هر روز در رسانههای دولتی به نمایش می گذارد «دوستت دارم» یا بوسیدن زن و شوهر یا به آغوش کشیدن پسر و مادر (به دلیل محرم نبودن هنر پیشگان) را ممنوع کرده است.
تابوی بدن
رژیم جمهوری اسلامی بیش از آن که با اندیشه و باور غیر اسلامگرایانه مشکل داشته باشد با بدن انسان مشکل دارد. بدن انسان در عرصه عمومی تحت حکومت دینی قابل نمایش نیست؛ باید پنهان نگاه داشته شود و زیر چادر و مقنعه مخفی شود، به دلیل آن که منشا فساد است. تابوی امور جنسی در شریعت اسلامی از تابو بودن بدن انسان ناشی میشود. زنان و مردان باید خندیدن خود در فضای عمومی را خفه کنند و لطیفه نگویند، زنان در راه رفتن باید مواظب باشند مردان را تحریک نکنند، از زدن عطر به بدن خود خودداری کنند مبادا بدن آنها انگیزاننده شود، حرکات و اطوار بدن که ضرباهنگ داشته باشد ممنوع است و بدن افرادی از دو جنس مخالف نباید در فضای عمومی همدیگر را لمس کنند؛ در فضای خصوصی نیز نباید ابدان زن و مرد در کنار هم قرار گیرند چون مفسدهزاست. وقتی عشق در ایدئولوژی اسلامگرایی ممنوع باشد کنار هم قرار گرفتن دو نفر با فرض کشش جنسی مفسدهزا می شود.
وقتی بدن انسان که هویت حسی و شهودی اوست امری مفسدهزا تلقی شود طبعا خواست مرگ و ماتم برای این تودهی گناه آلود بر خواست شادی و سرخوشی غلبه پیدا میکند. معترضان و بالاخص جوانان جنبش سبز برای مقابله با همین دیدگاه است که در برابر حکومت ایستادهاند. سوت و کف زدن جوانان دقیقا برای به چالش کشیدن مرگباوری اسلامگرایان است. آنها نافی مرگباوری حکومت جمهوری اسلامیاند. سبزها برای زندگی مبارزه میکنند.
رقص و شادی و عشق، نافرمانی مدنی
در جامعهای که مرگباوری بر آن حاکم باشد و شادی و عشق ممنوع، طبعا عشق به زندگی و مظاهر آن به نافرمانی تبدیل میشود. رقصیدن بالاخص رقص دختران و پسران با یکدیگر که میتواند بیانگر اوج شادی باشد نوعی نافرمانی است و بدین لحاظ در حوزه عمومی ایران ممنوع بوده است. رقصیدن کاملا روشی غیر خشونتآمیز برای نفی ایدئولوژی اسلامگرایی است که همهی اقشار میتوانند در آن مشارکت کنند. سیزده به در و چهارشنبه سوری از جهت به چالش کشیدن ایدئولوژی مرگ باور حکومتی همواره برای جمهوری اسلامی یک تهدید امنیتی به حساب آمدهاند.
سنتهای رقص و موسیقی ایرانی
ایرانیان صاحب انواع موسیقی و رقصهای ملی و محلی هستند و موسیقی و رقص آنان را نمیتوان به استکبار جهانی نسبت داد. رقصیدن و گوش دادن به موسیقی شاد بر خلاف بسیاری از روشهای مبارزه به منابع مالی نیاز ندارد تا حکومت رقصندگان و گوش سپردگان به موسیقی را به دریافت پول از خارج متهم کند. به همان ترتیب که حاکمان تلاش کردند مخالفت عمومی با ایدئولوژی مرگگرای خود را در چهارشنبه صوری مسکوت بگذارند این گونه حرکات در سیزده بدر نیز تا حد زیادی نادیده گرفته خواهند شد تا در باب مخدوش شدن الهیات مرگ کمتر سخن گفته شود.
سبزها و شادی و عشق
در جنبش سبز از ظرفیت شادی و عشق برای به چالش کشیدن رژیم کمتر استفاده شده است. فعالان سبز هنوز به ظرفیت شادی و عشق برای به چالش کشیدن رژیم پی نبردهاند. سرکوب و خشونت شدید رژیم فضای سرخوشی و زندگی را از فعالان سبز در ماههای پس از انتخابات گرفت و غم و غصه را جایگزین آن کرد. اما چهار شنبه سوری سال ۱۳۸۸ تجربه خوبی از این حیث بود. مردم با رقصیدن و گوش دادن به موسیقی فتوای ولی فقیه را به جوی آب انداختند.
این اعمال، بر خلاف شریعت حکومتیاند و از این جهت ابزاری بسیار موثر برای نشان دادن عدم باور به هنجارهای حکومت ساخته. تاثیر چند دقیقه رقص در فضای عمومی یا بوسه یک دختر و پسر در خیابان صدها برابر پرتاب یک کوکتل مولوتف به نیروهای سرکوب یا آتش زدن موتور یک بسیجی است. رقص و بوسه همه هویت گارد جاویدان حکومت ولایت فقیه را به چالش میکشد و سیستم دفاعی مدافعان ولایت فقیه را آچمز می کند در حالی که ابزارهای خشونتآمیز آنها را وادار به خشونت متقابل میکند. اگر سبزها با رقصیدن و بوسه پا به میدان مبارزه بگذارند، گام بعدی حکومت، محاکمه مخالفان به اتهام رقصیدن در خیابانها، میدانها، و بوستانهای عمومی یا بوسیدن و به آغوش کشیدن خواهد بود.
-----------------------------------------------------------------------
یادداشتهایی که منتشر میشوند، بازتابدهنده نظر نویسنده آنهاست و نه نظر رادیو فردا.
حمله به مهمانیها و عروسیها، ضبط نوارهای کاست و سی دیهای موسیقی از خودروها، مقابله با موسیقی مشهور به لس آنجلسی یا همان موسیقی پاپ، ضبط کاستها و دی وی دیهای شامل بر نماهنگهای شاد ایرانی و غربی و شرقی (ترک، هندی و عرب)، حذف موسیقی شاد از رسانههای دولتی با مبتذل خواندن شادی، تلاش برای افزایش روزهای ماتم و عزاداری در تقویم کشور و نیز تبدیل روزهای جشن به روزهای ماتم، ممنوع ساختن پوشیدن رنگ های شاد در ادارات دولتی، ممنوعیت نمایش ساز از تلویزیون دولتی و دهها مورد دیگر حکایت از دشمنی عمیق اسلامگرایی با شادی دارند.
از سوی دیگر سه دهه است که مردم ایران با زندگی عادی و مراسم آیینی خود ایدئولوژی رژیم را به چالش کشیدهاند. یکی از روزهایی که رژیم از سر مخالفت با شادی و عشق (سنت سبزه گره زدن) با آن مسئله دارد سیزده بدر است. از این جهت سیزده بدر سال ۱۳۸۹ همانند چهار شنبه سوری سبز سال ۱۳۸۸میتواند صحنه دیگری از به چالش کشیدن حکومت توسط سبزها باشد. سیزده بدر روز سبز و روز عشق است.
شادی ممنوعه
مردم ایران سه دهه است که خود به تکثیر آلبومهای موسیقی در خانهها اشتغال دارند (در این مورد کافی است به رواج ضبط صوتهای دو کاسته و دستگاههای ضبط ویدیویی در دهههای شصت و هفتاد در ایران توجه شود)، در زیر زمینها موسیقی مینوازند و موسیقی تولید میکنند، در باغهای اطراف شهر در مراسم عروسی و دیگر مهمانیها میزنند میرقصند و با دیشهای ماهواره ای به تقابل با صدا و سیمای ماتم میپردازند.
روزهای سیزده بدر تنها با یک قابلمه یا کاسه ضرباهنگی فراهم کرده، رقصی کرده و خوش بودهاند. حکومت دقیقا به دلیل همین شادیهاست که با روزهایی مثل چهارشنبه سوری یا سیزده بدر مخالف است. رقص مردم در فضای باز خیابان از اموری است که هستی و ماهیت جمهوری اسلامی را به چالش می کشیده است.
شادی به انسانها امکان بیان آزاد احساسات خویش را میدهد و حکومت تمامیتطلب از این موضوع واهمه دارد که نکند در بیان این احساسات نفی رژیم نیز به طور خودجوش تجلی یابد. ترس رژیم از نفی شدن در عرصه عمومی و خارج شدن مردم از کنترل سیاسی باعث پیشگیری از شادی شده است. مردمی ماتمزده، افسرده و در خود فرو رفته را آسانتر میتوان کنترل کرد تا مردمی شاد و سر زنده را.
رژیم جمهوری اسلامی حضور در یک کنسرت در فضای باز با موسیقی شاد و امکان رقصیدن در آن را از جوانان ایرانی اخذ کرده است. آنها برای انجام این کارها باید به کشورهای همسایه مثل کردستان عراق، ارمنستان و امارات متحده عربی مسافرت کنند. کنسرتهای خوانندگان ایرانی به رخدادهایی در تبعید تبدیل شدهاند.
عشق ممنوعه
عشق نیز همانند شادی وحشی است و در بند ایدئولوژیها زندانی نمیشود. جاودانهترین آثار ادبی و هنری نمایش جدال عشق با ایدئولوژی یا مذهب یا نژاد و قومیت است و همواره پیروزی با عشق بوده است. سنت زیبای سبزه گره زدن تمایل ایرانیان را به بزرگداشت عشق در روز پناه آوردن به دامن طبیعت منعکس میکند.
اما ایدئولوژی اسلامگرایی از عشق هراس دارد. بخشی از مخالفت نظام جمهوری اسلامی با سیزده بدر به دلیل در کنار هم قرار گرفتن (اختلاط) دختران و پسران و امکان رد و بدل شدن نگاههای عاشقانه است. حکومتی که خشونت لگام گسیخته را هر روز در رسانههای دولتی به نمایش می گذارد «دوستت دارم» یا بوسیدن زن و شوهر یا به آغوش کشیدن پسر و مادر (به دلیل محرم نبودن هنر پیشگان) را ممنوع کرده است.
تابوی بدن
رژیم جمهوری اسلامی بیش از آن که با اندیشه و باور غیر اسلامگرایانه مشکل داشته باشد با بدن انسان مشکل دارد. بدن انسان در عرصه عمومی تحت حکومت دینی قابل نمایش نیست؛ باید پنهان نگاه داشته شود و زیر چادر و مقنعه مخفی شود، به دلیل آن که منشا فساد است. تابوی امور جنسی در شریعت اسلامی از تابو بودن بدن انسان ناشی میشود. زنان و مردان باید خندیدن خود در فضای عمومی را خفه کنند و لطیفه نگویند، زنان در راه رفتن باید مواظب باشند مردان را تحریک نکنند، از زدن عطر به بدن خود خودداری کنند مبادا بدن آنها انگیزاننده شود، حرکات و اطوار بدن که ضرباهنگ داشته باشد ممنوع است و بدن افرادی از دو جنس مخالف نباید در فضای عمومی همدیگر را لمس کنند؛ در فضای خصوصی نیز نباید ابدان زن و مرد در کنار هم قرار گیرند چون مفسدهزاست. وقتی عشق در ایدئولوژی اسلامگرایی ممنوع باشد کنار هم قرار گرفتن دو نفر با فرض کشش جنسی مفسدهزا می شود.
وقتی بدن انسان که هویت حسی و شهودی اوست امری مفسدهزا تلقی شود طبعا خواست مرگ و ماتم برای این تودهی گناه آلود بر خواست شادی و سرخوشی غلبه پیدا میکند. معترضان و بالاخص جوانان جنبش سبز برای مقابله با همین دیدگاه است که در برابر حکومت ایستادهاند. سوت و کف زدن جوانان دقیقا برای به چالش کشیدن مرگباوری اسلامگرایان است. آنها نافی مرگباوری حکومت جمهوری اسلامیاند. سبزها برای زندگی مبارزه میکنند.
رقص و شادی و عشق، نافرمانی مدنی
در جامعهای که مرگباوری بر آن حاکم باشد و شادی و عشق ممنوع، طبعا عشق به زندگی و مظاهر آن به نافرمانی تبدیل میشود. رقصیدن بالاخص رقص دختران و پسران با یکدیگر که میتواند بیانگر اوج شادی باشد نوعی نافرمانی است و بدین لحاظ در حوزه عمومی ایران ممنوع بوده است. رقصیدن کاملا روشی غیر خشونتآمیز برای نفی ایدئولوژی اسلامگرایی است که همهی اقشار میتوانند در آن مشارکت کنند. سیزده به در و چهارشنبه سوری از جهت به چالش کشیدن ایدئولوژی مرگ باور حکومتی همواره برای جمهوری اسلامی یک تهدید امنیتی به حساب آمدهاند.
سنتهای رقص و موسیقی ایرانی
ایرانیان صاحب انواع موسیقی و رقصهای ملی و محلی هستند و موسیقی و رقص آنان را نمیتوان به استکبار جهانی نسبت داد. رقصیدن و گوش دادن به موسیقی شاد بر خلاف بسیاری از روشهای مبارزه به منابع مالی نیاز ندارد تا حکومت رقصندگان و گوش سپردگان به موسیقی را به دریافت پول از خارج متهم کند. به همان ترتیب که حاکمان تلاش کردند مخالفت عمومی با ایدئولوژی مرگگرای خود را در چهارشنبه صوری مسکوت بگذارند این گونه حرکات در سیزده بدر نیز تا حد زیادی نادیده گرفته خواهند شد تا در باب مخدوش شدن الهیات مرگ کمتر سخن گفته شود.
سبزها و شادی و عشق
در جنبش سبز از ظرفیت شادی و عشق برای به چالش کشیدن رژیم کمتر استفاده شده است. فعالان سبز هنوز به ظرفیت شادی و عشق برای به چالش کشیدن رژیم پی نبردهاند. سرکوب و خشونت شدید رژیم فضای سرخوشی و زندگی را از فعالان سبز در ماههای پس از انتخابات گرفت و غم و غصه را جایگزین آن کرد. اما چهار شنبه سوری سال ۱۳۸۸ تجربه خوبی از این حیث بود. مردم با رقصیدن و گوش دادن به موسیقی فتوای ولی فقیه را به جوی آب انداختند.
این اعمال، بر خلاف شریعت حکومتیاند و از این جهت ابزاری بسیار موثر برای نشان دادن عدم باور به هنجارهای حکومت ساخته. تاثیر چند دقیقه رقص در فضای عمومی یا بوسه یک دختر و پسر در خیابان صدها برابر پرتاب یک کوکتل مولوتف به نیروهای سرکوب یا آتش زدن موتور یک بسیجی است. رقص و بوسه همه هویت گارد جاویدان حکومت ولایت فقیه را به چالش میکشد و سیستم دفاعی مدافعان ولایت فقیه را آچمز می کند در حالی که ابزارهای خشونتآمیز آنها را وادار به خشونت متقابل میکند. اگر سبزها با رقصیدن و بوسه پا به میدان مبارزه بگذارند، گام بعدی حکومت، محاکمه مخالفان به اتهام رقصیدن در خیابانها، میدانها، و بوستانهای عمومی یا بوسیدن و به آغوش کشیدن خواهد بود.
-----------------------------------------------------------------------
یادداشتهایی که منتشر میشوند، بازتابدهنده نظر نویسنده آنهاست و نه نظر رادیو فردا.