آمار دقیق و جدیدی از ازدواج کودکان خردسال در ایران وجود ندارد. بسیاری از خانوادهها بهدلایل گوناگون ازدواج کودکان خردسالشان را ثبت نمیکنند اما طبق آماری که سازمان ثبت احوال ایران داده، در فاصله سالهای ۹۰ تا ۹۴ سالانه بین ۱۷۶ تا ۲۲۰ کودک زیر ۱۰ سال در ایران مجبور به ازدواج شدهاند.
شهربانو امانی عضو شورای شهر تهران در اسفند ۹۶ اعلام کرد در ایران ۱۵ هزار دختر با سن کمتر از ۱۵ سال بیوه محسوب میشوند.
بر اساس آخرین تغییرات قانون مدنی ایران، حداقل سن ازدواج برای دختران ۱۳ سال و برای پسران ۱۵ سال است؛ هر چند ازدواج زیر این سن نیز با «اذن ولی» و «تشخیص دادگاه صالح» ممکن است.
در برنامه این هفته دیدگاهها به مسئله ازدواج کودکان خردسال، دلایل و موانع فقهی، اجتماعی و فرهنگی آن پرداختهایم. با حضور کامیل احمدی، مردمشناس و محقق در زمینه ازدواج کودکان و حسن فرشتیان، دینپژوه و حقوقدان.
آقای احمدی چه تعریفی از ازدواج کودکان خردسال وجود دارد؟
از نظر من به عنوان شخصی که حرفهام مردمشناسی است ممکن است اتمام حجت بر موضوعی که کاملاً حقوقی و قانونی است، نباشد اما هر آنچه درمورد ازدواج کودکان از منظر حقوقی و قوانین بینالمللی در کشورهای توسعهیافته و کنوانسیون سازمان ملل درمورد حقوق کودکان میدانیم، این است که هر ازدواجی که زیر ۱۸ سال اتفاق بیفتد ازدواج کودکان نامیده میشود چون در اکثر کشورها سن ۱۸ سال را سن قانونی قرار دادهاند و سن قانونی برای دادن رای و گرفتن گواهینامه و سلامت روان و سنی است که جسم و وجود بدنی و داخلی انسانها رشد و تکامل پیدا میکند و برای یک زندگی بزرگسالی آماده است.
آقای فرشتیان شما چه تعریفی از ازدواج کودکان خردسال میتوانید برای ما ارائه دهید؟ مثلا از نظر حقوقی به ما بگویید چه تعریفی برای ازدواج کودکان وجود دارد؟
با توجه به اینکه در تعریف کودک اتفاق اجماعی وجود ندارد که ما کودک را چه سنینی بگیریم. اما این دو تا را کنار هم میگذاریم معنی پیدا میکند. در رابطه با فعالیت جنسی و ارتباط جنسی در یک سنینی ارتباط جنسی دختر و پسر در غرب هم آزاد است؛ حتی زیر ۱۸ سال منتهی مشروط بر اینکه این ارتباط با هم سن و سالهای خودشان باشد و و نه با افرادی که بر آنها برتری دارند.
اگر بخواهم خلاصه کنم با آقای احمدی موافقم که امروز ازدواجهای زیر ۱۸ سال دچار مشکل میشود.در به کار بردن عبارت ازدواج کودک مقداری احتیاط میکنم. کلاً یک عرف جهانی و اجماعی وجود دارد که سن تکلیف فرد را از ۱۸ سالگی آغاز میکنند. البته به خاطر این با احتیاط برخورد میکنم که دختر یا پسری که ۱۷ سال و نیم دارد از نظر حقوقی کودک حساب نمیشود.
حتی در مورد اعمال خویش میتوانند مسئولیت داشته باشند، مجازات شوند، و یکسری رفتارهای حقوقی و حتی رفتارهای جنسی داشته باشند. آن ازدواجی که مورد بحث قرار میگیرد، ازدواج به معنای تشکیل خانواده زیر ۱۸ سال است که این در دنیای امروز و کنونی پذیرفته نیست.
کامیل احمدی:«هر ازدواجی که زیر ۱۸ سال اتفاق بیفتد ازدواج کودکان نامیده میشود چون در اکثر کشورها سن ۱۸ سال را سن قانونی قرار دادهاند و سن قانونی برای دادن رای و گرفتن گواهینامه و سنی است که جسم و وجود بدنی و داخلی انسانها رشد و تکامل پیدا میکند و برای یک زندگی بزرگسالی آماده است.»
آقای احمدی آماری از کودک همسری یا ازدواج کودکان خردسال در ایران وجود دارد؟
بله آمارهایی که توسط سازمان ثبت احوال و اداره آمار و اسناد جمهوری اسلامی ایران هرساله توسط سالنامههای آماری خیلی هم با جزییات و گروههای سنی مختلف و مشخصی هست، ارائه میشود. تمام وقایع ازدواج و طلاق و تولد ثبت میشود. در مورد ازدواج سنین را به عمد یا نه از ۹ تا ۱۵ و از ۱۵ تا ۱۹ و از ۱۹ تا ۲۵ سال و به همین شکل هر ۶ سال یکدفعه در جدولهای مشخصی از زن و مرد، طلاق و ازدواجشان را به حذف استان، شهرستان و دهستان مشخص کردهاند.
بههمین علت آمارهایی که از ازدواج کودکان در ایران داریم بیشتر آمارهای دولتی است. اگرچه شک و شبهه همیشه در این آمارها وجود دارد. دیده شده در استانی بعضی آمارها به عمد یا سهو در بازه زمانی کوتاه بهشدت بالا و پایین رفتهاند. برای همین آمارهایی که فعلاً وجود دارد، آمارهای رسمی کشور است مگر اینکه تحقیقات مستقلی در تحقیقهای کوچک دانشگاهی یا تحقیقی که من و بعضی از پرسشگرانمان در ۷ استان کشور انجام دادیم و به آمارهایی که آمارهای خاکستری مینامم، دست پیدا کردیم.
یا دور زدن قانون ازدواج برای کسانی که زن اول دارند و ازدواجهای دوم و سوم را ثبت نمیکنند. ازدواجهای طایفهای و عشیرهای که در کنار مرزهای ایران در بعضی از استانها صورت میگیرد و دختر و پسر از اینور مرز به آنطرف رد و بدل میشوند، ازدواجهایی که با اتباع خارجی انجام میشود، ثبت نمیشوند. اینها در آمارهای رسمی نیستند و شاید بعضی از این آمارها اشتباه باشد.
بیشترین مواردی که ازدواجها ثبت نمیشوند به چه دلیلی بوده؟
تقریباً بر سه، چهار دسته استوارند. بعضی از ازدواجها به صورتی است که با دختران کم سن و سال روستایی ازدواج میکنند. بیشتر در جوامع روستایی نیازی برای ثبت این ازدواجها دیده نمیشود. عاقد محلی در غالب یک دستنوشته یا پشت جلد قرآن به این ازدواج مشروعیت شرعی میبخشد. این ازدواجها را تا زمانی که کار قانونی و ثبتی مثلاً انحصار وراثتی در کار نباشد، معمولا ثبت نمیکنند و لزومی در آن نمیبینند. طبیعتاً قانونگذار هم آنقدر مصر بر ثبت آن نیست. با وجود اینکه حالا جزا و جریمهایهایی هم برایش در بعضی موارد تعبیه شده است.
دسته دیگری از ازدواجهایی که هست مثلاً فردی زن اولش را دارد و برای اختیار کردن زن دوم او را از میان دختران کم سن و سال زیر ۱۸ انتخاب میکند. به خاطر اینکه در سن زیر ۱۳ سال رأی دادگاه و جد پدری لازم است. طبق توافقی که با خانواده یا دختر بچه دارد ازدواج را ثبت نمیکند و از درگاه عاقد محلی وارد میشود و ازدواج به شیوه شرعی ثبت میشود. از طرفی مرد خیالش راحت است که به این ازدواج رسمیت نبخشد چون آن حفاظ قانونی هرچند ضعیفی که برای زن در قوانین ایران وجود داردف آن حقوق هم از او دریغ میشود.
دسته سوم هم ازدواجهای طایفهای و عشیرهای است که بیشتر در بلوچستان ایران و استان خراسان رضوی و شمالی شاهد آن بودم. میان طوایفی که تقریباً از ایک طایفه یا تبار هستند در آن طرف مرز، این عروس و دامادها رد و بدل میشوند. دو برادر عروسی را از خانوادهای اختیار میکنند یا اینکه دختری را در قبال دختر دیگر از خانواده دیگر به اصطلاح «عروس به عروس» میکنند. این ازدواجها هم ثبت نمیشود. به اینها آمار خاکستری گفته میشود.
آمار متعدد دیگری هم هست. از قبیل اینکه خانواده خیلی فقیر است، معضلات اجتماعی از قبیل اعتیاد یا دستتنگی دارد، مسایل روانی دارد و دختر بچه را از ازای بخشی از پول میفروشد و این هم در قاعد ازدواج رسمی صورت نمیگیرد.
آقای فرشتیان آقای احمدی اشاره کردند به اینکه در جوامع روستایی نیازی به ثبت بعضی از ازدواجها دیده نمیشود. این ازدواجها چه حکمی دارند؟ آیا پذیرفته شده هستند؟
از نظر حقوقی شرط صحت ازدواج، ثبت ازدواج نیست. یعنی این نیست که ازدواجی صحیح است که ثبت قانونی شود. منتهی هنگاهی که اثرات حقوقی میخواهد بر آن بار شود، بسیاری از این اثرات میتواند بدون ثبت هم بار بشود. منتهی برای تسهیل امر هنگامی که ثبت نمیشود، مشکلاتی ایجاد میشود.
مثالی بزنم. وقتی در روستایی دورافتاده دو فرد با هم ازدواج میکنند و صاحب فرزند میشوند و احیانا یکی از آنها از دنیا میرود، مسئله تقسیم ارث مطرح میشود. هیچکس نمیتواند بگوید ازدواج اینها اشکال داشته و باطل بوده. از نظر حقوقی این ازدواج معتبر است و با همان پشت جلد قرآن نویسی و شهادت شهود و با سایر قرائن اینها اثبات میشود. منتهی هنگامی اثبات آن با مشکل ایجاد میشود که از نظر حقوقی پیچیدهتر شود. مثلاً هنگامی که بحث تعدد زوجات مطرح باشد و خانم دومی هم مدعی باشد که زن دوم این آقا است و بحث ارث مطرح باشد، اینجاست که سند ازدواج از نظر رسمی ارزش بیشتری پیدا میکند.
آقای احمدی اشارهکردید به مواردی که درباره آنها تحقیق کردید. میتوانید آماری به ما بدهید که در کدامیک از استانهای ایران بیشترین تعداد ازدواج کودکان خردسال وجود دارد؟
بله. تحقیقی که من انجام دادم در ۷ استان کشور انجام شده. من ابتدا آمارهای منتشر شده از مجاری قانونی را ملاک قرار دادم. در سال ۹۵ که وارد کار میدانی در این ۷ استان شدیم، خراسان رضوی رتبه اول کشور را داشت. بعد آذربایجان شرقی بود. بهترتیب آخرین استان هرمزگان بود.
قبلترش استان اصفهان و آذربایجان غربی بود. در طول این دو سه ساله همچنان استان خراسان رضوی پیشتاز است. استان زنجان سال گذشته استان دوم شد و از استان آذربایجان شرقی پیشی گرفت. این استانها دوباره جا عوض کردند. با اندکی تغییرات این استانها طلایهدار ازدواج کودکان زیر ۱۸ سال هستند که خراسان رضوی برای سالیان متمادی مقام اول را به خود اختصاص داده بود.
آقای فرشتیان از منظر حقوقی ازدواج کودکان را بررسی کردیم. از منظر دینی چطور؟ دین اسلام برای ازدواج کودکان چه مواردی دارد؟
اتفاقاً مشکل قوانین ایران چه در زمان شاه و چه اکنون ناشی از همین میشود. در قانون مدنی ما از زمان گدشته نشات گرفته از اصول اسلامی بوده. مخصوصا آن بخش احوال مدنی سعی شده نظرات فقها در این قانون رعایت شود. تاکنون هم رعایت شده لذا همین ماده قانون مدنی ماده ۱۰۴۱ که مربوط به سن ازدواج میشود چند بار تغییر کرده. حتی بعد از انقلاب هم چندبار تغییر کرده تا نظرات اسلامی هم در اینباره رعایت شود.
حسن فرشتیان:«دختر ۹ ساله در زمان پیامبر ازدواج میکرد، باردار میشد، مادر میشد. پسر ۱۵ ساله هم همچنین. امروز رشد فکری و جسمی افراد متفاوت است.»
آن چه مسئلهساز میشود این است که در اسلام دو نکته وجود دارد. یکی سن بلوغی که در زمان پیامبر اسلام برای دختر و پسر مطرح شده یعنی سن تکلیف بوده و واجب و حرام بر آنها مقرر میشده و گفته شده در همان سن هم میتوانند ازدواج کنند. دختران ۹ سال تمام قمری و پسران ۱۵ سال تمام قمری.
نکته دوم سن ازدواج اینها بوده. آن چه از شرع اسلام در زمان پیامبر بهجامانده دختران و پسران در سن بلوغ حق ازدواج دارند و در زیر سن بلوغ هم ولی آنها میتواند آنها را به عقد کسی دیگر دربیاورد. اینها هیچکدام در جهان کنونی ما از جهت عملی نمیتواند مورد استناد قرار بگیرد. دختر ۹ ساله در زمان پیامبر ازدواج میکرد، باردار میشد، مادر میشد. پسر ۱۵ ساله هم همچنین. امروز رشد فکری و جسمی افراد متفاوت است.
در همین فرانسه که زندگی میکنم، تاریخ زندگی شاهان را نگاه میکردم. اینها در سنین مثلا بین ۴۰ و ۵۰ دیگر پیر میشدند. درحالیکه در سنین ۴۰-۵۰ سال کسی در پایان خط نیست. امروز شرایط زندگی فرق کرده. همان دوران کودکی، نوجوانی و جوانی متفاوت شده. این مسئله هم مسئله عرفی است. اگر در دین مقرراتی گذاشته شده، این مقررات بخشی اش مقرراتی است که به اصل دین مربوط میشود و بخشی از آن مقررات، عرفی است.
آنچه در اسلام مدنظر بوده این بوده که جلوی ازدواج در زیر سنی که میشود گفت سن بلوغ فکری و جسمی محسوب میشده، گرفته شود. این سن ۹ سال تمام و ۱۵ سال تمام بوده اما امروز در جامعه ما متفاوت است. فقیهی مثل آیتالله صانعی درباره واجبات شرعی که گفته میشود دختر ۹ ساله باید روزه بگیرد و شرعا حکم یک زن را دارد آن را تغییر داد و حتی سن تکلیف را بالاتر آورد. لذا بهنظر میرسد با توجه به اینکه جمهوری اسلامی کنوانسیون حقوق کودک را امضا کرده که در این کنوانسیون ازدواج زیر ۱۸ سال ممنوع شده.
البته ایران با حق رزرو این را امضا کرده اما نباید با روح کلی آن کنوانسیون متفاوت باشد. امروز از جهت عرفی در جامعه جهانی ۱۸ سال سن تکلیف و بلوغ عقلی و جسمی درنظر گرفته شده است.
نکته آخر اینکه در مورد ازدواج با اذن ولی که حتی زیر سن بلوغ ولی میتواند طفل را به عقد دیگری دربیاورد، این هم امروز موضوعیت ندارد. در زمان قدیم در رابطههای عشیرهای و قبیلهای شبیه این بود که میگفتند عقد دختر عمو یا پسرعمو را در آسمان خواندهاند. یا اشاره شد به عشیره یا طایفهای که با هم دختر و پسری را رد و بدل میکردند. بسیاری از این عقدهایی که در آن زمان ولی طفل میخوانده، امروز مفهومی که ما از ازدواج داریم، ندارد. کاملا مفهومی متفاوت دارد. رابطهای بوده که علقهای با این عقدها ایجاد میکردند.
در همین دوران معاصر در خانوادههای مذهبی گاهی دختر و پسرها را به عقد هم درمیاورند که خانواده از جهت شرعی با هم محرم شوند. این با ازدواج که دو مفهوم دارد متفاوت است. یک مفهوم رابطه جنسی زن و شوهر و دوم رابطه زندگی زناشویی. این چیزی که ازدواج بعنوان ازدواج اطفال غیر بالغ گفته شده در فقه که میتواند با اجازه ولی و با درنظر گرفتن مصلحت ازدواج کنند، کلا منتفی است و با ازدواجی که ما دربارهاش بحث میکنیم، کلا متفاوت است و مفهوم رابطه جنسی و زناشویی را امروز نمیتواند داشته باشد.
آقای احمدی شما چقدر موافقید با آقای فرشتیان درباره کودکانی که به اذن پدرشان به عقد کسی در میآیند؟
اگر از لحاظ علمی، از منظر علوم انسانی و مردم شناسی به این موضوع بنگریم احتمالا نقاطی وجود دارد در آن دیدگاه فقهی که میشود با آن مخالف بود. نقاطی هم وجود دارد که از نوع زندگی بشر در طول تاریخ این مسئله را تایید میکند. در مجموع ازدواجها در کل تقریبا میشود گفت در چند دهه اخیر در سراسر دنیا در سنین پایین بودند. این ازدواجهایی که هماکنون در سنین میانسالی از ۲۵ یا ۳۰ سال به بالا اتفاق میافتد و نمونههایش هم در ایران زیاد است، همان بالا رفتن سن ازدواج و ازدواج کودکان یک پارادوکس است.
در کل جهان اگر نگاه کنید و به زندگی پدران و مادران و نیاکانمان نگاه کنید، سن ازدواج تقریبا همیشه در نسلهای مختلف پایین بوده . اگر این را از نگاه فقهی با یک دین خاص مثلا دین اسلام ارتباط دهیم شاید در حق یک دین اجحاف شود و در مورد دین دیگری نشود. جامعه مدنی ما در طول تاریخ ازدواجهایش در سنین پایین انجام گرفته.
بخشی را آقای فرشتیان اشاره کردند که در طول عمر یا امید به زندگی خیلی بالا نبوده نسبت به شرایط کنونی ما. ولی خب دلایل نهفته مردمشناسانهتری هم در آن وجود دارد که یک نوع غریزه جنسی در نهاد جنس نر و حتی جنس ماده وجود داشته که بر پایه این استوار بوده که اگر زن جوانتر و بچهسالتر باشد رابطه جنسی مطلوبتر و لذتبخشتر است و در چارچوب زندگیهای سنتی آن و از لحاظ فرهنگی آن دختر بچه را میشود بهتر تربیت کرد. آنچه امروز با آن روبهرو هستیم و در جوامع غربی به کرات نمونه آن را میتوانیم پیدا کنیم تجاوز به عنف یا تجاوز و نوع نگاهی که معمولا به دختربچهها در سنین پایین است و از قبیل نوع نگاهی که به فیلمهای پورن در اینترنت داریم و چقدر این مسئله در جوامع غربی حساس است اما در جوامع شرقی متاسفانه قوانینی برای آن وجود ندارد.
در این حرفهای که من بیشتر با آن آشنا هستم در کل به ازدواج کودکان در دو مقطع کلی نگاه میکنند. یک مقطع ازدواجهای زیر ۱۵ سال است که خطرات جسمی، جنسی و روانیاش برای دختربچه بسیار فراتر است و ازدواج نوع دوم یا مقطع سنی دوم از ۱۵ تا ۱۸ سال است که به مراتب وضعیت جسمی و روحی بچه بهبود پیدا میکند.
کامیل احمدی:«در کار میدانی که ما انجام دادیم به وضوح دیده میشد که خانوادههایی که دارای سواد بیشتری هستند با وجودی که توان مالی کمتری هم داشتند، ازدواج کودکان در آنها کمتر بود. خانوادههایی که بضاعت مالی ندارند، ازدواج کودکان در آنها به مراتب بیشتر دیده میشد.»
اینکه بگوییم در طول تاریخ ازدواجها در سنین پایین انجام شده و اینها بچهدار شدند درست است اما شواهد زیادی هم وجود دارد که مرگ و میر مادر در بارداری در سنین ۹ یا ۱۰ یا ۱۱ و حتی ۱۲ سال در جوامع حتی قبل یا بعد از اسلام یا دینهای سازمانیافته شده خیلی بالا بوده. ما با معضلی روبهرو هستیم که بیشتر برای جوامعی وجود دارد که در آن چند مولفه شریک هستند.
یکی از آنها فقر فرهنگی است. در کار میدانی که ما انجام دادیم به وضوح دیده میشد که خانوادههایی که دارای سواد بیشتری هستند با وجودی که توان مالی کمتری هم داشتند، ازدواج کودکان در آنها کمتر بود. خانوادههایی که بضاعت مالی ندارند، ازدواج کودکان در آنها به مراتب بیشتر دیده میشد. یا خانوادههایی که در روستاها یا جوامع خیلی سنتیتر زندگی میکردند که فشار اجتماعی در آن وجود داشت.
چند نکته ظریفی که معمولاً در این مطالعات پنهان میماند این است که در بعضی از روستاها ما دریافتیم که پدرها و مادرها مخالف ازدواج کودکانشان در سنین پایین بودند اما میگفتند اگر در این سنین پایین برای دخترمان داماد و برای پسرمان عروس پیدا نکنیم، در دو سه تا روستا آنطرفتر هم برایش موردی باقی نمیماند چون در آنجا همه در سنین پایین ازدواج میکنند. دلایل متعدد دیگری وجود داشت.
مثلاً دختر بچه در سنین نوجوانی با پسری فرار میکند و آن فرار کردن راه برگشتش را به خانواده بدلیل مسایل حیثیتی از دست میدهد و مجبور به ازدواج میشوند. موارد دیگری هم هست که در ازای ازدواج خانواده پولی را دریافت میکند و آن بسته تشویقی باعث این میشود که دختر را بعنوان یک موجودی که نانآور نیست و نان میخورد و مصرف میکند را از خانواده کم میکند. در بعضی مناطق دخترها را زودتر ازدواج میدهند چون نیروی کار انسانی بهحساب میآید و برای فرشبافی محلی، دامداری و کمک در کارهای خانه به او نگاه میشود.
دلایل متعددی در این فرهنگها وجود دارد که از دیدگاه این جوامع ازدواج کودکان را نهتنها ازدواج کودکان نمیبیند، بلکه خیلی مشروع، بهجا و تقریبا قابل قبول است. موارد متعددی در مصاحبههایمان با این خانوادهها داشتیم که پدر و مادر نگران این بودند که دنیای تکنولوژی این آزادی را به دختربچه یا پسربچهشان داده که دیگر نمیشود رفتار آنها را کنترل کرد و اینها ممکن است وارد روابط جنسی قبل از ازدواج بشوند و این باعث آبروریزی در روستای سی خانواری خواهد شد.
دلایل متعددی وجود دارد. برای همین هم یکی از مشکلاتی که برای اصلاح قوانین موجود وجود دارد همین نقطهنظرات محلی است که در برابر قوانین موجود مقاومت میکند. شما قوانین را میتوانید اصلاح کنید ولی بدون بسترسازی فرهنگی و تغییر نگرش افرادی که مدافع ازدواج کودکان بهدلایل اقتصادی، فرهنگی، دینی و دلایل دیگر هستند خیلی سخت میشود و این کار را همزمان با هم باید انجام داد.
آقای فرشتیان رییس سازمان بهزیستی و معاون وزیر کار ایران شهریور گذشته گفته بود که این سازمان اگر از ازدواج کودکان خردسال اطلاع پیدا کند، با کمک قوه قضاییه از آن جلوگیری میکند یا خانواده را مجاب خواهد کرد که این کار انجام نشود. از طرف دیگر رییس بسیج جامعه زنان ایران در سال ۹۵ گفته بود که تلاش برای افزایش سن ازدواج دختران جنگ با خداست. اصولا چقدر امیدواری وجود دارد به اینکه این قوانین یا فرهنگ اصلاح شود؟
من شخصاً خیلی امیدوار هستم و میبینیم که امروز حداقل در جوامع شهری این موارد رعایت میشود. حدود نیم قرن پیش در جوامع شهری ازدواج خردسالان رایج بود اما امروز میشود گفت در جوامع شهری مخصوصا در شهرهای بزرگ این مسئله مشهود نیست.
همانطور که آقای احمدی اشاره کردند ناشی از سطح تحصیلات و فرهنگ این جامعه است و به مرور تکنولوژی و اینها وقتی به روستاها میرود و عشایر ارتباط اینترنتی میتوانند پیدا کنند به نظر من درنهایت خیلی خوشبینانه میتوان گفت به سمتی میرویم که این ازدواجها به صورت استثنائات اندک درخواهند آمد. این را هیچوقت نمیتوان از جامعه بشری حذف کرد.
جامعه بشری را نمیتوان کاملاً محدود کرد. اگر اسم ازدواج را از آن برداریم در فلان عشیره هنگامی که دو قبیله با هم تصمیم میگیرند که دختر و پسری با هم ازدواج کنند، نهایتش ما اسم ازدواج را برداشتهایم و از جهت حقوقی چه بسا به آنها صدمه هم زدهایم چون از منافع ازدواج بهرهمند نمیشوند و ازدواج آنها هم ثبت نمیشود اما عملا این ازدواج باقی میماند. اما اینها دارد به سمت استثنائات پیش میرود.
در آینده اینها به صورت استثنا خواهد بود. یعنی همچنان که فرهنگ منتقل میشود، افراد منتقل میشوند و خوشبختانه این نکتهای که در جامعه ایران و در بسیاری از کشورها امروز نقطه محوری برای پدر و مادرها مصلحت فرزندانشان شده نکته بسیار مهمی است.
شاید در دهههای قبل در برخی جوامع نقطه محوری منافع و مصلحت والدین بود. در برخی موارد بخاطر مصلحت خودشان فرزندشان را گاهی به شوهری نمیفرستادند تا بتوانند از منافع او بعنوان یک کارگر در خانه و یا در مزرعه استفاده کنند. اما امروز کاملا این قضیه متفاوت شده و منفعت این فرزندان در نقطه محوری قرار گرفته است.
من فکر میکنم اگر این فرهنگ رواج پیدا کند و افراد از زیانهای ازدواجهای زیر ۱۸ سال مطلع شوند، آینده بسیار روشنتر و بهتر از امروز خواهد بود.