خاطرات دوران ۸۰ روز انفرادیم را که مرور میکنم گاهی باور نمیشود که چنین روزهای دشواری را تحمل و به پایان رساندهام. هر چند که این دشواریها، بعد از آزادی نیز چون کابوسی تا مدتها همراهم بود.
شروع انفرادی من با تحقیر و توهین بازجو آغاز شد، بعد از آن شکنجه، من را به انفرادی بند دو الف اوین منتقل کردند در این بند دوگونه سلول انفرادی وجود دارد، نوع اول سلولهای با عرض یک متر و نیم در ۲ متر نیم که فاقد دستشویی است و موسوم است به سول قبری و نوع دوم اتاقهای ۲ در ۲ است که سیستم دستشویی نیز در آن وجود دارد، من هر دو اینها را تجربه کردم و به نظر سلولهای نوع اول بسیار دردناکتر است.
بعد از انتقال به انفرادی، خشم، نفرت و تنهایی مواردی بود که یک به یک به سراغم آمدند و این موارد و کش مکشها درونی آن قدر درمن ادامه داشت که به یاس و خستگی بدل گردید.
قطع هر چیز که به واسطه آن خود را تعریف میکنی و وسعت تنهایی که تجربه میکنی یکی از منحصربهفردترین تجربه زندگی است که تنها آن را در انفرادی میتوانی مرور کنی.
روزمرگی و عادت به قول داستایوسکی که میگفت «بشر موجودی است که میتواند به همه چیز عادت کند» تنها عاملی است که جلوی هجوهم و طغیان احساس دلتنگی خشم انتقام را میگیرد. هر چند که طولانی بودن این عادت باعث شد دو احساس افسردگی و معنویت را نیز تجربه کنم.
و این واکاوی خود و آن کشف معنویت شاید تنها چیزی است که در آدم احساس سنگینی و وزنی را ایجاد مینماید که در تو نقطه قوتی است برای تحمل کردن و راسخ شدن در آنچه که چرایی توست و آنچه که تو به خاطرش روانه انفرادی نموده است.
یکی از تجربیات مشترکی که معمولاً به سراغ افرادی که در انفرادی هستند میآید فکر خودکشی است که تقریباً از ذهن اکثر افرادی که انفرادی طولانی را سپری کردهاند گذشته است. بیخبری از آنچه در پس پرده میگذرد و سرنوشت نامعلوم، رنج و فشار روانی بسیاری که در حال تحمل آن هستی، قطع ارتباط با عالم واقعیت و بلاتکلیفی مواردی است این فکر را در تو بیشتر تقویت میکند.
یکی دیگر از تجربیات، خوابهای مداومی است که به سراغت میآید، خوابهایی مانند لحظه آزاد شدن، یا کابوسهای وحشتناک، این یکی از مواردی است که میدانم بسیاری آن را تجریه کردهاند، حتی نمادهایی که در خوابها به سراغت میآیند گاهی مشترک است.
امروز که خاطرات انفرادیم را مرور میکنم و کشمشهای درونی که تجربه کردم ورای آنکه سبعویت حکومتی را نشان میدهد که تنها به جرم بیان اندیشه، سختترین شکنجهها را برای افراد به ارمغان میآورد. برای خود من نیز تجربه عمیقی بود که باعث گردید یاد بگیرم چگونه در رنج به جرات و امید دست پیدا کنم، و این هر دو به نظرم مهمترین چیزی است که مادامی که همراهت باشد میتوانی در راه مبارزه و در دوران انفرادی از آن بهرهها ببری.
--------------------------------------------------------------------------------
عبدالرضا احمدی به علت فعالیت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در اسفند ۱۳۸۸ بازداشت شد. او مجموعاً چهار ماه و نیم در بازداشت به سر برد که ۸۰ روز آن را در سلول انفرادی بود.
شروع انفرادی من با تحقیر و توهین بازجو آغاز شد، بعد از آن شکنجه، من را به انفرادی بند دو الف اوین منتقل کردند در این بند دوگونه سلول انفرادی وجود دارد، نوع اول سلولهای با عرض یک متر و نیم در ۲ متر نیم که فاقد دستشویی است و موسوم است به سول قبری و نوع دوم اتاقهای ۲ در ۲ است که سیستم دستشویی نیز در آن وجود دارد، من هر دو اینها را تجربه کردم و به نظر سلولهای نوع اول بسیار دردناکتر است.
بعد از انتقال به انفرادی، خشم، نفرت و تنهایی مواردی بود که یک به یک به سراغم آمدند و این موارد و کش مکشها درونی آن قدر درمن ادامه داشت که به یاس و خستگی بدل گردید.
قطع هر چیز که به واسطه آن خود را تعریف میکنی و وسعت تنهایی که تجربه میکنی یکی از منحصربهفردترین تجربه زندگی است که تنها آن را در انفرادی میتوانی مرور کنی.
روزمرگی و عادت به قول داستایوسکی که میگفت «بشر موجودی است که میتواند به همه چیز عادت کند» تنها عاملی است که جلوی هجوهم و طغیان احساس دلتنگی خشم انتقام را میگیرد. هر چند که طولانی بودن این عادت باعث شد دو احساس افسردگی و معنویت را نیز تجربه کنم.
و این واکاوی خود و آن کشف معنویت شاید تنها چیزی است که در آدم احساس سنگینی و وزنی را ایجاد مینماید که در تو نقطه قوتی است برای تحمل کردن و راسخ شدن در آنچه که چرایی توست و آنچه که تو به خاطرش روانه انفرادی نموده است.
یکی از تجربیات مشترکی که معمولاً به سراغ افرادی که در انفرادی هستند میآید فکر خودکشی است که تقریباً از ذهن اکثر افرادی که انفرادی طولانی را سپری کردهاند گذشته است. بیخبری از آنچه در پس پرده میگذرد و سرنوشت نامعلوم، رنج و فشار روانی بسیاری که در حال تحمل آن هستی، قطع ارتباط با عالم واقعیت و بلاتکلیفی مواردی است این فکر را در تو بیشتر تقویت میکند.
یکی دیگر از تجربیات، خوابهای مداومی است که به سراغت میآید، خوابهایی مانند لحظه آزاد شدن، یا کابوسهای وحشتناک، این یکی از مواردی است که میدانم بسیاری آن را تجریه کردهاند، حتی نمادهایی که در خوابها به سراغت میآیند گاهی مشترک است.
امروز که خاطرات انفرادیم را مرور میکنم و کشمشهای درونی که تجربه کردم ورای آنکه سبعویت حکومتی را نشان میدهد که تنها به جرم بیان اندیشه، سختترین شکنجهها را برای افراد به ارمغان میآورد. برای خود من نیز تجربه عمیقی بود که باعث گردید یاد بگیرم چگونه در رنج به جرات و امید دست پیدا کنم، و این هر دو به نظرم مهمترین چیزی است که مادامی که همراهت باشد میتوانی در راه مبارزه و در دوران انفرادی از آن بهرهها ببری.
--------------------------------------------------------------------------------
عبدالرضا احمدی به علت فعالیت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در اسفند ۱۳۸۸ بازداشت شد. او مجموعاً چهار ماه و نیم در بازداشت به سر برد که ۸۰ روز آن را در سلول انفرادی بود.