تنها اگر دو ماه گذشته را مد نظر قرار دهیم، رویدادهایی را میتوان مثال آورد که در فضای پرتنش و بلوکبندیهای منطقه کمتر کسی انتظار آنها را داشت. آنچه مزید شگفتی است اینکه این تحولات در فواصل کوتاه، یکی پس از دیگری صورت میگیرد.
وجه مشترک این تحولات «سوریه و یمن» است. با رصد کردن این رویدادها میتوان گمان داشت جنگ داخلی هفت ساله سوریه و چهار ساله یمن مسیر جدیدی را میپیماید. چه رویدادهایی تاکنون رقم خورده و سوریه و یمن به کدام سو میروند؟
پاسخ قطعی به پرسش دوم ساده نیست ولی یک چیز تقریباً مسلم است. فاز «نظامی» در این دو کشور تقریباً رو به پایان و فاز «دیپلماتیک» شتاب گرفته است. گواه این ادعا، دادههای زیر است:
یکم: در رویدادی غیرمترقبه، وزیران خارجه سوریه و بحرین در تاریخ نهم مهر در نیویورک و در حاشیه مجمع عمومی ملل متحد با یکدیگر دیدار و گفتگویی صمیمانه داشتند. تا پیش از این، بحرین به عنوان یکی از کشورهای اقماری سعودی هم رأی به تعلیق عضویت سوریه در اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی داده بود و هم خواستار حذف بشار اسد از قدرت بود.
دوم: طی رویدادی غیرمترقبه عم البشیر رئیسجمهور سودان در تاریخ ۲۷ آذر از دمشق دیدن کرد. این نخستین دیدار یک رهبر کشور عربی و مسلمان از سوریه از هفت سال پیش بشمار میرود. این دیدار مورد تقدیر روسیه قرار گرفت و ریاض و واشینگتن مطلقاً واکنش منفی نشان ندادند.
سوم: دونالد ترامپ در اقدامی دور از انتظار اعلام داشت امریکا تا دو ماه آینده تمامی نیروهای خود را از سوریه خارج خواهد کرد. در حالی که این تصمیم او مورد استقبال روسیه، ترکیه و ایران قرار گرفت، نیروهای کُرد مورد حمایت امریکا از این تصمیم ترامپ اظهار شگفتی کردند. این در حالی است که ترامپ مدعی شد به دلیل شکست داعش ماموریت نیروهای امریکا در سوریه پایان یافته است؛ ادعایی که مورد تردید بسیاری از جمله وزیر دفاع امریکا قرار گرفت و در مخالفت با تصمیم ترامپ از مقامش استعفا کرد. اسرائیل –متحد امریکا- نیز این تصمیم را بر مبنای اینکه موجب تقویت جایگاه ایران در سوریه می شود، نادرست ارزیابی کرده است.
چهارم: متعاقب اعلام خروج امریکا از سوریه دونالد ترامپ خبر غیرمترقبهای را در حساب توئیتری خود مخابره کرد مبنی بر اینکه ریاض وعده داده هزینه بازسازی سوریه را متقبل شود. شگفتی این خبر آنجاست که اولاً این خبر چرا نباید از زبان ریاض اطلاعرسانی شود؟ و ثانیاً در صورت صحت آن، آیا ریاض پرچم صلح با اسد را بالا برده که میخواهد «سوریه بشار اسد» را بازسازی کند؟
پنجم: بنا به آخرین اخبار امارات تصمیم گرفته که در اولین فرصت سفارت خود را در دمشق بازگشایی و با این گام روابط خود را با سوریه ترمیم کند.
ششم: در یمن -دیگر کشور درگیر در جنگ نیابتی تهران و ریاض- برای اولین بار طرفهای نزاع زیر یک سقف و در «مذاکرات مستقیم» با یکدیگر وارد گفتوگوی رو در رو شدند. تصاویر مخابره شده در پایان دیداری که زیر نظر نماینده سازمان ملل در استکهلم انجام شد، نشان میداد که دو طرف با رخسار خندان برای اولین بار در حال دست دادن هستند. در پی این مذاکرات موفقیتآمیز، دو طرف پذیرفتند ۱۵ هزار اسیر از یکدیگر را مبادله و از ادامه نزاع مسلحانه در شهر الحدیده خوداری کنند. قرار شد نیروهای سازمان ملل به عنوان نیروهای حائل میان دو سو، به این شهر گسیل شوند.
سوریه و یمن به کدام سو؟
این تعداد رویداد معنادار آن هم در ظرف زمانی کوتاه بیتردید گواه فعل و انفعالاتی است که میتواند مسیر این دو نزاع خونبار و طولانی منطقه را تغییر دهد. گو اینکه هنوز به قطعیت نمیتوان گفت برونداد این رویدادها به کدام سوست، اما، میتوان گفت تغییر رویکردی مشهود در برخی یا همه بازیگران رخ داده که مثلاً حوثیها به اجلاس استکهلم دعوت میشوند، وزیر خارجه بحرین با همتای سوری خود دیدار میکند، عمرالبشیر حاملی پیامی برای اسد به دمشق میرود، امارات تصمیم به بازگشایی سفارتش در دمشق میگیرد و... حتی بنا به اخبار شنیده شده، قرار است از سوریه برای نشست آتی اتحادیه عرب -که اینک عضویتش در آن به حالت تعلیق است- دعوت به عمل آورده شود. این همه تحولات در سوریه به چه معناست؟ در یمن به چه معنا؟
پاسخ جامع به این پرسشها دشوار است. اما، دستکم در مورد سوریه میتوان گمان داشت که بر مسئله کلیدی یعنی بقای بشار اسد در قدرت، توافق حاصل آمده است. به پیشنهاد روسیه قانون اساسی جدیدی برای این کشور تدوین خواهد شد که مدت ریاست جمهوری به دو دوره محدود و بخشی از قدرت نامحدود رئیسجمهور به پارلمان واگذار خواهد شد. بنا به این طرح گو اینکه بشار در قدرت باقی خواهد ماند، اما، با پایان دوره کنونی ریاستش نمیتواند برای بار دیگر نامزد ریاست جمهوری شود. (مراجعه شود به پیشنهاد قانون اساسی جدید سوریه به ابتکار مسکو)
در مورد یمن، نیز دستکم میتوان به این نتیجه رسید که دعوت از حوثیها برای اجلاس استکهلم به معنایی شناسایی گروه حوثی در سپهر سیاسی یمن و مشارکت آنان در قدرت است. (مراجعه شود به مذاکرات صلح یمن؛ نقطه تلاقی ایران و عربستان؟)
اما، از این همه مهمتر نکتهای است که چنین برآیندهای محتملی را ممکن ساخته و آن اینکه اگر موازنه قدرت در منطقه تغییر نکرده بود چنین برآیندی نامتصور بود. در این تغییر موازنه بیتردید انزوایی را که عربستان بابت قتل خاشقچی متحمل شده به عنوان یکی از عوامل موثر نباید از یاد برد.