بازگشت پوتین به کاخ کرملین به عنوان رئیس جمهور روسیه نه در نتیجه برگزاری انتخابات، که بنا بر نظر بسیاری مردم آن کشور، از سال ۲۰۰۸ و در نتیجه استقرار یک زیرساخت سیاسی کنترل شده و اقتدارگرا تعیین، و روز ۴ مارس در بسته تزئینی دمکراسی انتخاباتی به رأیدهندگان عملا تحمیل شده بود.
به دلیل پیشگیری از رشد مطبوعات آزاد و احزاب سیاسی مستقل، و پیگیری رفتارهای اقتدارگرایانه طی ۱۲ سال حکومت مستقیم و غیر مستقیم پوتین در روسیه، نقش چهار رقیب انتخاباتی او به تزئین صحنه انتخابات محدود شده بود تا رقابت جدی با وی.
در میان نامزدهای رقیب، گنادی ژوگانف، رهبر حزب کمونیست روسیه که از زمان فروپاشی اتحاد شوروی در آغاز دهه نود، همواره پای ثابت و شکستخورده تمام انتخابات آن کشور بوده شناختهشدهتر از دیگران است.
سه رقیب عمده دیگر پوتین را، ولادیمیر ژیرینوفسکی، چهره جنجالی و ملیگرای دست راستی، میخائیل پروخوروف سرمایهدار نسل نو، در نقش کاندیدای مستقل، و سرگئی میرونف، رئیس پیشین مجلس بالای روسیه از گروه حزبی کوچک و مایل به چپ «عدالت» تشکیل میدادند؛ بدون داشتن کمترین تجربه مدیریت دولتی و یا پایگاه سیاسی شناخته شده.
گروههای پراکنده لیبرال و طرفداران آزادی و دموکراسی، که قابل مقایسه با اصلاحطلبان سرکوب شده در ایران بهنظر میرسند، دور از رقابت در صحنه انتخابات روز ۴ مارس، توان خود را در حاشیه، برای اعتراض علیه فساد دستگاه اداری و آنچه دیکتاتوری پوتین معرفی میکنند بهکار گرفتند.
مشکلات روسیه
بدون تردید روسیه طی ۱۲ سال گذشته، نسبت به ۸ سال پرتلاطم و بیثبات دوران بوریس یلتسین، ثبات نسبی را تجربه کرده و از شرایط فقرزدگی عمومی و دوران از هم پاشیدگی ساختار اداری فاصله گرفتهاست.
اما استعدادهای طبیعی و نیروی انسانی روسیه بسیار فراتر از قناعت ورزیدن به حداقل، و رضایت دادن به سیری، بهجای برخورداری از رفاه بیشتر و آزادیهای ژرفتر است.
روسیه با داشتن استعدادهای کشاورزی کافی برای تولید غذای جمعیت خود و حتی مبادرت به صادرات مواد خوراکی، در ردیف ده کشور بزرگ جهان از نظر ذخایر ده فلز درجه یک، و دارای بزرگترین ذخیره گاز طبیعی، و بالاترین میزان تولید نفت خام (در کنار عربستان) دارای استعداد کافی برای قرار گرفتن در ردیف ۵ کشور ثروتمند جهان است.
به رغم استعدادهای برشمرده طبیعی و جمعیتی برای پیشرفت، اقتصاد روسیه عمدتا متکی بر صادرات نفت و گاز باقی مانده و از دست یافتن به تنوع و شرایط رشد مطمئن باز مانده است.
فساد اداری، فقدان سیستمهای نظارت بر عملکرد دولت، و عدم تغییر مقررات بازدارنده، بهویژه محدودیت حق مالکیت، تاکنون مانع از حضور فعالتر سرمایههای خارجی در آن کشور، و پیوند خوردن روسیه به جوامع آزاد شدهاست.
مسائل خاص پوتین
بازگرداندن ثبات نسبی به روسیه، پس از آشفتگیهای دوران یلتسین، پوتین را به چهره مرد قدرتمندی تبدیل ساخت که خود نیز بهتدریج شیفته آن شد. در پایان دوره دوم ریاست جمهوری خود در سال ۲۰۰۸، پوتین باور داشت که همچنان رسالت ناتمامی را بر عهده دارد، که اتمام آن از عهده دیگری ساخته نیست.
بهروی صحنه آوردن مدودیف توسط پوتین، که پیشتر در مقام معاونت سرگئی ایوانف، دبیر شورای امنیت ملی روسیه خدمت میکرد، و دادن مقام نخستوزیری به وی چند ماه پیش از انتخابات سال ۲۰۰۸، صحنهسازی اصلی برای ادامه قدرت پوتین و بازگشت وی به قدرت بود- بیش و کم همان نمایشنامهای که یلتسین، با فراخواندن پوتین به خدمت، چند ماه پیش از کناره رفتن از قدرت، به صحنه آورده بود.
علاوه بر اقتدارگرایی، که شاید ذهنیت ناشی از دوران خدمت در سازمان امنیت وقت روسیه (کا-گ-ب) بهشمار میرود، پوتین، از کیش شخصیت نیز رنج میبرد. پوتین داشتن مدعی و رقیب را نمیپسندد، و در ردیف اتهاماتی که بر او وارد آمده، سیاهه بزرگی است از نام روزنامهنگاران، چهرههای مخالف و سرمایهدارانی که یا به طرز مرموز در داخل و خارج از روسیه به قتل رسیده، و یا در زندان بسر میبرند.
همسر پوتین و زنان روسیه
یکی از آشکارترین رازهای پوتین، محبوبیت او به عنوان قهرمان، و مرد قدرتمند، نزد زنان روسی است. ظاهر شدن پوتین بر پشت اسب با سینه عریان، پرواز با هواپیما و عکس گرفتن در لباس کشتی، ماهیگیری، موتورسواری، بخشی از تلاشهای تبلیغاتی او برای تقویت این چهره نزد افکار عمومی است.
اگر چه این محبوبیت نزد زنان در خیابان، کارخانه، و بهخصوص گروههای کارگری، شاید با میزان محبوبیت او در خانه وی یکسان نیست.
بر خلاف میشل اوباما، کارلا برونی سرکوزی، و یا ساماتا کمرون، لودمیلا پوتینا، همسر ولادیمیر پوتین، چهره غایب در فعالیتهای انتخاباتی همسرش بود.
در روسیه شایعات فراوانی پیرامون زندگی زناشویی پوتین بر سر زبانها است، ازجمله روابط خصوصی نخستوزیر کنونی و رئیس جمهور آینده روسیه با انیا کابایوا، ژیمناست روسی برنده مدال طلای المپیک.
پوتین با وجود حفظ حلقه ازدواج ۲۹ ساله با لودمیلا، در انظار عمومی با همسر خود ظاهر نمیشود. آخرین بار پوتین و همسرش در اکتبر سال ۲۰۱۰ کنار هم دیده شدند.
حامیان پوتین و آینده روسیه
حامیان پوتین بیشتر در مناطق کارگری و صنعتی روسیه متمرکزند. در مسکو که بیش از ۵۰ درصد جمعیت آنرا طبقه متوسط تشکیل میدهند، میزان محبوبیت پوتین پائینتر از نقاط دیگر روسیه است.
در اعتراض به تقلب در انتخابات پارلمانی ماه دسامبر گذشته، که حزب پوتین برنده آن اعلام شد، مسکو شاهد تظاهرات صدها هزار تن شد. در واکنش به این تظاهرات، پوتین نیز راهپیمایی سازمان داده شدهای را به طرفداری از خود برپا کرد.
نصب دوربین مداربسته در ۹۰ هزار حوزه اخذ رأی اقدام دیگری بود که پوتین برای خنثی ساختن اتهام تقلب در انتخابات به آن تن داد. مخالفان پوتین همچنان اصرار میورزند که برای تقلب راههای دیگری هم هست.
پوتین نزد رهبران کشورهای غربی نیز مخالفان فراوانی برای خود دست و پا کردهاست. از زمان پا گرفتن جنبش موسوم به «بهار عربی» که تا حدودی الهامبخش انقلاب «روبان سفید» روسیه نیز بوده، بسیاری از کشورهای غربی از ایستادگی روسیه در کنار دیکتاتوریهای به چالش خوانده شده ابراز نارضایتی کردهاند.
پوتین نیز متقابلا تظاهرات اعتراضی در داخل روسیه را به سرویسهای امنیتی خارجی نسبت میدهد.
بیشک پوتین با وجود به قدرت رسیدن دوباره (و یا استمرار در قدرت با نامهایی متفاوت) نه در داخل و نه در خارج از روسیه، پوتین سال ۲۰۰۸ نیست. پایههای قدرت پوتین در حال سست شدن، و اندازههای او در حال آب رفتن بهنظر میرسد.
قدرت جنبش مخالفان پوتین در داخل افزایش خواهد یافت. دمکراسی در روسیه به یک موج تعیینکننده تبدیل خواهد شد. اقتدار کنونی پوتین زمانی به چالش جدی خوانده میشود، که اقتصاد متکی بر درآمدهای ناشی از صادرات نفت و گاز روسیه، در نتیجه یک بحران جهانی، بخصوص در بازارهای انرژی، مورد تهدید قرار بگیرد.
به دلیل پیشگیری از رشد مطبوعات آزاد و احزاب سیاسی مستقل، و پیگیری رفتارهای اقتدارگرایانه طی ۱۲ سال حکومت مستقیم و غیر مستقیم پوتین در روسیه، نقش چهار رقیب انتخاباتی او به تزئین صحنه انتخابات محدود شده بود تا رقابت جدی با وی.
در میان نامزدهای رقیب، گنادی ژوگانف، رهبر حزب کمونیست روسیه که از زمان فروپاشی اتحاد شوروی در آغاز دهه نود، همواره پای ثابت و شکستخورده تمام انتخابات آن کشور بوده شناختهشدهتر از دیگران است.
سه رقیب عمده دیگر پوتین را، ولادیمیر ژیرینوفسکی، چهره جنجالی و ملیگرای دست راستی، میخائیل پروخوروف سرمایهدار نسل نو، در نقش کاندیدای مستقل، و سرگئی میرونف، رئیس پیشین مجلس بالای روسیه از گروه حزبی کوچک و مایل به چپ «عدالت» تشکیل میدادند؛ بدون داشتن کمترین تجربه مدیریت دولتی و یا پایگاه سیاسی شناخته شده.
گروههای پراکنده لیبرال و طرفداران آزادی و دموکراسی، که قابل مقایسه با اصلاحطلبان سرکوب شده در ایران بهنظر میرسند، دور از رقابت در صحنه انتخابات روز ۴ مارس، توان خود را در حاشیه، برای اعتراض علیه فساد دستگاه اداری و آنچه دیکتاتوری پوتین معرفی میکنند بهکار گرفتند.
مشکلات روسیه
بدون تردید روسیه طی ۱۲ سال گذشته، نسبت به ۸ سال پرتلاطم و بیثبات دوران بوریس یلتسین، ثبات نسبی را تجربه کرده و از شرایط فقرزدگی عمومی و دوران از هم پاشیدگی ساختار اداری فاصله گرفتهاست.
اما استعدادهای طبیعی و نیروی انسانی روسیه بسیار فراتر از قناعت ورزیدن به حداقل، و رضایت دادن به سیری، بهجای برخورداری از رفاه بیشتر و آزادیهای ژرفتر است.
روسیه با داشتن استعدادهای کشاورزی کافی برای تولید غذای جمعیت خود و حتی مبادرت به صادرات مواد خوراکی، در ردیف ده کشور بزرگ جهان از نظر ذخایر ده فلز درجه یک، و دارای بزرگترین ذخیره گاز طبیعی، و بالاترین میزان تولید نفت خام (در کنار عربستان) دارای استعداد کافی برای قرار گرفتن در ردیف ۵ کشور ثروتمند جهان است.
به رغم استعدادهای برشمرده طبیعی و جمعیتی برای پیشرفت، اقتصاد روسیه عمدتا متکی بر صادرات نفت و گاز باقی مانده و از دست یافتن به تنوع و شرایط رشد مطمئن باز مانده است.
فساد اداری، فقدان سیستمهای نظارت بر عملکرد دولت، و عدم تغییر مقررات بازدارنده، بهویژه محدودیت حق مالکیت، تاکنون مانع از حضور فعالتر سرمایههای خارجی در آن کشور، و پیوند خوردن روسیه به جوامع آزاد شدهاست.
مسائل خاص پوتین
بازگرداندن ثبات نسبی به روسیه، پس از آشفتگیهای دوران یلتسین، پوتین را به چهره مرد قدرتمندی تبدیل ساخت که خود نیز بهتدریج شیفته آن شد. در پایان دوره دوم ریاست جمهوری خود در سال ۲۰۰۸، پوتین باور داشت که همچنان رسالت ناتمامی را بر عهده دارد، که اتمام آن از عهده دیگری ساخته نیست.
بهروی صحنه آوردن مدودیف توسط پوتین، که پیشتر در مقام معاونت سرگئی ایوانف، دبیر شورای امنیت ملی روسیه خدمت میکرد، و دادن مقام نخستوزیری به وی چند ماه پیش از انتخابات سال ۲۰۰۸، صحنهسازی اصلی برای ادامه قدرت پوتین و بازگشت وی به قدرت بود- بیش و کم همان نمایشنامهای که یلتسین، با فراخواندن پوتین به خدمت، چند ماه پیش از کناره رفتن از قدرت، به صحنه آورده بود.
علاوه بر اقتدارگرایی، که شاید ذهنیت ناشی از دوران خدمت در سازمان امنیت وقت روسیه (کا-گ-ب) بهشمار میرود، پوتین، از کیش شخصیت نیز رنج میبرد. پوتین داشتن مدعی و رقیب را نمیپسندد، و در ردیف اتهاماتی که بر او وارد آمده، سیاهه بزرگی است از نام روزنامهنگاران، چهرههای مخالف و سرمایهدارانی که یا به طرز مرموز در داخل و خارج از روسیه به قتل رسیده، و یا در زندان بسر میبرند.
همسر پوتین و زنان روسیه
یکی از آشکارترین رازهای پوتین، محبوبیت او به عنوان قهرمان، و مرد قدرتمند، نزد زنان روسی است. ظاهر شدن پوتین بر پشت اسب با سینه عریان، پرواز با هواپیما و عکس گرفتن در لباس کشتی، ماهیگیری، موتورسواری، بخشی از تلاشهای تبلیغاتی او برای تقویت این چهره نزد افکار عمومی است.
اگر چه این محبوبیت نزد زنان در خیابان، کارخانه، و بهخصوص گروههای کارگری، شاید با میزان محبوبیت او در خانه وی یکسان نیست.
بر خلاف میشل اوباما، کارلا برونی سرکوزی، و یا ساماتا کمرون، لودمیلا پوتینا، همسر ولادیمیر پوتین، چهره غایب در فعالیتهای انتخاباتی همسرش بود.
در روسیه شایعات فراوانی پیرامون زندگی زناشویی پوتین بر سر زبانها است، ازجمله روابط خصوصی نخستوزیر کنونی و رئیس جمهور آینده روسیه با انیا کابایوا، ژیمناست روسی برنده مدال طلای المپیک.
پوتین با وجود حفظ حلقه ازدواج ۲۹ ساله با لودمیلا، در انظار عمومی با همسر خود ظاهر نمیشود. آخرین بار پوتین و همسرش در اکتبر سال ۲۰۱۰ کنار هم دیده شدند.
حامیان پوتین و آینده روسیه
حامیان پوتین بیشتر در مناطق کارگری و صنعتی روسیه متمرکزند. در مسکو که بیش از ۵۰ درصد جمعیت آنرا طبقه متوسط تشکیل میدهند، میزان محبوبیت پوتین پائینتر از نقاط دیگر روسیه است.
در اعتراض به تقلب در انتخابات پارلمانی ماه دسامبر گذشته، که حزب پوتین برنده آن اعلام شد، مسکو شاهد تظاهرات صدها هزار تن شد. در واکنش به این تظاهرات، پوتین نیز راهپیمایی سازمان داده شدهای را به طرفداری از خود برپا کرد.
نصب دوربین مداربسته در ۹۰ هزار حوزه اخذ رأی اقدام دیگری بود که پوتین برای خنثی ساختن اتهام تقلب در انتخابات به آن تن داد. مخالفان پوتین همچنان اصرار میورزند که برای تقلب راههای دیگری هم هست.
پوتین نزد رهبران کشورهای غربی نیز مخالفان فراوانی برای خود دست و پا کردهاست. از زمان پا گرفتن جنبش موسوم به «بهار عربی» که تا حدودی الهامبخش انقلاب «روبان سفید» روسیه نیز بوده، بسیاری از کشورهای غربی از ایستادگی روسیه در کنار دیکتاتوریهای به چالش خوانده شده ابراز نارضایتی کردهاند.
پوتین نیز متقابلا تظاهرات اعتراضی در داخل روسیه را به سرویسهای امنیتی خارجی نسبت میدهد.
بیشک پوتین با وجود به قدرت رسیدن دوباره (و یا استمرار در قدرت با نامهایی متفاوت) نه در داخل و نه در خارج از روسیه، پوتین سال ۲۰۰۸ نیست. پایههای قدرت پوتین در حال سست شدن، و اندازههای او در حال آب رفتن بهنظر میرسد.
قدرت جنبش مخالفان پوتین در داخل افزایش خواهد یافت. دمکراسی در روسیه به یک موج تعیینکننده تبدیل خواهد شد. اقتدار کنونی پوتین زمانی به چالش جدی خوانده میشود، که اقتصاد متکی بر درآمدهای ناشی از صادرات نفت و گاز روسیه، در نتیجه یک بحران جهانی، بخصوص در بازارهای انرژی، مورد تهدید قرار بگیرد.