نزديک به ٣٥ سال از حاکميت جمهوری اسلامی بر ايران میگذرد و به اندازه کافی زمان سپری شده است تا بتوانيم درباره نظام برآمده از انقلاب اسلامی داوری بکنيم. در اين ٣٥ سال، جمهوری اسلامی بيش از ۷ برابر کل دوران پهلوی و قاجار از صادرات نفت درآمد داشته است.
در اين نوشتار، به کارنامه ٣٥ساله جمهوری اسلامی نگاهی میاندازيم. در اين کارنامه، کاری به برخی وقايع فجيع و هولناک ٣٥ سال گذشته، مانند کشتار هزاران زندانی سياسی يا جنگ با عراق و کشته و معلول شدن صدها هزار ايرانی، نداريم. نگاهمان تنها به وضع امروز کشور است، به اين که ايران، پس از نزديک به ٣٥ سال حاکميت جمهوری اسلامی، در کجا ايستاده است.
به هر يک از موضوعات اين نوشتار حداکثر در حد چند جمله پرداختهايم.
ــ میگويند ايراد اقتصادهای سوسياليستی توليد فقر و ايراد اقتصادهای سرمايهداری شکاف طبقاتی و بیعدالتی اجتماعی است. جمهوری اسلامی عيب هر دو نظام را دارد، بدون آنکه حُسن هيچ يک را داشته باشد.
ــ از سال ١٣٤٢ تا زمان روی کار آمدن جمهوری اسلامی، رشد اقتصادی ايران سالانه بيش از ۸ درصد بود؛ و ايران در تمام اين مدت در ميان سه کشور برتر جهان از نظر رشد اقتصادی قرار داشت، به طوری که در سال ١٣٥٦، درآمد سرانه مردم ايران ۹ برابر سال ۱۳۴۴ شده بود؛ اما با روی کار آمدن جمهوری اسلامی، رشد جهشی ايران پايان يافت.
ــ در سال ١٩٧٧، درآمد سرانه ايران ۲ برابر درآمد سرانه کره جنوبی بود. در آن زمان، درآمد سرانه ايران ٢,١٤٦ دلار و درآمد سرانهُ کره جنوبی ١,٠٤١ دلار بود. در سال ٢٠١٢، درآمد سرانه ايران فقط ٤,٥٢۵ دلار و درآمد سرانه کره جنوبی ۲۲,۴۲۴ دلار بوده است. در همين مدت، درآمد سرانه ترکيه از ١,٤٢٠ دلار به ۱۰,۵۲۴ دلار رسيده است. در دوران ٣٥ساله جمهوری اسلامی، جايگاه جهانی ايران در درآمد سرانه به رتبه حدود ۱۰۰ نزول کرده است.
ــ اقتصاد کشور سقوط کرده و فقر و گرانی فراگير شده است. در سال ۲۰۱۲، در ميان ۲۲۱ کشور جهان، تورم ايران در رتبه ۴ بوده است.
ــ برای نشان دادن عمق فقر در کشور کافی است که به سرانه مصرف شير در آن توجه شود. کودکان و نوجوانان ايران تا پيش از حاکميت جمهوری اسلامی روزانه در حدود ٢٤٠ سیسی شير به عنوان تغذيه رايگان دريافت میکردند و جزو بيشترين مصرفکنندگان شير در جهان بودند؛ اما امروزه مردم ايران در حدود يکچهارم مردم کشورهای پيشرفته شير میخورند. به علت گرانی و فقر روزافزون، مصرف شير در ايران در حد کشورهای افريقايی و حتی از کشور پاکستان کمتر است.
ــ بر اساس آمار دولتی، ۴۰ ميليون ايرانی در زير خط فقر مطلق و نسبی زندگی میکنند.
ــ بيکاری در ايران بيداد میکند. حتی بر اساس آمار دولتی، ايران در ميان ۱۸ کشوری است که بيشترين بيکار را در جهان دارند.
ــ از لحاظ فضای کسب و کار، رتبه ايران در جهان ۱۵۲ است.
ــ ارزش پول ملی، که پيش از جمهوری اسلامی از معتبرترين واحدهای پولی جهان بود، به شدت کاهش يافته و پول ايران جزو سه پول بیارزش جهان شده است.
ــ فساد مالی، مانند سرطان، همهُ اندام جامعه را فراگرفته است؛ و در رأس هرم اين فساد رهبر قرار دارد که، علاوه بر تسلط بر همهُ شريانهای اقتصادی کشور، به تنهايی صاحب اختيار ٩٥ ميليارد دلار سرمايه است ــ سرمايهای که هيچ نهادی بر آن نظارت ندارد. رهبر هيچ کشوری در جهان چنين ثروتی در اختيار ندارد.
ــ از حيث فساد دولتی نيز، ايران رتبه ١٤٤ را در جهان دارد.
ــ از نظر آزادی اقتصادی، رتبه جهانی ايران ١٧٣ است.
ــ بیعدالتی اجتماعی و فاصلهُ طبقاتی، با وجود اقتصاد دولتی، هر ساله شدت بيشتری میيابد و بخشهای جديدی از جامعهُ ايران به زير خط فقر میروند.
ــ در ايران، روزانه ۶ کارگر در حوادث کاری جان خود را از دست میدهند، بدون اينکه کوچکترين واکنشی در حاکميت برانگيزد.
ــ خروج سرمايه از ايران روندی رو به رشد داشته و تنها در هشت سال گذشته بيش از ۶۰۰ ميليارد دلار ــ برابر با کل پول فروش نفت ــ از کشور خارج شده است.
ــ بسياری از صنايع کشور، از جمله صنايع برق و خودروسازی و چای و گاز و بيمه، در آستانه ورشکستگیاند.
ــ به علت سياستهای ماجراجويانه جمهوری اسلامی و، در نتيجه آن، تحريمهای سنگين جهانی، ايران مجبور است برای فروش نفت خود چوب حراج بر آن بزند. اکنون ايران نفت خود را ارزانتر از بهای متوسط اوپک میفروشد؛ و بدتر آن که پولی از بابت فروش آن به کشور برنمیگردد. اقتصاد ايران تحت قيموميت جهانی قرار گرفته است. اکنون بيش از ۶۰ ميليارد دلار از پول نفت ايران در گروی کشورهای ديگر، از جمله چين و هند، است و اين کشورها به جای آن هر جنسی که بخواهند به ايران میدهند. چنين وارداتی خود موجب تضعيف توليد در کشور شده است. دولت جمهوری اسلامی چندی پيش قراردادی با دولت چين بست که، بر اساس آن، چين در ازای ٢٢ ميليارد پول توقيفی ايران در آن کشور کالاهای چينی به ايران صادر کند. دولت اکنون در حال بستن چنين قراردادهايی ــ نفت در برابر کالا ــ با دولت روسيه نيز هست.
ــ مديريت نادرست چاههای نفت و تزريق نکردن بموقع و درست گاز به آنها باعث نابودی هميشگی بخش مهمی از نفت چاهها شده است.
ــ فقدان سرمايهگذاری خارجی در صنايع نفت و گاز ايران ضررهای هنگفتی برای ايران در پی داشته و دارد. در حوزه های نفتی و گازی مشترک ايران و همسايگانش، کشور قطر روزانه ١٥٠ ميليون متر مکعب گاز و ٤٥٠ هزار بشکه نفت بيش از ايران استخراج میکند. عربستان و عراق و امارات و قطر نيز روزانه به ترتيب ٤١٠ هزار بشکه، ١٦٥ هزار بشکه، و ٨٠ هزار بشکه نفت بيشتر استخراج میکنند. در نتيجه، اين کشورها -با محاسبه بهای ۱۰۰ دلار برای هر بشکه نفت و ۴۰۰ دلار برای هر ۱۰۰۰ متر مکعب گاز- سالانه حدوداً ۶۰ ميليارد دلار بيش از ايران از ميدانهای مشترک بهرهبرداری میکنند. علاوه بر اين کشورها، کويت و عمان در خليج فارس و جمهوری آذربايجان و ترکمنستان در دريای مازندران نيز مقادير بيشتری نفت و گاز از ميدانهای مشترک بهرهبرداری میکنند.
ــ در زمينه توان رقابت اقتصادی کشورها و توانايیشان در تأمين رفاه برای شهروندانشان، ايران در رتبه ٨٨ است.
ــ در سالهای پايانی حکومت پيشين، هواپيمايی ملی ايران، هما، روبهرشدترين شرکت هواپيمايی جهان شناخته میشد؛ و در عين حال، از ايمنترين، مدرنترين، و پردرآمدترين شرکتهای هواپيمايی دنيا بود. در سال ۱۹۷۶، هما ايمنترين شرکت هوايی جهان پس از شرکت استراليايی کوانتاس شناخته شد. اين روند با انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ متوقف شد.
امروزه شرکتهای هواپيمايی ايران از ناامنترين و زياندهترين شرکتهای هوايی جهاناند؛ و از اين رو، هزاران ايرانی جان خود را از دست دادهاند. بر اساس رتبهبندی مؤسسه تحقيقاتی اسکای تراکس، از معتبرترين مؤسسات رتبهبندی شرکتهای هواپيمايی و فرودگاههای دنيا، شرکت هواپيمايی هما يکی از پايينترين رتبهها را در جهان دارد.
ــ جادههای ايران در رده پنجم جادههای پرخطر جهان است و ساليانه دهها هزار ايرانی ــ از بيست تا سی هزار نفر ــ در اين جادهها جان میبازند. عده کشتگان سالانه جادههای ايران بيش از متوسط جانباختگان جنگ ايران و عراق در هر سال است.
ــ در پيش از انقلاب، تقريباً همi حقوقبگيران میتوانستند با گرفتن وامهای درازمدت از بانکها صاحب خانه شوند، در حالی که بهای متوسط يک آپارتمان در تهران معادل حدوداً هفت سال حقوق متوسط کارمندی بود. اما اکنون خريد يک واحد آپارتمان برای حقوقبگيران تبديل به رؤيايی دستنيافتنی شده و گرفتن وام درازمدت از بانک هم کم از خواب و خيال ندارد. حال بهای متوسط يک واحد آپارتمان ۸۰ متری در تهران (۳۲۰ ميليون تومان) حدوداً معادل ۲۵ سال حقوق متوسط يک کارمند (ماهيانه يک ميليون تومان) است.
ــ ميليونها کودک ايرانی به علت مشکلات اقتصادی و اجتماعی از تحصيل محروم شدهاند. بر اساس دادههای مرکز آمار ايران، در سال تحصيلی ۱۳۹۱-۱۳۹۰، بيش از ۷ ميليون و ۱۳۵ هزار دانشآموز از تحصيل بازماندهاند که اين تعداد بيش از ۳۷ درصد از دانشآموزان ايران است. اين آمار نشان میدهد که، بر اثر بیکفايتیهای جمهوری اسلامی، آيندهای تاريک و دشوار در برابر نسلهای آينده قرار دارد.
ــ سياست جمهوری اسلامی در زمينه آموزش عالی و انتخاب اعضای هيئت علمی دانشگاهها فاجعهبار بوده است. بسياری از بهترين استادان کشور اخراج يا بازنشسته شدهاند و، در همان حال، هزاران تن با سهميهُ مخصوص وارد دورههای ليسانس و فوقليسانس شده و، بدون گذراندن امتحان ورودی، با عنوان بورسيه، به دورهُ دکتری راه يافته و بیدرنگ عضو هيئت علمی دانشگاهها شدهاند.
ــ علی رغم تبليغات جمهوری اسلامی در زمينهُ رشد علمی، بسياری از مقالات علمی و پاياننامههای دکتری در ايران کپیکاری است. کافی است فقط تعداد اختراعات ايران را با کره جنوبی مقايسه کنيم تا وضع علمی کشور روشن شود: اختراعات سالانه کره جنوبی ٢٠٠٠ برابر ايران است.
ــ برای درک بهتر جايگاه دانشگاه و آموزش دانشگاهی در جمهوری اسلامی، تنها به يکی دو مورد از بودجه پيشنهادی دولت جمهوری اسلامی برای سال ۱۳۹۳ اشاره میکنيم. دولت جمهوری اسلامی برای نهادهای حوزوی ۱۳۰۰ ميليارد تومان بودجه اختصاص داده است؛ در حالی که بودجه کل پنج دانشگاه مادر کشور، يعنی دانشگاههای شريف، اميرکبير، شهيد بهشتی، علم و صنعت، و علامه طباطبايی، از ۶٨۷ ميليارد تومان فراتر نمیرود. بودجه مرکز خدمات حوزه علميه قم، که در زمينه بيمه درمانی و تسهيلات مسکن خدماتی به طلبهها میدهد، چهارصد ميليارد تومان است که با کل بودجه دانشگاه تهران در سال ۱۳۹۲ برابری میکند؛ يعنی کمکی که به طلبههای قم از بابت مسکن و بيمهُ درمانی میشود برابر است با کل بودجه بزرگترين دانشگاه ايران. برای بنياد دعبل خزاعی، مؤسسهای برای کمک به «مداحان اهل بيت»، کسانی مانند محمود کريمی و سعيد حداديان و منصور ارضی، شش ميليارد تومان بودجه در نظر گرفته شده است و برای فرهنگستان زبان و ادب فارسی هشت ميليارد تومان.
ــ ارزيابی سالانه شاخص کيفيت زندگی در بين ١٩٤ کشور جهان نشان میدهد که کيفيت زندگی مردم ايران در سال ٢٠١٠ رتبه ١٥٠ جهان را داشته است.
ــ از نظر شاخص رفاه اجتماعی، در ميان ١٤٢ کشور، ايران در رتبه صدويکم است.
ــ ايران جزو ده کشور پرمشقت جهان است.
ــ ايران از حيث احساس شادی و رضايت شهروندانش در رتبه صدوپانزدهم جهان است؛ و ايرانيان از افسردهترين مردمان جهاناند.
-وضع درمان و دارو اسفناک است و بسياری از خانوادهها برای تأمين هزينههای يک عمل جراحی برای هميشه به زير خط فقر سقوط میکنند. وزير بهداشت جمهوری اسلامی میگويد: هزينه سرسامآور درمان هر سال هفت درصد جمعيت ايران را به زير خط فقر میبرد.
ــ رتبه جهانی ايران در زمينه بهداشت نودوسوم است.
ــ استفاده از تجهيزات پزشکی غيراستاندارد در بخشهای ضدعفونی بيمارستانهای ايران ساليانه شصتهزار قربانی میگيرد.
ــ ايران، با فاصله زياد از ديگر کشورها، بيشترين ميزان افزايش بيماریهای قلبی و سرطان و بيماریهای ايمنی، مانند اماس، را دارد. تعداد سکتههای قلبی مردان و زنان ايرانی به ترتيب دو و شش برابر شهروندان کشورهای غربی است.
ــ رشد بيماری اماس در ايران تعجببرانگيز است. شهر مبارکه اصفهان بيشترين درصد بيماران اماس در جهان را دارد. آلودگی محيط زيست احتمالاً در اين مورد نقش دارد.
ــ دانشمندان بر اين باورند که افزايش موارد ابتلا به سرطان در ايران طبيعی نيست.
ــ ايران بيشترين رشد سرطان در جهان را دارد. در بخشهايی از ايران، تنها در چند سال گذشته، موارد ابتلا به سرطان پانصد درصد افزايش يافته است.
ــ به علت آلودگی زيستبوم و طوفان ريزگردها، بيماریهای خونی و تنفسی در خوزستان و سيستان افزايش شديدی داشته است؛ به طوری که اخيراً اعلام آمار بيماران تنفسی در خوزستان ممنوع اعلام شد.
ــ ايران، در ٣٥ سال حاکميت جمهوری اسلامی، با فاصله بسيار زياد، بيشترين درصد نازايان جهان را پيدا کرده است: يکپنجم جوانان ايرانی نازا شدهاند.
ــ در حدود سیدرصد ساکنان تهران دچار مشکلات روحی و روانیاند.
ــ ايران از نظر شيوع و مصرف مواد مخدر دومين کشور جهان است.
ــ تنها در چهار سال گذشته مرگ ناشی از مصرف ترامادول چهل برابر شده است.
ــ خسارات ناشی از اعتياد برابر با کل بودجه سلامت در ايران است.
در جمهوری اسلامی، با آزادیهای فردی و اجتماعی به شديدترين شکل مقابله میشود و ايرانيان از ابتدايیترين حقوق خود، که تا پيش از روی کارآمدن جمهوری اسلامی از آنها بهرهمند بودند، محروم شدهاند.
بخش مهمی از نيروهای پليس کشور، به جای حفظ امنيت، به تحميل اجباری و خشن حجاب بر زنان ايران میپردازند و هر روزه عدهای به جرم «بدحجابی» دستگير و زندانی میشوند. حقوق زنان و کودکان به صورتی سازمانيافته و خشن پایمال میشود و هر روزه فجايع دهشتناکی به علت اجرای قوانين ناقض حقوق زنان و کودکان رخ میدهد.
ــ از نظر تفکيک جنسيتی، ايران در ميان بدترين کشورهای جهان است.
ــ درصد دانشجويان دختر در ايران نشان میدهد که زنان ايران از تواناترين زنان جهاناند؛ اما «رتبه ايران در دسترسی زنان به فرصتهای اقتصادی و سياسی، در بين ۱۳۶ کشور، ۱۳۰ است.»
ــ سياستهای جمهوری اسلامی درباره پيروان دينهای ديگر به شدت ضدانسانی است. ايران در ميان ده کشور سرکوبگر مسيحيان در جهان قرار دارد؛ و اين در حالی است که با پيروان دينهای زرتشتی و يهودی به صورتی ضدانسانیتر رفتار میشود؛ مثلاً، بر طبق قوانين ايران، اگر يکی از اعضای خانوادههای اقليتهای دينی مسلمان شده باشد، بقيه آنها هيچ ارثی نمیبرند و، در شهر يزد، پيروان اقليتهای دينی حق استفاده از استخرهای مسلمانان را ندارند.
ــ رفتار با بهاييان و ناباوران به خدا از اين هم غيرانسانیتر است. بهاييان حق تحصيل در دانشگاهها را ندارند و بسياری از آنها اعدام شدهاند.
ــ سياستهای ضدسنی نظام حاکم باعث شده است که ميليونها تن از مردم بلوچستان و کردستان احساس وابستگی کمتری به ايران داشته باشند. اين سياستها باعث بحرانهای شديد در کردستان و بلوچستان شده است ــ بحرانهايی که امنيت ملی ايران را تهديد میکند.
ــ سياستهای جمهوری اسلامی دربارiه ميليونها مهاجر، به ويژه مهاجران افغان، بسيار ضدانسانی و مایi شرمساری است. در برخی از استانهای ايران، حتی ورود افغانها به پارکها يا فروش مواد غذايی به ايشان ممنوع شده است. به علاوه، کودکان مهاجران غيرقانونی افغان حق تحصيل در مدارس ايران را ندارند.
ــ بر اثر سياستهای ماجراجويانه جمهوری اسلامی، جايگاه ايران در نظر مردم جهان روزبهروز بيشتر نزول میکند. ايران در جهان بیارج و منزوی شده و آبرو و اعتبار ايران و ايرانيان به خطر افتاده است. بر اساس برخی نظرسنجیها، اکنون ايران جزو منفورترين کشورهای جهان است.
ــ گذرنامه ايرانی جزو بیاعتبارترين گذرنامههای جهان است و مرزهای اکثر کشورهای جهان به روی ايرانيان بسته است و تنها برخی از ايرانيان با سختی تمام میتوانند ويزای برخی از کشورها را بگيرند. در سال ١٣٥٧، ايرانيان برای سفر به کشورهای اروپايی ــ غير از کشورهای کمونيستی و سوئيس و اتريش ــ نيازی به اخذ ويزا نداشتند. اما بر اساس طبقهبندی شرکت هنلی و شرکا، در سال ۲۰۱۳، گذرنامه ايران در ميان گذرنامههای ۹۳ کشور جهان از نظر اعتبار در رتبه ۸۶ بوده است. پاکستان، سومالی، عراق، و افغانستان نيز در انتهای اين جدولاند.
ــ صدها هزار ايرانی تا کنون به صورت غيرقانونی وارد کشورهای ديگر شده و تقاضای پناهندگی کردهاند. بسياری از آنان در وضعی تحقيرآميز قرار دارند. همچنين صدها ايرانی در راه رسيدن به کشورهای ديگر جان خود را از دست داده اند. هزاران ايرانی نيز هم اکنون به دليل عبور غيرقانونی از مرز در شرايطی رقتانگيز در زندانهای کشورهای ديگر به سر میبرند. تنها در اندونزی نزديک به پانصد ايرانی زندانیاند و زندانيان ايرانی در مالزی در جهنمی واقعی گرفتار شدهاند.
ــ فرار مغزها از ايران، مانند خونريزی پيوسته از بدن بيمار، کشور را ضعيف و ضعيفتر میکند. ايران در حال از دست دان بهترين سرمايههای انسانی خود است. بر اساس آمار و اطلاعات بنياد ملی نخبگان و صندوق بينالمللی پول، ايران اولين کشور در بين ۹۱ کشوری است که دچار عوارض خروج نخبگان و تحصيلکردگاناند. بر اساس اظهارات وزير آموزش عالی جمهوری اسلامی، ايران سالانه ١٥٠ ميليارد دلار از بابت فرار مغزها زيان میکند.
ــ هزاران تن از ايرانيان مقيم خارج بدون آن که جرمی مرتکب شده باشند نمیتوانند به کشور خود برگردند و، در صورت بازگشت، به زندان انداخته میشوند.
ــ ايران در زمينه جهانگردی بالقوه بسيار توانمند است. آثار باستانی بینظيری در ايران وجود دارد و ايران میتواند در هر چهار فصل جهانگرد جذب کند؛ اما صنعت جهانگردی ايران، که میتوانست باعث جذب سالانه دهها ميليارد دلار و شناساندن ايران به جهان شود، تقريباً وجود خارجی ندارد.
ــ ميراث فرهنگی ايران در حال نابودی است و توجهی به حفظ اين ميراث گرانبها نمیشود. حتی برخی از متوليان ميراث فرهنگی نيز در پی غارت آناند. روزنامه همشهری در سال گذشته خبر داد که بيش از ٤٧ هزار سند از سازمان ميراث فرهنگی کشور به غارت رفته و برخی از آنها در خيابان منوچهری فروخته میشود. گذشته از اين، بسياری از آثار تمدن جيرفت و ديگر مکانهای باستانی دزديده شده است.
ــ دشمنی مقامات جمهوری اسلامی با هويت و فرهنگ ايرانی شگفتآور است؛ بسياری از آنان به صراحت به هويت ملی ايران توهين میکنند؛ به دستور آنان، تنديسهای آرش کمانگير و آريوبرزن را از ميدانها برداشتند، نام کوروش را از خيابانهای ايران پاک کردند، و شعرهای فردوسی را از ديوارهای ميدان بزرگی در مشهد ابتدا پاک کردند و سپس بر روی آن آيههای قرآن نوشتند. معلوم نيست که اگر ارتشی خارجی ايران را اشغال میکرد به اين اندازه با هويت ايرانی میجنگيد.
ــ امنيت و اخلاق از ايران رخت بربسته است. به گفته مقامات قضايی جمهوری اسلامی ايران، سالانه بيست درصد به شمار زندانيان ايران افزوده میشود و عده زندانيان به ۲۱۷ هزار نفر رسيده است. مسئولان جمهوری اسلامی گفتهاند که ۴۳ درصد از زندانيان مجرمان مواد مخدر و ۲۸ درصد آنان سارقاناند.
به گزارش خبرگزاری مهر، در سال ۱۳۵۸، جمعيت ايران ۳۶ ميليون نفر و عده زندانيان در حدود هشت هزار نفر بوده است؛ اما اکنون، در حالی که جمعيت ايران دو برابر سال ۱۳۵۸ شده، عده زندانيان ۲۷ برابر شده است. جمهوری اسلامی ايران جزو ده کشور اول دنيا از لحاظ عده زندانيان است.
ــ ويرانی زيستبوم ايران فاجعهبار شده است و بخش مهمی از ميراث طبيعی چندميليون ساله سرزمينمان را خطر نابودی تهديد میکند. سرمايه آبی کشور، به ويژه بر اثر اداره نادرست آن، در حال نابودی است. سطح آب سدها به کمتر از سی درصد رسيده است.
۵۱۷ شهر کشور در معرض تنش آبی قرار دارند؛ و کمبود آب به مشکل بزرگ محيط زيست ايران تبديل شده است. مديريت غلط در بهرهبرداری از منابع آب زيرزمينی باعث فرونشست دشتهای ايران شده است، چنان که بيشترين فرونشست زمين در جهان در دشت تهران با ۳۶ سانتیمتر نشست بوده است.
وزير پيشين کشاورزی میگويد: «فلات ايران دارد غيرقابل سکونت میشود و کسی به اين فکر نيست. مسئله اينجاست که آبهای زيرزمينی تحليل رفتهاند و بيلان منفی آب بيداد میکند و کسی به فکر نيست. کمآبی کشور را به شدت تهديد میکند... بيلان منفی برداشت آب در ابتدای انقلاب زير صد ميليون متر مکعب در سال بود. اين بيلان در حال حاضر به يازده ميليارد متر مکعب رسيده است، يعنی ۱۱۰ برابر شده است.»
ــ درياچههای بختگان و جازموريان و هامون و ... همگی در دوران حاکميت جمهوری اسلامی خشک شدهاند. درياچه اروميه نيز در حال مرگ است. رودخانههای پرآب کشور کمآبتر میشوند و بسياری از رودخانههای کمآب کشور خشک شده است. همچنين تالابهای بسياری يا خشک شدهاند يا در حال خشک شدناند. تا کنون بيش از چهل تالاب کاملاً خشک شده است. برخی از آنها از زيباترين تالابهای جهان بودهاند. عيسی کلانتری، وزير پيشين کشاورزی در جمهوری اسلامی، میگويد: «پيکرههای آبی طبيعی ايران خشکيدهاند. [از] درياچه اروميه، بختگان، تشک، پريشان، کافتر، گاوخونی، هورالعظيم، هامون و جازموريان ديگر چيزی باقی نمانده. من از وقوع بحران حرف میزنم. زندگی ملت در حال تهديد است.»
ــ جنگلهای ايران نيز در حال نابودی است. فقط در چند سال گذشته بيش از بيست درصد از جنگلهای زاگرس از بين رفته است. جنگلها را برای منافع کوچک شخصی به سرعت از بين میبرند و فرسايش خاک ابعادی وحشتناک يافته است.
ــ بر اثر خشک شدن تالابها و درياچهها، طوفانهای حاوی ريزگردها بيش از بيست استان ايران را درمینوردند و زندگی را برای ايرانيان سخت و گاهی ناممکن میکنند. طوفانهای شن و افزايش غلظت ريزگردهای هوا در سيستان باعث همهگير شدن بيماریهای تنفسی شده است. بر اثر خشک شدن درياچهها، طوفانهای خاک و نمک ايران را تهديد میکند. تا کنون روستاهای زيادی زير خاک دفن شدهاند؛ و در آيندهای نزديک زندگی در شهرهای بزرگ ايران نيز ناممکن میشود. خلاصه کار به آنجا رسيده است که وزير کشاورزی در دولت رفسنجانی میگويد: «فلات ايران دارد غيرقابل سکونت میشود و کسی به اين فکر نيست»
ــ آلودگی هوا سالانه جان هزاران نفر را میگيرد و برخی از شهرهای ايران از آلودهترين شهرهای جهان شدهاند.
ــ ايراد اصلی به حکومت محمدرضاشاه، نبود آزادیهای سياسی بود. اگر در سال ١٣٥٥ تنها در حدود بيست کشور جهان «آزاد» به حساب میآمدند؛ امروزه، بر اساس آمار مؤسسه فريدم هاوس، ۱۴۸ کشور جهان آزاد يا نيمهآزاد محسوب میشوند و ايران در ميان اين ۱۴۸ کشور نيست.
ــ ايران يکی از پنج زندان بزرگ روزنامهنگاران در جهان است و، از حيث آزادی مطبوعات، در رتبهُ ۱۹۱ جهان قرار دارد.
ــ ايران از نظر آزادی اينترنت در ميان شصت کشور در رتبه آخر است؛ و به همراه چين و کوبا بيشترين محدوديتها را بر اينترنت اعمال میکند. از نظر سرعت دانلود از اينترنت نيز، رتبه جهانی ايران ١٧٠ است.
ــ ايران، به نسبت جمعيت، بيشترين اعدامی را در جهان دارد و، از نظر تعداد، بعد از چين است.
ــ انتخابات ايران، حتی در مقايسه با انتخابات کشورهای اسلامیای مانند مراکش، تونس، ليبی، اردن، لبنان، عراق، ترکيه، پاکستان، و افغانستان، غيردموکراتيک است. در همه کشورهای مذکور، انتخاباتهايی آزاد يا نيمهآزاد برگزار میشود و همه طيفهای سياسی، از چپ تا راست و از سکولار تا مذهبی، میتوانند در آنها شرکت کنند. سخن گفتن از امکان شرکت نيروهای سکولار در انتخابات ايران بيشتر به طنز میماند.
سياست خارجی ايران از ابتدا فاجعهبار بوده است. جمهوری اسلامی خود را نه حامی منافع ملی ايران، که پشتيبان «نهضت جهانی اسلام» میداند و منافع ملی ايران را به پای توهمات ايدئولوژيک قربانی میکند. سياست آمريکاستيزی و اسرائيلستيزی و فلسطينمحوری، با عنوان «مبارزه با نظام سلطه»، کشور ايران را از جايگاه شايستهاش در جهان ملتها ساقط کرده و ايران را در جهان منزوی ساخته است. سياست خارجی جمهوری اسلامی با تروريسم عجين گشته و باعث شده است که نفوذ ايران در حوزه تمدنیاش، از جمله در قفقاز و آسيای مرکزی و کردستان، به شدت آسيب ببيند و منافع اقتصادی کلانی را از دست بدهد.
ــ جمهوری اسلامی با در پيش گرفتن سياستی فاجعهبار در مسئله اتمی صدها ميليارد دلار زيان به مردم ايران تحميل کرده و، با امضای توافقنامه ژنو، حق حاکميت ملی ايران در زمينه انرژی اتمی را خدشهدار ساخته است. اين در حالی است که پيش از روی کارآمدن جمهوری اسلامی قرار بود که تا سال ١٣٧٩ دست کم ٢٣ نيروگاه اتمی در ايران ساخته شود و همه مراحل، از استخراج اورانيوم و غنیسازی آن تا بازفراوری پلوتونيوم، در ايران انجام شود.
ــ خليج فارس، که پيش از جمهوری اسلامی کاملاً زير نظارت ارتش ايران بود، به علت سياستهای ماجراجويانه و ضدملی جمهوری اسلامی اکنون دوباره به اشغال ارتشهای آمريکا و انگليس درآمده است.
ــ در دريای مازندران، سهم و يکپارچگی سرزمينی ايران به شدت در خطر است. کشورهای پيرامون دريای مازندران با قراردادهای دوجانبه خود در عمل بخشهای مهمی از سهم ايران در اين دريا را اشغال کردهاند. سهم ايران از منابع نفتی و گازی دريای مازندران ــ شامل حدوداً ٣ ميليارد تن (٢٤ ميليارد بشکه) نفت و ٣١٠٠ ميليارد متر مکعب گاز تقريباً صفر بوده است.
ديگر کشورهای پيرامون دريای مازندران تقريباً همه ذخاير نفتی و گازی آن را در ميان خود تقسيم کردهاند و چيزی برای ايران باقی نگذاشتهاند. اين کشورها تنها ١١ تا ١٣ درصد از کرانههای دريای مازندران را متعلق به ايران میدانند ــ کرانههايی که تقريباً نفت و گازی در آنها نيست. همچنين هيچ يک از خطوط لوله نفتی استراتژيک دريای مازندران به سوی درياهای آزاد را از ايران نکشيدند. در نتيجه، ايران نه تنها ساليانه ميلياردها دلار را از دست میدهد، که موقعيت سوقالجيشیاش در اين منطقه تضعيف شده است.
ــ ايدئولوژی جمهوری اسلامی با اکثر هنرها در تضاد است و نگاهی خوش به آنها ندارد ــ از مجسمهسازی و نقاشی گرفته تا رقص و موسيقی؛ و انقلاب اسلامی با آتش زدن سينماها به عنوان مظاهر فساد همزمان بود. از سال ١٣٤٢ تا ١٣٥٧، تعداد سينماهای کشور دهها برابر شده و به پانصد تا ششصد سالن رسيده بود؛ در دوره جمهوری اسلامی، تعداد آنها نه تنها افزايش نيافت، که کاهشی چشمگير يافت و به ٢٦٠ تا ٣١٥ سالن فعال رسيد. نکته قابل تأمل اين که ايران، با توجه به جمعيتش و بر اساس آخرين استانداردهای جهانی، به هفتهزار سالن نمايش فيلم نياز دارد و، با توجه به ٢٦٠ سالن فعال در سال ۱۳۸۷، ايران بيش از ٦٧٠٠ سالن ديگر نياز دارد.
در جمهوری اسلامی، صنف روحانی بر کليت دولت ايران حاکم شده است. ساختار جمهوری اسلامی به گونهای است که همه امور در حول محور يک فقيه میچرخد که ولی ملت ايران است. همه امور ديگر، از جمله حقوق ملت، در حاشيه و در ذيل اصل ولايت فقيه است. قانون اساسی و ساختار جمهوری اسلامی به گونهای است که هر گونه اصلاح اساسی در آن ناممکن است: هر اصلاح اساسی و بنيادين در جمهوری اسلامی به فروپاشی ساختار آن میانجامد.
شايد بتوان گفت که مصيبتبارترين اتفاق برآمده از انقلاب اسلامی افتادن دوباره امر قضا به دست روحانيان بود. در دوران رضاشاه، با ايجاد دادگستری جديد، امر قضا از دست آنان خارج شده بود. روحانيانی مانند آيتالله خادمی اولين محاکم شرع را، بدون توجه به قانون و پس از گذشت بيش از پنجاه سال، در دیماه ۱۳۵۷، يعنی حتی پيش از پيروزی انقلاب، تشکيل دادند. اولين حاکم شرع جمهوری اسلامی نيز آيتالله خلخالی بود؛ و بدين ترتيب، روحانيانی مانند او اداره دستگاه قضا را در دست گرفتند.
در دوران پهلوی، دستگاه دادگستری استقلال نسبی خود را حفظ کرد؛ اما در دوران جمهوری اسلامی، دادگستری ايران استقلال خود را کاملاً از دست داده و به زير سلطه روحانيت و ولی فقيه درآمده است. اکنون قوه قضاييه جمهوری اسلامی اسباب سرکوب منتقدان، فعالان سياسی، و مردم معترض شده است.
بر طبق قانون مجازات اسلامی، انسانها را تنها به جرم داشتن باوری متفاوت میتوان کشت و زنان را میتوان سنگسار کرد؛ در حالی که پدر خانواده اگر کودک خود را بکشد مجازات چندانی نمیبيند. در دوران جمهوری اسلامی، پسرفتی عظيم در زمينه حقوق زنان ايرانی رخ داد و بسياری از دستاوردهای دوران پيشين در اين زمينه از ميان رفت يا تضعيف شد.
جمهوری اسلامی با الغای قانون حمايت از خانواده و تصويب قوانين ضدزن و ضدکودک بيشترين ستم را بر زن و کودک و خانوادهُ ايرانی تحميل کرده و باعث تباهی جامعه شده است. در قوانين جمهوری اسلامی، زن گويی نيمهانسان است.
ــ ميزان احکام صادره در محاکم ايران خود نشانهای روشن از آشفتگی وضع کشور در حوزههای مختلف است. بسياری از مردم ايران به جرمهای مختلف، از جمله بدحجابی، نپرداختن مهريه، صدور چک بیمحل، بازداشت يا زندانی شدهاند. تنها در نهماهه اول سال ١٣٨٦، نيروی انتظامی جمهوری اسلامی يازده و نيم ميليون حکم قضايی را اجرا کرده است.
اين عدد شگفتانگيز نشانه نبود امنيت و وضع اجتماعی نابهنجار جامعه ايرانی است؛ اگرچه بخشی از اين احکام در جهت سرکوب زنان ايران و مبارزه با «بدحجابی» صادر شده است. اين همه در حالی است که قوه قضاييه بر دزدیها و جنايات مسئولان حکومتی چشم بسته است.
غارتها و فسادهای مالی رخداده در دوران جمهوری اسلامی احتمالاً بزرگترين غارتگریها و فسادهای مالی در تاريخ بشر بوده است. ميزان اين فسادها چنان کلان و نجومی است که قابل تصور نيست. در دوران جمهوری اسلامی، قبح فساد مالی کاملاً ريخته و شنيدن خبر فساد مالی، هر اندازه کلان، برای مردم عادی شده است.
اين وضع نابسامان اقتصادی، سياسی، اجتماعی، و فرهنگی در کنار پيشرفت کشورهای همسايه و نيز حملات و تبليغات پردامنه حکومت عليه ايرانيگری و هويت ايرانی کار را بدان جا رسانده است که نيروهای جدايیخواه در بعضی مناطق کشور پايگاههای اجتماعی گاه گسترده پيدا کردهاند؛ به طوری که در صورت خلأ قدرت خطر تجزيه ايران را تهديد میکند.
ايران در چند دهه گذشته بزرگترين فرصت خود را برای تبديل شدن به قدرتی بزرگ در جهان از دست داد. تا پيش از سقوط شوروی، ايران در منطقهای بود با غلبه اعراب در آن؛ اما با سقوط شوروی، علاوه بر خاورميانه عربی، ايران با کشورهايی مستقل در قفقاز و آسيای مرکزی همسايه شد؛ و اين نخستين بار پس از ٢٥٠ سال بود که تهديد مستقيم روسيه نسبت به يکپارچگی سرزمينی و حاکميت ملی ايران تقريباً از ميان رفت و، از آن مهمتر، سرزمينهای حوزه فرهنگی ايران از سلطه روسيه آزاد شد و در ارتباط مستقل با ايران قرار گرفت.
به هنگام استقلال اين کشورها، ايران، اگر حکومتی معقول داشت، به راحتی میتوانست خلأ پديد آمده در اين کشورها را پر کند و قفقاز و آسيای مرکزی را به حوزههای دوستی و همکاری با خود تبديل کند. ايران میتوانست محور نيرومند يک اتحاديه منطقهای نيرومند گردد و بزرگی از سر گيرد. بدبختانه اين فرصت زرين تاريخی به راحتی از کف ايران رفت.
اگر ايران از همه امکانات جغرافيايی، سوق الجيشی، انسانی، منابع زيرزمينی و طبيعی، فرهنگی، و تمدنی خود استفاده میکرد؛ بیشک، به جای وضعیت کنونی، در ميان نيرومندترين کشورهای جهان قرار میگرفت.
---------------------------------
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست و نه بازتاب دیدگاههای رادیو فردا.
در اين نوشتار، به کارنامه ٣٥ساله جمهوری اسلامی نگاهی میاندازيم. در اين کارنامه، کاری به برخی وقايع فجيع و هولناک ٣٥ سال گذشته، مانند کشتار هزاران زندانی سياسی يا جنگ با عراق و کشته و معلول شدن صدها هزار ايرانی، نداريم. نگاهمان تنها به وضع امروز کشور است، به اين که ايران، پس از نزديک به ٣٥ سال حاکميت جمهوری اسلامی، در کجا ايستاده است.
به هر يک از موضوعات اين نوشتار حداکثر در حد چند جمله پرداختهايم.
ــ میگويند ايراد اقتصادهای سوسياليستی توليد فقر و ايراد اقتصادهای سرمايهداری شکاف طبقاتی و بیعدالتی اجتماعی است. جمهوری اسلامی عيب هر دو نظام را دارد، بدون آنکه حُسن هيچ يک را داشته باشد.
ــ از سال ١٣٤٢ تا زمان روی کار آمدن جمهوری اسلامی، رشد اقتصادی ايران سالانه بيش از ۸ درصد بود؛ و ايران در تمام اين مدت در ميان سه کشور برتر جهان از نظر رشد اقتصادی قرار داشت، به طوری که در سال ١٣٥٦، درآمد سرانه مردم ايران ۹ برابر سال ۱۳۴۴ شده بود؛ اما با روی کار آمدن جمهوری اسلامی، رشد جهشی ايران پايان يافت.
ــ در سال ١٩٧٧، درآمد سرانه ايران ۲ برابر درآمد سرانه کره جنوبی بود. در آن زمان، درآمد سرانه ايران ٢,١٤٦ دلار و درآمد سرانهُ کره جنوبی ١,٠٤١ دلار بود. در سال ٢٠١٢، درآمد سرانه ايران فقط ٤,٥٢۵ دلار و درآمد سرانه کره جنوبی ۲۲,۴۲۴ دلار بوده است. در همين مدت، درآمد سرانه ترکيه از ١,٤٢٠ دلار به ۱۰,۵۲۴ دلار رسيده است. در دوران ٣٥ساله جمهوری اسلامی، جايگاه جهانی ايران در درآمد سرانه به رتبه حدود ۱۰۰ نزول کرده است.
ــ اقتصاد کشور سقوط کرده و فقر و گرانی فراگير شده است. در سال ۲۰۱۲، در ميان ۲۲۱ کشور جهان، تورم ايران در رتبه ۴ بوده است.
ــ برای نشان دادن عمق فقر در کشور کافی است که به سرانه مصرف شير در آن توجه شود. کودکان و نوجوانان ايران تا پيش از حاکميت جمهوری اسلامی روزانه در حدود ٢٤٠ سیسی شير به عنوان تغذيه رايگان دريافت میکردند و جزو بيشترين مصرفکنندگان شير در جهان بودند؛ اما امروزه مردم ايران در حدود يکچهارم مردم کشورهای پيشرفته شير میخورند. به علت گرانی و فقر روزافزون، مصرف شير در ايران در حد کشورهای افريقايی و حتی از کشور پاکستان کمتر است.
ــ بر اساس آمار دولتی، ۴۰ ميليون ايرانی در زير خط فقر مطلق و نسبی زندگی میکنند.
ــ بيکاری در ايران بيداد میکند. حتی بر اساس آمار دولتی، ايران در ميان ۱۸ کشوری است که بيشترين بيکار را در جهان دارند.
ــ از لحاظ فضای کسب و کار، رتبه ايران در جهان ۱۵۲ است.
ــ ارزش پول ملی، که پيش از جمهوری اسلامی از معتبرترين واحدهای پولی جهان بود، به شدت کاهش يافته و پول ايران جزو سه پول بیارزش جهان شده است.
ــ فساد مالی، مانند سرطان، همهُ اندام جامعه را فراگرفته است؛ و در رأس هرم اين فساد رهبر قرار دارد که، علاوه بر تسلط بر همهُ شريانهای اقتصادی کشور، به تنهايی صاحب اختيار ٩٥ ميليارد دلار سرمايه است ــ سرمايهای که هيچ نهادی بر آن نظارت ندارد. رهبر هيچ کشوری در جهان چنين ثروتی در اختيار ندارد.
ــ از حيث فساد دولتی نيز، ايران رتبه ١٤٤ را در جهان دارد.
ــ از نظر آزادی اقتصادی، رتبه جهانی ايران ١٧٣ است.
ــ بیعدالتی اجتماعی و فاصلهُ طبقاتی، با وجود اقتصاد دولتی، هر ساله شدت بيشتری میيابد و بخشهای جديدی از جامعهُ ايران به زير خط فقر میروند.
ــ در ايران، روزانه ۶ کارگر در حوادث کاری جان خود را از دست میدهند، بدون اينکه کوچکترين واکنشی در حاکميت برانگيزد.
ــ خروج سرمايه از ايران روندی رو به رشد داشته و تنها در هشت سال گذشته بيش از ۶۰۰ ميليارد دلار ــ برابر با کل پول فروش نفت ــ از کشور خارج شده است.
ــ بسياری از صنايع کشور، از جمله صنايع برق و خودروسازی و چای و گاز و بيمه، در آستانه ورشکستگیاند.
ــ به علت سياستهای ماجراجويانه جمهوری اسلامی و، در نتيجه آن، تحريمهای سنگين جهانی، ايران مجبور است برای فروش نفت خود چوب حراج بر آن بزند. اکنون ايران نفت خود را ارزانتر از بهای متوسط اوپک میفروشد؛ و بدتر آن که پولی از بابت فروش آن به کشور برنمیگردد. اقتصاد ايران تحت قيموميت جهانی قرار گرفته است. اکنون بيش از ۶۰ ميليارد دلار از پول نفت ايران در گروی کشورهای ديگر، از جمله چين و هند، است و اين کشورها به جای آن هر جنسی که بخواهند به ايران میدهند. چنين وارداتی خود موجب تضعيف توليد در کشور شده است. دولت جمهوری اسلامی چندی پيش قراردادی با دولت چين بست که، بر اساس آن، چين در ازای ٢٢ ميليارد پول توقيفی ايران در آن کشور کالاهای چينی به ايران صادر کند. دولت اکنون در حال بستن چنين قراردادهايی ــ نفت در برابر کالا ــ با دولت روسيه نيز هست.
ــ مديريت نادرست چاههای نفت و تزريق نکردن بموقع و درست گاز به آنها باعث نابودی هميشگی بخش مهمی از نفت چاهها شده است.
ــ فقدان سرمايهگذاری خارجی در صنايع نفت و گاز ايران ضررهای هنگفتی برای ايران در پی داشته و دارد. در حوزه های نفتی و گازی مشترک ايران و همسايگانش، کشور قطر روزانه ١٥٠ ميليون متر مکعب گاز و ٤٥٠ هزار بشکه نفت بيش از ايران استخراج میکند. عربستان و عراق و امارات و قطر نيز روزانه به ترتيب ٤١٠ هزار بشکه، ١٦٥ هزار بشکه، و ٨٠ هزار بشکه نفت بيشتر استخراج میکنند. در نتيجه، اين کشورها -با محاسبه بهای ۱۰۰ دلار برای هر بشکه نفت و ۴۰۰ دلار برای هر ۱۰۰۰ متر مکعب گاز- سالانه حدوداً ۶۰ ميليارد دلار بيش از ايران از ميدانهای مشترک بهرهبرداری میکنند. علاوه بر اين کشورها، کويت و عمان در خليج فارس و جمهوری آذربايجان و ترکمنستان در دريای مازندران نيز مقادير بيشتری نفت و گاز از ميدانهای مشترک بهرهبرداری میکنند.
ــ در زمينه توان رقابت اقتصادی کشورها و توانايیشان در تأمين رفاه برای شهروندانشان، ايران در رتبه ٨٨ است.
ــ در سالهای پايانی حکومت پيشين، هواپيمايی ملی ايران، هما، روبهرشدترين شرکت هواپيمايی جهان شناخته میشد؛ و در عين حال، از ايمنترين، مدرنترين، و پردرآمدترين شرکتهای هواپيمايی دنيا بود. در سال ۱۹۷۶، هما ايمنترين شرکت هوايی جهان پس از شرکت استراليايی کوانتاس شناخته شد. اين روند با انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ متوقف شد.
امروزه شرکتهای هواپيمايی ايران از ناامنترين و زياندهترين شرکتهای هوايی جهاناند؛ و از اين رو، هزاران ايرانی جان خود را از دست دادهاند. بر اساس رتبهبندی مؤسسه تحقيقاتی اسکای تراکس، از معتبرترين مؤسسات رتبهبندی شرکتهای هواپيمايی و فرودگاههای دنيا، شرکت هواپيمايی هما يکی از پايينترين رتبهها را در جهان دارد.
ــ جادههای ايران در رده پنجم جادههای پرخطر جهان است و ساليانه دهها هزار ايرانی ــ از بيست تا سی هزار نفر ــ در اين جادهها جان میبازند. عده کشتگان سالانه جادههای ايران بيش از متوسط جانباختگان جنگ ايران و عراق در هر سال است.
ــ در پيش از انقلاب، تقريباً همi حقوقبگيران میتوانستند با گرفتن وامهای درازمدت از بانکها صاحب خانه شوند، در حالی که بهای متوسط يک آپارتمان در تهران معادل حدوداً هفت سال حقوق متوسط کارمندی بود. اما اکنون خريد يک واحد آپارتمان برای حقوقبگيران تبديل به رؤيايی دستنيافتنی شده و گرفتن وام درازمدت از بانک هم کم از خواب و خيال ندارد. حال بهای متوسط يک واحد آپارتمان ۸۰ متری در تهران (۳۲۰ ميليون تومان) حدوداً معادل ۲۵ سال حقوق متوسط يک کارمند (ماهيانه يک ميليون تومان) است.
ــ ميليونها کودک ايرانی به علت مشکلات اقتصادی و اجتماعی از تحصيل محروم شدهاند. بر اساس دادههای مرکز آمار ايران، در سال تحصيلی ۱۳۹۱-۱۳۹۰، بيش از ۷ ميليون و ۱۳۵ هزار دانشآموز از تحصيل بازماندهاند که اين تعداد بيش از ۳۷ درصد از دانشآموزان ايران است. اين آمار نشان میدهد که، بر اثر بیکفايتیهای جمهوری اسلامی، آيندهای تاريک و دشوار در برابر نسلهای آينده قرار دارد.
ــ سياست جمهوری اسلامی در زمينه آموزش عالی و انتخاب اعضای هيئت علمی دانشگاهها فاجعهبار بوده است. بسياری از بهترين استادان کشور اخراج يا بازنشسته شدهاند و، در همان حال، هزاران تن با سهميهُ مخصوص وارد دورههای ليسانس و فوقليسانس شده و، بدون گذراندن امتحان ورودی، با عنوان بورسيه، به دورهُ دکتری راه يافته و بیدرنگ عضو هيئت علمی دانشگاهها شدهاند.
ــ علی رغم تبليغات جمهوری اسلامی در زمينهُ رشد علمی، بسياری از مقالات علمی و پاياننامههای دکتری در ايران کپیکاری است. کافی است فقط تعداد اختراعات ايران را با کره جنوبی مقايسه کنيم تا وضع علمی کشور روشن شود: اختراعات سالانه کره جنوبی ٢٠٠٠ برابر ايران است.
ــ برای درک بهتر جايگاه دانشگاه و آموزش دانشگاهی در جمهوری اسلامی، تنها به يکی دو مورد از بودجه پيشنهادی دولت جمهوری اسلامی برای سال ۱۳۹۳ اشاره میکنيم. دولت جمهوری اسلامی برای نهادهای حوزوی ۱۳۰۰ ميليارد تومان بودجه اختصاص داده است؛ در حالی که بودجه کل پنج دانشگاه مادر کشور، يعنی دانشگاههای شريف، اميرکبير، شهيد بهشتی، علم و صنعت، و علامه طباطبايی، از ۶٨۷ ميليارد تومان فراتر نمیرود. بودجه مرکز خدمات حوزه علميه قم، که در زمينه بيمه درمانی و تسهيلات مسکن خدماتی به طلبهها میدهد، چهارصد ميليارد تومان است که با کل بودجه دانشگاه تهران در سال ۱۳۹۲ برابری میکند؛ يعنی کمکی که به طلبههای قم از بابت مسکن و بيمهُ درمانی میشود برابر است با کل بودجه بزرگترين دانشگاه ايران. برای بنياد دعبل خزاعی، مؤسسهای برای کمک به «مداحان اهل بيت»، کسانی مانند محمود کريمی و سعيد حداديان و منصور ارضی، شش ميليارد تومان بودجه در نظر گرفته شده است و برای فرهنگستان زبان و ادب فارسی هشت ميليارد تومان.
ــ ارزيابی سالانه شاخص کيفيت زندگی در بين ١٩٤ کشور جهان نشان میدهد که کيفيت زندگی مردم ايران در سال ٢٠١٠ رتبه ١٥٠ جهان را داشته است.
ــ از نظر شاخص رفاه اجتماعی، در ميان ١٤٢ کشور، ايران در رتبه صدويکم است.
ــ ايران جزو ده کشور پرمشقت جهان است.
ــ ايران از حيث احساس شادی و رضايت شهروندانش در رتبه صدوپانزدهم جهان است؛ و ايرانيان از افسردهترين مردمان جهاناند.
-وضع درمان و دارو اسفناک است و بسياری از خانوادهها برای تأمين هزينههای يک عمل جراحی برای هميشه به زير خط فقر سقوط میکنند. وزير بهداشت جمهوری اسلامی میگويد: هزينه سرسامآور درمان هر سال هفت درصد جمعيت ايران را به زير خط فقر میبرد.
ــ رتبه جهانی ايران در زمينه بهداشت نودوسوم است.
ــ استفاده از تجهيزات پزشکی غيراستاندارد در بخشهای ضدعفونی بيمارستانهای ايران ساليانه شصتهزار قربانی میگيرد.
ــ ايران، با فاصله زياد از ديگر کشورها، بيشترين ميزان افزايش بيماریهای قلبی و سرطان و بيماریهای ايمنی، مانند اماس، را دارد. تعداد سکتههای قلبی مردان و زنان ايرانی به ترتيب دو و شش برابر شهروندان کشورهای غربی است.
ــ رشد بيماری اماس در ايران تعجببرانگيز است. شهر مبارکه اصفهان بيشترين درصد بيماران اماس در جهان را دارد. آلودگی محيط زيست احتمالاً در اين مورد نقش دارد.
ــ دانشمندان بر اين باورند که افزايش موارد ابتلا به سرطان در ايران طبيعی نيست.
ــ ايران بيشترين رشد سرطان در جهان را دارد. در بخشهايی از ايران، تنها در چند سال گذشته، موارد ابتلا به سرطان پانصد درصد افزايش يافته است.
ــ به علت آلودگی زيستبوم و طوفان ريزگردها، بيماریهای خونی و تنفسی در خوزستان و سيستان افزايش شديدی داشته است؛ به طوری که اخيراً اعلام آمار بيماران تنفسی در خوزستان ممنوع اعلام شد.
ــ ايران، در ٣٥ سال حاکميت جمهوری اسلامی، با فاصله بسيار زياد، بيشترين درصد نازايان جهان را پيدا کرده است: يکپنجم جوانان ايرانی نازا شدهاند.
ــ در حدود سیدرصد ساکنان تهران دچار مشکلات روحی و روانیاند.
ــ ايران از نظر شيوع و مصرف مواد مخدر دومين کشور جهان است.
ــ تنها در چهار سال گذشته مرگ ناشی از مصرف ترامادول چهل برابر شده است.
ــ خسارات ناشی از اعتياد برابر با کل بودجه سلامت در ايران است.
در جمهوری اسلامی، با آزادیهای فردی و اجتماعی به شديدترين شکل مقابله میشود و ايرانيان از ابتدايیترين حقوق خود، که تا پيش از روی کارآمدن جمهوری اسلامی از آنها بهرهمند بودند، محروم شدهاند.
بخش مهمی از نيروهای پليس کشور، به جای حفظ امنيت، به تحميل اجباری و خشن حجاب بر زنان ايران میپردازند و هر روزه عدهای به جرم «بدحجابی» دستگير و زندانی میشوند. حقوق زنان و کودکان به صورتی سازمانيافته و خشن پایمال میشود و هر روزه فجايع دهشتناکی به علت اجرای قوانين ناقض حقوق زنان و کودکان رخ میدهد.
ــ از نظر تفکيک جنسيتی، ايران در ميان بدترين کشورهای جهان است.
ــ درصد دانشجويان دختر در ايران نشان میدهد که زنان ايران از تواناترين زنان جهاناند؛ اما «رتبه ايران در دسترسی زنان به فرصتهای اقتصادی و سياسی، در بين ۱۳۶ کشور، ۱۳۰ است.»
ــ سياستهای جمهوری اسلامی درباره پيروان دينهای ديگر به شدت ضدانسانی است. ايران در ميان ده کشور سرکوبگر مسيحيان در جهان قرار دارد؛ و اين در حالی است که با پيروان دينهای زرتشتی و يهودی به صورتی ضدانسانیتر رفتار میشود؛ مثلاً، بر طبق قوانين ايران، اگر يکی از اعضای خانوادههای اقليتهای دينی مسلمان شده باشد، بقيه آنها هيچ ارثی نمیبرند و، در شهر يزد، پيروان اقليتهای دينی حق استفاده از استخرهای مسلمانان را ندارند.
ــ رفتار با بهاييان و ناباوران به خدا از اين هم غيرانسانیتر است. بهاييان حق تحصيل در دانشگاهها را ندارند و بسياری از آنها اعدام شدهاند.
ــ سياستهای ضدسنی نظام حاکم باعث شده است که ميليونها تن از مردم بلوچستان و کردستان احساس وابستگی کمتری به ايران داشته باشند. اين سياستها باعث بحرانهای شديد در کردستان و بلوچستان شده است ــ بحرانهايی که امنيت ملی ايران را تهديد میکند.
ــ سياستهای جمهوری اسلامی دربارiه ميليونها مهاجر، به ويژه مهاجران افغان، بسيار ضدانسانی و مایi شرمساری است. در برخی از استانهای ايران، حتی ورود افغانها به پارکها يا فروش مواد غذايی به ايشان ممنوع شده است. به علاوه، کودکان مهاجران غيرقانونی افغان حق تحصيل در مدارس ايران را ندارند.
ــ بر اثر سياستهای ماجراجويانه جمهوری اسلامی، جايگاه ايران در نظر مردم جهان روزبهروز بيشتر نزول میکند. ايران در جهان بیارج و منزوی شده و آبرو و اعتبار ايران و ايرانيان به خطر افتاده است. بر اساس برخی نظرسنجیها، اکنون ايران جزو منفورترين کشورهای جهان است.
ــ گذرنامه ايرانی جزو بیاعتبارترين گذرنامههای جهان است و مرزهای اکثر کشورهای جهان به روی ايرانيان بسته است و تنها برخی از ايرانيان با سختی تمام میتوانند ويزای برخی از کشورها را بگيرند. در سال ١٣٥٧، ايرانيان برای سفر به کشورهای اروپايی ــ غير از کشورهای کمونيستی و سوئيس و اتريش ــ نيازی به اخذ ويزا نداشتند. اما بر اساس طبقهبندی شرکت هنلی و شرکا، در سال ۲۰۱۳، گذرنامه ايران در ميان گذرنامههای ۹۳ کشور جهان از نظر اعتبار در رتبه ۸۶ بوده است. پاکستان، سومالی، عراق، و افغانستان نيز در انتهای اين جدولاند.
ــ صدها هزار ايرانی تا کنون به صورت غيرقانونی وارد کشورهای ديگر شده و تقاضای پناهندگی کردهاند. بسياری از آنان در وضعی تحقيرآميز قرار دارند. همچنين صدها ايرانی در راه رسيدن به کشورهای ديگر جان خود را از دست داده اند. هزاران ايرانی نيز هم اکنون به دليل عبور غيرقانونی از مرز در شرايطی رقتانگيز در زندانهای کشورهای ديگر به سر میبرند. تنها در اندونزی نزديک به پانصد ايرانی زندانیاند و زندانيان ايرانی در مالزی در جهنمی واقعی گرفتار شدهاند.
ــ فرار مغزها از ايران، مانند خونريزی پيوسته از بدن بيمار، کشور را ضعيف و ضعيفتر میکند. ايران در حال از دست دان بهترين سرمايههای انسانی خود است. بر اساس آمار و اطلاعات بنياد ملی نخبگان و صندوق بينالمللی پول، ايران اولين کشور در بين ۹۱ کشوری است که دچار عوارض خروج نخبگان و تحصيلکردگاناند. بر اساس اظهارات وزير آموزش عالی جمهوری اسلامی، ايران سالانه ١٥٠ ميليارد دلار از بابت فرار مغزها زيان میکند.
ــ هزاران تن از ايرانيان مقيم خارج بدون آن که جرمی مرتکب شده باشند نمیتوانند به کشور خود برگردند و، در صورت بازگشت، به زندان انداخته میشوند.
ــ ايران در زمينه جهانگردی بالقوه بسيار توانمند است. آثار باستانی بینظيری در ايران وجود دارد و ايران میتواند در هر چهار فصل جهانگرد جذب کند؛ اما صنعت جهانگردی ايران، که میتوانست باعث جذب سالانه دهها ميليارد دلار و شناساندن ايران به جهان شود، تقريباً وجود خارجی ندارد.
ــ ميراث فرهنگی ايران در حال نابودی است و توجهی به حفظ اين ميراث گرانبها نمیشود. حتی برخی از متوليان ميراث فرهنگی نيز در پی غارت آناند. روزنامه همشهری در سال گذشته خبر داد که بيش از ٤٧ هزار سند از سازمان ميراث فرهنگی کشور به غارت رفته و برخی از آنها در خيابان منوچهری فروخته میشود. گذشته از اين، بسياری از آثار تمدن جيرفت و ديگر مکانهای باستانی دزديده شده است.
ــ دشمنی مقامات جمهوری اسلامی با هويت و فرهنگ ايرانی شگفتآور است؛ بسياری از آنان به صراحت به هويت ملی ايران توهين میکنند؛ به دستور آنان، تنديسهای آرش کمانگير و آريوبرزن را از ميدانها برداشتند، نام کوروش را از خيابانهای ايران پاک کردند، و شعرهای فردوسی را از ديوارهای ميدان بزرگی در مشهد ابتدا پاک کردند و سپس بر روی آن آيههای قرآن نوشتند. معلوم نيست که اگر ارتشی خارجی ايران را اشغال میکرد به اين اندازه با هويت ايرانی میجنگيد.
ــ امنيت و اخلاق از ايران رخت بربسته است. به گفته مقامات قضايی جمهوری اسلامی ايران، سالانه بيست درصد به شمار زندانيان ايران افزوده میشود و عده زندانيان به ۲۱۷ هزار نفر رسيده است. مسئولان جمهوری اسلامی گفتهاند که ۴۳ درصد از زندانيان مجرمان مواد مخدر و ۲۸ درصد آنان سارقاناند.
به گزارش خبرگزاری مهر، در سال ۱۳۵۸، جمعيت ايران ۳۶ ميليون نفر و عده زندانيان در حدود هشت هزار نفر بوده است؛ اما اکنون، در حالی که جمعيت ايران دو برابر سال ۱۳۵۸ شده، عده زندانيان ۲۷ برابر شده است. جمهوری اسلامی ايران جزو ده کشور اول دنيا از لحاظ عده زندانيان است.
ــ ويرانی زيستبوم ايران فاجعهبار شده است و بخش مهمی از ميراث طبيعی چندميليون ساله سرزمينمان را خطر نابودی تهديد میکند. سرمايه آبی کشور، به ويژه بر اثر اداره نادرست آن، در حال نابودی است. سطح آب سدها به کمتر از سی درصد رسيده است.
۵۱۷ شهر کشور در معرض تنش آبی قرار دارند؛ و کمبود آب به مشکل بزرگ محيط زيست ايران تبديل شده است. مديريت غلط در بهرهبرداری از منابع آب زيرزمينی باعث فرونشست دشتهای ايران شده است، چنان که بيشترين فرونشست زمين در جهان در دشت تهران با ۳۶ سانتیمتر نشست بوده است.
وزير پيشين کشاورزی میگويد: «فلات ايران دارد غيرقابل سکونت میشود و کسی به اين فکر نيست. مسئله اينجاست که آبهای زيرزمينی تحليل رفتهاند و بيلان منفی آب بيداد میکند و کسی به فکر نيست. کمآبی کشور را به شدت تهديد میکند... بيلان منفی برداشت آب در ابتدای انقلاب زير صد ميليون متر مکعب در سال بود. اين بيلان در حال حاضر به يازده ميليارد متر مکعب رسيده است، يعنی ۱۱۰ برابر شده است.»
ــ درياچههای بختگان و جازموريان و هامون و ... همگی در دوران حاکميت جمهوری اسلامی خشک شدهاند. درياچه اروميه نيز در حال مرگ است. رودخانههای پرآب کشور کمآبتر میشوند و بسياری از رودخانههای کمآب کشور خشک شده است. همچنين تالابهای بسياری يا خشک شدهاند يا در حال خشک شدناند. تا کنون بيش از چهل تالاب کاملاً خشک شده است. برخی از آنها از زيباترين تالابهای جهان بودهاند. عيسی کلانتری، وزير پيشين کشاورزی در جمهوری اسلامی، میگويد: «پيکرههای آبی طبيعی ايران خشکيدهاند. [از] درياچه اروميه، بختگان، تشک، پريشان، کافتر، گاوخونی، هورالعظيم، هامون و جازموريان ديگر چيزی باقی نمانده. من از وقوع بحران حرف میزنم. زندگی ملت در حال تهديد است.»
ــ جنگلهای ايران نيز در حال نابودی است. فقط در چند سال گذشته بيش از بيست درصد از جنگلهای زاگرس از بين رفته است. جنگلها را برای منافع کوچک شخصی به سرعت از بين میبرند و فرسايش خاک ابعادی وحشتناک يافته است.
ــ بر اثر خشک شدن تالابها و درياچهها، طوفانهای حاوی ريزگردها بيش از بيست استان ايران را درمینوردند و زندگی را برای ايرانيان سخت و گاهی ناممکن میکنند. طوفانهای شن و افزايش غلظت ريزگردهای هوا در سيستان باعث همهگير شدن بيماریهای تنفسی شده است. بر اثر خشک شدن درياچهها، طوفانهای خاک و نمک ايران را تهديد میکند. تا کنون روستاهای زيادی زير خاک دفن شدهاند؛ و در آيندهای نزديک زندگی در شهرهای بزرگ ايران نيز ناممکن میشود. خلاصه کار به آنجا رسيده است که وزير کشاورزی در دولت رفسنجانی میگويد: «فلات ايران دارد غيرقابل سکونت میشود و کسی به اين فکر نيست»
ــ آلودگی هوا سالانه جان هزاران نفر را میگيرد و برخی از شهرهای ايران از آلودهترين شهرهای جهان شدهاند.
ــ ايراد اصلی به حکومت محمدرضاشاه، نبود آزادیهای سياسی بود. اگر در سال ١٣٥٥ تنها در حدود بيست کشور جهان «آزاد» به حساب میآمدند؛ امروزه، بر اساس آمار مؤسسه فريدم هاوس، ۱۴۸ کشور جهان آزاد يا نيمهآزاد محسوب میشوند و ايران در ميان اين ۱۴۸ کشور نيست.
ــ ايران يکی از پنج زندان بزرگ روزنامهنگاران در جهان است و، از حيث آزادی مطبوعات، در رتبهُ ۱۹۱ جهان قرار دارد.
ــ ايران از نظر آزادی اينترنت در ميان شصت کشور در رتبه آخر است؛ و به همراه چين و کوبا بيشترين محدوديتها را بر اينترنت اعمال میکند. از نظر سرعت دانلود از اينترنت نيز، رتبه جهانی ايران ١٧٠ است.
ــ ايران، به نسبت جمعيت، بيشترين اعدامی را در جهان دارد و، از نظر تعداد، بعد از چين است.
ــ انتخابات ايران، حتی در مقايسه با انتخابات کشورهای اسلامیای مانند مراکش، تونس، ليبی، اردن، لبنان، عراق، ترکيه، پاکستان، و افغانستان، غيردموکراتيک است. در همه کشورهای مذکور، انتخاباتهايی آزاد يا نيمهآزاد برگزار میشود و همه طيفهای سياسی، از چپ تا راست و از سکولار تا مذهبی، میتوانند در آنها شرکت کنند. سخن گفتن از امکان شرکت نيروهای سکولار در انتخابات ايران بيشتر به طنز میماند.
سياست خارجی ايران از ابتدا فاجعهبار بوده است. جمهوری اسلامی خود را نه حامی منافع ملی ايران، که پشتيبان «نهضت جهانی اسلام» میداند و منافع ملی ايران را به پای توهمات ايدئولوژيک قربانی میکند. سياست آمريکاستيزی و اسرائيلستيزی و فلسطينمحوری، با عنوان «مبارزه با نظام سلطه»، کشور ايران را از جايگاه شايستهاش در جهان ملتها ساقط کرده و ايران را در جهان منزوی ساخته است. سياست خارجی جمهوری اسلامی با تروريسم عجين گشته و باعث شده است که نفوذ ايران در حوزه تمدنیاش، از جمله در قفقاز و آسيای مرکزی و کردستان، به شدت آسيب ببيند و منافع اقتصادی کلانی را از دست بدهد.
ــ جمهوری اسلامی با در پيش گرفتن سياستی فاجعهبار در مسئله اتمی صدها ميليارد دلار زيان به مردم ايران تحميل کرده و، با امضای توافقنامه ژنو، حق حاکميت ملی ايران در زمينه انرژی اتمی را خدشهدار ساخته است. اين در حالی است که پيش از روی کارآمدن جمهوری اسلامی قرار بود که تا سال ١٣٧٩ دست کم ٢٣ نيروگاه اتمی در ايران ساخته شود و همه مراحل، از استخراج اورانيوم و غنیسازی آن تا بازفراوری پلوتونيوم، در ايران انجام شود.
ــ خليج فارس، که پيش از جمهوری اسلامی کاملاً زير نظارت ارتش ايران بود، به علت سياستهای ماجراجويانه و ضدملی جمهوری اسلامی اکنون دوباره به اشغال ارتشهای آمريکا و انگليس درآمده است.
ــ در دريای مازندران، سهم و يکپارچگی سرزمينی ايران به شدت در خطر است. کشورهای پيرامون دريای مازندران با قراردادهای دوجانبه خود در عمل بخشهای مهمی از سهم ايران در اين دريا را اشغال کردهاند. سهم ايران از منابع نفتی و گازی دريای مازندران ــ شامل حدوداً ٣ ميليارد تن (٢٤ ميليارد بشکه) نفت و ٣١٠٠ ميليارد متر مکعب گاز تقريباً صفر بوده است.
ديگر کشورهای پيرامون دريای مازندران تقريباً همه ذخاير نفتی و گازی آن را در ميان خود تقسيم کردهاند و چيزی برای ايران باقی نگذاشتهاند. اين کشورها تنها ١١ تا ١٣ درصد از کرانههای دريای مازندران را متعلق به ايران میدانند ــ کرانههايی که تقريباً نفت و گازی در آنها نيست. همچنين هيچ يک از خطوط لوله نفتی استراتژيک دريای مازندران به سوی درياهای آزاد را از ايران نکشيدند. در نتيجه، ايران نه تنها ساليانه ميلياردها دلار را از دست میدهد، که موقعيت سوقالجيشیاش در اين منطقه تضعيف شده است.
ــ ايدئولوژی جمهوری اسلامی با اکثر هنرها در تضاد است و نگاهی خوش به آنها ندارد ــ از مجسمهسازی و نقاشی گرفته تا رقص و موسيقی؛ و انقلاب اسلامی با آتش زدن سينماها به عنوان مظاهر فساد همزمان بود. از سال ١٣٤٢ تا ١٣٥٧، تعداد سينماهای کشور دهها برابر شده و به پانصد تا ششصد سالن رسيده بود؛ در دوره جمهوری اسلامی، تعداد آنها نه تنها افزايش نيافت، که کاهشی چشمگير يافت و به ٢٦٠ تا ٣١٥ سالن فعال رسيد. نکته قابل تأمل اين که ايران، با توجه به جمعيتش و بر اساس آخرين استانداردهای جهانی، به هفتهزار سالن نمايش فيلم نياز دارد و، با توجه به ٢٦٠ سالن فعال در سال ۱۳۸۷، ايران بيش از ٦٧٠٠ سالن ديگر نياز دارد.
در جمهوری اسلامی، صنف روحانی بر کليت دولت ايران حاکم شده است. ساختار جمهوری اسلامی به گونهای است که همه امور در حول محور يک فقيه میچرخد که ولی ملت ايران است. همه امور ديگر، از جمله حقوق ملت، در حاشيه و در ذيل اصل ولايت فقيه است. قانون اساسی و ساختار جمهوری اسلامی به گونهای است که هر گونه اصلاح اساسی در آن ناممکن است: هر اصلاح اساسی و بنيادين در جمهوری اسلامی به فروپاشی ساختار آن میانجامد.
شايد بتوان گفت که مصيبتبارترين اتفاق برآمده از انقلاب اسلامی افتادن دوباره امر قضا به دست روحانيان بود. در دوران رضاشاه، با ايجاد دادگستری جديد، امر قضا از دست آنان خارج شده بود. روحانيانی مانند آيتالله خادمی اولين محاکم شرع را، بدون توجه به قانون و پس از گذشت بيش از پنجاه سال، در دیماه ۱۳۵۷، يعنی حتی پيش از پيروزی انقلاب، تشکيل دادند. اولين حاکم شرع جمهوری اسلامی نيز آيتالله خلخالی بود؛ و بدين ترتيب، روحانيانی مانند او اداره دستگاه قضا را در دست گرفتند.
در دوران پهلوی، دستگاه دادگستری استقلال نسبی خود را حفظ کرد؛ اما در دوران جمهوری اسلامی، دادگستری ايران استقلال خود را کاملاً از دست داده و به زير سلطه روحانيت و ولی فقيه درآمده است. اکنون قوه قضاييه جمهوری اسلامی اسباب سرکوب منتقدان، فعالان سياسی، و مردم معترض شده است.
بر طبق قانون مجازات اسلامی، انسانها را تنها به جرم داشتن باوری متفاوت میتوان کشت و زنان را میتوان سنگسار کرد؛ در حالی که پدر خانواده اگر کودک خود را بکشد مجازات چندانی نمیبيند. در دوران جمهوری اسلامی، پسرفتی عظيم در زمينه حقوق زنان ايرانی رخ داد و بسياری از دستاوردهای دوران پيشين در اين زمينه از ميان رفت يا تضعيف شد.
جمهوری اسلامی با الغای قانون حمايت از خانواده و تصويب قوانين ضدزن و ضدکودک بيشترين ستم را بر زن و کودک و خانوادهُ ايرانی تحميل کرده و باعث تباهی جامعه شده است. در قوانين جمهوری اسلامی، زن گويی نيمهانسان است.
ــ ميزان احکام صادره در محاکم ايران خود نشانهای روشن از آشفتگی وضع کشور در حوزههای مختلف است. بسياری از مردم ايران به جرمهای مختلف، از جمله بدحجابی، نپرداختن مهريه، صدور چک بیمحل، بازداشت يا زندانی شدهاند. تنها در نهماهه اول سال ١٣٨٦، نيروی انتظامی جمهوری اسلامی يازده و نيم ميليون حکم قضايی را اجرا کرده است.
اين عدد شگفتانگيز نشانه نبود امنيت و وضع اجتماعی نابهنجار جامعه ايرانی است؛ اگرچه بخشی از اين احکام در جهت سرکوب زنان ايران و مبارزه با «بدحجابی» صادر شده است. اين همه در حالی است که قوه قضاييه بر دزدیها و جنايات مسئولان حکومتی چشم بسته است.
غارتها و فسادهای مالی رخداده در دوران جمهوری اسلامی احتمالاً بزرگترين غارتگریها و فسادهای مالی در تاريخ بشر بوده است. ميزان اين فسادها چنان کلان و نجومی است که قابل تصور نيست. در دوران جمهوری اسلامی، قبح فساد مالی کاملاً ريخته و شنيدن خبر فساد مالی، هر اندازه کلان، برای مردم عادی شده است.
اين وضع نابسامان اقتصادی، سياسی، اجتماعی، و فرهنگی در کنار پيشرفت کشورهای همسايه و نيز حملات و تبليغات پردامنه حکومت عليه ايرانيگری و هويت ايرانی کار را بدان جا رسانده است که نيروهای جدايیخواه در بعضی مناطق کشور پايگاههای اجتماعی گاه گسترده پيدا کردهاند؛ به طوری که در صورت خلأ قدرت خطر تجزيه ايران را تهديد میکند.
ايران در چند دهه گذشته بزرگترين فرصت خود را برای تبديل شدن به قدرتی بزرگ در جهان از دست داد. تا پيش از سقوط شوروی، ايران در منطقهای بود با غلبه اعراب در آن؛ اما با سقوط شوروی، علاوه بر خاورميانه عربی، ايران با کشورهايی مستقل در قفقاز و آسيای مرکزی همسايه شد؛ و اين نخستين بار پس از ٢٥٠ سال بود که تهديد مستقيم روسيه نسبت به يکپارچگی سرزمينی و حاکميت ملی ايران تقريباً از ميان رفت و، از آن مهمتر، سرزمينهای حوزه فرهنگی ايران از سلطه روسيه آزاد شد و در ارتباط مستقل با ايران قرار گرفت.
به هنگام استقلال اين کشورها، ايران، اگر حکومتی معقول داشت، به راحتی میتوانست خلأ پديد آمده در اين کشورها را پر کند و قفقاز و آسيای مرکزی را به حوزههای دوستی و همکاری با خود تبديل کند. ايران میتوانست محور نيرومند يک اتحاديه منطقهای نيرومند گردد و بزرگی از سر گيرد. بدبختانه اين فرصت زرين تاريخی به راحتی از کف ايران رفت.
اگر ايران از همه امکانات جغرافيايی، سوق الجيشی، انسانی، منابع زيرزمينی و طبيعی، فرهنگی، و تمدنی خود استفاده میکرد؛ بیشک، به جای وضعیت کنونی، در ميان نيرومندترين کشورهای جهان قرار میگرفت.
---------------------------------
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست و نه بازتاب دیدگاههای رادیو فردا.