سال ۱۳۹۲ سال پرچرخش و پر پیچشی در حوزه کتاب و نشر بود. سالی بود پر از سیاستهای متفاوت و متناقض و حرفهایی که زده شد و گاه پس گرفته شد. سیاستهایی که امید بخش بود، اما در عمل رد چندانی از خود ننهاد یا کمرنگ بود. با این حال سال بهتری بود برای اهل نشر و قلم و کتاب، دستکم امیدواریهایی ایجاد کرد.
سیاستهای وزارت ارشاد در حوزه نشر و کتاب در سال ۱۳۹۲ را در دو هفته پیاپی در اسفندماه بررسی کردیم با کارشناس این حوزه. برنامهای که خواهید شنید اما اختصاص دارد به مرور کلی آن چه در حوزه ادبیات داستانی در ایران تولید و منتشر شد.
گفتوگوی رادیوفردا را میشنوید با منتقد، نویسنده و کارشناس ادبیات داستانی در تهران، فتحالله بینیاز.
خیلی خوش آمدید آقای بینیاز به برنامه نمای دور، نمای نزدیک این هفته ما که ویژه مروری است بر آن چه در حوزه ادبیات داستانی در سال ۱۳۹۲ گذشته. کلاً چه جور بوده؟ سال موفقی را شما ارزیابی میکنید یا خیر؟
فتحالله بینیاز: تقریباً میشود گفت مثل سال گذشته بود. منتها با این تفاوت که امسال بیشتر گرایش نویسندگان به سمت روایت تاریخمدارانه بود و همین طور داستانهای اجتماعی. یعنی محور داستانها اساساً این دو رویکرد بود. تاریخ که عرض میکنم بیشتر از مشروطه تاکنون بوده. حالا رخدادهای تاریخی بوده به علاوه خود کنشهای مردم در برابر این رویدادهای تاریخی. درعرصه اجتماعی هم بیشتر روی وضعیت معیشتی، زندگی خانوادگی و به خصوص موضوع زنها تکیه شده.
آیا میشود گفت که در سال گذشته ما با آثار قابل قبولی روبهرو بودیم؟ یعنی برای شما قابل قبول بود آثاری که منتشر شد در سالی که پشت سر گذاشتیم یا آثار از متوسط به پایین بودند، در ارزیابی شما؟
ایدهآل که نمیشود گفت بودند. ولی در حد متوسط بودند، حقیقتش را بخواهید. برای مثال، داستان تاریخی نوشته... ادبیات به مثابه تاریخ آمده. ولی این قدر بازی زبانی و بازی با فرم اتفاق افتاده توی روایت که میشود گفت خیلی جاها داستان در پس این دوتا بازی قرار گرفته. ضعف دیالوگ را هم باید البته بهش اضافه کرد. منتها یک پیشرفتی که در این عرصه داستاننویسی سال گذشته میشود دید این است که از آن اشباع تکنیک که خاطرتان هست یعنی مثلاً پشت سر همزمان گسستی و پارادوی و کولاژ و مغالطه و اینها میآوردند توی روایت و قصه گم میشد... تا حد زیادی کاسته شده.
علتش چیست آقای بینیاز؟ فکر میکنید علتش چیست که سطح این نوع بازیهای زبانی یا رفتارهای فرمیک با داستان کمتر به سمتش رفتند نویسندگانی که در سال گذشته آثارشان را منتشر کردند؟
ما داستانهای زیادی در همین امسال ۵۰ تا رمان و توی این ۲۵ تا مجموعه داستان تعداد زیادی داستان داریم که اصلاً تاریخیاند. منتها در هر نوع ژانر رمان و داستان کوتاه... عرض کردم بازی زبانی و بازی با فرم از یک طرف و از طرف دیگر در بعضی از این داستانها نوعی سادهنویسی و استفاده از کلیشهها دیده میشود. این دو تا به اصطلاح نقطهضعف را من در این رمانها و داستانهای کوتاه دیدم.
آن چه در حوزه ادبیات داستانی در سال گذشته تولید شده، بیشتر در حوزه رمان بوده یا داستان کوتاه؟
حدود ۵۰ تا رمان منتشر شد و بیست و پنج شش تا هم مجموعه داستان منتشر شد. که میشود گفت در حوزه ادبیات جدیاند.
این ۵۰ تا رمانی که میفرمایید نویسندگانش اغلب نویسندگان جوان و تازهکارترند یا نویسندگان مسنتر؟
نه. اساساً جواناند. یعنی زیر مثلاً ۴۰ سالاند.
برداشت شما از این که این میل به انتشار رمان در بین نویسندگان جوان این قدر بالا بوده، برداشت شما چیست؟
عرض کنم سالهای سال بسیاری از افراد، اعم از نویسنده، منتقد، شاعر و کتابخوانهای حرفهای همه نظرشان این بود که در جهان رمان بیشتر مطرح است تا داستان کوتاه. در حالی که حقیقتش این است که ما در عصر داستان کوتاه... من در مقالات متعددی نوشتم... ایران میشود گفت داستان کوتاهش در مجموع در سطح جهان است. در مجموع عرض میکنم. و همین حرف که رمان مطرح است نه داستان کوتاه، خیلیها را کشاند به طرف رمان و عدهای از داستان کوتاه فاصله گرفتند. به همین دلیل هم هست که همین رشدی که فرض کنیم به طور نسبی در رمان شاهدش هستیم در داستان کوتاه نیستیم. داستان کوتاه سال ۹۲ به اعتقاد خود من تنزل کرده نسبت به سال ۹۰ و ۸۹.
از نقطه نظر کیفی یا کمی؟
از نظر کیفی. یعنی داستانها متاسفانه به شکل خیلی افراطی امر تصادف تویشان هست. بازی زبانی تویشان هست. دیالوگهای بسیار طولانی در یک داستان کوتاه و بازی فرمیک که اصلاً قصه را از چشم خواننده حتی حرفهای دور میکنند. ولی در رمان در مجموع میشود گفت موفقتر عمل شده. منتها نه فرض کنیم بهتر از سال ۹۱ یا ۹۰. در همان سطح است. متاسفانه نقد جامع و متقن و مستدلی هم روی این آثار نوشته نشده.
جز مسئله ممیزی که اغلب نویسندگان در همه سالها باهاش مسئله دارند فکر میکنید در سال ۹۲ بیشترین مسئلهای که رو در روی ادبیات داستانی ما بوده چه بوده؟
بزرگترین مشکل این است که برای مطرح نکردن مسائل روز که بسیار هم حاد و قابل لمس هستند اکثراً گریز زدند به گذشته. هیچ اشکال ندارد گریز زده شود. به شرطی که داستان خصلت نمادین پیدا کند. داستان از نظر معنایی بتواند یک باری را انتقال بدهد، القاء کند به خواننده. خواننده بتواند پیدا کند مصداق آن امری را که در یک رمان تاریخی هست. منتها ما رمان تاریخیمان متاسفانه این خصلت را پیدا نکرده. مسائلی که مطرح کرده زمانمندند. جهانشمول نیستند. مسائلی نیستند که هستیشناسانه باشند که در تمام طول زندگی بشود مصداقی برایشان پیدا کرد.
چرا آقای بینیاز؟ فکر میکنید برای فرار از مشکلاتی است که برای دریافت مجوز و ممیزی ایجاد میکند در سر راه انتشار کتاب؟ یا این که فکر میکنید که این نسلی که الان دارد مینویسد تصور میکند که پرداختن به داستانهای تاریخی جذابیت بیشتری برای مخاطبانش دارد؟ مخاطب معاصر دارد؟
حقیقت این است که یکیاش این است. یعنی از مسائل روز گریز پیدا کند. دوم این که اصلاً نوشتن یک رمان تاریخی خوب... یعنی نه رمان تاریخی به سبک کلاسیک، به سبک ادبیات به مثابه تاریخ... لازمهاش دانش خیلی زیاد است. یعنی این که نویسنده باید کتابهای متعددی در عرصه تاریخ، جامعهشناسی، فلسفه، روانشناسی بخواند تا بتواند یک اثر ماندگاری خلق کند. و وقتی این را نداشته باشد طبعاً کاری که درمیآید کار قوی و ماندگاری نخواهد بود.
وضعیت ترجمه ادبیات داستانی در سالی که گذشت چطور بود؟
باز اتفاقی که سال ۹۱ و ۹۰ و قبل از آن افتاد و شما در جریانید باز هم اتفاق افتاد. یعنی یک سری از کتابهای قبلاً ترجمه شده دوباره ترجمه شدند که حتی عمر بعضیهایشان به ده سال هم نمیرسد. من واقعاً نمیدانم چرا؟ ولی کتابهای خوبی ترجمه شد. در مجموع مثلاً بخواهید روی هم حساب کنید چیزی حدود ۸۰ تا رمان و مجموعه داستان خوب و متوسط متمایل به خوب ترجمه شده.
شما اگر بخواهید بین این آثاری که گفتید به مخاطبان این برنامه چندتایش را توصیه کنید که بین اینها شنوندگان ما در این ایام تعطیلات پیش رو از آنها استفاده کنند و مطالعه کنند چه آثاری را پیشنهاد میکنید؟
یکی «وقتی بزرگ بودیم» آن تیلر...
اگر ممکن است مترجمش را هم بگویید.
کیهان بهمنی است. یکی دیگر «از مزرعه» است. نوشته جان آپدایک که آقای سهیل سمی ترجمه کرده. یکی «سرگیجه» است نویسنده فرانسوی این را نوشته به اسم «منگی» هم ترجمه شده. هم خانم موگه رازانی ترجمه کرده و هم آقای اصغر نوری. اثر ژوئل الگوف. یکی «وراجی روی نیل» است از نجیب محفوظ. با ترجمه رضا عامری. یکی «جزیره زیر دریا» است که کار بسیار خوبی است در عرصه بردهداری که خانم زهرا رهبانی ترجمه کرده.
کار ایزابل آلنده است این کار...
بله. مجموعه داستان فلانری اوکانر است که خانم آذر عالیپور خیلی خوب ترجمه کرده، ۲۵ داستان از ۳۱ داستان را ترجمه کرد. «دختر سیاه دختر سپید» است جویس کارول اوتس بود که باز داستان خیلی خوبی دارد. یکی از کتابهایی است که باید به نظر من خواند. بعد «قایقهایی از آتش» یک مجموعه داستان از نویسندگان آمریکای لاتین است که اینها همه زیر ۴۰ سالند. و اینها آمدند پست پست نوشتند. پست پست بوم. یعنی که حتی با فوئنتس و یوسا و مارکز و آستوریاس هم کاری نداشتند. ترکیب عجیب و غریبی از ژانرها، سبکها و مکتبها را به کار بردند و داستانهای خیلی خیلی نویی ارائه دادند. و واقعاً یکی از بهترین مجموعه داستانهایی است که سال قبل از آمریکای لاتین درآمده. اینها کتابهاییاند که به نظر من خواندنشان بد نیست در ایام تعطیل.
سیاستهای وزارت ارشاد در حوزه نشر و کتاب در سال ۱۳۹۲ را در دو هفته پیاپی در اسفندماه بررسی کردیم با کارشناس این حوزه. برنامهای که خواهید شنید اما اختصاص دارد به مرور کلی آن چه در حوزه ادبیات داستانی در ایران تولید و منتشر شد.
گفتوگوی رادیوفردا را میشنوید با منتقد، نویسنده و کارشناس ادبیات داستانی در تهران، فتحالله بینیاز.
خیلی خوش آمدید آقای بینیاز به برنامه نمای دور، نمای نزدیک این هفته ما که ویژه مروری است بر آن چه در حوزه ادبیات داستانی در سال ۱۳۹۲ گذشته. کلاً چه جور بوده؟ سال موفقی را شما ارزیابی میکنید یا خیر؟
فتحالله بینیاز: تقریباً میشود گفت مثل سال گذشته بود. منتها با این تفاوت که امسال بیشتر گرایش نویسندگان به سمت روایت تاریخمدارانه بود و همین طور داستانهای اجتماعی. یعنی محور داستانها اساساً این دو رویکرد بود. تاریخ که عرض میکنم بیشتر از مشروطه تاکنون بوده. حالا رخدادهای تاریخی بوده به علاوه خود کنشهای مردم در برابر این رویدادهای تاریخی. درعرصه اجتماعی هم بیشتر روی وضعیت معیشتی، زندگی خانوادگی و به خصوص موضوع زنها تکیه شده.
آیا میشود گفت که در سال گذشته ما با آثار قابل قبولی روبهرو بودیم؟ یعنی برای شما قابل قبول بود آثاری که منتشر شد در سالی که پشت سر گذاشتیم یا آثار از متوسط به پایین بودند، در ارزیابی شما؟
ایدهآل که نمیشود گفت بودند. ولی در حد متوسط بودند، حقیقتش را بخواهید. برای مثال، داستان تاریخی نوشته... ادبیات به مثابه تاریخ آمده. ولی این قدر بازی زبانی و بازی با فرم اتفاق افتاده توی روایت که میشود گفت خیلی جاها داستان در پس این دوتا بازی قرار گرفته. ضعف دیالوگ را هم باید البته بهش اضافه کرد. منتها یک پیشرفتی که در این عرصه داستاننویسی سال گذشته میشود دید این است که از آن اشباع تکنیک که خاطرتان هست یعنی مثلاً پشت سر همزمان گسستی و پارادوی و کولاژ و مغالطه و اینها میآوردند توی روایت و قصه گم میشد... تا حد زیادی کاسته شده.
علتش چیست آقای بینیاز؟ فکر میکنید علتش چیست که سطح این نوع بازیهای زبانی یا رفتارهای فرمیک با داستان کمتر به سمتش رفتند نویسندگانی که در سال گذشته آثارشان را منتشر کردند؟
ما داستانهای زیادی در همین امسال ۵۰ تا رمان و توی این ۲۵ تا مجموعه داستان تعداد زیادی داستان داریم که اصلاً تاریخیاند. منتها در هر نوع ژانر رمان و داستان کوتاه... عرض کردم بازی زبانی و بازی با فرم از یک طرف و از طرف دیگر در بعضی از این داستانها نوعی سادهنویسی و استفاده از کلیشهها دیده میشود. این دو تا به اصطلاح نقطهضعف را من در این رمانها و داستانهای کوتاه دیدم.
آن چه در حوزه ادبیات داستانی در سال گذشته تولید شده، بیشتر در حوزه رمان بوده یا داستان کوتاه؟
حدود ۵۰ تا رمان منتشر شد و بیست و پنج شش تا هم مجموعه داستان منتشر شد. که میشود گفت در حوزه ادبیات جدیاند.
این ۵۰ تا رمانی که میفرمایید نویسندگانش اغلب نویسندگان جوان و تازهکارترند یا نویسندگان مسنتر؟
نه. اساساً جواناند. یعنی زیر مثلاً ۴۰ سالاند.
برداشت شما از این که این میل به انتشار رمان در بین نویسندگان جوان این قدر بالا بوده، برداشت شما چیست؟
عرض کنم سالهای سال بسیاری از افراد، اعم از نویسنده، منتقد، شاعر و کتابخوانهای حرفهای همه نظرشان این بود که در جهان رمان بیشتر مطرح است تا داستان کوتاه. در حالی که حقیقتش این است که ما در عصر داستان کوتاه... من در مقالات متعددی نوشتم... ایران میشود گفت داستان کوتاهش در مجموع در سطح جهان است. در مجموع عرض میکنم. و همین حرف که رمان مطرح است نه داستان کوتاه، خیلیها را کشاند به طرف رمان و عدهای از داستان کوتاه فاصله گرفتند. به همین دلیل هم هست که همین رشدی که فرض کنیم به طور نسبی در رمان شاهدش هستیم در داستان کوتاه نیستیم. داستان کوتاه سال ۹۲ به اعتقاد خود من تنزل کرده نسبت به سال ۹۰ و ۸۹.
از نقطه نظر کیفی یا کمی؟
از نظر کیفی. یعنی داستانها متاسفانه به شکل خیلی افراطی امر تصادف تویشان هست. بازی زبانی تویشان هست. دیالوگهای بسیار طولانی در یک داستان کوتاه و بازی فرمیک که اصلاً قصه را از چشم خواننده حتی حرفهای دور میکنند. ولی در رمان در مجموع میشود گفت موفقتر عمل شده. منتها نه فرض کنیم بهتر از سال ۹۱ یا ۹۰. در همان سطح است. متاسفانه نقد جامع و متقن و مستدلی هم روی این آثار نوشته نشده.
جز مسئله ممیزی که اغلب نویسندگان در همه سالها باهاش مسئله دارند فکر میکنید در سال ۹۲ بیشترین مسئلهای که رو در روی ادبیات داستانی ما بوده چه بوده؟
بزرگترین مشکل این است که برای مطرح نکردن مسائل روز که بسیار هم حاد و قابل لمس هستند اکثراً گریز زدند به گذشته. هیچ اشکال ندارد گریز زده شود. به شرطی که داستان خصلت نمادین پیدا کند. داستان از نظر معنایی بتواند یک باری را انتقال بدهد، القاء کند به خواننده. خواننده بتواند پیدا کند مصداق آن امری را که در یک رمان تاریخی هست. منتها ما رمان تاریخیمان متاسفانه این خصلت را پیدا نکرده. مسائلی که مطرح کرده زمانمندند. جهانشمول نیستند. مسائلی نیستند که هستیشناسانه باشند که در تمام طول زندگی بشود مصداقی برایشان پیدا کرد.
چرا آقای بینیاز؟ فکر میکنید برای فرار از مشکلاتی است که برای دریافت مجوز و ممیزی ایجاد میکند در سر راه انتشار کتاب؟ یا این که فکر میکنید که این نسلی که الان دارد مینویسد تصور میکند که پرداختن به داستانهای تاریخی جذابیت بیشتری برای مخاطبانش دارد؟ مخاطب معاصر دارد؟
حقیقت این است که یکیاش این است. یعنی از مسائل روز گریز پیدا کند. دوم این که اصلاً نوشتن یک رمان تاریخی خوب... یعنی نه رمان تاریخی به سبک کلاسیک، به سبک ادبیات به مثابه تاریخ... لازمهاش دانش خیلی زیاد است. یعنی این که نویسنده باید کتابهای متعددی در عرصه تاریخ، جامعهشناسی، فلسفه، روانشناسی بخواند تا بتواند یک اثر ماندگاری خلق کند. و وقتی این را نداشته باشد طبعاً کاری که درمیآید کار قوی و ماندگاری نخواهد بود.
وضعیت ترجمه ادبیات داستانی در سالی که گذشت چطور بود؟
باز اتفاقی که سال ۹۱ و ۹۰ و قبل از آن افتاد و شما در جریانید باز هم اتفاق افتاد. یعنی یک سری از کتابهای قبلاً ترجمه شده دوباره ترجمه شدند که حتی عمر بعضیهایشان به ده سال هم نمیرسد. من واقعاً نمیدانم چرا؟ ولی کتابهای خوبی ترجمه شد. در مجموع مثلاً بخواهید روی هم حساب کنید چیزی حدود ۸۰ تا رمان و مجموعه داستان خوب و متوسط متمایل به خوب ترجمه شده.
شما اگر بخواهید بین این آثاری که گفتید به مخاطبان این برنامه چندتایش را توصیه کنید که بین اینها شنوندگان ما در این ایام تعطیلات پیش رو از آنها استفاده کنند و مطالعه کنند چه آثاری را پیشنهاد میکنید؟
یکی «وقتی بزرگ بودیم» آن تیلر...
اگر ممکن است مترجمش را هم بگویید.
کیهان بهمنی است. یکی دیگر «از مزرعه» است. نوشته جان آپدایک که آقای سهیل سمی ترجمه کرده. یکی «سرگیجه» است نویسنده فرانسوی این را نوشته به اسم «منگی» هم ترجمه شده. هم خانم موگه رازانی ترجمه کرده و هم آقای اصغر نوری. اثر ژوئل الگوف. یکی «وراجی روی نیل» است از نجیب محفوظ. با ترجمه رضا عامری. یکی «جزیره زیر دریا» است که کار بسیار خوبی است در عرصه بردهداری که خانم زهرا رهبانی ترجمه کرده.
کار ایزابل آلنده است این کار...
بله. مجموعه داستان فلانری اوکانر است که خانم آذر عالیپور خیلی خوب ترجمه کرده، ۲۵ داستان از ۳۱ داستان را ترجمه کرد. «دختر سیاه دختر سپید» است جویس کارول اوتس بود که باز داستان خیلی خوبی دارد. یکی از کتابهایی است که باید به نظر من خواند. بعد «قایقهایی از آتش» یک مجموعه داستان از نویسندگان آمریکای لاتین است که اینها همه زیر ۴۰ سالند. و اینها آمدند پست پست نوشتند. پست پست بوم. یعنی که حتی با فوئنتس و یوسا و مارکز و آستوریاس هم کاری نداشتند. ترکیب عجیب و غریبی از ژانرها، سبکها و مکتبها را به کار بردند و داستانهای خیلی خیلی نویی ارائه دادند. و واقعاً یکی از بهترین مجموعه داستانهایی است که سال قبل از آمریکای لاتین درآمده. اینها کتابهاییاند که به نظر من خواندنشان بد نیست در ایام تعطیل.