لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ تهران ۱۶:۰۹

اجلاس جنبش عدم تعهد، تنها حربه برای ایران بی‌متحد


سابقه جنبش عدم تعهد

جنبش عدم تعهد محصول مقاومت رهبران دگراندیش در دوران جنگ سرد است. بین ۱۹۱۴ و ۱۹۴۵ دو جنگ جهانی دنیا را به آتش و خون کشید. اختلافاتی که بین قدرت‌های «فائقه» دنیا موجب این دو جنگ شد کمتر به کشور‌های کم‌قدرت و کوچک دنیا مربوط می‌شد، ولی آثار مخرب آن در چنین کشورهایی بیشتر بود. اما هر دو جنگ آسیب‌پذیری این کشور‌ها را پررنگ‌تر کرد و به رهبران آنان آموخت که اگر در موج اختلافات قدرت‌های بزرگ دنیا گرفتار شوند فقط بازنده خواهند بود، چرا که قدرت‌های بزرگ این کشور‌های کوچک و آسیب‌پذیر را اشغال و منابع آنان را بر باد خواهند داد.

برخی از رهبران کشورهای آسیب‌پذیر دنیا از آسیب‌پذیری ملل خود در قبال کشورهای بزرگ آگاه بودند، ولی توان نظامی و سیاسی کافی برای این که از سر راه آنان کنار بروند و مستقل از آنان عمل کنند را نداشتند.

شاید دکتر محمد مصدق، نخست وزیر وقت ایران، را باید آغازگر اندیشه عدم تعهد دانست. هرچند عمر کوتاه سیاسی دکتر مصدق اجازه پیگیری این اندیشه را نداد، به دنبال اندیشه او بود که رهبران هند، اندونزی، یوگسلاوی و مصر پس از عبور از کنفرانس باندونگ جنبش عدم تعهد را در دهه ۱۹۶۰ رقم زدند و آن را تبدیل به جنبشی کردند که در حال حاضر ۱۲۰ عضو و ۱۷ عضو ناظر دارد.

در یک کلام، حسب تعریف، کشورهای عضو جنبش عدم تعهد وارد هیچ گونه اتحاد جغرافیایی- استراتژیک یا نظامی- سیاسی با یا بر قدرت‌های کلان دنیا نمی‌شوند و مستقل از قدرت‌های بزرگ عمل می‌کنند.

فلسفه عدم تعهد بر این اصل استوار بود که یک ملت اگر به هیچ یک از دو اردوگاه قدرت وابسته نباشد در رویارویی ابرقدرت‌ها کمتر آسیب می‌بیند یا این که اصلا آسیب نمی‌بیند. جنگ سرد و تقابل ابرقدرت‌ها علت وجودی جنبش را تقویت کرد.

باید گفته شود که باقی ماندن در جنبش کار ساد‌ه‌ای نبود و منشور غیرمتعهد‌ها، تعهدات گوناگونی بر دوش کشورهای عضو قرار می‌داد که عملا با ماهیت و ذات کشور‌های عضو سازگاری نداشت. مثلا بنا بر اصول جنبش و بر اساس منشور آن کشورهای عضو متعهد و موظف هستند که:

به حقوق بشر آن چنان که در منشور سازمان ملل متحد آمده احترام بگذارند. (بیشتر اعضای جنبش مشکل اساسی با این اصل دارند)

به حق حاکمیت ملت‌ها و تمامیت ارضی کشور‌ها احترام بگذارند. (دو کشور ایران و عراق به مدت ۸ سال این اصل را زیر پا نهاده و با هم بر سر اختلافات مرزی جنگیدند. نمونه‌های بیشتری در میان اعضای جنبش وجود دارد.)

پذیرش و احترام به برابری نژادی و ملی کلیه ملت‌ها صرف نظر از اندازه جغرافیایی آنان از اصول دیگر جنبش است.

یکی از اصول جالب که اعضای جنبش نسبت به آن تعهد دارند به رسمیت شناختن حق جنبش‌های استقلال‌طلب است. تفسیر و تعبیر این دو اصل دولت‌های عضو جنبش را در شرایط بدی قرار می‌دهد. مثلا هند و پاکستان باید حق مردم کشمیر را برای استقلال به رسمیت بشناسند و یا ایران و سوریه و عراق نباید مانع استقلال کردهای استقلال‌طلب باشند و یا بسیاری نمونه‌های دیگر در کشور‌های عضو. خوب می‌دانیم که دشمنی این کشور‌ها با جنبش‌های استقلال‌طلب خود یک دشمنی دیرینه است و اصولا هر گونه حرکت «استقلال‌طلبی» برابر «جدایی‌طلبی» شناخته و به شدید‌ترین شکل سرکوب می‌شود.

از طرف دیگر نزدیکی و اتحاد با ابرقدرت‌ها در دوران جنگ سرد امتیازات خاص و جاذبه‌های خود را داشت و به همین دلیل خیلی زود پیش‌گامان جنبش عدم تعهد ضمن باقی ماندن صوری در درون جنبش به سمت یکی از قطب‌های قدرت تمایل و کشش بیشتری نشان دادند. مثلا هندوستان و کوبا یا مصر در زمان جمال عبدالناصر بیشتر به سوی اتحاد جماهیر شوروی متمایل و یا حتی وابسته بودند، در حالی که مصر در دوران سادات و بعد از آن به سمت آمریکا تمایل بیشتری داشت. و البته ایران دوران شاه هم از متحدان آمریکا به حساب می‌آمد و تنها پس از ۱۹۷۹ بود که جمهوری اسلامی رسما به جنبش غیرمتعهد‌ها متعهد شد.

اهداف ایران از برگزاری اجلاس سران جنبش غیرمتعهد‌ها در تهران

مدت کوتاهی پس از انقلاب اسلامی در ایران این کشور از کلیه تعهدات و سمت‌گیری‌های استراتژیک خود دست کشید و با شعار «نه شرقی، نه غربی» به جنبش عدم تعهد پیوست. اگر چه سیاست خارجی ایران خیلی زود و در سال‌های جنگ با عراق ناچار شد از شعار «نه شرقِی، نه غربی» عملا عدول و به «نه غربی» متمایل شود، سقوط سیستم اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۹۱ یک سوال بی‌جواب برای همه اعضای جنبش و در راس آنان برای ایران ایجاد کرد: حالا که ابرقدرت شرق از میان رفته عدم تعهد چه معنی و مفهومی دارد؟

با تحولات بین‌المللی آخرین دهه قرن بیستم و اولین دهه قرن بیست و یک عملا جنبش عدم تعهد تبدیل به باشگاه وزرای خارجه کشورهای عضو می‌شود و به صدور بیانیه‌های رقیق و فاقد اهمیت می‌پردازد. در این مقطع جنبش برای خود ماموریت‌های جدیدی در زمینه مسائل اقتصاد بین‌الملل، بدهی‌های جهان سوم و مشکلاتی از قبیل بیماری ایدز تعریف می‌کند و در عمل بسیاری از اصول اساسی جنبش خود به خود زیر سوال می‌رود.

اما در هر صورت جنبش میکروفونی است که به گوینده اجازه می‌دهد هر چه می‌خواهد بگوید، اعم از این که شنونده با آن موافق یا مخالف باشد. گاهی هم اعضای جنبش سعی می‌کنند از آن به عنوان آلترناتیوی برای سازمان ملل متحد استفاده کرده و به مسائل امنیت بین‌المللی بپردازند.

ایران که علی‌رغم عضویتش در جنبش بسیاری از اصول منشور جنبش را عملا نا‌دیده می‌گرفت و علی‌رغم تعهداتش به جنبش مدت ۸ سال به جنگ با عراق ادامه داده بود و در بسیاری مسائل منطقه‌ای جهت‌گیری مغایر با منشور جنبش داشت، اکنون در مقابل ابرقدرت غرب احساس می‌کند به جنبش عدم تعهد نیاز دارد تا کمبود‌های حمایتی را در فقدان یک اتحاد و ائتلاف استراتژیک پر کند. به عبارت دیگر توسل به جنبش تنها حربه موجود برای ایران و برخی کشور‌های دیگر است که خود را از تاثیرات منفی قدرت‌های غربی مصون نگهدارند.

چالش ایران و نظام بین‌المللی، اما، از گونه دیگری است و دیگر نه در چارچوب جنبش عدم تعهد و نه از طریق سازمان ملل متحد حل و فصل نمی‌شود. چالش بر سر رهبری حداقل بخشی از جهان و منطقه و منطقه فرعی است – هرچه که ممکن باشد.

ایران با نظام بین‌المللی مشکل دارد و آن را غیرعادلانه می‌داند و در زمان واحد می‌خواهد بر سر مجموعه‌ای از مسائل با نظام بین‌الملل درگیر شود یا آن را اصلاح کند. ایران برای بسیاری از مسائل جهانی راه حل خاص خود را دارد که با نحوه نگرش دنیا به‌‌ همان مسائل مغایر و در نتیجه تنش‌آفرین است.

در راس نظام بین‌المللی، ایالات متحده ایران را تهدیدی برای منافع و متحدین غربی می‌داند و شعارهای تحریک‌آمیز محمود احمدی‌نژاد و دستگاه رهبری سیاسی و نظامی ایران را علیه غرب و متحدانش و علیه اسرائیل دلیل خصومت ایران به شمار می‌آورد. همزمان تلاش ایران برای دستیابی به تکنولوژی هسته‌ای چالشی برای جامعه بین‌الملل محسوب می‌شود، در حالی که بسیاریِ از اعضای جنبش عدم تعهد ممکن است با آن مشکلی نداشته باشند. در این نبرد سیاسی هر طرف سعی می‌کند با توسل به قدرت، اعتبار سیاسی و بین‌المللی دیگری را زیر سوال برده و آن را نا‌مربوط و بی‌اهمیت جلوه دهد.

مثلا، متحد موقتی ایران-روسیه- سعی می‌کند برای ایران در حل و فصل مشکل سوریه جایگاهی ایجاد کند ولی آمریکا چنین جایگاهی را به رسمیت نمی‌شناسد. یا این که ایران سعی می‌کند با استفاده از مذاکرات اتحادیه اروپا که آمریکا نیز به طور غیرمستقیم در آن نقش دارد این پیام را بفرستد که باید در مسائل منطقه‌ای و مسائل موسوم به بهار عربی (که ایران به آن مهر «بیداری اسلامی» زده و نتیجه انقلاب سی و سه سال پیش در ایران می‌داند) در خاورمیانه نقش داشته باشد و مثلا در ترکیب حکومت بحرین به نفع شیعیان اعمال نفوذ کند. اگر از منظر تئوری بازی‌ها به این مراودات خصومت‌آمیز نگاه کنیم، هر گونه ُبرد ایران، هر قدر هم که کوچک باشد، باخت آمریکا تلقی می‌شود. بدیهی است که آمریکا به عنوان قدرت بر‌تر جهانی نخواهد چنین ُبردی را تسهیل کند یا تسلیم آن شود.

با توجه به تحولاتی که در ماهیت و ماموریت جنبش رخ داده است، تشکیل اجلاس سران جنبش عدم تعهد که هر سه تا چهار سال یک بار اتفاق می‌افتد، به‌خصوص پس از پایان جنگ سرد، نوعا رویداد حائز اهمیتی نیست. چنین اجلاسی آخرین بار در زمان مبارک در شرم‌الشیخ مصر تشکیل شد.

آن چه اجلاس فعلی جنبش را حائز اهمیت کرده دو موضوع است: اول این که محمود احمدی‌نژاد و به همین اعتبار ایران برای اولین بار به دبیر کلی جنبش برگزیده شده و دیگر این که این اجلاس در سطح سران برای اولین بار در تاریخ حیات سیاسی ایران در تهران تشکیل می‌شود. اگرچه بر اساس اطلاعاتی که بسیار حساب شده از منابع ایرانی منتشر می‌شود فقط ۵۱ تن از سران کشور‌های عضو جنبش (۲۷ رئیس جمهور، ۲ پادشاه، و امیر، ۷ نخست وزیر، ۹ معاون رئیس جمهور و ۵ فرستاده ویژه) در این اجلاس شرکت خواهند کرد. اگرچه منابع خبری ایران اعلام کرده‌اند نمایندگانی از ۱۵۰ کشور جهان در سطوح مختلف و حداقل در سطح دیپلماتیک و کار‌شناس در مراحلی از اجلاس شرکت خواهند کرد، یعنی بیشتر از مجموعه اعضای ثابت و ناظر جنبش!

موضوع دیگری که بر اهمیت این اجلاس می‌افزاید شرکت ‌بان گی مون دبیرکل سازمان ملل است. در حقیقت در سی و دو سال اخیر مسافرت و حضور سران کشور‌های دنیا و دبیرکل سازمان ملل به ایران آن هم در چنین سطوحی کاملا بی‌سابقه است، به نحوی که می‌توان گفت اجلاس سران جنبش از منظر ایران برابری می‌کند با برگزاری مراسم المپیک برای بریتانیا!

جا دارد در اینجا از اجلاس کوچک‌تر سران کشور‌های اسلامی یاد کنیم که در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی در تهران تشکیل شد و ساختمانی که آن موقع عجولانه سر هم شده بود (و اتفاقا به علت بارندگی ریزش کرد) اکنون شاهد اجلاس سران جنبش عدم تعهد خواهد بود.

تامین امنیت سران، آتش زیر خاکستر

اطلاعات و تصاویر موجود در فضای مجازی و اینترنت حاکی از این است که دولت جمهوری اسلامی اقدامات وسیعی را تدارک دیده تا امنیت تهران را در روزهای اجلاس تامین کند. در عرصه بین‌المللی اسرائیل همچنان بر این که تاسیسات اتمی ایران باید بمباران شود اصرار می‌ورزد، ولی بعید به نظر می‌رسد اسرائیل در شرایطی که دبیرکل سازمان ملل و نمایندگان یکصد و پنجاه کشور دنیا در ایران حضور دارند چنین عملیاتی را آغاز کند. (این که اصلا ممکن است چنین کاری را بکند خود بحث دیگری است).

البته امکان خرابکاری و توسل به عملیات تروریستی امروزه در هر جای دنیا در راس محاسبات امنیتی قرار می‌گیرد و به نظر می‌رسد پایه و اساس اقدامات تامین امنیت اجلاس از جانب ایران نیز بوده باشد. بیش از یکصد هزار نیروی امنیتی و بسیج، صد‌ها تیم کنترل، بازرسی و مراقبت و حتی اقداماتی از قبیل کنترل و محدودیت عبور و مرور مرزی در زمین و هوا و دریا فقط بخشی از این اقدامات است.

شکی نیست با توجه به تراکم جمعیتی، تمرکز اداری و خانه‌سازی‌های بی‌حساب و کتاب چند دهه اخیر، شهر تهران می‌تواند با کوچک‌ترین حادثه ترافیکی مسدود شود. آلودگی شدید هوا پدیده دیگری است که تهران دچار آن است. دولت سعی کرده است با تعطیل مجازی مملکت و خلوت کردن شهر تهران و استان‌های مجاور فضای امنیتی مورد نظر خود را در تهران ایجاد و در سایه آن امنیت اجلاس را تامین کند.

اما از نوع آمادگی‌های نظامی- امنیتی به نظر می‌رسد تهران نگران چیز دیگری هم هست. نگران حرکت خودجوش مردم از نوعی که سه سال پیش در پی انتخابات ریاست جمهوری شاهد آن بودیم. عفو غیرمنتظره عده‌ای از زندانیان سیاسی به مناسبت عید فطر، نحوه مدیریت بحران در جریان بیماری ناگهانی قلبی مهندس موسوی در محل حبس خانگی و سرعت عملی که در انجام آنژیوگرافی و کنترل بیماری وی و بازگرداندش به زندان صورت گرفت، علایم و نشانه‌های دیگر حاکی از این است که جمهوری اسلامی نگران حمله اسرائیل نیست، ولی نگران تحولات غیرمنتظره در عرصه داخلی است.

آیا موازنه بین‌المللی در حال تغییر است؟

به طور خلاصه، اجلاس سران غیرمتعهد دنیا فاقد کوچک‌ترین اهمیت سیاسی و بین‌المللی است، ولی آن چه مسلم است دولت جمهوری اسلامی ایران از این اجلاس استفاده خواهد کرد تا موضوعاتی مانند تهدیدات اسرائیل (که اکنون کاملا هم علنی شده)، مسائلی مربوط به حق برخورداری از تکنولوژی هسته‌ای را مطرح و کوشش خواهد کرد به نوعی مباحث اجلاس را به سمت محاصره اقتصادی اروپا و آمریکا علیه ایران منعطف کند، بدون این که به ریشه‌های موضوع و اتهاماتی که متوجه ایران است بپردازد.

ایران همچنین در حاشیه اجلاس سعی خواهد کرد به نگرانی‌های اخیر در مورد فعل و انفعالات در سایت نظامی پارچین بپردازد و به جای این که به گروه‌های تخصصی اجازه بازدید از محل را بدهد ممکن است حتی برخی از شرکت‌کنندگان در کنفرانس را که فاقد آگاهی‌های لازم در زمینه تکنولوژی هسته‌ای هستند به محل سایت پارچین برده و ساختمان‌های موجود را به آنها نشان بدهد.

از طرف دیگر ایران کوشش خواهد کرد در مرحله آخر اجلاس که سران کشورهای عضو در آن حضور خواهند داشت حداکثر استفاده را برای لابی کردن و وصله‌پینه کردن مسائل منطقه‌ای استفاده کند. مثلا پادشاه عربستان سعودی یا فلان امیر عرب و یا فلان رئیس جمهور و حتی دبیرکل سازمان ملل متحد را تحت تاثیر قرار دهد. هدف از لابی‌گری ایران تلطیف روابط و تعمیق نفوذ سیاسی و یا حل و فصل برخی مسائل مانند گروگان‌های ایرانی در لیبی یا سوریه خواهد بود. ایران همچنین کوشش خواهد کرد راه حلی برای بقای رژیم سیاسی سوریه ارائه و خود را به عنوان میانجی گفت‌وگو با بشار اسد به قصد ترغیب وی به واگذاری قدرت معرفی کند. ایران از حضور پرزیدنت محمود عباس استفاده خواهد کرد تا نسخه همیشگی خود را برای محو اسرائیل و تشکیل دولت فلسطینی رنگ و جلای تازه‌ای بدهد.

هدف ایران از این اقدامات و همین طور استفاده از حضور نمادین دبیرکل سازمان ملل متحد، تعمیق و گسترش نفوذ منطقه‌ای و بین‌المللی خود و نشان دادن این خواهد بود که ایران باید به مثابه بازیگری برابر با سایر بازیگران بین‌المللی مورد اعتنا قرار گیرد. (که البته می‌تواند، تحت شرایطی، خواسته مشروعی باشد.)

از آنجا که ایران و ایالات متحده وارد یک مسابقه با حاصل جمع صفر شده‌اند که در آن فقط ُبرد و باخت اهمیت دارد، نتیجه این می‌شود که آمریکا هم هرجا که بتواند و به هر طریقی که بتواند مانع نفوذ ایران شود و امکان مانور ایران را علیه خود مسدود کند. علاوه بر آن با محدود کردن امتیازاتی که ایران به عنوان یک عضو نظام بین‌الملل می‌تواند از آن بهره‌مند شود و با ابزارهایی مانند محاصره اقتصادی و حتی تهدید نظامی و حمایت از کشورهای همسایه که مخالف ایران هستند بخواهد ایران را به زانو در آورد.

پیش‌بینی این که چنین چالشی به کجا منتهی خواهد شد کار مشکلی است. وابستگان رژیم سیاسی ایران مدت‌ها است وعده می‌دهند که موازنه قدرت دارد به نفع کشور‌های کوچک‌تر تغییر می‌کند، ولی دلیل و مدرکی در این مورد ارائه نمی‌دهند و نشانه‌ای هم که دال بر صحت این ادعا باشد دیده نمی‌شود. تشکیل اجلاس سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد هر تاثیری داشته باشد نمی‌تواند موازنه نظام بین‌المللی را به نفع ایران تغییر دهد.

-----------------------------------------------------------------------

دکتر جلیل روشندل استاد علوم سیاسی و امنیت بین‌الملل در دانشگاه کارولینای شرقی در آمریکاست. وی در مراکز مطالعاتی مختلفی مانند دانشگاه استنفورد، دوک، یوسی‌ال‌ای و دانشگاه تهران سابقه تدریس و پژوهش داشته است. از وی تالیفات متعددی در زمینه امنیت بین‌الملل، خاورمیانه و خلیج فارس منتشر شده است.
XS
SM
MD
LG