وزیر امور اقتصادی و دارایی جمهوری اسلامی اقتصاد ایران را یکی از قطبهای اصلی رشد در خاورمیانه توصیف کرد. گفتوگوی اقتصادی روز رادیوفردا با فریدون خاوند، کارشناس اقتصادی، به همین موضوع پرداخته است.
رادیوفردا: در دیدار روز پنجشنبه رئیس جمهوری و اعضای دولت با آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، شمسالدین حسینی، وزیر امور اقتصادی و دارایی، نرخ رشد ایران را در سال گذشته خورشیدی بالای پنج درصد اعلام کرد و گفت که این کشور به یکی از قطبهای رشد اقتصادی در خاورمیانه تبدیل شده است. آقای حسینی، در این ارزیابی، بر چه دادههایی تکیه میکند؟
فریدون خاوند: منبع اطلاعات وزیر امور اقتصادی و دارایی ایران آماری است که حتی در محافل درونی نظام با تردید و اعتراض روبهرو است. صحبتهایی که روز پنجشنبه در نشست رهبر جمهوری اسلامی با اعضای دولت شنیده شد، یادآور تبلیغاتی است که در گذشتهای نه چندان دور، در حلقههای بسته دستگاه مدیریت شوروی سابق انجام میگرفت و میدانیم که به نتایج درخشانی هم نرسید.
اگر رسانههای تبلیغاتی را در جمهوری اسلامی کنار بگذارید، هیچ کارشناس و هیچ نشریه اقتصادی در ایران نیست که از رکود بسیار شدید اقتصادی صحبت نکند. آقای خامنهای بعد از شنیدن صحبتهای آقای حسینی درباره تبدیل شدن اقتصاد ایران به یکی از قطبهای رشد اقتصادی در خاورمیانه، بهتر است از مشاوران خود بخواهد تازهترین آماری را که صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی درباره اقتصادهای این منطقه منتشر کردهاند در اختیارش قرار دهند.
در این صورت خواهد دید که این دو سازمان نرخ رشد اقتصادی ایران را در سال گذشته میلادی، دو درصد ارزیابی کردهاند، نه بالای پنج درصد، آن گونه که شمسالدین حسینی میگوید.
در مورد سال جاری هم صندوق بینالمللی پول برای ایران رشد چهار دهم درصدی را پیشبینی میکند و بانک جهانی رشد منفی منهای هشت دهم درصدی را، که با میانگین نرخ رشد پیشبینی شده برای خاورمیانه فاصله زیادی دارد.
با نرخ رشدی که پیرامون صفر درصد نوسان میکند، ایران طبعا نمیتواند یکی از قطبهای رشد اقتصادی در خاورمیانه باشد. در زمینه اقتصادی، مثل دیگر زمینهها، ارائه آمار نادرست دردی را درمان نمیکند.
در همان نشست روز پنجشنبه که با حضور رهبر جمهوری اسلامی برگزار شد، وزیر امور اقتصادی و دارایی با تکیه بر آمار سازمانهای بینالمللی گفت که ایران از لحاظ تولید ناخالص داخلی به هفدهمین اقتصاد دنیا تبدیل شده. این ارزیابی تا چه حد با واقعیت میخواند؟
در این ارزیابی هم آقای حسینی تنها به برداشت خود از آمار بینالمللی اکتفا کرده و تمام واقعیت را نگفته است.
کل تولید ناخالص داخلی دنیا در سال ۲۰۱۱ حدود هفتاد هزار میلیارد دلار است و ایران با ۴۸۲ میلیارد دلار در رده بیست و پنجم دنیاست. بد نیست بدانیم که ترکیه بر پایه همین ملاک با ۷۸۰ میلیارد دلار در رده هجدهم و عربستان سعودی در رده بیستم قرار دارد.
در اینجا سخن بر سر تولید ناخالص داخلی به قیمت جاری است. به بیان دیگر در مورد ایران حجم تولید ناخالص داخلی به ریال بر اساس نرخ ارز تبدیل به دلار میشود و حجم تولید ناخالص داخلی ایران به دلار اندازهگیری میشود. در این صورت پرسش آن است که در محاسبه این شاخص بر اساس تبدیل ریال به دلار از چه نرخ مبادلهای استفاده شده است: نرخ دو سال پیش بر پایه هر دلار معادل ۱۰۴۶ تومان؟ نرخ مرجع یا رسمی بانک مرکزی بر پایه هر دلار معادل ۱۲۲۶ تومان؟ یا نرخ بازار آزاد که هم اکنون بالاتر از ۲۱۰۰ تومان است؟
به بیان دیگر، اگر سقوط پول ملی ایران طی هجده ماه گذشته در نظر گرفته بشود، تولید ناخالص داخلی ایران به دلار در سطحی بسیار پایینتر از آن چیزی است که از سوی صندوق بینالمللی پول اعلام شده است.
سازمانهای بینالمللی در ارزیابی تولید ناخالص داخلی از محاسبه دیگری هم استفاده میکنند که بر اساس مفهومی به نام «برابری قدرت خرید» انجام میگیرد. «برابری قدرت خرید» بر اساس هزینه زندگی و سطح عمومی قیمتها اندازهگیری میشود. سبدی از کالاها و خدمات را در نظر بگیرید و قیمت آنها را در آمریکا به دلار محاسبه کنید. بعد قیمت همان سبد را در ایران به ریال اندازه بگیرید. در این صورت میتوانید قدرت خرید واقعی معادل ریالی یک دلار آمریکا را در ایران اندازهگیری کنید. با این محاسبه، جایگاه کشورها در سلسلهمراتب جهانی بر اساس تولید ناخالص داخلی عوض میشود.
بر پایه محاسبه صندوق بینالمللی پول، ایران از لحاظ تولید ناخالص داخلی بر پایه «برابری قدرت خرید» در رده هفدهم جهان قرار دارد و آقای حسینی هم در صحبتهای روز پنجشنبه خود در حضور رهبر بر همین نکته تاکید کرده است. منتها در این زمینه هم باید محتاط بود. اگر در محاسبه تولید ناخالص داخلی ایران بر پایه «برابری قدرت خرید» جهش تورمی یک سال گذشته را به حساب بیاوریم، این شاخص در چه سطحی قرار خواهد گرفت؟
در مقایسههای بینالمللی میان کشورها از لحاظ تولید ناخالص داخلی، معمولا از محاسبه بر پایه قیمت جاری استفاده میشود یا بر پایه «برابری قدرت خرید»؟
در مقایسه میان کشورها بر پایه تولید ناخالص داخلی معمولا از قیمت جاری استفاده میشود، چون اگر بخواهیم «برابری قدرت خرید» را مبنای مقایسه قرار دهیم، تولید ناخالص داخلی هند در سطحی بالاتر از ژاپن یا آلمان قرار میگیرد. ولی اصولا برای اندازهگیری درجه ثروت یک کشور، بهترین ملاک اندازهگیری تولید ناخالص سرانه است. اگر کل تولید ناخالص داخلی ایران را بر هفتاد و پنج میلیون نفر جمعیتش سرشکن کنیم، تولید ناخالص سرانه به دست میآید.
با این طبقهبندی، ایران از لحاظ تولید ناخالص سرانه به قیمت جاری، هفتاد و نهمین کشور دنیاست. اگر تولید ناخالص سرانه بر پایه برابری قدرت خرید محاسبه بشود، ایران در ردیف شصت و نهم دنیا قرار میگیرد.
این ارقام را صندوق بینالمللی پول منتشر کرده و طبعا با در نظر گرفتن سقوط پول ملی ایران و جهش شدید تورمی کشور در هجده ماه گذشته، باید مورد تجدید نظر قرار بگیرند.
بر این نکته هم باید تاکید کرد که تولید ناخالص داخلی تنها یکی از ملاکها برای اندازهگیری قدرت اقتصادی کشورهاست. شاخصهای قدرت اقتصادی فراواناند، از تواناییهای صنعتی و تکنولوژیک گرفته تا ساختارهای بازرگانی خارجی، توان صادراتی، شمار شرکتهای بزرگ، قدرت پول ملی، نفوذ در مراکز مالی، سطح دانشگاهها و غیره...
میبینیم که وزیر امور اقتصادی و دارایی جمهوری اسلامی، برای اثبات قدرت و شکوفایی جمهوری اسلامی، تنها آماری را انتخاب کرده که برای خود او و رهبر دلنشین بوده است.
رادیوفردا: در دیدار روز پنجشنبه رئیس جمهوری و اعضای دولت با آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، شمسالدین حسینی، وزیر امور اقتصادی و دارایی، نرخ رشد ایران را در سال گذشته خورشیدی بالای پنج درصد اعلام کرد و گفت که این کشور به یکی از قطبهای رشد اقتصادی در خاورمیانه تبدیل شده است. آقای حسینی، در این ارزیابی، بر چه دادههایی تکیه میکند؟
فریدون خاوند: منبع اطلاعات وزیر امور اقتصادی و دارایی ایران آماری است که حتی در محافل درونی نظام با تردید و اعتراض روبهرو است. صحبتهایی که روز پنجشنبه در نشست رهبر جمهوری اسلامی با اعضای دولت شنیده شد، یادآور تبلیغاتی است که در گذشتهای نه چندان دور، در حلقههای بسته دستگاه مدیریت شوروی سابق انجام میگرفت و میدانیم که به نتایج درخشانی هم نرسید.
اگر رسانههای تبلیغاتی را در جمهوری اسلامی کنار بگذارید، هیچ کارشناس و هیچ نشریه اقتصادی در ایران نیست که از رکود بسیار شدید اقتصادی صحبت نکند. آقای خامنهای بعد از شنیدن صحبتهای آقای حسینی درباره تبدیل شدن اقتصاد ایران به یکی از قطبهای رشد اقتصادی در خاورمیانه، بهتر است از مشاوران خود بخواهد تازهترین آماری را که صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی درباره اقتصادهای این منطقه منتشر کردهاند در اختیارش قرار دهند.
در این صورت خواهد دید که این دو سازمان نرخ رشد اقتصادی ایران را در سال گذشته میلادی، دو درصد ارزیابی کردهاند، نه بالای پنج درصد، آن گونه که شمسالدین حسینی میگوید.
در مورد سال جاری هم صندوق بینالمللی پول برای ایران رشد چهار دهم درصدی را پیشبینی میکند و بانک جهانی رشد منفی منهای هشت دهم درصدی را، که با میانگین نرخ رشد پیشبینی شده برای خاورمیانه فاصله زیادی دارد.
با نرخ رشدی که پیرامون صفر درصد نوسان میکند، ایران طبعا نمیتواند یکی از قطبهای رشد اقتصادی در خاورمیانه باشد. در زمینه اقتصادی، مثل دیگر زمینهها، ارائه آمار نادرست دردی را درمان نمیکند.
در همان نشست روز پنجشنبه که با حضور رهبر جمهوری اسلامی برگزار شد، وزیر امور اقتصادی و دارایی با تکیه بر آمار سازمانهای بینالمللی گفت که ایران از لحاظ تولید ناخالص داخلی به هفدهمین اقتصاد دنیا تبدیل شده. این ارزیابی تا چه حد با واقعیت میخواند؟
در این ارزیابی هم آقای حسینی تنها به برداشت خود از آمار بینالمللی اکتفا کرده و تمام واقعیت را نگفته است.
کل تولید ناخالص داخلی دنیا در سال ۲۰۱۱ حدود هفتاد هزار میلیارد دلار است و ایران با ۴۸۲ میلیارد دلار در رده بیست و پنجم دنیاست. بد نیست بدانیم که ترکیه بر پایه همین ملاک با ۷۸۰ میلیارد دلار در رده هجدهم و عربستان سعودی در رده بیستم قرار دارد.
در اینجا سخن بر سر تولید ناخالص داخلی به قیمت جاری است. به بیان دیگر در مورد ایران حجم تولید ناخالص داخلی به ریال بر اساس نرخ ارز تبدیل به دلار میشود و حجم تولید ناخالص داخلی ایران به دلار اندازهگیری میشود. در این صورت پرسش آن است که در محاسبه این شاخص بر اساس تبدیل ریال به دلار از چه نرخ مبادلهای استفاده شده است: نرخ دو سال پیش بر پایه هر دلار معادل ۱۰۴۶ تومان؟ نرخ مرجع یا رسمی بانک مرکزی بر پایه هر دلار معادل ۱۲۲۶ تومان؟ یا نرخ بازار آزاد که هم اکنون بالاتر از ۲۱۰۰ تومان است؟
به بیان دیگر، اگر سقوط پول ملی ایران طی هجده ماه گذشته در نظر گرفته بشود، تولید ناخالص داخلی ایران به دلار در سطحی بسیار پایینتر از آن چیزی است که از سوی صندوق بینالمللی پول اعلام شده است.
سازمانهای بینالمللی در ارزیابی تولید ناخالص داخلی از محاسبه دیگری هم استفاده میکنند که بر اساس مفهومی به نام «برابری قدرت خرید» انجام میگیرد. «برابری قدرت خرید» بر اساس هزینه زندگی و سطح عمومی قیمتها اندازهگیری میشود. سبدی از کالاها و خدمات را در نظر بگیرید و قیمت آنها را در آمریکا به دلار محاسبه کنید. بعد قیمت همان سبد را در ایران به ریال اندازه بگیرید. در این صورت میتوانید قدرت خرید واقعی معادل ریالی یک دلار آمریکا را در ایران اندازهگیری کنید. با این محاسبه، جایگاه کشورها در سلسلهمراتب جهانی بر اساس تولید ناخالص داخلی عوض میشود.
بر پایه محاسبه صندوق بینالمللی پول، ایران از لحاظ تولید ناخالص داخلی بر پایه «برابری قدرت خرید» در رده هفدهم جهان قرار دارد و آقای حسینی هم در صحبتهای روز پنجشنبه خود در حضور رهبر بر همین نکته تاکید کرده است. منتها در این زمینه هم باید محتاط بود. اگر در محاسبه تولید ناخالص داخلی ایران بر پایه «برابری قدرت خرید» جهش تورمی یک سال گذشته را به حساب بیاوریم، این شاخص در چه سطحی قرار خواهد گرفت؟
در مقایسههای بینالمللی میان کشورها از لحاظ تولید ناخالص داخلی، معمولا از محاسبه بر پایه قیمت جاری استفاده میشود یا بر پایه «برابری قدرت خرید»؟
در مقایسه میان کشورها بر پایه تولید ناخالص داخلی معمولا از قیمت جاری استفاده میشود، چون اگر بخواهیم «برابری قدرت خرید» را مبنای مقایسه قرار دهیم، تولید ناخالص داخلی هند در سطحی بالاتر از ژاپن یا آلمان قرار میگیرد. ولی اصولا برای اندازهگیری درجه ثروت یک کشور، بهترین ملاک اندازهگیری تولید ناخالص سرانه است. اگر کل تولید ناخالص داخلی ایران را بر هفتاد و پنج میلیون نفر جمعیتش سرشکن کنیم، تولید ناخالص سرانه به دست میآید.
با این طبقهبندی، ایران از لحاظ تولید ناخالص سرانه به قیمت جاری، هفتاد و نهمین کشور دنیاست. اگر تولید ناخالص سرانه بر پایه برابری قدرت خرید محاسبه بشود، ایران در ردیف شصت و نهم دنیا قرار میگیرد.
این ارقام را صندوق بینالمللی پول منتشر کرده و طبعا با در نظر گرفتن سقوط پول ملی ایران و جهش شدید تورمی کشور در هجده ماه گذشته، باید مورد تجدید نظر قرار بگیرند.
بر این نکته هم باید تاکید کرد که تولید ناخالص داخلی تنها یکی از ملاکها برای اندازهگیری قدرت اقتصادی کشورهاست. شاخصهای قدرت اقتصادی فراواناند، از تواناییهای صنعتی و تکنولوژیک گرفته تا ساختارهای بازرگانی خارجی، توان صادراتی، شمار شرکتهای بزرگ، قدرت پول ملی، نفوذ در مراکز مالی، سطح دانشگاهها و غیره...
میبینیم که وزیر امور اقتصادی و دارایی جمهوری اسلامی، برای اثبات قدرت و شکوفایی جمهوری اسلامی، تنها آماری را انتخاب کرده که برای خود او و رهبر دلنشین بوده است.