بالاخره از باب دیلن، برنده نوبل ادبیات ۲۰۱۶، صدایی درآمد و استاد با گوشهچشمی به این جایزه «بفهمینفهمی» پذیرفت که این جایزه را به رسمیت میشناسد.
آکادمی نوبل روز پنجشنبه، ۲۲ مهرماه، پس از مدتها تامل و بحث و ۲۴ ساعت شمارش معکوس در وبسایت خود، نام باب دیلن را به عنوان برنده جایزه نوبل ادبیات معرفی کرد، نام یکی از تاثیرگذارترین چهرهها در موسیقی معاصر آمریکا و حتی دنیا.
اما دیلن با آن که همان شب در لاسوگاس آمریکا برای اجرای کنسرت بر صحنه رفت، لام تا کام در این باره حرفی نزد، نه جایزه را پذیرفت و تشکر کرد و نه آن را رد کرد و موضعی مخالف گرفت.
تنها واکنش این ترانهسرا و آهنگساز تاثیرگذار این بود که در کنسرت لاسوگاس ترانهای از فرانک سیناترا را برای حضار اجرا کرد، ترانهای با این عنوان معنیدار: «حالا چرا میخواهی عوضم کنی؟» [Why Try to Change Me Now]
باب دیلن بر صحنه خواند که «بگذار مردم متحیر بمانند، بگذار بخندند و اخم کنند...» و همین.
و هیچ خبر دیگری از استاد نرسید و صدایی هم درنیامد و این شد که تا یک هفته اجرای این ترانه سیناترا را رسانهها به عنوان تنها واکنش باب دیلن به بردن جایزه آکادمی نوبل در سوئد مطرح کردند.
تا پنجشنبه، ۲۹ مهرماه، که ناگهان همگان از دومین واکنش ظریف استاد خبردار شدند: روزنامه بریتانیایی گاردین روز پنجشنبه گزارش داد که خبر انتشار کتابی جدید از ترانههای باب دیلن در وبسایت رسمی او با این عبارت همراه شده است: «برنده جایزه نوبل ادبیات».
پس تا اینجا یک مشکل حل شد: باب دیلن جایزه را به رسمیت شناخته است و به احتمال بسیار زیاد در ماه دسامبر آینده برای دریافت آن به شهر استکهلم سفر خواهد کرد.
اما آیا دریافت معتبرترین جایزه ادبی دنیا حق یک ترانهسرا و آهنگساز، هرچند به عظمت باب دیلن، است؟
گرچه کتابهای بسیار درباره باب دیلن نوشته شده و خود او هم کتابی قلمی کرده است، کسی او را نویسنده به معنای واقعی کلمه نمیداند یعنی به معنایی که در سنت چند ده ساله نوبل جایزه گرفتهاند، و همین همان طور که پیشبینی میشد کلی بحث و جدل به راه انداخت.
از شواهد و قرائن هم چنین برمیآمد که اعضای آکادمی انتظار این بحث و جدلها را داشتند، چرا که سخنگوی آکادمی نوبل بلافاصله پس از اعلام نام برنده جایزه در گفتوگو با خبرنگارها ابراز امیدواری کرد که «مردم زیاد از ما انتقاد نکنند».
و از اینجا بود که سیل واکنشهای متضاد و مخالف به راه افتاد: عدهای از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدند و جایزه را بیبروبرگرد حق باب دیلن دانستند و عدهای دیگر در جبهه مقابل با عصبانیت بحثی را به راه انداختند که حالا دیگر از فرط تکرار هر ساله بسیار کسلکننده مینماید.
واقعیت این است که انتقاد از انتخابهای آکادمی نوبل، بهویژه در حوزه ادبیات، اتفاق تازهای نیست. سالهاست که این انتخابها اعتراض و حتی خشم عده زیادی از کتابخوانها و ادبیاتیها را باعث میشود. عدهای انتخابها را سیاسی توصیف میکنند، عدهای جایزه نوبل ادبیات را «یک جایزه صلح دیگر در کسوت ادبی» میدانند، و بعضیها میگویند که نوبل ادبیات بیشتر نصیب نویسندگان اسکاندیناویایی میشود.
با این حساب اعضای آکادمی نوبل در سال ۲۰۱۶ نه تنها پا به راهی نو نگذاشتهاند، که تنها گامی بسیار بلندتر در مسیری برداشتند که سالهاست رفتهاند، گامی که چشمهای از آن را سال گذشته با انتخاب خالق گزارشهایی شفاهی به عنوان برنده نوبل ادبیات نمایش داده بود.
نکته اینجاست که بر اساس وصیتنامه آلفرد نوبل، بنیانگذار این جایزه، جایزه نوبل ادبیات هر سال باید به کسی اعطا شود که «در حوزه ادبیات برجستهترین مجموعه آثار را در جهتی آرمانی یا ایدهآل» خلق کرده است.
میبینید که آلفرد نوبل درباره جایزه ادبیاش چندان روشن حرف نزده و راه را برای تعابیر و تفاسیر مختلف باز گذاشته است و شکی نیست که طرفداران پروپاقرص باب دیلن میتوانند با تکیه به همین چند کلمه از وصیتنامه نوبل و با هزار چسب و بست او را لایق دریافت این جایزه نشان دهند.
اما فقط بحث لیاقت در میان نیست. بیشک باب دیلن در دنیای موسیقی به قلهای رسیده است که کمتر کسی به آن دست یافته و هرگز کسی فراموشش نخواهد کرد. شاید بهترین توصیف را در این باره لنرد کوئن [لئونارد کوهن] کرده باشد که در واکنش به اعطای نوبل به دیلن گفت: «مثل آن است که مدالی به سینه اورست بچسبانی به خاطر این که بلندترین قله دنیاست.»
در گفته زیرکانه کوئن که به گمان بعضی خود برای دریافت نوبل ادبیات لیاقت بیشتری داشت حتما حقیقتی هست: مقام دیلن در عالم موسیقی و فرهنگ آن قدر رفیع است که دیگر نیازی به این مدالها و جوایز ندارد. در حالی که شاید، در دنیایی که پیر و جوان روزبه روز بیشتر و بیشتر سر در اینترنت فرو میبرند، اعطای نوبل ادبیات به نویسندهای درخور تحسین که تعدادشان در وطن دیلن کم هم نیست میتوانست حداقل عدهای را به کتابخوانی تشویق کند و به صنعت زخمخورده نشر تکانی بدهد.
به هر حال به نظر نمیرسد که آکادمی نوبل گوش به این حرفها داشته باشد و ظاهرا باید در سالهای آینده منتظر شگفتیهای دیگر بود؛ مصداق این لطیفه که تنها ساعتی پس از اعلام نام باب دیلن بر سر زبانها افتاد که «دقت کنید در استاتوس فیسبوک خود چه مینویسید، شاید روزی به آن هم نوبل ادبیات بدهند!»