لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۸:۵۲

شارلاتان‌ها، نوکیسه‌ها، و پاچه‌خوار‌ها: جنس جور استبداد


حمید پورمحمدی، قائم مقام بانک مرکزی ایران، در حال حاضر بالاترین مقام در دولت محمود احمدی‌نژاد است که در ارتباط با پرونده اختلاس بزرگ بازداشت شده است
حمید پورمحمدی، قائم مقام بانک مرکزی ایران، در حال حاضر بالاترین مقام در دولت محمود احمدی‌نژاد است که در ارتباط با پرونده اختلاس بزرگ بازداشت شده است
نظام‌های استبدادی گروه‌هایی را از جامعه به حاشیه رانده و گروه‌هایی را نیز شکل داده یا پر و بال می‌دهند. این کار بخشی از مهندسی اجتماعی آنان است. این نظام‌ها، افراد و گروه‌های دارای خرد و تخصص، شایسته و دارای اصول اخلاقی سازگار، روشنفکران و انسان‌دوستان، معلمان و دانشگاهیان مستقل، صلح‌خواهان، آزادی‌خواهان، عدالت‌طلبان و مردم‌سالاران را به حاشیه می‌رانند یا مایوس می‌سازند و در مقابل به شارلاتان‌ها، پاچه‌خوار‌ها و سوء‌استفاده‌کنندگان از منابع عمومی میدان می‌دهند.

این گروه‌ها که در ارکستر رهبری کشور می‌نوازند پرو بال می‌یابند تا رهبر آن در میان آنها بلندقامت‌تر به نظر آید. اصولا بدون این سه گروه، جنسِ استبداد جور نمی‌شود.

شارلاتان‌ها

نه تنها روحانیون حکومتی و مداحان، بلکه مدیران دستگاه‌های دولتی در جمهوری اسلامی خود را پدران معنوی جهان می‌دانند، به گونه‌ای که می‌توانند دیگران را در چند دقیقه منقلب کنند: «در سفری که به اسپانیا داشتم، در بازدید از باشگاه بارسلونا با یکی از مدیران این باشگاه ده دقیقه در مورد انسان و ماموریتش در جهان صحبت کردم و ایشان در میانه گفت‌‌وگو منقلب شد و گریه کرد.» (آرش کوشا، مدیرعامل باشگاه دولتی سایپا، خبرگزاری فارس، ۱۱ آبان‌ ۱۳۸۹)

هزاران داستان و فیلم و نمایش ایدئولوژیک در سه دههٔ گذشته در باب این قدرت منقلب‌سازی اسلام‌گرایان تولید شده است (فرج‌الله سلحشور و جواد شمقدری از پیشگامان این نوع روایت بوده‌اند). دستگاه تواب‌سازی در جمهوری اسلامی بر همین اساس اختراع شد و بیش از همه خود را در نظام اعتراف‌گیری نشان داده است.

سخنان فوق را نه یک راهب یا عارف وارسته با ده‌ها سال ریاضت و تمرین (آنها نیز چنین ادعاهایی نمی‌کنند)، بلکه کسی بر زبان می‌آورد که پیش از روی کار آمدن احمدی‌نژاد اصلا پست و مقامی نداشته و تنها به واسطهٔ رابطهٔ خانوادگی با اسفندیار رحیم مشایی به پست و مقام دولتی دست یافته است. البته معلوم نیست وی به چه زبانی صحبت می‌کرده که یکی از مدیران باشگاه بارسلونا را در ده دقیقه تحت تاثیر قرار داده است.

مقامات بلند و میان‌پایهٔ جمهوری اسلامی که فساد، عدم شفافیت یا سوء استفاده از قدرت پدیده‌ای رایج در میان آنهاست و برای ماندن در قدرت از هیچ دروغ و تقلب و جنایتی فروگذار نمی‌کنند و آنها را تکلیف الهی خود می‌دانند در طول سال به حمایت از برنامه‌های دولتی معنوی مثل اعتکاف و ایام عشریه (ده روز اول ماه ذی‌الحجه) و ایام فاطمیه می‌پردازند و سخن از «قدم گذاردن در طریق لقاء الهی» (صادق لاریجانی، ایسنا، ۴ آبان ۱۳۹۰) می‌گویند.

هزینهٔ این انقلابات درونی و بیرونی و مدعیات مربوط به دیدار خداوند تحت نظارت نسل تازهٔ مدیران جمهوری اسلامی از کجا تامین می‌شود؟ بخشی از آن، حقوق‌های بی‌حساب و بخشی نیز حساب‌های بانکی دستگاه‌های دولتی و شبه دولتی است که هیچ نظارتی بر آنها اعمال نمی‌شود.

اما این کافی نیست. رانت‌ها، زد و بند‌ها و برداشت‌های بی‌حساب و کتاب است که هزینه‌های این گونه انقلاب‌های درونی و منقلب شدن‌ها را پرداخت می‌کند: «دیوان محاسبات مدعی است ۱۱.۷ میلیارد دلار از درآمدهای نفتی سال ۱۳۸۸ و ۸۰ درصد مازاد بر قیمت ۶۵ دلاری هر بشکه نفت در سال ۱۳۸۹ که باید به حساب ذخیره ارزی و صندوق توسعه ملی واریز می‌شد، واریز نشده است.» (الف، ۱۱ بهمن ۱۳۸۹) از اختلاس‌ها و خصوصی‌سازی‌ها نیز عایداتی نصیب دلالان قدرت و مدیران دستگاه‌ها و شرکت‌های دولتی می‌شود.

نوکیسه‌ها

احمد توکلی، رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس، که خود از قِبَل ارتباطات دولتی بورسیهٔ دکترا در انگلستان گرفته و صاحب چاپخانه شده، در مورد معاون اداری و مالی وزارت خارجه، محمد شریف ملک‌زاده، می‌گوید: «کسانی پست می‌گیرند که دلال سرمایه‌داران بی‌دین هستند، برای فرزندشان ساعت ۴۵ میلیون تومانی و بنز ۱۶۰ میلیون تومانی می‌خرند و معاون وزیر می‌شوند.» (مهر ۲۹ خرداد ۱۳۹۰) این نوکیسه‌ها مرتبا در دولت‌های مختلف در چند دههٔ اخیر ظهور یافته‌اند.

حتی مقامات دولتی در دست نوکیسه‌ها خرید و فروش می‌شود: «چندی قبل کسی به یک نفر گفته بود شما ۲۵۰ میلیون بدهید تا مسئول فلان بخش شوید. این یعنی آن حوزه مدیریتی آن قدر فساد مالی و درآمدهای نامشروع دارد که یک نفر می‌گوید این قدر به من بدهید تا به آن سمت برسید... اگر واقعاً فساد مالی ضد ارزش باشد خوب است، نه الان که در جامعه ما یک نُرم فراگیر شده است.» (غلامحسین الهام، رجانیوز، ۲۴ شهریور ۱۳۹۰) کسی این سخنان را می‌گوید که از طریق عضویت در بسیج به عضویت در شورای نگهبان رسید و معلوم نیست هزینه‌های سایت رجانیوز را از کجا تامین می‌کند.

تحقیقات میدانی یا اطلاعات آماری در باب ساختار طبقاتی جامعهٔ ایران و میزان درآمد و ثروت گروه‌های مختلف اجتماعی وجود ندارد، اما از برخی اطلاعات به طور غیرمستقیم می‌توان برای روشن کردن این موضوع استفاده کرد. میزانی که مردم شهر تهران برای خرید قبر می‌پردازند شاخص خوبی برای ساختار طبقاتی جامعهٔ ایران است. بنا به اطلاعات عرضه شده، «۳۵۰ هزار تومان قیمت پیش‌فروش قبر در قبور جدید است... ماکزیمم قیمت ۱۵ میلیون تومان برای قبور ۴۰ ساله است... فراوانی قبر ۱۵ میلیونی کمتر از ۵ درصد است... قالب قبرهایی که فروخته می‌شود در قطعات ۵۰ تا ۱۱۱ است که بین ۳.۵ تا ۵ میلیون است.» (حسین کلخورانی، معاون خدمات شهری شهرداری تهران، فارس، ۵ مهر ۱۳۹۰)

ساعت‌های ۲۰۰ تا ۸۰۰ میلیون تومانی، اتومبیل‌های چند صد تا چند میلیارد تومانی، خانه‌ها و آپارتمان‌های چند میلیاردی، لباس‌های مارک‌دار بسیار گران‌قیمت و رستوران‌های خاص (که یک وعده غذا در آن برابر با حقوق یک ماه ۷۰ درصد افراد جامعه است) کالا‌ها و خدماتی هستند که قشر نوکیسه به مصرف می‌رسانند.

بدین ترتیب حدود پنج درصد جمعیت تهران (حدود یک درصد جمعیت کشور) که به سرچشمهٔ منابع ثروت عمومی در کشور دسترسی دارند و قدرت سیاسی و اقتصادی در اختیار آنهاست توان آن را دارند که تنها برای قبر عزیز از دست رفتهٔ خود (جدا از دیگر هزینه‌ها) ۱۵ میلیون تومان بپردازند (در برخی موارد استثنایی ممکن است بنا به وصیت افراد بخشی از اموال آنها صرف خرید قبر شود). طبقهٔ متوسط که اکثریت را تشکیل می‌دهد حدود یک چهارم رقم فوق را برای خرید قبر می‌پردازد. فقرا نیز که بر اساس معیار خط فقر ۶۵ درصد مردم ایران را تشکیل می‌دهند قبرهای ۳۵۰ هزار تومانی می‌خرند. البته ممکن است برخی از اعضای طبقهٔ فقیر به علت سنت احترام به مردگان در فرهنگ ایرانی از هزینه‌های بهداشت و تغذیهٔ خود بگذرند و قبرهای ۳.۵ تا ۵ میلیونی را خریداری کنند.

در تاریخ معاصر ایران همواره دولت‌ها توانسته‌اند حدود پنج درصد از مردم را با رانت‌های دولتی یا منافع ناشی از اقتصاد بیمار و رانتی راضی نگه دارند. درصد نوکیسه‌ها در هر دولت بسیار کمتر از پنج درصد است، چون بخشی از طبقهٔ خوش درآمد میراث نوکیسه‌های دوره‌های قبلی هستند. طنز ماجرا اینجاست که حکومت نوکیسه‌ها (مدافع منافع یک درصد) مدعی مبارزه علیه نظام سرمایه‌داری جهانی است.

پاچه‌خوار‌ها

پاچه‌خوار‌ها از نوعی دیگرند. آنها علاوه بر برخورداری از منابع عمومی برای بالا رفتن سریع از پله‌های قدرت یا داشتن جایگاهی امن در زیر عبای آن، به مداحی‌های دل‌آزار و حقیرانه دست می‌زنند. برخی از این مداحی‌ها یا تملق‌گویی‌ها تا حد ادبیات دلالان جنسی نیز تنزل می‌یابد و می‌توان آنها را «مداحی تخلیه‌ای» یا تلاش برای فروکش کردن نیازهای جنسی در قالب مداحی و تملق نامید: «دوستت دارم بیشتر از خودم و کمتر از آقا» (واکنش فرزاد جمشیدی به وحید یامین‌پور، الف، ۱۹ تیر ۱۳۹۰)

برخی دیگر برای رفع و رجوع کردن فساد‌ها و سرپوش‌گذاری بر تناقضات است. برای این که دل طرفداران از اختلاس سه هزار میلیاردی آزرده نشود (در رسانهٔ اختصاصی رهبری که خود را صدای مستضعفان و محرومان معرفی می‌کند) باید آنها را به یاد «صدای ملکوتی آقا» انداخت. این نوع رفتار را می‌توان «مداحی‌درمانی» نامید: «امروز، مخصوصا بعد از صحبت‌های آقا و غبار غمی که از پلشتی غارت ۳ هزار میلیارد تومنی به چهره ایشان دویده و بر صدای همیشه ملکوتی آقا سایه انداخته بود، حیفم اومد این چند خط رو ننویسم. آخه آقا امام همه بسیجی‌هاست و با صحنه‌ای که قراره از اون روز‌ها نقل بشه، بیشتر از همه آشناست... امروز هم، همه اونا پا به رکاب آقا ایستادن و...» (حسین شریعتمداری، کیهان، ۱۲ مهر ۱۳۹۰)

برخی دیگر برای دفاع از عملکرد خود چاپلوسی می‌کنند؛ مداحی می‌کنند تا مورد انتقاد واقع نشوند: «ببینید این‌ها [روزنامه‌ها] در مسیر حضرت آقا حرکت می‌کند؟ یعنی ما یک نکته مثبت در آن روز نداشتیم؟ می‌بینید شلاق را چطور به جان دولت گرفته‌اند؟... خداوکیلی یک نفر این تیتر‌ها را بخواند، چه چیزی از فضای کشور در ذهنش می‌آید؟ این در راستای فرمایشات حضرت آقاست، ولایتمداران!؟ در عمل باید نشان داد ولایتمدارید. حتی اگر با ذوق و سلیقه سیاسی ما نیز همخوانی ندارد.» (کامران دانشجو، وزیر علوم، الف، ۲۹ مهر ۱۳۹۰) این نوع مداحی را می‌توان «مداحی دفاعی» نامید، به این معنا که از آن به صورت یک تاکتیک دفاعی استفاده می‌شود.

نوع چهارم مداحی یا چرب‌زبانی را می‌توان «مداحی تحقیری» نامید به این معنا که برای تحقیر رقبای سیاسی آنها را در کنار «ولی امر» قرار می‌دهند و همه را کوتوله معرفی می‌کنند. بالا بردن رهبر مطلقه پوششی است بری تحقیر دیگران: «رئیس جمهور، وزرا، وکلا، رئیس مجلس، رئیس قوه قضائیه، هر کس دیگه‌ای را، من می‌گذارم بغل آقا، ترازش می‌کنم؛ چقدر کم دارد، چقدر ندارد.» (مرتضی آقاتهرانی، معلم سابق اخلاق کابینهٔ احمدی‌نژاد و دبیر کل جبههٔ پایداری، ایلنا، ۱ آبان ۱۳۹۰)

----------------------------------------------------------------
نظرات مندرج در این مقاله الزاما نظر رادیوفردا نیست.
XS
SM
MD
LG