بهرام بیضایی، کارگردان ۷۲ ساله سینما و تئاتر ایران، که از پائیز گذشته برای تدریس به دانشگاه استنفورد ایالت کالیفرنیای آمریکا رفته است، به تازگی تدریس کلاسی را به زبان فارسی در بخش ایرانشناسی این دانشگاه آغاز کرده است. کلاسی به نام «چرخه فرهنگ».
اکنون دانشجویان این دانشگاه و دیگر ایرانیان علاقهمند خود را برای حضور در سومین جلسه کلاسی آماده میکنند که استاد آن در پی انقلاب فرهنگی ایران اجازه تدریس در دانشگاههای ایران را نداشته است.
حاصل نزدیک به پنج دهه تلاش بهرام بیضایی از اعضای اصلی کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۷ بیش از ۵۰ فیلمنامه، بیش از ۳۰ نمایشنامه، تندیس زرین خانه سینما در سال ۱۳۸۰ برای فیلم «سگکشی» و ۱۶ بار دیگر نامزدی برای تندیس زرین و گوی بلورین و چند پژوهش است و البته بیش از ۲۰ فیلم که از الف تا یای آن را به عهده داشته است یا به کارگردانان دیگر در تدوین آن کمک کرده است.
علاقهمندان به سینمای ایران بهویژه فیلمهای رگبار، چریکه تارا، مرگ یزدگرد، باشو، غریبه کوچک، شاید وقتی دیگر، مسافران و سگکشی را از او به یاد دارند.
آن چنان که عباس میلانی، مدیر گروه ایرانشناسی دانشگاه استنفورد، به پیک فرهنگ میگوید در اولین جلسه کلاس به زبان فارسی تازهترین فیلم کوتاه بهرام بیضایی «قالی سخنگو»، ساخته سال ۱۳۸۵، به نمایش درآمده است.
عباس میلانی: دانشگاه استنفورد و گروه ایرانشناسی دانشگاه که من مسئولیتش را دارم از آقای بیضایی دعوت کرده برای یک سال در دانشگاه ما استاد مدعو باشد. کلاسهایی برای دانشجویان ما به زبان انگلیسی تدریس میکنند.
ولی متوجه شدم که در جامعه ایرانی این منطقه و در برخی از دانشجویان ایرانی دانشگاه استنفورد اشتیاق فراوانی هست که از حضور ایشان استفاده کنند، ولی به زبان فارسی. کلاسهای ایشان به زبان انگلیسی است. از ایشان خواهش کردیم که یک کلاس بر حسب یک ترم دانشگاه استنفورد برای جامعه ایرانی این منطقه و دانشگاه در مورد سینما و تئاتر ایران تدریس کنند و ایشان تقبل کردند. عنوان کلاس هست «چرخه فرهنگ» و دو جلسهاش تا به حال برگزار شده.
در جلسه اول فیلمی که هشت دقیقهای است نشان دادند در مورد نقش قالی ویژهای که در برخی از قالیهای ایران دیده میشود. محورش درخت سخنگو است، از مفاهیم و تمثیلهای اساطیری ایران است. ایشان آن قالی و قالیهای دیگری را که بر همین منوال بافته شده و شاهکارهای هنر قالیبافی و هم شاهکارهای این فکر اساطیری، نشان دادند و حلاجی کردند.
آن قدر فیلم زیبا بود که حضار خواهش کردند بار دوم بعد از توضیحات ایشان نشان داده شود که با آن توضیحات یک درک تازهای از فیلم پیدا شود.
جلسه دوم شروع کردند به تاریخ سینما از آغاز تا حول و حوش انقلاب رسیدند. کل سابقه سینما را. چه طور مظفرالدینشاه علاقه به این ماجرا داشت و برخی از کارهای دیگری که در آن زمان شد. اولین فیلمی که در ایران ساخته شد و به گفته ایشان خیلی ارزشمند است، بکر است از لحاظ موضوع، گرچه کارهای دوربین ناپختگیهایی دارد.
و توضیحاتی دادند تاریخی در مورد تحول و تطور سینمای ایران و دو سه جلسه آینده فکر میکنم مربوط به تحول سینمای ایران در حول و حوش انقلاب و بعد از انقلاب خواهد بود.
توضیحی که ایشان دادند در باب چگونگی پیدایش این مفهوم است. ما «فیلم فارسی» داشتیم و داریم، ولی «فیلمفارسی» مفهومی است که به گفته ایشان اول بار توسط یکی از منتقدین سینمای ایران که تحصیلات آکادمیک داشت به اسم دکتر کاووسی مطرح شد و در آغاز بار الزاماً منفی نداشت.
مراد آغازین این مفهوم قضاوت اخلاقی یا زیباییشناختی نبود. صرفاً به یک سنتی در سینما اشاره میکرد که ملهم از فیلمهای مصری بودند، ملهم از فیلمهای هندی بودند، ملهم از فیلمهای ترکی بودند و خیلی با ریزبینی که ویژه کار خودشان است توضیح دادند که چطور در دورانی که فوزیه ملکه بود، فیلمهای مصری خیلی در ایران نمایش داده میشد و مایههای آن نوع سینما در پیدایش فیلمفارسی تاثیر گذاشت. فیلمهای ترکیه که دوباره در آغاز خیلی موثر بود و فیلمهای هندی.
نقطه عزیمت این مفهوم آن قضاوت روشنفکرانهای که بعدها پیدا کرد و درش مستتر بود، نوعی تحقیر و نوعی نگاه از بالا به این نوع فیلمها، ایشان معتقد بود که هم کار نادرستی است و هم برخورد غیردموکراتیک است و هم یک نوع قضاوت قالبی را جانشین قضاوت مورد به مورد در باب هر یک از این فیلمهاست. و شروع کردند توضیح دادن به برخی از مایههایی که در فیلمفارسیها پیدا میشود و چقدر این مایهها نشان دهنده حضور نیروهای مختلفی است در جامعه.
مثلاً اول بار در فیلم مجید محسنی، «لات جوانمرد»، یک آدم کراواتی تجسم تجدد میشود و آن لات جوانمرد سنت را نمایندگی میکند و این که در فیلم این عنصر تجددخواه فکلی خیلی مورد نقد و تحقیر قرار میگیرد و مستتر در حرف ایشان این بود که در زیر این تصویر به ظاهر ساده یک پدیده پیچیده تاریخی برخورد سنت و تجدد در ایران هست و نشاندهنده نیروهای سنتگرا و سنتپرور در این ضمیر ناخودآگاه هنری فیلمسازها است و جامعه، برای این که جامعه به این فیلمها اقبال میکنند.
دینامیسم اصلیاش اشتیاق برای ایجاد این رابطه بود. واقعاً نشان میدهد که چه قدر در جامعه، چه در داخل و چه در خارج، اشتیاق هست برای این که افرادی که زبدگان فرهنگ و هنر ما هستند بتوانند با کسانی که به کارشان علاقهمند هستند تماس برقرار کنند.
استبداد سیاسی ممکن است در لحظه کوتاهمدتی این تماس را دشوار کند، ولی خوشبختانه در عصر ارتباط هستیم و این ارتباط با کمک اینترنت و دستگاههایی مثل شما و رادیو تلویزیونهای دیگر هم دارد بیشتر و بیشتر میشود و هم امیدوارم در آینده شکل حتی فعالتری بگیرد و بتواند ضرب و زهر سانسور را بگیرد.
جلسه اول حدود ۱۱۰ نفر آمدند. اتاقی که داشتیم فقط برای ۸۵ نفر جا داشت. دفعه دوم کلاس بزرگتر گرفتیم و کلاس دوم ۱۶۰ نفر جا داشت و فکر میکنم تقریباً پر بود.
دقیقاً. تنها شرطی که کردیم و داریم این است که فیلم و ویدئو برندارند برای این که داریم ویدئوی این کلاس را تهیه میکنیم و در وبسایت گروه ایرانشناسی دانشگاه آن را در اختیار تمام علاقهمندان قرار خواهیم داد. در واقع دوستان در هرجایی که باشند میتوانند در این کلاس شرکت کنند.
اکنون دانشجویان این دانشگاه و دیگر ایرانیان علاقهمند خود را برای حضور در سومین جلسه کلاسی آماده میکنند که استاد آن در پی انقلاب فرهنگی ایران اجازه تدریس در دانشگاههای ایران را نداشته است.
حاصل نزدیک به پنج دهه تلاش بهرام بیضایی از اعضای اصلی کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۷ بیش از ۵۰ فیلمنامه، بیش از ۳۰ نمایشنامه، تندیس زرین خانه سینما در سال ۱۳۸۰ برای فیلم «سگکشی» و ۱۶ بار دیگر نامزدی برای تندیس زرین و گوی بلورین و چند پژوهش است و البته بیش از ۲۰ فیلم که از الف تا یای آن را به عهده داشته است یا به کارگردانان دیگر در تدوین آن کمک کرده است.
علاقهمندان به سینمای ایران بهویژه فیلمهای رگبار، چریکه تارا، مرگ یزدگرد، باشو، غریبه کوچک، شاید وقتی دیگر، مسافران و سگکشی را از او به یاد دارند.
آن چنان که عباس میلانی، مدیر گروه ایرانشناسی دانشگاه استنفورد، به پیک فرهنگ میگوید در اولین جلسه کلاس به زبان فارسی تازهترین فیلم کوتاه بهرام بیضایی «قالی سخنگو»، ساخته سال ۱۳۸۵، به نمایش درآمده است.
- رادیوفردا: آقای عباس میلانی، برنامههای سخنرانی آقای بهرام بیضایی در دانشگاه استنفورد ده سخنرانی است. برنامه از چه قرار است؟
عباس میلانی: دانشگاه استنفورد و گروه ایرانشناسی دانشگاه که من مسئولیتش را دارم از آقای بیضایی دعوت کرده برای یک سال در دانشگاه ما استاد مدعو باشد. کلاسهایی برای دانشجویان ما به زبان انگلیسی تدریس میکنند.
ولی متوجه شدم که در جامعه ایرانی این منطقه و در برخی از دانشجویان ایرانی دانشگاه استنفورد اشتیاق فراوانی هست که از حضور ایشان استفاده کنند، ولی به زبان فارسی. کلاسهای ایشان به زبان انگلیسی است. از ایشان خواهش کردیم که یک کلاس بر حسب یک ترم دانشگاه استنفورد برای جامعه ایرانی این منطقه و دانشگاه در مورد سینما و تئاتر ایران تدریس کنند و ایشان تقبل کردند. عنوان کلاس هست «چرخه فرهنگ» و دو جلسهاش تا به حال برگزار شده.
- در این دو جلسه چه مسائل و مقولاتی مطرح شده؟
در جلسه اول فیلمی که هشت دقیقهای است نشان دادند در مورد نقش قالی ویژهای که در برخی از قالیهای ایران دیده میشود. محورش درخت سخنگو است، از مفاهیم و تمثیلهای اساطیری ایران است. ایشان آن قالی و قالیهای دیگری را که بر همین منوال بافته شده و شاهکارهای هنر قالیبافی و هم شاهکارهای این فکر اساطیری، نشان دادند و حلاجی کردند.
آن قدر فیلم زیبا بود که حضار خواهش کردند بار دوم بعد از توضیحات ایشان نشان داده شود که با آن توضیحات یک درک تازهای از فیلم پیدا شود.
جلسه دوم شروع کردند به تاریخ سینما از آغاز تا حول و حوش انقلاب رسیدند. کل سابقه سینما را. چه طور مظفرالدینشاه علاقه به این ماجرا داشت و برخی از کارهای دیگری که در آن زمان شد. اولین فیلمی که در ایران ساخته شد و به گفته ایشان خیلی ارزشمند است، بکر است از لحاظ موضوع، گرچه کارهای دوربین ناپختگیهایی دارد.
و توضیحاتی دادند تاریخی در مورد تحول و تطور سینمای ایران و دو سه جلسه آینده فکر میکنم مربوط به تحول سینمای ایران در حول و حوش انقلاب و بعد از انقلاب خواهد بود.
- یکی از حاضران در جلسه دوم میگفت درباره پدیده معروف به «فیلمفارسی» هم صحبت شد و بهرام بیضایی نقل به مفهوم توضیح داد این واژه به دور از ارزش-داوری و قضاوت بد کاربرد دارد و صحبت کرد از یک تقلب تاریخی به توصیف او که ایرانیان گاهی یا اغلب ضمن این که پدیدهای بخشی از فرهنگ و زندگیشان است، ناگهان روی آن خط میکشند، انگار نبوده و نیست. مفهومی شبیه به این کمابیش. توضیح بیشتر در این باره میدهید؟
توضیحی که ایشان دادند در باب چگونگی پیدایش این مفهوم است. ما «فیلم فارسی» داشتیم و داریم، ولی «فیلمفارسی» مفهومی است که به گفته ایشان اول بار توسط یکی از منتقدین سینمای ایران که تحصیلات آکادمیک داشت به اسم دکتر کاووسی مطرح شد و در آغاز بار الزاماً منفی نداشت.
مراد آغازین این مفهوم قضاوت اخلاقی یا زیباییشناختی نبود. صرفاً به یک سنتی در سینما اشاره میکرد که ملهم از فیلمهای مصری بودند، ملهم از فیلمهای هندی بودند، ملهم از فیلمهای ترکی بودند و خیلی با ریزبینی که ویژه کار خودشان است توضیح دادند که چطور در دورانی که فوزیه ملکه بود، فیلمهای مصری خیلی در ایران نمایش داده میشد و مایههای آن نوع سینما در پیدایش فیلمفارسی تاثیر گذاشت. فیلمهای ترکیه که دوباره در آغاز خیلی موثر بود و فیلمهای هندی.
نقطه عزیمت این مفهوم آن قضاوت روشنفکرانهای که بعدها پیدا کرد و درش مستتر بود، نوعی تحقیر و نوعی نگاه از بالا به این نوع فیلمها، ایشان معتقد بود که هم کار نادرستی است و هم برخورد غیردموکراتیک است و هم یک نوع قضاوت قالبی را جانشین قضاوت مورد به مورد در باب هر یک از این فیلمهاست. و شروع کردند توضیح دادن به برخی از مایههایی که در فیلمفارسیها پیدا میشود و چقدر این مایهها نشان دهنده حضور نیروهای مختلفی است در جامعه.
مثلاً اول بار در فیلم مجید محسنی، «لات جوانمرد»، یک آدم کراواتی تجسم تجدد میشود و آن لات جوانمرد سنت را نمایندگی میکند و این که در فیلم این عنصر تجددخواه فکلی خیلی مورد نقد و تحقیر قرار میگیرد و مستتر در حرف ایشان این بود که در زیر این تصویر به ظاهر ساده یک پدیده پیچیده تاریخی برخورد سنت و تجدد در ایران هست و نشاندهنده نیروهای سنتگرا و سنتپرور در این ضمیر ناخودآگاه هنری فیلمسازها است و جامعه، برای این که جامعه به این فیلمها اقبال میکنند.
- بهرام بیضایی مدتها است که چنین ارتباط مستقیم و رویارویی با مخاطبانش نداشته. در پرسش و پاسخ این دینامیسم رویارویی و گفتوگو چگونه بود؟
دینامیسم اصلیاش اشتیاق برای ایجاد این رابطه بود. واقعاً نشان میدهد که چه قدر در جامعه، چه در داخل و چه در خارج، اشتیاق هست برای این که افرادی که زبدگان فرهنگ و هنر ما هستند بتوانند با کسانی که به کارشان علاقهمند هستند تماس برقرار کنند.
استبداد سیاسی ممکن است در لحظه کوتاهمدتی این تماس را دشوار کند، ولی خوشبختانه در عصر ارتباط هستیم و این ارتباط با کمک اینترنت و دستگاههایی مثل شما و رادیو تلویزیونهای دیگر هم دارد بیشتر و بیشتر میشود و هم امیدوارم در آینده شکل حتی فعالتری بگیرد و بتواند ضرب و زهر سانسور را بگیرد.
- در این جلسات چند نفر حضور دارند؟
جلسه اول حدود ۱۱۰ نفر آمدند. اتاقی که داشتیم فقط برای ۸۵ نفر جا داشت. دفعه دوم کلاس بزرگتر گرفتیم و کلاس دوم ۱۶۰ نفر جا داشت و فکر میکنم تقریباً پر بود.
- آیا افراد آزاد میتوانند بیایند چه دانشجوی دانشگاه استنفورد باشند و چه نباشند؟
دقیقاً. تنها شرطی که کردیم و داریم این است که فیلم و ویدئو برندارند برای این که داریم ویدئوی این کلاس را تهیه میکنیم و در وبسایت گروه ایرانشناسی دانشگاه آن را در اختیار تمام علاقهمندان قرار خواهیم داد. در واقع دوستان در هرجایی که باشند میتوانند در این کلاس شرکت کنند.