با برگزاری دور دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی تکلیف ۶۵ کرسی باقیمانده مجلس نهم روشن شده و همه چیز برای آغاز به کار نهمین مجلس در چارچوب نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران مهیا شده است.
پرسشی که از زمان آغاز غیر رسمی رقابتها برای در اختیار گرفتن کرسیهای مجلس نهم مطرح بود این بود که تشکیل مجلس نهم تا چه حد بر تغییر معادلات قدرت در ایران اثرگذار است؟ آیا با کنار راندن جناح اصلاحطلب این انتخابات به محملی برای وزنکشی گروههای اصولگرای مخالف و منتقد دولت بدل شد و نمایشی بود از یک رقابت درونگروهی میان گروههای اصولگرا؟ آیا انتخابات مجلس نهم مقدمه حذف یکی از این گروه اصولگرا را که اختلافاتشان مدتی است از پرده بیرون افتاده، فراهم میکند و پس از این انتخابات چه تغییری در ترکیب بازیگران کنونی میدان قانونگذاران ایران به وجود میآید؟
انتخاباتی که تا همین جا هم نتایج قابل تاملی داشته که از آن جملهاند بازماندن برخی چهرههای سیاسی از راهیابی به مجلس نهم، چهرههایی مثل محسن کوهکن، احمد ناطق نوری و محمد مهدی مفتح که هر یک سابقه حضور چند دورهای در مجلس را داشتهاند.
اکنون پس از برگزاری دور دوم انتخابات مجلس نهم و تعیین تقریبی نتایج آن مناسبترین زمان برای بررسی نتایج اولیه این انتخابات است همراه با سه میهمان این هفته برنامه اسماعیل گرامی مقدم در پونه هند و نماینده اصلاحطلب مجلس هفتم و عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی به رهبری مهدی کروبی. علی افشاری، فعال و تحلیلگر سیاسی تحولطلب در واشینگتن و حسین قاضیان، جامعهشناس میهمان در دانشگاه سیراکیوز آمریکا.
آقای گرامی مقدم، روزنامههای جناح راست مثل رسالت و کیهان در پوشش خبری شان پس از پایان مرحله دوم انتخابات دوره نهم مجلس شورای اسلامی روی میزان مشارکت دست گذاشتند. روزنامه اعتماد، روزنامه منتقد دولت رقابت میان اصولگرایان را در این انتخابات برجسته کرده. در این هر دو زمینه نکتهای دارید شما که اضافه کنید؟
اسماعیل گرامی مقدم: بله مسلما جناحی که شرکت کرد یعنی جناح اصولگرا طبیعی بود که بعد از انتخابات انگشت بگذارد بر روی نقطه مقابلی که اصلاحطلبان و گروههای منتقد در انتخابات حضور تشکیلاتی پیدا نکردند و به همین دلیل نیاز ضروری اینها برای پوشاندن ضعف اساسی انتخابات سمت و سوی مشارکت در انتخابات را گرفت و اعداد و ارقامی که خودشان با توجه به امکانات و ظرفیتهای تبلیغاتی اعلام میکنند. اما آن چیزی که در واقعیت اتفاق افتاد در میان حداقل ۳۰۰۰ صندوق تهران مرحله دوم هم حاکی از کاهش مشارکت بوده. یعنی در دورههای گذشته ما هیچوقت در مرحله دوم نداشتیم که یکباره تعداد صندوقها از ۴۰۰۰ تا به ۳۰۰۰ تا کاهش پیدا کند. بنابراین آنها به خاطر اینکه مردم را هم تجمع و جهت گیریشان را برای مشارکت بالا پیش ببرند، تعداد صندوقها را در تهران کاهش دادند تا به این وسیله حداقل به صورت ظاهری مشارکت را نشان بدهند که بالاست. در این میان تبلیغات هم بعد از بیست سال که دو رقیب دیرینه در مقابل هم قرار میگرفتند به اسم جریان راست یا چپ یا اصولگرا و اصلاحطلب، رقیب اصلی آنها در این انتخابات غایب بزرگ بود و رقابت هم تنها میان خود اصولگرایان شکل میگرفت و به همین شکل هم که شما ترکیب آرای امروز تهران را مشاهده میفرمایید از صدر تا ذیل همه گرایش اصولگرایانه دارند. بنابراین تفاوتی نمیکند که حالا به شکل ظاهری آنها بخواهند مشارکتی را نشان دهند که نسبت به گذشته بالا بوده. از این جهت فکر میکنم که طبیعی بوده که آنها دست بر روی نقطه ضعفی که در انتخابات بوده بگذارند و برعکس آن انتخابات را پرشور نشان دهند.
آقای افشاری، برای بررسی آماری ترکیب مجلس نهم هنوز زود است یا همین حالا هم شما به نتایجی رسیدید در این باره؟ کرسیهای جبهه پایداری، ائتلاف زیرنظر آیتالله مصباح یزدی، جبهه متحد اصولگرایان با محوریت آیتالله مهدوی کنی و منفردین، کدام دست بالا را دارند؟
علی افشاری: تقریبا میشود گفت اگرچه یک خورده باید صبر کرد تا تقریبا سیمای نهاییاش مشخص شود. اما بر مبنای گرایشی که کاندیداها در دور اول تعیین کرده بودند و همچنین ما در نظر بگیریم که جریان سیاسی کدام کاندیداها را لیست داده بود و کاندیداها گرایشهایشان به کدام لیست نزدیکتر است و وفاداریشان به آن جریان سیاسی پررنگ تر هست را بخواهیم در نظر بگیریم خوب جبهه متحد اصولگرایان که حالا به لحاظ نمادین آقای مهدوی کنی در راس آنها قرار دارند ولی بیشتر هم طیفهای سنتی و عملگرای میانه اصولگرایان را نمایندگی میکند به طور نسبی بزرگترین جریان برنده این انتخابات بود. آنها از مجموع ۲۹۰ نماینده توانستند ۱۱۶ تا را به دست بیاورند. اما برخلاف تصورات قبلی دومین جریان برنده این انتخابات منفردها هستند که یک پدیده و اتفاق تازهای است در طول انتخابات مجلس پس از انقلاب که هیچ وقت منفردها در این تعداد نتوانسته بودند موفقیت کسب کنند. حدودا ۱۰۱ نفر در دسته منفردها قرار میگیرند که در هیچکدام از گروهها و لیستهای سیاسی وجود نداشتند در این انتخابات. البته این منفردها بعید است که همین حالت استقلال خودشان را حفظ کنند در طول دوران نمایندگی و احتمالا بخشی از آنها به سمت فراکسیونهای سیاسی مجلس متمایل خواهند شد. جبهه پایداری برخلاف هیاهوی تبلیغاتی که داشت در این انتخابات ضعیف ظاهر شد و توانستند تنها ۳۴ نفر از نیروهای خودشان را وارد مجلس کنند و در همین انتخابات تهران هم در مرحله دوم در رقابت پایاپایی که با جبهه متحد داشتند در نهایت ۱۳ به ۱۲ این انتخابات را باختند از جبهه متحد. بعد از اینها نیروهای نزدیک به اصلاحطلبان هستند که شاید بشود عبارت «شبه اصلاحطلب» را بر آنها گذاشت با توجه به این که اصلاحطلبان به صورت تشکیلاتی در این انتخابات غایب بودند و آنها توانستند ۲۰ نفر را داشته باشند از افرادی که در گذشته در فراکسیونهای اصلاحطلب حضور داشتند. جبهه ایستادگی به رهبری محسن رضایی هست که ۱۲ کاندیدار را دارد و علی مطهری هم که به عنوان لیست صدای ملت مطرح کرده بود تنها خودش هست و گروه دیگری وجود ندارد. دو نماینده هم هستند که بیشتر منتسب هستند به هواداران دولت و جریان محمود احمدینژاد. البته چند تا از حوزهها را شورای نگهبان ابطال کرده از جمله یکی از اینها از افرادی هستند که مدافع دولت بودند که انتخاب شدند. حالا باید دید که در انتخابات های میاندورهای بعدی که برگزار میشود چه کسانی جایگزین میشوند. ولی به هر حال نکته این است که در این انتخابات سهم گروهها و احزاب بزرگ حکومتی از کرسیهای مجلس کاهش پیدا کرده و جبهه متحد به عنوان برنده این انتخابات فقط ۴۰ درصد را در حال حاضر دارد و از آن طرف منفردها رشد کردهاند و حدودا ۳۵ درصد کرسیها را به خودشان اختصاص داده اند.
آقای قاضیان، در مورد نوع مشارکت و ویژگی آن در این دور انتخابات مجلس در بررسی تان به چه نتیجهای رسیدید؟
حسین قاضیان: به نظر میرسد مشارکت در این دوره چندان تفاوتی با مشارکت در حداقل دو دوره قبلی انتخابات مجلس ندارد. به این مفهوم که مردم تقریبا به همان اندازه شرکت کردند که در دو دور انتخابات قبلی شرکت کرده بودند. بررسی دقیقتر نشان میدهد برخلاف آماری که وزارت کشور اعلام کرد و گفته شد که ۶۴ درصد مردم در انتخابات شرکت کردند در این انتخابات چیزی حدود ۵۵ درصد مردم شرکت کردند. اگر به آماری که در مورد تعداد رایدهندگان که از جانب وزارت کشور گفته شده اعتماد کنیم و با بیشترین ارفاق و بهترین برآورد برای حکومت، می شود گفت بیشتر از ۵۵ مردم شرکت نکردهاند. از این بابت این با خواسته حکومت تفاوت دارد و کمتر از آن چیزی است که حکومت مایل بود. چون در هشت دوره قبلی انتخابات مجلس به طور متوسط ۶۰ درصد در انتخابات شرکت کرده بودند و حاکمیت با توجه به تبلیغات سیاسی که به راه انداخته بود انتظار داشت یا در دیگران این انتظار را ایجاد کرده بود که بیش از این مقدار متوسط دست کم در انتخابات حضور پیدا کنند تا حاکمیت بتواند در تبلیغات سیاسی خودش وانمود کند که مردم دوباره دست بیعت مجددی با رهبری دادند و برگشتند به مسیری که که به نظر آنها داشتند از آن خارج میشدند. بنابراین میشود گفت با این میزان مشارکت حکومت به خواستههایش نرسیده چون این میزان کمتر از آن مقدار است. از طرف دیگر مخالفان هم به نظر میرسد به خواستههایشان نرسیدند. مخالفانی که ایده تحریم را به میان آوردند طبیعتا باید انتظار میداشتند مردم کمتر از دورههای قبلی شرکت کنند. ولی اگر میزان ۵۵ درصد را در نظر بگیریم دست کم مشابه دوره قبلی است و کمی بیشتر از دو دوره قبلی در حالی که در هیچکدام از این دورهها موضع تحریم یا ایده تحریم مطرح نبود. بنابراین این میزان از مشارکت نشان میدهد که نه مخالفان حکومت در این موضوع که طالب تحریم بودند و نه خود حکومت به آن میزان مورد انتظارشان از مشارکت مردم دست پیدا نکردند. وقتی وارد جزییات الگوی مشارکت مردم در استانهای مختلف میشویم میبینیم از این بابت هم تفاوت چندانی با انتخابات دوره گذشته ندارد. کماکان عاملهایی مثل قومیت، مذهب، سواد، تحصیلات نقش دارند در آمدن یا نیامدن مردم به پای صندوقها. کمااینکه در همه انتخابات گذشته این وضعیت حاکم بوده. تنها چیزی که شاید یک مقدار غلیظ تر شده تاثیر عامل اقتصادی است. به این معنی که در آنجاهایی که درآمد سرانه کمتر دارند مشارکتشان بیشتر بوده و در آنجایی که درآمد سرانه بیشتر دارند مشارکتشان کمتر بوده. به این معنا که مردم فقیرتر بیشتر به پای صندوقها رفتند و مردم مرفهتر کمتر. این شاید یک دلیلش تاثیر پرداخت یارانهها باشد که ابراز وفاداری بیشتری میآورد برای بهرهمندی از منابعی که دولت توزیع کننده آن است. این را نباید به پای معنای مشروعیت گذاشت که معمولا نظام سیاسی میخواهد از آمدن مردم به پای صندوقها ازش بهره بگیرد و آن را عنوان کند. نه آمدن مردم به پای صندوقها نه به معنی مشروعیت نظام سیاسی است نه نیامدنشان لزوما به معنی گرفتن مشروعیت سیاسی است. مشروعیت سیاسی تا حدی متفاوت از حضور فیزیکی در پای صندوقهای رای است و پای صندوقهای رای رفتن فقط دادن یک رای است. این رای هم همینطور در این انتخابات اجرا شد و در انتخابات قبلی هم اجرا شد و از این بابت تفاوت چندانی وجود ندارد بین انتخابات دو دوره گذشته و این انتخابات اخیر.
آقای گرامی مقدم، اصلاحطلبانی که در انتخابات شرکت کردند که آقای افشاری به آن اشاره کردند چه موقعیتی در مجلس نهم دارند؟
من فکر میکنم ترکیبی که آقای افشاری فرمودند من هم یک چنین گمانی دارم نسبت به ترکیب آینده مجلس که فراکسیون بزرگی از جبهه متحد تشکیل خواهد شد که بیشتر سمت و سوی گرایش سنتی را خواهند داشت. گرایش دیگر فراکسیون جبهه پایداری که تعدادشان به شدت پایین است و اینها حمایت خودشان را از دولت احمدینژاد به مرور زمان که نزدیک میشویم به پایان دوره احمدینژاد کاهش خواهند داد و فراکسیون سومی که شکل خواهد گرفت از مستقلهایی که آقای افشاری به درستی به آن اشاره کردند خود این ۲۰ نفری از اصلاحطلبان که به مجلس راه پیدا کردند باید نشست و دید چه میزانی آنها میتوانند جذب کنند کسانی که مستقل هستند و تمایل به جریانات غیراصولگرا دارند. چون ما خودمان هم وقتی در مجلس هفتم ورود پیدا کردیم شاید تعدادمان از ده پانزده نفر بیشتر نبود. آنها که نام و نشان دار بودیم. ولی فراکسیون اقلیت مجلس هفتم را ما به شصت هفتاد تا رای ثابت رسانده بودیم و یک جاهایی هم تا ۱۰۰ تا پیش میرفتیم اما توی تشکیلاتمان شصت هفتاد تا رای همیشه داشتیم. در حالی که تعدادمان ابتدا که رفتیم از پانزده تا بیست تجاوز نمیکرد. این بیشتر بر میگردد به خود ظرفیت و توانمندی نمایندگان و سوابق آنها. در حالی که در مجلس هشتم ابتدا که تشکیل شده بود وقتی در جلسات مختلف با دوستان مینشستیم یا در مورد ترکیب آینده مجلس صحبت میکردیم بسیاری از دوستان ما اظهار نظر میکردند که فراکسیون مجلس هشتم حتما قویتر از فراکسیون مجلس هفتم خواهد شد و یا چیزی شبیه مجلس پنجم. که یک خورده شوخی بود و ما هم چون در صحنهای علنی مجلس کار کرده بودیم به عنوان بخش پارلمانی وزارتخانه چه به عنوان نماینده مجلس به دوستان توصیه میکردیم که یک خورده پیشبینیشان را به اعتبار زمانی ارائه دهند. یعنی برویم جلو ببینیم تا چه اتفاقی میافتد. ولی وقتی مجلس شروع شد دیدیم که آن تعدادی که چهل پنجاه نفر رفته بودند در مجلس هشتم تقلیل پیدا کرده به یکی دو نفر فقط با نطقهایی که انجام میدادند. یعنی کاملا هضم شدند و خیلیهایشان هم جهتگیریشان را عوض کردند در حالی که میانشان چندین استاندار مطرح وجود داشتند یا نماینده چندین دوره بیش از سه دوره نمایندگی مجلس. یعنی ما بایستی بنشینیم ببینیم کنش واکنشی که خود این دو رقیب ریاست مجلس یعنی آقای لاریجانی و آقای حداد عادل خواهند داشت و سمت و سوی انتخابات ریاست جمهوری ترکیب همه اینها و میزان فعالیت نمایندگان اقلیتی که رفته اند نشان خواهد داد که چه میزانی اینها خواهند توانست کسانی که تردید دارند و هنوز جهتگیری سیاسی کامل نداشتند به سمت خودشان جذب کنند. بنابراین تصور میکنم بعد از انتخابات ریاست مجلس و تشکیل کمیسیونها رفته رفته این بخش هم روشنتر شود.
آقای افشاری، نتیجه رقابتهایی که به آن اشاره میشود میان طیفهای گوناگون جناح اصولگرا چه میتواند باشد در مجلس نهم؟ کیهان نوشته در میان این طیف عدم تاکید بیضابطه بر خالص سازی منجر به انحراف میشود و عدم رعایت اصول در وحدت سر از فتنه درمیآورد. با توجه به اینکه در گذشته واژه «انحراف» در مورد برخی همکاران محمود احمدینژاد در دولت به کار رفته و واژه «فتنه» در مورد جنبش سبز.
آقای گرامی مقدم به نکته درستی اشاره کردند. ترکیب فراکسیونی مجلس لزوما همانی نخواهد بود که در ایام انتخابات بوده. یک تغییراتی میکند. ولی آن چیزی که به نظر میرسد در مجلس نهم خودشان را نشان خواهد داد آغاز فروپاشی اصولگرایان به عنوان یک جریان سیاسی یکپارچه است. ما بعد از این شاهد خواهیم بود که دو گرایش عمده در این جریان شکافشان بیشتر میشود و به همان گونه که در انتخابات مرحله دوم به خصوص در شهر تهران نشان داد و آنها هر طرف عبارات تندی را علیه دیگری به کار برد و حتی کارهای تخریبی علیه هم کردند و فضا اصلا آن فضایی نبود که پیش از انتخابات مرحله اول تلاش میشد که به عنوان دو جریان دوست و نزدیک و به زعم آنها در خدمت آرمانهای انقلاب و در خدمت مردم میخواستند با هم کار کنند و سطح منازعه بین آنها حداقل در سطح منازعهای بود که اصولگرایان قبلا با جریان همکاران محمود احمدینژاد و یا به طور مشخصتر اسفندیار رحیم مشایی تحت عنوان انحرافی میگفتند و همچنین پتانسیلی را نشان داد که ممکن است در آینده حتی به سطح رقابت دو جناح چپ و راست در گذشته جمهوری اسلامی هم ارتقاء پیدا کند. روزنامه کیهان تقریبا آمده و یک نگاه انتقادی هم به جبهه متحد و هم به جبهه پایداری و خواسته موضع وسطی را بگیرد و همان نکتهای که بخشی از نیروهای اصولگرا و یا حتی خود رهبری جمهوری اسلامی بر آن تاکید دارند. و آن هم این است که این جریان بتواند خودش را تبدیل کند به یک گرایش فراگیر خارج از به زعم آنها رقابتهای مخرب سیاسی در چارچوب نظرات ولی فقیه بتوانند یک تقسیم قدرتی را انجام دهند. خارج از اینکه این رقابتها به سطح جامعه بکشد. اما در واقعیت چنین چیزی رخ نداده. و لذا کیهان هشدار میدهد که جبهه متحد یعنی نیروهای متحد سنتی میانه اصولگرایان اگر بخواهند تحت عنوان وحدت چهرههایی را بیاورند که به زعم آنها ولایتپذیری آنها بالا نیست یا ممکن است در آینده به درجاتی دور شوند از التزام عملی مواضع رهبری خوب ممکن است آنها بروند و همان مسیری را که جناح چپ قدیم و اصلاحطلبان طی کردند. چون آنها هم به تدریج از موضع حمایتی ولی فقیه به سمت موضع انتقادی رفتند و یا در بالاترین شکلش مثل میرحسین موسوی نافرمانی در این خصوص پیشه کردند. از آن طرف هم دارد به جبهه پایداری هشدار میدهد که تاکید بیش از حد بر خالص سازی که هی بخواهند تصفیه کنند و هی بخواهند حوزه برخوردهای حذفی را گسترش دهند آن وقت ممکن است مثل جریان محمود احمدینژاد یا اسفندیار رحیم مشایی بشوند. اما در این انتخابات جبهه متحد تصریحا متهم میکرد که جبهه پایداری از همان جبهه انحرافی است و با هم یک تقسیم کاری انجام داده اند به این شکل آمده اند و اعضای جبهه پایداری هم بخشی از جبهه متحد به خصوص نیروهای سنتی آن را متهم میکرد که اینها ساکتین فتنه هستند و میتوانند فتنهگران آینده باشند یعنی میتوانند اینها هم همانطور در برابر نظام که به زعم آنها رهبری است مثل میرحسین موسوی یا مهدی کروبی و اصلاحطلبان در نقطهای بایستند و آنها قائل به استقلال فعالیت خودشان هستند. به هر صورت در شروع کار مجلس نهم و به خصوص انتخاب رییس آن و رقابتی که بین حداد عادل و علی لاریجانی هست خواهیم دید که صفبندی و آرایش نیروها در داخل اصولگرایان به کدام سمت خواهد رفت و وزن هرکدام آنها چه خواهد بود. اگرچه بر مبنای همین نتایج انتخابات بخواهیم بررسی کنیم وزن جبهه متحد بسیار بیشتر از جبهه پایداری است. ولی جبهه پایداری نقطه قوتش در نفوذهایی است که در بیرون مجلس اعمال میشود و سابقه نشان داده که بعدا این نفوذها تاثیرش از اکثریت عددی در مجلس بیشتر بوده. حالا باید دید چه جمعبندی در این خصوص میشود. یک نکته را هم اضافه کنم که منفردها ممکن است با توجه به موضعی که علی مطهری گرفته بخشی از آنها به آن بپیوندند و ما شاهد فراکسیون جدیدی هم باشیم که در داخل اصولگرایان است ولی میخواهد خودش را منتقد وضع موجود نشان دهد و همان چیزی که علی مطهری میگوید در حوزه آزادیهای سیاسی و اجتماعی خودش را نزدیک به اصلاحطلبان نشان دهد و در حوزه مسایل فرهنگی و اعتقادی نزدیک به اصولگرایان. از منظری هم نظام سیاسی ممکن است از این ظرفیت برای درست شدن یک گرایش انتقادی و اپوزیسیون استقبال کند.
آقای قاضیان، این امکان هست در مجلس نهم که تنش زدایی میان حاکمیت با جنبش سبز را به پیش ببرد، حسابی برای مصالحه و توسعه سیاسی باز شود یا امثال علی مطهری آن طور که آقای افشاری به آن اشاره کردند فضای مناسب پیدا کنند برای پیشبرد برنامهشان؟
اگر هم به سابقه مجلس و موقعیت آن در نظام سیاسی ایران توجه کنیم و هم به مجلس آخر و وضعیت سیاسی که در آن وضعیت یک مجلس دارد فعالیت میکند حدود انتظارات سیاسی که میشود از یک مجلس داشت روشن میشود. تقریبا میشود ادعا کرد غیر از مجلس اول و مجلس ششم بقیه مجلسها نقش سیاسی خیلی برجستهای نداشتند. یعنی اگر نقشهایی را که یک مجلس بر عهده دارد به نقشهای فنی و اصولی تفکیک کنیم، نقشهای فنی مجلس عبارت است از اینکه منابع را توزیع میکند در سطح ملی یا قدرت را در بین نخبگان حاکم توزیع میکند. این یکی از کارهای فنی است که مجلس انجام میدهد. معمولا اتفاق میافتد در همه مجالس حتی در بسته ترین مجالس مثل مجلس هشتم هم این اتفاق رخ داده. اما یک سری کارها و وظایفی هست که کارهای اصولی سیاسی مجلس هستند. در آن حوزهها جز آن دو مجلس آن هم تا حد معینی حضور جدی نداشتند و دلیلش هم خیلی روشن است. یعنی سیطره و هیمنه رهبری بر روی دو مجلس قدرت استقلالی آنها را به عنوان نمایندگان مردم میگیرد. یعنی آنها به این تعبیر فقط نمایندگان مردم نیستند یا اصلا نمایندگان مردم نیستند. اینها هم نمایندگان مردم اند و هم به آنها باید پاسخ دهند و هم مهمتر از آن باید به رهبری پاسخ دهند. چون میدانند کسی که میتواند آنها را بالا بیاورد و یا فروبرد رهبری است و مدار رهبری نه مردمی که لزوما به آنها رای دادند. بنابراین خیلی حواسشان به آن سمت و سو هست. این است که در هر اقدامی و در هر تصمیمی نگاهشان به آن سمت است و میخواهند ببینند بالاخره میتوانند در این جمع نخبگان سیاسی باقی بمانند یا نه. در این مورد هم قضیه از همین قرار است. یعنی اگر رهبری نظمی داشته باشد در حل و فصل مشکلاتی که با جنبش سبز داشته یا با اصلاحطلبان سابق، آن وقت ممکن است مجلس در این میان نقشی به عنوان محلل پیدا کند. چون کثر شان رهبری میشود که بخواهد مستقیما وارد موضوعی شود که قبلا مواضع تند و مستحکمی اتخاذ کرده و حالا عدول از آنها ممن است نشانه ضعفش تلقی شود. در چنین حالتی ممکن است مجلس نقش واسطه و محلل پیدا کند. اما این وقتی است که حکومت اصولا نیازی احساس کند که لازم است با گروه مقابل یا هواداران جنبش سبز یا اصلاحطلبان به یک نوع مصالحه برسد. آن هم وقتی میسر است که یک نوع توازن قوای مادی سیاسی بین طرفین برقرار باشد. فعلا چنین توازن قوایی احساس نمیشود و مهمتر از آن حکومت احساس نمیکند که در آینده نزدیک ممکن است چنین توازن قوایی برقرار شود. بنابراین اساسا نیازی نمیبیند که وارد آن سطح از تعامل با جنبش سبز و حل و فصل مشکلاتش با آنها شود. به نظر آنها یک سری مشکلات امنیتی محدود در این زمینه وجود دارد که این مشکلات کنترل شده و قابل حل است. تصوری ندارند از اینکه ممکن است این به یک موج عظیم تودهای تبدیل شود و غیرقابل کنترل باشد. بنابراین وقتی چنین تصوری هم از احتمالات آینده داشته باشند نمیروند به سمت این موضوع که بخواهند مشکلاتی را که دارند با جنبش سبز حل و فصل کنند که آن وقت تازه بخواهد مجلس نقشی پیدا کند. ولی در هر حال اگر مجلس بخواهد نقشی پیدا کند نقشی است در حد نقش یک محلل و واسطه تا بتواند آن بار سیاسی منفی را که عدول از مواضع قبلی رهبری برایش ممکن است به بار بیاورد به دوش بگیرد تا رهبری از این بابت کمتر خدشه دار شود.
پرسشی که از زمان آغاز غیر رسمی رقابتها برای در اختیار گرفتن کرسیهای مجلس نهم مطرح بود این بود که تشکیل مجلس نهم تا چه حد بر تغییر معادلات قدرت در ایران اثرگذار است؟ آیا با کنار راندن جناح اصلاحطلب این انتخابات به محملی برای وزنکشی گروههای اصولگرای مخالف و منتقد دولت بدل شد و نمایشی بود از یک رقابت درونگروهی میان گروههای اصولگرا؟ آیا انتخابات مجلس نهم مقدمه حذف یکی از این گروه اصولگرا را که اختلافاتشان مدتی است از پرده بیرون افتاده، فراهم میکند و پس از این انتخابات چه تغییری در ترکیب بازیگران کنونی میدان قانونگذاران ایران به وجود میآید؟
انتخاباتی که تا همین جا هم نتایج قابل تاملی داشته که از آن جملهاند بازماندن برخی چهرههای سیاسی از راهیابی به مجلس نهم، چهرههایی مثل محسن کوهکن، احمد ناطق نوری و محمد مهدی مفتح که هر یک سابقه حضور چند دورهای در مجلس را داشتهاند.
اکنون پس از برگزاری دور دوم انتخابات مجلس نهم و تعیین تقریبی نتایج آن مناسبترین زمان برای بررسی نتایج اولیه این انتخابات است همراه با سه میهمان این هفته برنامه اسماعیل گرامی مقدم در پونه هند و نماینده اصلاحطلب مجلس هفتم و عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی به رهبری مهدی کروبی. علی افشاری، فعال و تحلیلگر سیاسی تحولطلب در واشینگتن و حسین قاضیان، جامعهشناس میهمان در دانشگاه سیراکیوز آمریکا.
آقای گرامی مقدم، روزنامههای جناح راست مثل رسالت و کیهان در پوشش خبری شان پس از پایان مرحله دوم انتخابات دوره نهم مجلس شورای اسلامی روی میزان مشارکت دست گذاشتند. روزنامه اعتماد، روزنامه منتقد دولت رقابت میان اصولگرایان را در این انتخابات برجسته کرده. در این هر دو زمینه نکتهای دارید شما که اضافه کنید؟
اسماعیل گرامی مقدم: بله مسلما جناحی که شرکت کرد یعنی جناح اصولگرا طبیعی بود که بعد از انتخابات انگشت بگذارد بر روی نقطه مقابلی که اصلاحطلبان و گروههای منتقد در انتخابات حضور تشکیلاتی پیدا نکردند و به همین دلیل نیاز ضروری اینها برای پوشاندن ضعف اساسی انتخابات سمت و سوی مشارکت در انتخابات را گرفت و اعداد و ارقامی که خودشان با توجه به امکانات و ظرفیتهای تبلیغاتی اعلام میکنند. اما آن چیزی که در واقعیت اتفاق افتاد در میان حداقل ۳۰۰۰ صندوق تهران مرحله دوم هم حاکی از کاهش مشارکت بوده. یعنی در دورههای گذشته ما هیچوقت در مرحله دوم نداشتیم که یکباره تعداد صندوقها از ۴۰۰۰ تا به ۳۰۰۰ تا کاهش پیدا کند. بنابراین آنها به خاطر اینکه مردم را هم تجمع و جهت گیریشان را برای مشارکت بالا پیش ببرند، تعداد صندوقها را در تهران کاهش دادند تا به این وسیله حداقل به صورت ظاهری مشارکت را نشان بدهند که بالاست. در این میان تبلیغات هم بعد از بیست سال که دو رقیب دیرینه در مقابل هم قرار میگرفتند به اسم جریان راست یا چپ یا اصولگرا و اصلاحطلب، رقیب اصلی آنها در این انتخابات غایب بزرگ بود و رقابت هم تنها میان خود اصولگرایان شکل میگرفت و به همین شکل هم که شما ترکیب آرای امروز تهران را مشاهده میفرمایید از صدر تا ذیل همه گرایش اصولگرایانه دارند. بنابراین تفاوتی نمیکند که حالا به شکل ظاهری آنها بخواهند مشارکتی را نشان دهند که نسبت به گذشته بالا بوده. از این جهت فکر میکنم که طبیعی بوده که آنها دست بر روی نقطه ضعفی که در انتخابات بوده بگذارند و برعکس آن انتخابات را پرشور نشان دهند.
آقای افشاری، برای بررسی آماری ترکیب مجلس نهم هنوز زود است یا همین حالا هم شما به نتایجی رسیدید در این باره؟ کرسیهای جبهه پایداری، ائتلاف زیرنظر آیتالله مصباح یزدی، جبهه متحد اصولگرایان با محوریت آیتالله مهدوی کنی و منفردین، کدام دست بالا را دارند؟
علی افشاری: تقریبا میشود گفت اگرچه یک خورده باید صبر کرد تا تقریبا سیمای نهاییاش مشخص شود. اما بر مبنای گرایشی که کاندیداها در دور اول تعیین کرده بودند و همچنین ما در نظر بگیریم که جریان سیاسی کدام کاندیداها را لیست داده بود و کاندیداها گرایشهایشان به کدام لیست نزدیکتر است و وفاداریشان به آن جریان سیاسی پررنگ تر هست را بخواهیم در نظر بگیریم خوب جبهه متحد اصولگرایان که حالا به لحاظ نمادین آقای مهدوی کنی در راس آنها قرار دارند ولی بیشتر هم طیفهای سنتی و عملگرای میانه اصولگرایان را نمایندگی میکند به طور نسبی بزرگترین جریان برنده این انتخابات بود. آنها از مجموع ۲۹۰ نماینده توانستند ۱۱۶ تا را به دست بیاورند. اما برخلاف تصورات قبلی دومین جریان برنده این انتخابات منفردها هستند که یک پدیده و اتفاق تازهای است در طول انتخابات مجلس پس از انقلاب که هیچ وقت منفردها در این تعداد نتوانسته بودند موفقیت کسب کنند. حدودا ۱۰۱ نفر در دسته منفردها قرار میگیرند که در هیچکدام از گروهها و لیستهای سیاسی وجود نداشتند در این انتخابات. البته این منفردها بعید است که همین حالت استقلال خودشان را حفظ کنند در طول دوران نمایندگی و احتمالا بخشی از آنها به سمت فراکسیونهای سیاسی مجلس متمایل خواهند شد. جبهه پایداری برخلاف هیاهوی تبلیغاتی که داشت در این انتخابات ضعیف ظاهر شد و توانستند تنها ۳۴ نفر از نیروهای خودشان را وارد مجلس کنند و در همین انتخابات تهران هم در مرحله دوم در رقابت پایاپایی که با جبهه متحد داشتند در نهایت ۱۳ به ۱۲ این انتخابات را باختند از جبهه متحد. بعد از اینها نیروهای نزدیک به اصلاحطلبان هستند که شاید بشود عبارت «شبه اصلاحطلب» را بر آنها گذاشت با توجه به این که اصلاحطلبان به صورت تشکیلاتی در این انتخابات غایب بودند و آنها توانستند ۲۰ نفر را داشته باشند از افرادی که در گذشته در فراکسیونهای اصلاحطلب حضور داشتند. جبهه ایستادگی به رهبری محسن رضایی هست که ۱۲ کاندیدار را دارد و علی مطهری هم که به عنوان لیست صدای ملت مطرح کرده بود تنها خودش هست و گروه دیگری وجود ندارد. دو نماینده هم هستند که بیشتر منتسب هستند به هواداران دولت و جریان محمود احمدینژاد. البته چند تا از حوزهها را شورای نگهبان ابطال کرده از جمله یکی از اینها از افرادی هستند که مدافع دولت بودند که انتخاب شدند. حالا باید دید که در انتخابات های میاندورهای بعدی که برگزار میشود چه کسانی جایگزین میشوند. ولی به هر حال نکته این است که در این انتخابات سهم گروهها و احزاب بزرگ حکومتی از کرسیهای مجلس کاهش پیدا کرده و جبهه متحد به عنوان برنده این انتخابات فقط ۴۰ درصد را در حال حاضر دارد و از آن طرف منفردها رشد کردهاند و حدودا ۳۵ درصد کرسیها را به خودشان اختصاص داده اند.
آقای قاضیان، در مورد نوع مشارکت و ویژگی آن در این دور انتخابات مجلس در بررسی تان به چه نتیجهای رسیدید؟
حسین قاضیان: به نظر میرسد مشارکت در این دوره چندان تفاوتی با مشارکت در حداقل دو دوره قبلی انتخابات مجلس ندارد. به این مفهوم که مردم تقریبا به همان اندازه شرکت کردند که در دو دور انتخابات قبلی شرکت کرده بودند. بررسی دقیقتر نشان میدهد برخلاف آماری که وزارت کشور اعلام کرد و گفته شد که ۶۴ درصد مردم در انتخابات شرکت کردند در این انتخابات چیزی حدود ۵۵ درصد مردم شرکت کردند. اگر به آماری که در مورد تعداد رایدهندگان که از جانب وزارت کشور گفته شده اعتماد کنیم و با بیشترین ارفاق و بهترین برآورد برای حکومت، می شود گفت بیشتر از ۵۵ مردم شرکت نکردهاند. از این بابت این با خواسته حکومت تفاوت دارد و کمتر از آن چیزی است که حکومت مایل بود. چون در هشت دوره قبلی انتخابات مجلس به طور متوسط ۶۰ درصد در انتخابات شرکت کرده بودند و حاکمیت با توجه به تبلیغات سیاسی که به راه انداخته بود انتظار داشت یا در دیگران این انتظار را ایجاد کرده بود که بیش از این مقدار متوسط دست کم در انتخابات حضور پیدا کنند تا حاکمیت بتواند در تبلیغات سیاسی خودش وانمود کند که مردم دوباره دست بیعت مجددی با رهبری دادند و برگشتند به مسیری که که به نظر آنها داشتند از آن خارج میشدند. بنابراین میشود گفت با این میزان مشارکت حکومت به خواستههایش نرسیده چون این میزان کمتر از آن مقدار است. از طرف دیگر مخالفان هم به نظر میرسد به خواستههایشان نرسیدند. مخالفانی که ایده تحریم را به میان آوردند طبیعتا باید انتظار میداشتند مردم کمتر از دورههای قبلی شرکت کنند. ولی اگر میزان ۵۵ درصد را در نظر بگیریم دست کم مشابه دوره قبلی است و کمی بیشتر از دو دوره قبلی در حالی که در هیچکدام از این دورهها موضع تحریم یا ایده تحریم مطرح نبود. بنابراین این میزان از مشارکت نشان میدهد که نه مخالفان حکومت در این موضوع که طالب تحریم بودند و نه خود حکومت به آن میزان مورد انتظارشان از مشارکت مردم دست پیدا نکردند. وقتی وارد جزییات الگوی مشارکت مردم در استانهای مختلف میشویم میبینیم از این بابت هم تفاوت چندانی با انتخابات دوره گذشته ندارد. کماکان عاملهایی مثل قومیت، مذهب، سواد، تحصیلات نقش دارند در آمدن یا نیامدن مردم به پای صندوقها. کمااینکه در همه انتخابات گذشته این وضعیت حاکم بوده. تنها چیزی که شاید یک مقدار غلیظ تر شده تاثیر عامل اقتصادی است. به این معنی که در آنجاهایی که درآمد سرانه کمتر دارند مشارکتشان بیشتر بوده و در آنجایی که درآمد سرانه بیشتر دارند مشارکتشان کمتر بوده. به این معنا که مردم فقیرتر بیشتر به پای صندوقها رفتند و مردم مرفهتر کمتر. این شاید یک دلیلش تاثیر پرداخت یارانهها باشد که ابراز وفاداری بیشتری میآورد برای بهرهمندی از منابعی که دولت توزیع کننده آن است. این را نباید به پای معنای مشروعیت گذاشت که معمولا نظام سیاسی میخواهد از آمدن مردم به پای صندوقها ازش بهره بگیرد و آن را عنوان کند. نه آمدن مردم به پای صندوقها نه به معنی مشروعیت نظام سیاسی است نه نیامدنشان لزوما به معنی گرفتن مشروعیت سیاسی است. مشروعیت سیاسی تا حدی متفاوت از حضور فیزیکی در پای صندوقهای رای است و پای صندوقهای رای رفتن فقط دادن یک رای است. این رای هم همینطور در این انتخابات اجرا شد و در انتخابات قبلی هم اجرا شد و از این بابت تفاوت چندانی وجود ندارد بین انتخابات دو دوره گذشته و این انتخابات اخیر.
آقای گرامی مقدم، اصلاحطلبانی که در انتخابات شرکت کردند که آقای افشاری به آن اشاره کردند چه موقعیتی در مجلس نهم دارند؟
من فکر میکنم ترکیبی که آقای افشاری فرمودند من هم یک چنین گمانی دارم نسبت به ترکیب آینده مجلس که فراکسیون بزرگی از جبهه متحد تشکیل خواهد شد که بیشتر سمت و سوی گرایش سنتی را خواهند داشت. گرایش دیگر فراکسیون جبهه پایداری که تعدادشان به شدت پایین است و اینها حمایت خودشان را از دولت احمدینژاد به مرور زمان که نزدیک میشویم به پایان دوره احمدینژاد کاهش خواهند داد و فراکسیون سومی که شکل خواهد گرفت از مستقلهایی که آقای افشاری به درستی به آن اشاره کردند خود این ۲۰ نفری از اصلاحطلبان که به مجلس راه پیدا کردند باید نشست و دید چه میزانی آنها میتوانند جذب کنند کسانی که مستقل هستند و تمایل به جریانات غیراصولگرا دارند. چون ما خودمان هم وقتی در مجلس هفتم ورود پیدا کردیم شاید تعدادمان از ده پانزده نفر بیشتر نبود. آنها که نام و نشان دار بودیم. ولی فراکسیون اقلیت مجلس هفتم را ما به شصت هفتاد تا رای ثابت رسانده بودیم و یک جاهایی هم تا ۱۰۰ تا پیش میرفتیم اما توی تشکیلاتمان شصت هفتاد تا رای همیشه داشتیم. در حالی که تعدادمان ابتدا که رفتیم از پانزده تا بیست تجاوز نمیکرد. این بیشتر بر میگردد به خود ظرفیت و توانمندی نمایندگان و سوابق آنها. در حالی که در مجلس هشتم ابتدا که تشکیل شده بود وقتی در جلسات مختلف با دوستان مینشستیم یا در مورد ترکیب آینده مجلس صحبت میکردیم بسیاری از دوستان ما اظهار نظر میکردند که فراکسیون مجلس هشتم حتما قویتر از فراکسیون مجلس هفتم خواهد شد و یا چیزی شبیه مجلس پنجم. که یک خورده شوخی بود و ما هم چون در صحنهای علنی مجلس کار کرده بودیم به عنوان بخش پارلمانی وزارتخانه چه به عنوان نماینده مجلس به دوستان توصیه میکردیم که یک خورده پیشبینیشان را به اعتبار زمانی ارائه دهند. یعنی برویم جلو ببینیم تا چه اتفاقی میافتد. ولی وقتی مجلس شروع شد دیدیم که آن تعدادی که چهل پنجاه نفر رفته بودند در مجلس هشتم تقلیل پیدا کرده به یکی دو نفر فقط با نطقهایی که انجام میدادند. یعنی کاملا هضم شدند و خیلیهایشان هم جهتگیریشان را عوض کردند در حالی که میانشان چندین استاندار مطرح وجود داشتند یا نماینده چندین دوره بیش از سه دوره نمایندگی مجلس. یعنی ما بایستی بنشینیم ببینیم کنش واکنشی که خود این دو رقیب ریاست مجلس یعنی آقای لاریجانی و آقای حداد عادل خواهند داشت و سمت و سوی انتخابات ریاست جمهوری ترکیب همه اینها و میزان فعالیت نمایندگان اقلیتی که رفته اند نشان خواهد داد که چه میزانی اینها خواهند توانست کسانی که تردید دارند و هنوز جهتگیری سیاسی کامل نداشتند به سمت خودشان جذب کنند. بنابراین تصور میکنم بعد از انتخابات ریاست مجلس و تشکیل کمیسیونها رفته رفته این بخش هم روشنتر شود.
آقای افشاری، نتیجه رقابتهایی که به آن اشاره میشود میان طیفهای گوناگون جناح اصولگرا چه میتواند باشد در مجلس نهم؟ کیهان نوشته در میان این طیف عدم تاکید بیضابطه بر خالص سازی منجر به انحراف میشود و عدم رعایت اصول در وحدت سر از فتنه درمیآورد. با توجه به اینکه در گذشته واژه «انحراف» در مورد برخی همکاران محمود احمدینژاد در دولت به کار رفته و واژه «فتنه» در مورد جنبش سبز.
آقای گرامی مقدم به نکته درستی اشاره کردند. ترکیب فراکسیونی مجلس لزوما همانی نخواهد بود که در ایام انتخابات بوده. یک تغییراتی میکند. ولی آن چیزی که به نظر میرسد در مجلس نهم خودشان را نشان خواهد داد آغاز فروپاشی اصولگرایان به عنوان یک جریان سیاسی یکپارچه است. ما بعد از این شاهد خواهیم بود که دو گرایش عمده در این جریان شکافشان بیشتر میشود و به همان گونه که در انتخابات مرحله دوم به خصوص در شهر تهران نشان داد و آنها هر طرف عبارات تندی را علیه دیگری به کار برد و حتی کارهای تخریبی علیه هم کردند و فضا اصلا آن فضایی نبود که پیش از انتخابات مرحله اول تلاش میشد که به عنوان دو جریان دوست و نزدیک و به زعم آنها در خدمت آرمانهای انقلاب و در خدمت مردم میخواستند با هم کار کنند و سطح منازعه بین آنها حداقل در سطح منازعهای بود که اصولگرایان قبلا با جریان همکاران محمود احمدینژاد و یا به طور مشخصتر اسفندیار رحیم مشایی تحت عنوان انحرافی میگفتند و همچنین پتانسیلی را نشان داد که ممکن است در آینده حتی به سطح رقابت دو جناح چپ و راست در گذشته جمهوری اسلامی هم ارتقاء پیدا کند. روزنامه کیهان تقریبا آمده و یک نگاه انتقادی هم به جبهه متحد و هم به جبهه پایداری و خواسته موضع وسطی را بگیرد و همان نکتهای که بخشی از نیروهای اصولگرا و یا حتی خود رهبری جمهوری اسلامی بر آن تاکید دارند. و آن هم این است که این جریان بتواند خودش را تبدیل کند به یک گرایش فراگیر خارج از به زعم آنها رقابتهای مخرب سیاسی در چارچوب نظرات ولی فقیه بتوانند یک تقسیم قدرتی را انجام دهند. خارج از اینکه این رقابتها به سطح جامعه بکشد. اما در واقعیت چنین چیزی رخ نداده. و لذا کیهان هشدار میدهد که جبهه متحد یعنی نیروهای متحد سنتی میانه اصولگرایان اگر بخواهند تحت عنوان وحدت چهرههایی را بیاورند که به زعم آنها ولایتپذیری آنها بالا نیست یا ممکن است در آینده به درجاتی دور شوند از التزام عملی مواضع رهبری خوب ممکن است آنها بروند و همان مسیری را که جناح چپ قدیم و اصلاحطلبان طی کردند. چون آنها هم به تدریج از موضع حمایتی ولی فقیه به سمت موضع انتقادی رفتند و یا در بالاترین شکلش مثل میرحسین موسوی نافرمانی در این خصوص پیشه کردند. از آن طرف هم دارد به جبهه پایداری هشدار میدهد که تاکید بیش از حد بر خالص سازی که هی بخواهند تصفیه کنند و هی بخواهند حوزه برخوردهای حذفی را گسترش دهند آن وقت ممکن است مثل جریان محمود احمدینژاد یا اسفندیار رحیم مشایی بشوند. اما در این انتخابات جبهه متحد تصریحا متهم میکرد که جبهه پایداری از همان جبهه انحرافی است و با هم یک تقسیم کاری انجام داده اند به این شکل آمده اند و اعضای جبهه پایداری هم بخشی از جبهه متحد به خصوص نیروهای سنتی آن را متهم میکرد که اینها ساکتین فتنه هستند و میتوانند فتنهگران آینده باشند یعنی میتوانند اینها هم همانطور در برابر نظام که به زعم آنها رهبری است مثل میرحسین موسوی یا مهدی کروبی و اصلاحطلبان در نقطهای بایستند و آنها قائل به استقلال فعالیت خودشان هستند. به هر صورت در شروع کار مجلس نهم و به خصوص انتخاب رییس آن و رقابتی که بین حداد عادل و علی لاریجانی هست خواهیم دید که صفبندی و آرایش نیروها در داخل اصولگرایان به کدام سمت خواهد رفت و وزن هرکدام آنها چه خواهد بود. اگرچه بر مبنای همین نتایج انتخابات بخواهیم بررسی کنیم وزن جبهه متحد بسیار بیشتر از جبهه پایداری است. ولی جبهه پایداری نقطه قوتش در نفوذهایی است که در بیرون مجلس اعمال میشود و سابقه نشان داده که بعدا این نفوذها تاثیرش از اکثریت عددی در مجلس بیشتر بوده. حالا باید دید چه جمعبندی در این خصوص میشود. یک نکته را هم اضافه کنم که منفردها ممکن است با توجه به موضعی که علی مطهری گرفته بخشی از آنها به آن بپیوندند و ما شاهد فراکسیون جدیدی هم باشیم که در داخل اصولگرایان است ولی میخواهد خودش را منتقد وضع موجود نشان دهد و همان چیزی که علی مطهری میگوید در حوزه آزادیهای سیاسی و اجتماعی خودش را نزدیک به اصلاحطلبان نشان دهد و در حوزه مسایل فرهنگی و اعتقادی نزدیک به اصولگرایان. از منظری هم نظام سیاسی ممکن است از این ظرفیت برای درست شدن یک گرایش انتقادی و اپوزیسیون استقبال کند.
آقای قاضیان، این امکان هست در مجلس نهم که تنش زدایی میان حاکمیت با جنبش سبز را به پیش ببرد، حسابی برای مصالحه و توسعه سیاسی باز شود یا امثال علی مطهری آن طور که آقای افشاری به آن اشاره کردند فضای مناسب پیدا کنند برای پیشبرد برنامهشان؟
اگر هم به سابقه مجلس و موقعیت آن در نظام سیاسی ایران توجه کنیم و هم به مجلس آخر و وضعیت سیاسی که در آن وضعیت یک مجلس دارد فعالیت میکند حدود انتظارات سیاسی که میشود از یک مجلس داشت روشن میشود. تقریبا میشود ادعا کرد غیر از مجلس اول و مجلس ششم بقیه مجلسها نقش سیاسی خیلی برجستهای نداشتند. یعنی اگر نقشهایی را که یک مجلس بر عهده دارد به نقشهای فنی و اصولی تفکیک کنیم، نقشهای فنی مجلس عبارت است از اینکه منابع را توزیع میکند در سطح ملی یا قدرت را در بین نخبگان حاکم توزیع میکند. این یکی از کارهای فنی است که مجلس انجام میدهد. معمولا اتفاق میافتد در همه مجالس حتی در بسته ترین مجالس مثل مجلس هشتم هم این اتفاق رخ داده. اما یک سری کارها و وظایفی هست که کارهای اصولی سیاسی مجلس هستند. در آن حوزهها جز آن دو مجلس آن هم تا حد معینی حضور جدی نداشتند و دلیلش هم خیلی روشن است. یعنی سیطره و هیمنه رهبری بر روی دو مجلس قدرت استقلالی آنها را به عنوان نمایندگان مردم میگیرد. یعنی آنها به این تعبیر فقط نمایندگان مردم نیستند یا اصلا نمایندگان مردم نیستند. اینها هم نمایندگان مردم اند و هم به آنها باید پاسخ دهند و هم مهمتر از آن باید به رهبری پاسخ دهند. چون میدانند کسی که میتواند آنها را بالا بیاورد و یا فروبرد رهبری است و مدار رهبری نه مردمی که لزوما به آنها رای دادند. بنابراین خیلی حواسشان به آن سمت و سو هست. این است که در هر اقدامی و در هر تصمیمی نگاهشان به آن سمت است و میخواهند ببینند بالاخره میتوانند در این جمع نخبگان سیاسی باقی بمانند یا نه. در این مورد هم قضیه از همین قرار است. یعنی اگر رهبری نظمی داشته باشد در حل و فصل مشکلاتی که با جنبش سبز داشته یا با اصلاحطلبان سابق، آن وقت ممکن است مجلس در این میان نقشی به عنوان محلل پیدا کند. چون کثر شان رهبری میشود که بخواهد مستقیما وارد موضوعی شود که قبلا مواضع تند و مستحکمی اتخاذ کرده و حالا عدول از آنها ممن است نشانه ضعفش تلقی شود. در چنین حالتی ممکن است مجلس نقش واسطه و محلل پیدا کند. اما این وقتی است که حکومت اصولا نیازی احساس کند که لازم است با گروه مقابل یا هواداران جنبش سبز یا اصلاحطلبان به یک نوع مصالحه برسد. آن هم وقتی میسر است که یک نوع توازن قوای مادی سیاسی بین طرفین برقرار باشد. فعلا چنین توازن قوایی احساس نمیشود و مهمتر از آن حکومت احساس نمیکند که در آینده نزدیک ممکن است چنین توازن قوایی برقرار شود. بنابراین اساسا نیازی نمیبیند که وارد آن سطح از تعامل با جنبش سبز و حل و فصل مشکلاتش با آنها شود. به نظر آنها یک سری مشکلات امنیتی محدود در این زمینه وجود دارد که این مشکلات کنترل شده و قابل حل است. تصوری ندارند از اینکه ممکن است این به یک موج عظیم تودهای تبدیل شود و غیرقابل کنترل باشد. بنابراین وقتی چنین تصوری هم از احتمالات آینده داشته باشند نمیروند به سمت این موضوع که بخواهند مشکلاتی را که دارند با جنبش سبز حل و فصل کنند که آن وقت تازه بخواهد مجلس نقشی پیدا کند. ولی در هر حال اگر مجلس بخواهد نقشی پیدا کند نقشی است در حد نقش یک محلل و واسطه تا بتواند آن بار سیاسی منفی را که عدول از مواضع قبلی رهبری برایش ممکن است به بار بیاورد به دوش بگیرد تا رهبری از این بابت کمتر خدشه دار شود.