هفتهنامه «تایم» چاپ آمریکا در مطلبی با اشاره به موج اخیر اعتراضات مخالفان در ایران خاطرنشان میکند که حوادث دو هفته اخیر نشان داده است که «جنبش سبز» ایران هنوز فعال و موثر است، اما این سوال را مطرح میکند که چرا تاکنون تشکلهای کارگری ایران به این اعتراضات نپیوستهاند؟
در جنبشهای مردمی سایر کشورهای خاورمیانه به خصوص در مصر و تونس حرکات کارگری و اعتصاب در صنایع کلیدی مثل توریسم و کارخانجات و ادارات دولتی نقش بسیار موثری در سرنگونی حکومتهای این دو کشور داشت. در مصر بخش وسیعی از اجتماعکنندگان در میدان تحریر را کارگران تشکیل میدادند و اعتصاب کارگران در شهرهای دیگر مثل اسکندریه و ساحل نیل نشان داد که این جنبش میتواند بسیار موثر باشد.
نویسنده هفتهنامه «تایم» اشاره میکند که در ایران نیز اعتراضات کارگری در یک سال اخیر وجود داشته است و نمونه آن اعتصابهای کارگران صنایع اتومبیلسازی و نیشکر و صنایع فلزات بوده است. موضوع اصلی در بسیاری از حرکات کارگری سالهای اخیر در ایران مسائل صنفی و معیشتی مثل حقوق پرداخت نشده، بیکارسازی بدون اطلاع قبلی، کاهش مزایا و رشد بیکاری بوده است. در این میان حتی صنایع کلیدی مثل صنعت نفت و گاز نیز از اقدامات اعتراضی کارگران در امان نبودهاند.
در روزهای اخیر عدهای از کارگران تاسیسات پالایشگاه نفت آبادان دست به اعتصاب زده و خواست آنها پرداخت حقوق معوقه بیش از ۵۰۰ نفر از کارگران بود که در ۶ ماه اخیر حقوقی دریافت نکرده اند.
اما با وجود تمام این نمونهها هنوز هماهنگی و ارتباطی بین جنبش دانشجویی و حرکات کارگری در ایران برقرار نشده است. این در حالی است که در کشورهای دیگر به خصوص مصر و تونس شاهد بودیم که از حدود دو سال پیش ارتباط فعالی بین حلقههای جوانان معترض و تشکلهای کارگری برقرار شده است.
نویسنده «تایم» با اشاره به اعتراضات گسترده پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۲۰۰۹ مینویسد که در آن زمان بخشی از فعالان جنبش اعتراضی شعار اعتصاب سراسری را عنوان کردند که تحقق نیافت. اعتصاب کسبه بازار تهران و چند شهر دیگر نیز پس از فروکش تظاهرات خیابانی و در اعتراض به افزایش مالیات توسط دولت به وقوع پیوست. فعالان جنبش سبز با علاقه و هیجان فراوان شاهد این اعتصاب بوده، ولی به آن نپیوستند.
کارگران در صنایع فرسوده ایران نیز در شهرهای بزرگ و کوچک اعتراض خود را علیه پیامدهای بحران اقتصادی و مدیریت غلط اقتصاد مطرح کردند. ولی تاکنون هماهنگی موثری بین طبقات اجتماعی و به خصوص کارگران با جنبش اعتراضی جوانان که اساسا مربوط به طبقه متوسط است به وجود نیامده است.
به نوشته تحلیلگر مجله «تایم»، شکل دادن به یک چنین اتحادی غیرممکن نیست. ایران در عرصه جنبش کارگری سابقهای بسیار طولانی دارد و تاریخ آن به بیش از صد سال پیش و دوران انقلاب مشروطه بازمیگردد. در سال ۱۹۴۹ و اوایل نهضت ملی شدن صنعت نفت کارگران صنایع نفت ایران دست به اعتصابی زدند که تا آن زمان در کل خاورمیانه سابقه نداشت. در ماههای پایانی حکومت شاه نیز جنبش کارگری و به خصوص اعتصابهای گسترده در صنعت نفت اقتصاد کشور را فلج کرده و به سقوط حکومت شاه انجامید.
عامل دیگر برای شکلگیری نوعی همبستگی و هماهنگی بین بخشهای مختلف از اعتراضات در ایران وجود نارضایتیهای گستردهای است که میتواند اقشار گوناگون را علیه حکومت و سیاستهای دولت احمدینژاد متحد کند. یکی از مهمترین موارد پیامدهای طرح کاهش یارانهها است که تحت تاثیر آن بهای بسیاری از خدمات و کالاهای اساسی چند برابر شده است. شکی نیست که کارگران و اقشار کمدرآمد دیگر بیش از هر کسی از فشارهای ناشی ار گرانی و تورم موجود رنج میبرند.
به نوشته تحلیلگر هفتهنامه «تایم»، برقراری هماهنگی و سازماندهی مشترک بین جنبش کارگری و بدنه جوان جنبش اعتراضی ایران به سادگی و خود به خودی تحقق نخواهد یافت. فعالانی که در تونس و مصر جبهه گسترده اعتراضات را سازماندهی کردند مدتها در حال برنامهریزی و برقراری تماس با اقشار و تشکلهای مدنی و صنفی گوناگون بودند. هر چند دهها و صدها هزار نفر از شهروندان بر هراس از حکومت غالب شده و به خیابانها آمدند، پایه و چهارچوبی که این اعتراضات گسترده بر آن استوار شد یک شبکه سازمانیافته و وجود یک استراتژی روشن و توانایی واکنش سریع به تحولات بود.
در مصر و تونس، دانشجویان و جوانان در همکاری با کارگران توانستند به نقاط مشترکی دست یافته و برای اهداف واحدی مبارزه کنند. در مقاطعی که حرکات اعتراضی مردم از سوی پلیس یا گروههای وابسته به حکومت مورد حمله قرار میگرفت وجود این اتحاد و سازماندهی عامل اصلی برای بقا و تداوم جنبش بود.
در پایان این تحلیل خاطرنشان شده است که در ایران نسبت به اکثر کشورهای آمریکای لاتین و آفریقا شکاف کمتر یا پنهانتر بین سطح دستمزد اقشار گوناگون وجود دارد. هنوز امکان اشتغال در شبکه ادارات دولتی و نهادهای وابسته به حکومت عامل مهمی است و مجموعه خدمات و پوشش اجتماعی در ایران به نسبت سایر کشورها وضعیت بهتری دارد. وضعیت آموزش و اشتغال زنان بهتر است و یک نوع نارضایتی و انتقاد از ناکارآمدی و فساد دولتی در میان تمامی اقشار به چشم میخورد. شاید این عوامل باعث شده است که کارگران ایرانی به نسبت سایر کشورها دیرتر به جنبشهای اعتراضی پیوسته یا حضور سازمانیافتهای در آن نداشته باشند.
میرحسین موسوی یکی از رهبران اصلی «جنبش سبز» در بیانیههای خود به حقوق و بهبود شرایط کارگران اشاره کرده است. برخی از فعالان جنبش کارگری ایران نیز از «جنبش سبز» حمایت کردهاند، ولی خواستار آن هستند که جنبش اعتراضی به شکل مشخص و صریحتری خواستها و مطالبات کارگران را عنوان کند.
ایرانیان با نگاهی به حوادث سایر کشورهای خاورمیانه، به خصوص مصر و تونس، احتمالا امکانات و آینده بهتری برای پیشبرد جنبش اعتراضی خود میبینند. ولی همزمان با گسترش جنبشهای مردمی در منطقه خاورمیانه در ایران نیز ضروری است که جبهه یا ائتلاف گستردهتر و موثرتری بین اقشار و لایههای مختلف که میتوانند در این اعتراضات شرکت کنند تشکیل شود.
در جنبشهای مردمی سایر کشورهای خاورمیانه به خصوص در مصر و تونس حرکات کارگری و اعتصاب در صنایع کلیدی مثل توریسم و کارخانجات و ادارات دولتی نقش بسیار موثری در سرنگونی حکومتهای این دو کشور داشت. در مصر بخش وسیعی از اجتماعکنندگان در میدان تحریر را کارگران تشکیل میدادند و اعتصاب کارگران در شهرهای دیگر مثل اسکندریه و ساحل نیل نشان داد که این جنبش میتواند بسیار موثر باشد.
نویسنده هفتهنامه «تایم» اشاره میکند که در ایران نیز اعتراضات کارگری در یک سال اخیر وجود داشته است و نمونه آن اعتصابهای کارگران صنایع اتومبیلسازی و نیشکر و صنایع فلزات بوده است. موضوع اصلی در بسیاری از حرکات کارگری سالهای اخیر در ایران مسائل صنفی و معیشتی مثل حقوق پرداخت نشده، بیکارسازی بدون اطلاع قبلی، کاهش مزایا و رشد بیکاری بوده است. در این میان حتی صنایع کلیدی مثل صنعت نفت و گاز نیز از اقدامات اعتراضی کارگران در امان نبودهاند.
در روزهای اخیر عدهای از کارگران تاسیسات پالایشگاه نفت آبادان دست به اعتصاب زده و خواست آنها پرداخت حقوق معوقه بیش از ۵۰۰ نفر از کارگران بود که در ۶ ماه اخیر حقوقی دریافت نکرده اند.
اما با وجود تمام این نمونهها هنوز هماهنگی و ارتباطی بین جنبش دانشجویی و حرکات کارگری در ایران برقرار نشده است. این در حالی است که در کشورهای دیگر به خصوص مصر و تونس شاهد بودیم که از حدود دو سال پیش ارتباط فعالی بین حلقههای جوانان معترض و تشکلهای کارگری برقرار شده است.
نویسنده «تایم» با اشاره به اعتراضات گسترده پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۲۰۰۹ مینویسد که در آن زمان بخشی از فعالان جنبش اعتراضی شعار اعتصاب سراسری را عنوان کردند که تحقق نیافت. اعتصاب کسبه بازار تهران و چند شهر دیگر نیز پس از فروکش تظاهرات خیابانی و در اعتراض به افزایش مالیات توسط دولت به وقوع پیوست. فعالان جنبش سبز با علاقه و هیجان فراوان شاهد این اعتصاب بوده، ولی به آن نپیوستند.
کارگران در صنایع فرسوده ایران نیز در شهرهای بزرگ و کوچک اعتراض خود را علیه پیامدهای بحران اقتصادی و مدیریت غلط اقتصاد مطرح کردند. ولی تاکنون هماهنگی موثری بین طبقات اجتماعی و به خصوص کارگران با جنبش اعتراضی جوانان که اساسا مربوط به طبقه متوسط است به وجود نیامده است.
به نوشته تحلیلگر مجله «تایم»، شکل دادن به یک چنین اتحادی غیرممکن نیست. ایران در عرصه جنبش کارگری سابقهای بسیار طولانی دارد و تاریخ آن به بیش از صد سال پیش و دوران انقلاب مشروطه بازمیگردد. در سال ۱۹۴۹ و اوایل نهضت ملی شدن صنعت نفت کارگران صنایع نفت ایران دست به اعتصابی زدند که تا آن زمان در کل خاورمیانه سابقه نداشت. در ماههای پایانی حکومت شاه نیز جنبش کارگری و به خصوص اعتصابهای گسترده در صنعت نفت اقتصاد کشور را فلج کرده و به سقوط حکومت شاه انجامید.
عامل دیگر برای شکلگیری نوعی همبستگی و هماهنگی بین بخشهای مختلف از اعتراضات در ایران وجود نارضایتیهای گستردهای است که میتواند اقشار گوناگون را علیه حکومت و سیاستهای دولت احمدینژاد متحد کند. یکی از مهمترین موارد پیامدهای طرح کاهش یارانهها است که تحت تاثیر آن بهای بسیاری از خدمات و کالاهای اساسی چند برابر شده است. شکی نیست که کارگران و اقشار کمدرآمد دیگر بیش از هر کسی از فشارهای ناشی ار گرانی و تورم موجود رنج میبرند.
به نوشته تحلیلگر هفتهنامه «تایم»، برقراری هماهنگی و سازماندهی مشترک بین جنبش کارگری و بدنه جوان جنبش اعتراضی ایران به سادگی و خود به خودی تحقق نخواهد یافت. فعالانی که در تونس و مصر جبهه گسترده اعتراضات را سازماندهی کردند مدتها در حال برنامهریزی و برقراری تماس با اقشار و تشکلهای مدنی و صنفی گوناگون بودند. هر چند دهها و صدها هزار نفر از شهروندان بر هراس از حکومت غالب شده و به خیابانها آمدند، پایه و چهارچوبی که این اعتراضات گسترده بر آن استوار شد یک شبکه سازمانیافته و وجود یک استراتژی روشن و توانایی واکنش سریع به تحولات بود.
در مصر و تونس، دانشجویان و جوانان در همکاری با کارگران توانستند به نقاط مشترکی دست یافته و برای اهداف واحدی مبارزه کنند. در مقاطعی که حرکات اعتراضی مردم از سوی پلیس یا گروههای وابسته به حکومت مورد حمله قرار میگرفت وجود این اتحاد و سازماندهی عامل اصلی برای بقا و تداوم جنبش بود.
در پایان این تحلیل خاطرنشان شده است که در ایران نسبت به اکثر کشورهای آمریکای لاتین و آفریقا شکاف کمتر یا پنهانتر بین سطح دستمزد اقشار گوناگون وجود دارد. هنوز امکان اشتغال در شبکه ادارات دولتی و نهادهای وابسته به حکومت عامل مهمی است و مجموعه خدمات و پوشش اجتماعی در ایران به نسبت سایر کشورها وضعیت بهتری دارد. وضعیت آموزش و اشتغال زنان بهتر است و یک نوع نارضایتی و انتقاد از ناکارآمدی و فساد دولتی در میان تمامی اقشار به چشم میخورد. شاید این عوامل باعث شده است که کارگران ایرانی به نسبت سایر کشورها دیرتر به جنبشهای اعتراضی پیوسته یا حضور سازمانیافتهای در آن نداشته باشند.
میرحسین موسوی یکی از رهبران اصلی «جنبش سبز» در بیانیههای خود به حقوق و بهبود شرایط کارگران اشاره کرده است. برخی از فعالان جنبش کارگری ایران نیز از «جنبش سبز» حمایت کردهاند، ولی خواستار آن هستند که جنبش اعتراضی به شکل مشخص و صریحتری خواستها و مطالبات کارگران را عنوان کند.
ایرانیان با نگاهی به حوادث سایر کشورهای خاورمیانه، به خصوص مصر و تونس، احتمالا امکانات و آینده بهتری برای پیشبرد جنبش اعتراضی خود میبینند. ولی همزمان با گسترش جنبشهای مردمی در منطقه خاورمیانه در ایران نیز ضروری است که جبهه یا ائتلاف گستردهتر و موثرتری بین اقشار و لایههای مختلف که میتوانند در این اعتراضات شرکت کنند تشکیل شود.