ایرج کریمی منتقد نامدار سینمای ایران در سنی درگذشت که معمولاً سن مرگ نیست. با این حال سرطان پیشرفته مغز استخوان بود که او را بعد از ظهر چهارشنبه یازدهمین روز شهریورماه در بیمارستان گلستان تهران از پای انداخت.
ایرج کریمی با نقد سینما نامی معتبر یافت. اما فیلمسازی متفاوت هم بود. این مهندس مکانیک دانشگاه پلیتکنیک تهران چنان شیفته سینما بود که به جز مدتی کوتاه هرگز به سمت رشته دانشگاهیاش نرفت.
به جای آن نخست به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رفت و چند فیلم کوتاه ساخت و بعدتر همه نوشتههایش را در ماهنامه سینمایی فیلم، یکی از معتبرترین مجلات سینمای ایران از دهه ۶۰ خورشیدی تا آخرین روزهای زندگیاش نوشت و منتشر کرد.
ایرج کریمی با زبان و سبک منحصر به فردش در حوزه نقدنویسی سینما تبدیل به چهره متمایزی شد که دنبال کنندگان بسیاری از میان جوانترها یافت. سبکش راهی نو در نقد عمدتاً توصیفی و روایی گشود و نظریههای سینمایی را به متونی با ارزشهای ادبی پیوند داد.
مهدی عبداللهزاده، منتقد سینما درباره ویژگیهای ایرج کریمی در مقام منتقد میگوید: «به نظر من به چند دلیل ایرج کریمی مهم بود و نادر و کمیاب در عرصه نقد فیلم در ایران. اول اینکه بیشتر از اینکه عاشق خودش باشد عاشق و شیفته سینما بود. این عشق را میشود در نوشتههایش دید و این عشق مایه عاشقی و عاشق شدن هزاران نفر شد در ایران. این تاثیرگذاری کمی نیست.
چه کسی در این عرصه توانسته با نوشتههایش یک دهم این تاثیرگذاری را داشته باشد. دوم اینکه تنها عاشق بودن، ایرج کریمی را به یک منتقد کمیاب تبدیل نکرد. او خیلی بیشتر از بقیه منتقدها سواد داشت. نه تنها سواد سینمایی که سواد عمومی، تسلط بر ادبیات، دانستن درباره هنرها، داشتن بینش فرهنگی، شناخت چندبعدی از دنیای خارج از ایران. این آخری خیلی مهمتر است. اگر به فرض درباره سینمای هنری اروپا مینوشت، میدانست درباره چه حرف میزند. با نگاه اگزوتیک و رومانتیک کورکورانه شیفته وار به جهان خارج نگاه نمیکرد.
این را هم به وضوح میشد در نوشتههایش دید. سوم اینکه امضا داشت. لازم نبود بالای مطلبش اسمش را چاپ کنند. میشد فهمید این قلم مال کیست. تشخص داشت در نقد. فردیت داشت. همان چیزی که رابین وود منتقد و تئوریسین سینما به آن اشاره میکند درباره نگاه شخصی.»
محمد عبدی نویسنده و منتقد سینما نیز درباره ویژگیهای ایرج کریمی چنین میگوید: «ایرج کریمی از نسل اولیهای مجله فیلم است. همه میدانند مجله فیلم در دهه ۶۰ تنها مجله سینمایی بود و خیلی تاثیرگذار و پرتیراژ هم بود. ایرج کریمی از نسلی بود که آنجا شکل گرفت، ارتقا پیدا کرد، شهرت پیدا کرد و مرتب هم کار کرد. طی چند دهه چند کتاب درآورد. ترجمه کرد. مرتب هم نوشت.
ایرج کریمی از نسل اولیهای مجله فیلم است. همه میدانند مجله فیلم در دهه ۶۰ تنها مجله سینمایی بود و خیلی تاثیرگذار و پرتیراژ هم بود. ایرج کریمی از نسلی بود که آنجا شکل گرفت، ارتقا پیدا کرد، شهرت پیدا کرد و مرتب هم کار کرد. طی چند دهه چند کتاب درآورد. ترجمه کرد. مرتب هم نوشت.محمد عبدی، منتقد سینما
از جمله مباحثی به عنوان مباحث تئوریک که ستون ثابتی بود که کریمی مثالهای مختلفی از تاریخ سینما گردمیآورد و مینوشت. معمولاً هم مطالب اوریژینالی بود و فارغ از اینکه چقدر خوب بودند یا بد میشود به عنوان مطالب اوریژینال بهش نگاه کرد. به نظرم ویژگی کریمی همین بود. یعنی اساساً دنبال ترجمه کردن به آن شکل و استفاده از منابع خارجی به شکلی که بعضیها استفاده میکنند و گمان میکنند این حسن کارشان است، که در واقع نیست و تکرار حرفهای دیگران است، نبود و نگاه اوریژینال خاص خودش را داشت.»
ایرج کریمی از اواخر دهه هفتاد خورشیدی به طور جدی به فیلم ساختن روی کرد. سال ۱۳۷۹ در مقام یک کارگردان مولف «از کنار هم میگذریم» را ساخت. سه سال بعد «چند تار مو» را کارگردانی کرد و «باغهای کندلوس» را سال بعد از آن در ۱۳۸۳ خورشیدی، «نسل جادویی»، «کهنسالها» و «نیمرخها» آثار بعدی او بودند.
مهدی عبداللهزاده می گوید: «من فکر میکنم که برایش خیلی جذاب بود که بتواند همه جذابیتهای سینما را، آن سینمای خاص روشنفکرانه را بتواند بومی کند و خودی کند.
من فکر میکنم که برایش خیلی جذاب بود که بتواند همه جذابیتهای سینما را، آن سینمای خاص روشنفکرانه را بتواند بومی کند و خودی کند.مهدی عبدالله زاده، منتقد سینما
از دریچه ذهن خودش بگذراند و بیاورد قصه را کنار خودش و نزدیک خودش و چیزی را بسازد که دوست داشته. به نظرم همین دلیلها بود که هیچ چیز اضافه در فیلمهایش نباشد و فیلمهایش دوستداشتنیتر به نظر برد و همین الان هم که به تولیدات دست کم بیست سال گذشته ایران نگاه کنیم میبینیم که فیلمهای او یک جایگاه ویژه و خاص دارد و یک سروگردن از بسیاری از فیلمهایی که داعیه روشنفکری دارند بالاتر است.»
محمد عبدی نیز در مورد فیلم های کریمی می گوید «ایرج کریمی از آدمهایی بود که تجربه جدی کرد در سینما. فیلمهایی بود که شاید نه چندان درخشان اما فیلمهای دیدنی بود و فیلمهای متفاوتی بودند و سبک و سیاق خاص خودشان را داشتند. من تا آنجا که یادم هست کریمی از مدتها قبل این دغدغه را داشت. همان موقعها شروع کرد کار کوتاه و فیلمنامه نویسی هم کرد برای یکی دو نفر و در نتیجه این دغدغه همیشه با او بود و من به شخصه خوشحالم که توانست این دغدغه را هرچند در مدت کوتاهی به ثمر برساند. اما این دریغ و درد ماند که کریمی خیلی جوان مرد. به گمان من هنوز جاداشت که کار کند و شاید میتوانست این سبق و سیاقش را گسترش دهد و پختهتر کند.»
ایرج کریمی این بخت را داشت که در زمره انگشتشمار منتقدان سینمای ایران باشد که با آثارش بر نگاه و شیوه دید نسلی از معاصران خویش تاثیری ماندگار بگذارد.