لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ تهران ۱۲:۰۸

یک نویسنده، دو سرزمین و بستری برای بالندگی


در نگاه اول این به نظر نکته عجیبی می آید که بسیاری از ایرانیانی که ممکن است بعضی از آنها هم شنونده همین برنامه باشند، با وجود همسایگی وهمزبانی و حروف و الفبای مشترک با کشور افغانستان، تصویری که از کشور و مردم افغان در ذهن دارند، تصویری است که بیشتر گویای خشونت است. تصویری که گویای مشکلات فرهنگی، مواد مخدر و پناهنده های فقیر و کارگران ساختمانی است.

اما تردیدی نیست که اینها، واقعیت کشور همسایه ایران نیست. یا دستکم همه واقعیت نیست. از افغانستان عده ای هم به ایران مهاجرت کرده اند که تحصیلات داشته اند یا به تحصیلاتشان در ایران ادامه داده اند و به تدریج به استعدادهای قابل تحسینی هم در حوزه زبان و فرهنگ فارسی تبدیل شده اند.

نمونه این افراد، نویسنده کتاب «انجیرهای سرخ مزار» از محمد حسین محمدی است. این نویسنده متولد ۱۳۵۴ است. او هفت ساله بود که با خانواده اش به ایران مهاجرت کرد، درس خواند و به دانشگاه رفت و در نهایت رمان نویس شد.

دیری نگذشت که تنها با دو مجموعه داستان و یک رمان، چند جایزه مهم ادبیات ایران را به خانه برد. جایزه اول گلشیری، جایزه اول نویسندگان و منتقدان مطبوعات و جایزه ادبی اصفهان.

علاوه بر اینها او، جایزه صلح افغانستان را نیزدر کارنامه اش دارد.



به جز او، افغانستان استعدادهای اینگونه باز هم دارد، عتیق رحیمی در فرانسه چهره ای سرشناس است و ٱثارش به زبانهای مختلف ترجمه شده است و در ایران و افغانستان هم می توانیم از عاصف سلطانزاده، جواد خاوری، تقی بختیاری، حسین حیدربیگی، تقی واحدی، رضا ابراهیمی و حبیب صادقی اسم ببریم که از استعدادهای دیگر ادبیات فارسی در افغانستان هستند ، چه بهتر است که جامعه ادبی ایران و خوانندگان کتاب در ایران آنها را بیشتر بشناسند.

برای برنامه این هفته « مجله هنر و فرهنگ‌» ازمحمد حسین محمدی دعوت کرده ام که مهمان ویژه این برنامه باشد؛ آقای محمدی لطفا از خودتان بگویید واینکه داستان نویسی را کی و چگونه آغاز کردید؟


من متولد ۱۳۵۴ در شهر مزارشریف افغانستان هستم. در کودکی و در سال ۱۳۶۱ به همراه خانواده ام به ایران هجرت کردیم. من تحصیلات ابتدایی تا دیپلم خود را در شهر مشهد گذراندم و بعد دوباره به افغانستان برگشتم اما متاسفانه نتوانستم‌ آنجا زندگی کنم و دوباره به ایران بازگشتم تا امروز هم در ایران زندگی می کنم.
من در حال حاضر دانشجوی کارشناسی ارشد دانشکده صدا و سیما هستم. نخستین داستانهایم را از سال دوم و سوم دبیرستان در مشهد نوشتم. و پس ازآن همان طور ادامه دادم تا به دانشگاه رسیدم. در واقع من در سال های ۷۹-۸۰ به شکل جدی به داستان نویسی پرداختم.

  • شما در واقع تا کنون سه کتاب منتشر کرده اید، دو مجموعه داستان و یک رمان، نام این آثار را بفرمایید؟

کتاب اول من با نام «پروانه ها و چادرهای سفید» توسط یک ناشر افغانی منتشر شد که متاسفانه نه پخش شد و نه دیده شد.

در واقع این دو مجموعه داستانی که در ایران و از سوی نشر چشمه چاپ شد، داستانهای مجموعه اولم را هم دربر دارد بنام «انجیرهای سرخ مزار» که در سال ۸۳ چاپ و منتشر شد.

بعد از آن رمان « ازیاد رفته ام » را در سال ۸۵ منتشر کردم و مجموعه اخیرم نیز به نام « تو هیچ گپ نزن» مجددا توسط نشر چشمه به چاپ رسید.

  • آقای محمدی ظاهرا موضوع اصلی آثار شما بیشتر در افغانستان می گذرد، دستمایه و سوژه های داستانی شما بیشتر چیست؟

محمدی (نفر اول از سمت راست) همراه دیگر نویسندگان
در واقع نه تنها من، بلکه فعلا حدود ۹۰ درصد سوژه ها و دستمایه های نویسندگان افغان، موضوع اوضاع و احوال داخلی افغانستان و جنگ های سه دهه گذشته این کشور است.
طبعا من هم از این قاعده مستثنی نماندم و تقریبا همه آثار من مسائل و انسان افغانستانی درگیر جنگ بوده است که به آن پرداخته ام.

  • یعنی در واقع زندگی روزمره مردم، زنان، مردان؟

بله ... و کودکان. در واقع جنگجویان، متجاوزان و یا مورد تجاوز قرارگرفتگان. سوژه من اوضاع سه دهه زندگی در افغانستانی است که درگیر جنگ بوده و از جنگ جدایی ندارد. ما به هر مقوله ای که در افغانستان بپردازیم یک گوشه هایی از آن مقوله، به جنگ ربط پیدا می کند.

  • شما با اولین مجموعه داستانتان «انجیرهای سرخ مزار» که در تهران هم منتشر شد، دربین اهل قلم و اهل کتاب در ایران به شهرت رسیدید و بعد از آن با سایر آثارتان هم این موفقیت را کما بیش تکرار کردید. جوایز معتبری هم به آثار شما در ایران تعلق گرفت.

نه تنها من، بلکه فعلا حدود ۹۰ درصد سوژه ها و دستمایه های نویسندگان افغان، موضوع اوضاع و احوال داخلی افغانستان و جنگ های سه دهه گذشته این کشور است.
طبعا من هم از این قاعده مستثنی نماندم و تقریبا همه آثار من مسائل و انسان افغانستانی درگیر جنگ بوده است که به آن پرداخته ام.
«انجیرهای سرخ مزار» تقریبا در تمامی جوایز ادبی ایران کاندید جایزه شد و جایزه نخست بنیاد گلشیری را به عنوان بهترین مجموعه داستان اول به خود اختصاص داد و برنده جایزه ادبی اصفهان شد. رمان کوتاه «از یاد رفتن» هم تنها رمانی بود که در سال ۸۷ به عنوان بهترین رمان ایران ازطرف نویسندگان و منتقدین مطبوعات معرفی شد.

  • شما برنده جایزه صلح افغانستان شدید و دو جایزه هم در ایران به‌ آثار شما تعلق گرفته است؛ «گلشیری» و «نویسندگان مطبوعات»...

جایزه ادبی اصفهان را هم اضافه بفرمایید...

  • شما در فضای ادبیات ایران هم خوب شناخته شده اید و هم خوب پذیرفته، به عبارتی، جوایزی که به شما تعلق گرفته به نوعی ستایش جامعه ادبی ایران از آثار شما بوده است.
خوشبختانه من با قشر فرهیخته ایران سرو کار و همیشه ارتباط داشتم. خوشبختانه این قشر فرهنگی در ایران، اعم از خوانندگان داستان، نویسندگان و منتقدین، به ملیت یا موضوع کاری نداشته اند. آنها صرفا به ادبیات متن نگاه کرده اند، اینجا جای خوشبختی است که منتقدین و نویسندگان ایرانی این گونه دیدی دارند.

زبان افغانستان و ایران مشترک است. همه ما به زبان فارسی می نویسیم، ما یک ادبیات مشترک داریم؛ ادیبات فارسی.

خوشبختانه اکثر جوایز ادبی ایران فقط به ادبیات و ادبیات فارسی پرداخته اند و از این نظر من هیچ مشکلی نداشتم و آثارم بخوبی در ایران دیده شد. کارهایم چه از سوی نویسندگان وچه ازسوی منتقدین و چه ازنظر خوانندگان حرفه ای ادبیات، مورد توجه قرار گرفت.

  • آقای محمدی، آیا در افغانستان شناخت درستی نسبت به آثار ادبی ایران وجود دارد؟ تولیدات ادبی ایران چقدر مورد استفاده علاقه مندان قرار می گیرد؟

ما درافغانستان - در این سال های گذشته - صنعت چاپ نداشته ایم و هنوز هم نداریم . ناشر نداریم . حتی نویسندگان افغانستان بیشتر دوست دارند کتاب هایشان در ایران منتشر بشود، چرا که وقتی در ایران یک کتابی منتشر شود حتی اگراز نویسنده افغان باشد هم در ایران دیده خواهد شد و هم در افغانستان.

نویسندگان افغانستان بیشتر دوست دارند کتاب هایشان در ایران منتشر بشود، چرا که وقتی در ایران یک کتابی منتشر شود حتی اگراز نویسنده افغان باشد هم در ایران دیده خواهد شد و هم در افغانستان.
منتهی برعکس این امر وجود ندارد. خوشبختانه علاوه برکتب نویسندگان افغانستان، کتاب های روز نویسندگان ایران و نویسندگان جهان که به فارسی ترجمه شده است، به افغانستان راه پیدا کرده است.

اغلب نویسندگان افغانستان و منتقدین افغانستان و حتی خواننده های جدی ادبیات در افغانستان به ادبیات روز ایران آشنا هستد، این در حالی است که نویسندگان و خوانندگان ایران کمتر با ادبیات روز افغانستان آشنا هستند.

البته ادبیات روز افغانستان که می گویم، منظورم ادبیات داخل افغانستان است. یعنی اگر کتاب نویسنده ای در داخل افغانستان منتشر شده باشد کمتر شناختی نسبت به این نویسنده وجود دارد، مگر اینکه کتابی در ایران منتشر شده باشد.

اما برعکس این موضوع می توانم بگویم در افغانستان وقتی کتابی در ایران چاپ شد، همان سال نشر و چاپ در افغانستان خوانندگانی دارد و داشته است.

  • از بین نویسندگان ایرانی، آثارچه کسانی بیشتر در افغانستان خوانده شده اند و مورد علاقه طیف اهل قلم و اهل کتاب قرار گرفته اند -یا به اعتقاد شما- قرار می گیرند؟

کتاب های شناخته شده ای که منتخب جوایز ادبی از سوی مطبوعات ایران شده اند در افغانستان خواهان بیشتری دارد.

  • به عنوان مثال، از بین نویسندگان نسل اول و نسل دوم ایران، نسبت به چه کسی شناخت کافی وجود دارد؟

هدایت، بزرگ علوی حتی صادق چوبک و رضا براهنی در افغانستان کاملا شناخته شده هستند. از نویسندگان نسل جدید ایران هم هوشنگ گلشیری، ابوتراب خسروی در افغانستان خواننده دارند. این درواقع از امتیازات اشتراک خط هم بوده است، امتیازی که کشور دیگری که در جغرافیای فرهنگی ایران قدیم می گنجد، یعنی تاجیکستان از این امکان محروم مانده است.

  • فکر می کنید که این هم خط بودن و هم زبان بودن چقدر توانسته است به علاقمندان ادبیات در افغانستان، که در این سه دهه درگیر مشکلات زیادی بوده اند و در واقع امکان چاپ و نشر در آنجا کاملا متوقف بوده است، فایده برساند؟

مردم افغانستان به صنعت چاپ و نشر ایران چه به لحاظ ادبیات و چه به لحاظ دیگر مقوله های فرهنگی چشم دارند. طبعا این امتیازی که افغانستان از آن برخوردار است، برگ برنده ای است در دست ایران که ازیک طرف می تواند در افغانستان به لحاظ سیاسی و فرهنگی نفوذ کند و هم اینکه هیچ ممانعتی نیست که کتاب هایی که در ایران منتشر می شود وارد افغانستان بشود، خوشبختانه کتاب هایی که در ایران منتشر می شود وارد افغانستان می شود.

  • نکته ای که در افغانستان وجود دارد بحث پشتوزبانان و فارسی زبانان است که معمولا یک سری مجادلاتی در این سال ها در پی داشته است. ما شاهد برخوردهای دولتی با مساله تغییر برخی اسامی به زبان فارسی بودیم، این موضوع چقدربر ادبیات افغانستان، که خودش هم دچار مشکلات زیادی است اثر گذار بوده است، آیا آن را دچار آسیب بیشتری می کند؟یا فکرمی کنید تاثیری نخواهد گذاشت؟

درواقع این درگیری بین زبان فارسی و پشتو در افغانستان ازدهه ۴۰ به این طرف آغاز شد و به نظر می رسد این اواخر بیشتر شده است. چرا که افغانستان یک کشور دوزبانه است و چیزی که از زبان حمایت می کند قدرت است. هر زبانی که پشتیبانی قدرت سیاسی را داشته باشد تقویت می شود. در افغانستان زبان پشتو از این پشتیبانی دولت برخوردار است. منتهی جای خوشبختی است که در افغانستان، زبان فارسی با اینکه حتی حمایت دولتی هم نداشته، اما راه خودش را باز کرده و پشتوانه قوی در مقابل زبان پشتو دارد.
جالب است که حتی بسیاری از کسانی که زبان مادریشان پشتو است، امروزه به زبان فارسی می نویسند و دوست دارند آثارشان به زبان فارسی به چاپ برسد تا زبان پشتو.

  • جوایز متعددی که تا کنون نصیب آثار شما شده است، چه تاثیری بر نویسندگان داخل افغانستان دارد؟

قطعا یک تکاپو و جوششی را در بین دیگر نویسندگان افغانستان که در ایران نبوده اند و یا حتی در ایران زندگی می کنند، ایجاد کرده و بستری برای رشد و بالندگی ادبیات افغانستان و تلاش بیشتر نویسندگان افغان شده است.
XS
SM
MD
LG