انتخابات رياست جمهوری در ۲۲ خردادماه سال جاری، بيست و هفتمين انتخابات در عمر ۳۰ ساله نظام جمهوری اسلامی ايران خواهد بود.
بعبارت ديگر ميانگين انتخابات در ايران طی سالهای پس از انقلاب، تقريباً برای هر سال يک انتخابات خواهد بود. دهمين دوره انتخابات رياست جمهوری ايران با ويژگیهايی همراه است که آنرا از ساير رایگيریهايی که در گذشته در ايران برگزار شده است، متمايز میکند. درحالیکه در عرصه بينالمللی محمود احمدی نژاد، رئيس جمهوری ايران با مسائلی چون هولوکاست و سياستهای هستهای مورد توجه قرار گرفته است، در عرصه داخلی مسائل اقتصادی بيش از هر زمانی به کانون اصلی توجه مردم تبديل شده است.
اما برخی منتقدان میگويند به دليل اختيارات و جايگاه فراگير ولی فقيه در ساختار سياسی قدرت در ايران، انتخابات در اين کشور تاثيری اساسی در ايجاد دگرگونی در ساخت قدرت نخواهد داشت و فقط میتواند تغييراتی بسيار جزيی در رفتار حاکميت پديد آورد.
در گفتوگو با مايکل روبين، پژوهشگر موسسه آمريکايی اينترپرايز، استيو فربنکس، مسئول پيشين ميز ايران در وزارت خارجه آمريکا و مهرزاد بروجردی، استاد علوم سياسی دانشگاه سيراکيوز نيويورک، اهميت دهمين دوره انتخابات رياست جمهوری ايران را مورد بررسی قرار دادهايم. با اين پرسش آغاز میکنيم که انتخابات رياست جمهوری اين دوره چه تحولی میتواند در وضعيت سياسی ايران ايجاد کند.
مهرزاد بروجردی میگوید: «اینکه آيا اين واقعاً ساختار سياسی در ايران را متحول می کند، فکر نمیکنم. بازی طوری شکل گرفته که نهادهای قدرتمند سرجای خود خواهند بود و اراده خود را نشان خواهند داد. همانطور که در دوران خاتمی ما شاهدش بوديم. اگر هم که آقای احمدی نژاد بازهم انتخاب شود که سياست چهار سال گذشته است که تغييير زيادی در ساختار سياست ايران نخواهد داشت.»
مايکل روبين با اشاره به جايگاه ولی فقيه در سياست ايران میگويد: «تغيير فردی که سمت رياست جمهوری در ايران را بر عهده دارد، زمينه ساز تغيير در ساختار نظام نخواهد بود: «انتخابات جمهوری اسلامی هميشه از جهت سبک خاص خودش مهم بوده و نه از جهت محتوايش. البته دليل آنهم اينست که رياست جمهوری ايران به اندازه ديگر رئيسان جمهوری در جهان از قدرتی برخوردار نيستند چون تحت مقام رهبری قرار دارند. آن چيزی که انتخابات را مهم می سازد، ميزان حضور و ميزان رای دهندگان است. زيرا جمهوری اسلامی همواره گفته است که حضور و ميزان شرکت کنندگان به هنگام انتخابات درواقع خود به منزله مهر تاييدی است برای نظام. اما متاسفانه برای کسانی که در خارج از ايران به سر میبرند اين دشوار است که ميزان شرکت کنندگان را بسنجند زيرا آمار و ارقامی که بعداً منتشر خواهد شد، آمار و ارقام رسمی و دولتی است که آنهم به تجربه برای ما ثابت شده که اين آمار لزوماً با واقعيت تطبيق نمیکنند.»
استيو فربنکس هم با تاکيد بر جايگاه رهبری در ايران میگويد: «هرکسی که در انتخابات رياست جمهوری پيروز شود در هرصورت از نظر دستيابی به اهدافش محدوديت خواهد داشت. اين به خودی خود عامل مهم و تاثيرگذاری است برای اينکه ببينيم اين انتخابات تا چه حد اهميت دارد. به اين دليل که بيشتر قدرت در دست رهبر و گروهی است که پايههای قدرت را در دست دارند و از انطباق کشور با واقعيتهای جديد جهانی جلوگيری میکنند. آنها محدوديتهايی را برای رئيس جمهوری جديد ايجاد خواهند کرد. آنها کسانی هستند که فقط بخاطر احتياجهای خودخواهانه خود مانع استفاده ايران از فرصتهای جديد میشوند. من نمیخواهم پيش بينی کنم که آيا از بين چهار نامزد، کسی قادر به حل مشکلات اقتصادی کنونی ايران خواهد بود يا نه. اين البته عامل اصلی برای ايرانیهاست و طبعاً آنها با درنظر گرفتن همين مشکلات داخلی رای خود را به صندوق میريزند. البته بسيار سخت خواهد بود که بدتر از وضعيتی که آقای احمدی نژاد به وجود آورده را به وجود آورد.»
به باور مايکل روبين نقش ولی فقيه بيشتر برای مقابله با ابتکارهايی است که برای دگرگون کردن ساختار سياسی شکل می گيرد.
«ولايت فقيه بعنوان يک جريان خودکامه، خواست خود را ديکته نمی کند بلکه او قدرت خود را به هنگام وتو کردن نشان میدهد. به همين جهت میبينيم که هنگامی که بسياری میخواهند جريانی را آغاز کنند، نتيجه نهايی اين میشود که هيچکدام از آنها جان و قوت لازم را نمیگيرند. اما آن چيزی که اکنون جالب بنظر میرسد اين است که چه کسی میخواهد ادعای پيشرفت يا دستاورد بويژه دستاورد در زمينه سياست خارجی کند. اگر توجه کنيد، مناظرات ميان نامزدهای رياست جمهوری، بيشتر ميان آنهايی است که از سياست خارجی اصولگرايان انتقاد میکنند. انتقادی که به خاطر سرپيچی ايران از جامعه بينالمللی، هم تحريم اقتصادی هم انزوای سياسی بيشتری به ارمغان آورده است. اصولگرايان نيز در پاسخ به اين انتقاد، با اشاره به پيشرفتها در زمينه برنامه هستهای ايران و با اشاره به ايجاد روابط گرم و دوستانه ايران با کشورهای آمريکای جنوبی، آفريقا و ساير کشورها از اين اقدامات به عنوان دستاورد نام میبرند و اينکه اصلاح طلبان در گذشته نتوانستند به چنين دستاوردهايی نائل شوند. خوب البته در زمينههای سياست داخلی و اجتماعی به هنگامی که در ايران بودم، میديدم که محمد خاتمی همواره از اصلاحات سخن میگفت، ولی تجربه شخصی من اين بود که بسياری از مردم در سال ۱۹۹۹ و هنگامی که وی نتوانست در برابر اعتراض دانشجويان ايستادگی کند، مردم از خاتمی نااميد شدند.»
از سوی ديگر مهرزاد بروجردی معتقد است که نقش رئيس جمهوری در چانه زنی با رهبر مهم است.
او درباره نقش و رئيس جمهوری در ايران میگويد: «درست است که رهبری بالاترين مقام اداری در جامعه ايران است ولی اعمال قدرت رهبر بدون چالش نيست بخاطر تعدد نهادهای ديگر که در ايران وجود دارند. کما اينکه در دوران خاتمی ديديم که به خاطر چانهزنی ايشان با رهبری در بسياری از حوزهها در رابطه با مطبوعات، آزادی های مدنی، شکل گرفتن نهادهای غيردولتی يا ان جی او، بسياری تغييرات صورت گرفت که حائز اهميت بود و حتی زمانی که دوران آقای خاتمی به پايان رسيد، ميراثی که اين دوران برجا گذاشت، کماکان برپاست و باقی مانده تا حدی و من فکر می کنم انتخابات رياست جمهوری را از اين لحاظ مهم می کند و بخش خارجی اش هم که نهاد رياست جمهوری شکل و سيمای جهانی نظام حکومتی ايران است و لذا اگر شخصی غير از آقای احمدی نژاد بر مسند کار قرار گيرند و بخواهند سيمای ديگری از ايران را به جامعه جهانی نشان دهند اين هم به اهميت انتخابات اضافه میکند.»
با اين اوصاف ميزان اهميت انتخابات ۲۲ خرداد در چه حد است؟
استيو فربنکس میگويد اين انتخابات میتواند برای ايران يک فرصت باشد، میافزاید: « اين انتخابات می تواند مهم باشد، چون فرصت به کارگيری تغييرات مورد نياز برای ايران را به وجود می آورد. گفتم "میتواند مهم باشد" و نگفتم "مهم هست" چون اين مسئله قابل تضمين نيست که آيا ايرانیها به تغيير رای خواهند داد يا به احمدی نژاد، رئيس جمهوری فعلی. اينهم قابل پيش بينی نيست که حتی اگر يکی از سه رقيب آقای احمدی نژاد انتخاب شود آيا او به تغيير قادر خواهد بود يا نه. پس بخشی از اين مسئله به رایدهندههای ايرانی بستگی دارد. مشکل است پيش بينی کرد که آنها چه کسی را انتخاب کنند. من بر اساس تجربيات گذشتهام تصميم گرفتهام درباره انتخابات رياست جمهوری ايران پيش بينی ارائه نکنم. ولی به نظرم ايرانیها پيش از رای دادن به اين سئوال ساده پاسخ دهند که آيا اکنون وضع تو بهتر از وضع چهار سال پيش است يا نه. آيا بنظرت وضع اقتصادی تو بهتر شده و اينکه جايگاه بينالمللی و امنيت ايران بهتر از پيش است يا نه.»
و مهرزاد بروجردی بر آن است که غير از آقای احمدی نژاد هر نامزد ديگری که در اين انتخابات پيروز شود، رويکرد هستهای ايران را تغيير خواهد داد: «احمدی نژاد شکل ظاهری مسئله اتمی ايران شده در انظار عمومی جهان. حالا حتی اگر تصميم گير نهايی هم شخص او نباشد، رهبر باشد. نوع سياستی که آقای احمدی نژاد در پيش گرفته بود در کماکان بر همان پاشنه گذشتهاش خواهد چرخيد.»
همزمان استيو فربنکس میگويد روی کار آمدن دولت اوباما اگر با پيروزی نامزدی معتقد به عادی سازی روابط با غرب همراه شود، میتواند به فرصتی برای بهبود مناسبات تهران و واشنگتن بدل شود: «امسال فرصت مهمی برای ايران ايجاد شده و انتخابات امسال هم دارای اهميت ويژهای است. چون وقايع مهمی در آمريکا در جريان است. باراک اوباما، رئيس جمهوری آمريکا فرصت گستردهای را برای تغيير بوجود آورده، ثابت کرده که قادر به اعمال سياستی کاملاً متفاوت با سياست جرج بوش است. بعضی از سياستمداران در ايران معتقدند که باراک اوباما مشابه جرج بوش است. اما آنها کاملاً در اشتباه هستند. باراک اوباما تغييرات بسياری را در داخل آمريکا و سياست خارجی آمريکا به اجرا میگذارد. پيشنهاد اوباما به ايران بيانگر اينست که او خواستار تغيير در اين زمينه است. اگر ايرانیها شخصی را به رياست جمهوری انتخاب کنند که جسارت استفاده از سطح تازه حسن نيت در واشنگتن را داشته باشد، به باور من ايران میتواند از اين انتخابات بهره فراوانی ببرد. البته اگر رهبران ديگر در ايران اجازه دهند که رئيس جمهور جديد اين سياست را اساساً اتخاذ کند. ولی اگر رئيس جمهوری جديد ايران با همان افکار قديمی و کهنه به مسائل نگاه کند، در نتيجه اين کشور فرصت بزرگی را از دست خواهد داد.»
به هر حال پيش بينی نتيجه انتخابات در بسياری از کشورها که حدی از رقابت در آن وجود دارد، آسان نيست و به باور بسياری از صاحبنظران مسائل ايران، چنين پيش بينیهايی در مورد همين دوره انتخابات رياست جمهوری ايران بسيار مشکل است.
بعبارت ديگر ميانگين انتخابات در ايران طی سالهای پس از انقلاب، تقريباً برای هر سال يک انتخابات خواهد بود. دهمين دوره انتخابات رياست جمهوری ايران با ويژگیهايی همراه است که آنرا از ساير رایگيریهايی که در گذشته در ايران برگزار شده است، متمايز میکند. درحالیکه در عرصه بينالمللی محمود احمدی نژاد، رئيس جمهوری ايران با مسائلی چون هولوکاست و سياستهای هستهای مورد توجه قرار گرفته است، در عرصه داخلی مسائل اقتصادی بيش از هر زمانی به کانون اصلی توجه مردم تبديل شده است.
اما برخی منتقدان میگويند به دليل اختيارات و جايگاه فراگير ولی فقيه در ساختار سياسی قدرت در ايران، انتخابات در اين کشور تاثيری اساسی در ايجاد دگرگونی در ساخت قدرت نخواهد داشت و فقط میتواند تغييراتی بسيار جزيی در رفتار حاکميت پديد آورد.
در گفتوگو با مايکل روبين، پژوهشگر موسسه آمريکايی اينترپرايز، استيو فربنکس، مسئول پيشين ميز ايران در وزارت خارجه آمريکا و مهرزاد بروجردی، استاد علوم سياسی دانشگاه سيراکيوز نيويورک، اهميت دهمين دوره انتخابات رياست جمهوری ايران را مورد بررسی قرار دادهايم. با اين پرسش آغاز میکنيم که انتخابات رياست جمهوری اين دوره چه تحولی میتواند در وضعيت سياسی ايران ايجاد کند.
مهرزاد بروجردی میگوید: «اینکه آيا اين واقعاً ساختار سياسی در ايران را متحول می کند، فکر نمیکنم. بازی طوری شکل گرفته که نهادهای قدرتمند سرجای خود خواهند بود و اراده خود را نشان خواهند داد. همانطور که در دوران خاتمی ما شاهدش بوديم. اگر هم که آقای احمدی نژاد بازهم انتخاب شود که سياست چهار سال گذشته است که تغييير زيادی در ساختار سياست ايران نخواهد داشت.»
مايکل روبين با اشاره به جايگاه ولی فقيه در سياست ايران میگويد: «تغيير فردی که سمت رياست جمهوری در ايران را بر عهده دارد، زمينه ساز تغيير در ساختار نظام نخواهد بود: «انتخابات جمهوری اسلامی هميشه از جهت سبک خاص خودش مهم بوده و نه از جهت محتوايش. البته دليل آنهم اينست که رياست جمهوری ايران به اندازه ديگر رئيسان جمهوری در جهان از قدرتی برخوردار نيستند چون تحت مقام رهبری قرار دارند. آن چيزی که انتخابات را مهم می سازد، ميزان حضور و ميزان رای دهندگان است. زيرا جمهوری اسلامی همواره گفته است که حضور و ميزان شرکت کنندگان به هنگام انتخابات درواقع خود به منزله مهر تاييدی است برای نظام. اما متاسفانه برای کسانی که در خارج از ايران به سر میبرند اين دشوار است که ميزان شرکت کنندگان را بسنجند زيرا آمار و ارقامی که بعداً منتشر خواهد شد، آمار و ارقام رسمی و دولتی است که آنهم به تجربه برای ما ثابت شده که اين آمار لزوماً با واقعيت تطبيق نمیکنند.»
استيو فربنکس هم با تاکيد بر جايگاه رهبری در ايران میگويد: «هرکسی که در انتخابات رياست جمهوری پيروز شود در هرصورت از نظر دستيابی به اهدافش محدوديت خواهد داشت. اين به خودی خود عامل مهم و تاثيرگذاری است برای اينکه ببينيم اين انتخابات تا چه حد اهميت دارد. به اين دليل که بيشتر قدرت در دست رهبر و گروهی است که پايههای قدرت را در دست دارند و از انطباق کشور با واقعيتهای جديد جهانی جلوگيری میکنند. آنها محدوديتهايی را برای رئيس جمهوری جديد ايجاد خواهند کرد. آنها کسانی هستند که فقط بخاطر احتياجهای خودخواهانه خود مانع استفاده ايران از فرصتهای جديد میشوند. من نمیخواهم پيش بينی کنم که آيا از بين چهار نامزد، کسی قادر به حل مشکلات اقتصادی کنونی ايران خواهد بود يا نه. اين البته عامل اصلی برای ايرانیهاست و طبعاً آنها با درنظر گرفتن همين مشکلات داخلی رای خود را به صندوق میريزند. البته بسيار سخت خواهد بود که بدتر از وضعيتی که آقای احمدی نژاد به وجود آورده را به وجود آورد.»
به باور مايکل روبين نقش ولی فقيه بيشتر برای مقابله با ابتکارهايی است که برای دگرگون کردن ساختار سياسی شکل می گيرد.
«ولايت فقيه بعنوان يک جريان خودکامه، خواست خود را ديکته نمی کند بلکه او قدرت خود را به هنگام وتو کردن نشان میدهد. به همين جهت میبينيم که هنگامی که بسياری میخواهند جريانی را آغاز کنند، نتيجه نهايی اين میشود که هيچکدام از آنها جان و قوت لازم را نمیگيرند. اما آن چيزی که اکنون جالب بنظر میرسد اين است که چه کسی میخواهد ادعای پيشرفت يا دستاورد بويژه دستاورد در زمينه سياست خارجی کند. اگر توجه کنيد، مناظرات ميان نامزدهای رياست جمهوری، بيشتر ميان آنهايی است که از سياست خارجی اصولگرايان انتقاد میکنند. انتقادی که به خاطر سرپيچی ايران از جامعه بينالمللی، هم تحريم اقتصادی هم انزوای سياسی بيشتری به ارمغان آورده است. اصولگرايان نيز در پاسخ به اين انتقاد، با اشاره به پيشرفتها در زمينه برنامه هستهای ايران و با اشاره به ايجاد روابط گرم و دوستانه ايران با کشورهای آمريکای جنوبی، آفريقا و ساير کشورها از اين اقدامات به عنوان دستاورد نام میبرند و اينکه اصلاح طلبان در گذشته نتوانستند به چنين دستاوردهايی نائل شوند. خوب البته در زمينههای سياست داخلی و اجتماعی به هنگامی که در ايران بودم، میديدم که محمد خاتمی همواره از اصلاحات سخن میگفت، ولی تجربه شخصی من اين بود که بسياری از مردم در سال ۱۹۹۹ و هنگامی که وی نتوانست در برابر اعتراض دانشجويان ايستادگی کند، مردم از خاتمی نااميد شدند.»
از سوی ديگر مهرزاد بروجردی معتقد است که نقش رئيس جمهوری در چانه زنی با رهبر مهم است.
او درباره نقش و رئيس جمهوری در ايران میگويد: «درست است که رهبری بالاترين مقام اداری در جامعه ايران است ولی اعمال قدرت رهبر بدون چالش نيست بخاطر تعدد نهادهای ديگر که در ايران وجود دارند. کما اينکه در دوران خاتمی ديديم که به خاطر چانهزنی ايشان با رهبری در بسياری از حوزهها در رابطه با مطبوعات، آزادی های مدنی، شکل گرفتن نهادهای غيردولتی يا ان جی او، بسياری تغييرات صورت گرفت که حائز اهميت بود و حتی زمانی که دوران آقای خاتمی به پايان رسيد، ميراثی که اين دوران برجا گذاشت، کماکان برپاست و باقی مانده تا حدی و من فکر می کنم انتخابات رياست جمهوری را از اين لحاظ مهم می کند و بخش خارجی اش هم که نهاد رياست جمهوری شکل و سيمای جهانی نظام حکومتی ايران است و لذا اگر شخصی غير از آقای احمدی نژاد بر مسند کار قرار گيرند و بخواهند سيمای ديگری از ايران را به جامعه جهانی نشان دهند اين هم به اهميت انتخابات اضافه میکند.»
با اين اوصاف ميزان اهميت انتخابات ۲۲ خرداد در چه حد است؟
استيو فربنکس میگويد اين انتخابات میتواند برای ايران يک فرصت باشد، میافزاید: « اين انتخابات می تواند مهم باشد، چون فرصت به کارگيری تغييرات مورد نياز برای ايران را به وجود می آورد. گفتم "میتواند مهم باشد" و نگفتم "مهم هست" چون اين مسئله قابل تضمين نيست که آيا ايرانیها به تغيير رای خواهند داد يا به احمدی نژاد، رئيس جمهوری فعلی. اينهم قابل پيش بينی نيست که حتی اگر يکی از سه رقيب آقای احمدی نژاد انتخاب شود آيا او به تغيير قادر خواهد بود يا نه. پس بخشی از اين مسئله به رایدهندههای ايرانی بستگی دارد. مشکل است پيش بينی کرد که آنها چه کسی را انتخاب کنند. من بر اساس تجربيات گذشتهام تصميم گرفتهام درباره انتخابات رياست جمهوری ايران پيش بينی ارائه نکنم. ولی به نظرم ايرانیها پيش از رای دادن به اين سئوال ساده پاسخ دهند که آيا اکنون وضع تو بهتر از وضع چهار سال پيش است يا نه. آيا بنظرت وضع اقتصادی تو بهتر شده و اينکه جايگاه بينالمللی و امنيت ايران بهتر از پيش است يا نه.»
و مهرزاد بروجردی بر آن است که غير از آقای احمدی نژاد هر نامزد ديگری که در اين انتخابات پيروز شود، رويکرد هستهای ايران را تغيير خواهد داد: «احمدی نژاد شکل ظاهری مسئله اتمی ايران شده در انظار عمومی جهان. حالا حتی اگر تصميم گير نهايی هم شخص او نباشد، رهبر باشد. نوع سياستی که آقای احمدی نژاد در پيش گرفته بود در کماکان بر همان پاشنه گذشتهاش خواهد چرخيد.»
همزمان استيو فربنکس میگويد روی کار آمدن دولت اوباما اگر با پيروزی نامزدی معتقد به عادی سازی روابط با غرب همراه شود، میتواند به فرصتی برای بهبود مناسبات تهران و واشنگتن بدل شود: «امسال فرصت مهمی برای ايران ايجاد شده و انتخابات امسال هم دارای اهميت ويژهای است. چون وقايع مهمی در آمريکا در جريان است. باراک اوباما، رئيس جمهوری آمريکا فرصت گستردهای را برای تغيير بوجود آورده، ثابت کرده که قادر به اعمال سياستی کاملاً متفاوت با سياست جرج بوش است. بعضی از سياستمداران در ايران معتقدند که باراک اوباما مشابه جرج بوش است. اما آنها کاملاً در اشتباه هستند. باراک اوباما تغييرات بسياری را در داخل آمريکا و سياست خارجی آمريکا به اجرا میگذارد. پيشنهاد اوباما به ايران بيانگر اينست که او خواستار تغيير در اين زمينه است. اگر ايرانیها شخصی را به رياست جمهوری انتخاب کنند که جسارت استفاده از سطح تازه حسن نيت در واشنگتن را داشته باشد، به باور من ايران میتواند از اين انتخابات بهره فراوانی ببرد. البته اگر رهبران ديگر در ايران اجازه دهند که رئيس جمهور جديد اين سياست را اساساً اتخاذ کند. ولی اگر رئيس جمهوری جديد ايران با همان افکار قديمی و کهنه به مسائل نگاه کند، در نتيجه اين کشور فرصت بزرگی را از دست خواهد داد.»
به هر حال پيش بينی نتيجه انتخابات در بسياری از کشورها که حدی از رقابت در آن وجود دارد، آسان نيست و به باور بسياری از صاحبنظران مسائل ايران، چنين پيش بينیهايی در مورد همين دوره انتخابات رياست جمهوری ايران بسيار مشکل است.