«افسانه شیطان بزرگ: هرآنچه در باره دخالت امریکا در ایران میدانید غلط است» این عنوان مقالهای است به قلم عباس میلانی، استاد علوم سیاسی و رئیس بخش ایرانشناسی دانشگاه استنفورد کالیفرنیا، که در شماره دسامبر نشریه «نیو ریپابلیک» به چاپ میرسد.
برای آنکه بیشتر در مورد این مقاله بدانیم و دلیل نوشتن آن را دریابیم، به سراغ نوسنده آن یعنیی عباس میلانی رفتهایم:
عباس میلانی: بحث من در مقاله دقیقاً این است که روحانیان به خصوص آیتالله خمینی این گفتمان امپریالیستی چپ را و بسیاری دیگر از مفاهیم روایت استالینیستی از مارکسیسم را گرفت و به آنها یک لعاب مذهبی داد، تغییراتی در واژگان ایجاد کرد و همان نوع تفکر مطلق اندیش را که تفکر استالینیستی بود، این بار در شکل مذهبی آن، به مرحله عمل درآورد. یکی از بارزترین مصادیق این کار و سوءاستفادهها از یک واژه همین مفهوم «شیطان بزرگ» است؛ مفهومی که در چپ، چه در مفهوم استعمار بگیرید، چه در مفهوم امپریالیسم بگیرید، معنای مشخص تاریخی دارد، بار مشخص تاریخی دارد، ولی در استفاده مذهبیون، از این بار تاریخی تهی شده و تبدیل شده به یک شعار خالی از دقت تاریخی و یک نوع برچسب برای آمریکا.
میگویید که هر موقع که نظام جمهوری اسلامی ضعیفتر شده، بیشتر به این شعار متکی شده است، درست است؟
هر وقت که رژیم احساس خطر می کند، هر وقت که مردم ایران در مقابل این رژیم قد علم میکنند، مبارزه میکنند، حق خودشان را میطلبند، این رژیم حمله خودش را علیه -به اصطلاح- شیطان بزرگ تشدید میکند.
این، به گمان من نشان دهنده نگاه به غایت تحقیرآمیزی است که رژیم نسبت به مردم ایران دارد. در سطح داخلی این تحقیر در خود مفهوم ولایت فقیه متجلی است. یعنی جامعه ایران محتاج ولایت است، محتاج قیمومت کسی است که در مقام برتر قرار دارد، در سطح جهانی، ملت ایران آن قدر صغیر است که تمام عقل و شعورش را به دست مشتی آمریکایی میدهد که در واشینگتن نشستهاند، از واشینگتن تصمیم میگیرند که سه میلیون ایرانی به خیابانها بیایند و به شکل مسالمتآمیز طالب آن شوند که رایشان در انتخابات اخیر شمرده شود. این نگاه تحقیرآمیز همیشه به نظر من در تاریخ سی ساله رژیم وقتی بیشتر و بیشتر مورد استفاده قرار گرفته که رژیم بیشتر و بیشتر احساس خطر کرده است.
در مقالهتان به نوعی از سیاست اوباما، رئیس جمهوری آمریکا انتقاد میکنید و میگویید «علیرغم این که در ایران دموکراسی را توطئه آمریکا و دموکراسیخواهان را عامل آمریکا میخوانند، آمریکا نباید زبان منفعل به کار بگیرد، چرا که هر کاری کند، حتی سکوت مطلق هم کند، این اتهام ها برطرف نمیشود.» معتقدید دولت اوباما باید چه روشی در پیش بگیرد؟
من فکر میکنم دولت اوباما بایستی با این رژیم آماده مذاکره بیقید و شرط باشد. الان چند سال است که من توصیه میکنم آمریکا باید مذاکره بی قید و شرط کند. ولی بخشی از این بی قید و شرطی این است که مسائل مربوط به حقوق بشر و دموکراسی هم باید مورد مذاکره قرار گیرد. یعنی این طور نیست که رژیم ایران بتواند تحمیل کند که ما فقط درباره مسئله اتمی صحبت میکنیم و در هیچ مسئله دیگری صحبت نمیکنیم. اگر آمریکا در این مدت با قاطعیت در این مذاکرات شرکت کند، در عین حال در همه مذاکرات مسائل حقوق بشر، مسائل دموکراسی را هم مطرح کند، به نظر من هم به خودش خدمت کرده و هم به جنبش دموکراتیک ایران. جنبش دموکراتیک ایران محتاج کمک آمریکا نیست. اگر جنبش دموکراتیک قدرت دارد، باید خودش روی پای خودش بایستد و قدرت را به نفع خودش در ایران تغییر دهد. ولی نیروهای خارجی از جمله آمریکا میتوانند به این حرکت دموکراتیک ضربه بزنند. سیاست دقیقتر آقای اوباما میتواند کمک کند به این فرآیند و این نگرانی که آنها متهم خواهند کرد آمریکا را به دخالت، می بینیم که به هر حال این کار را انجام خواهند داد، حتی در این دور که اوباما واقعاً سعی کرد [و] هیچ کلامی که دال بر دخالت باشد نگفت، بالاخره آقای خامنهای ادعا کرد که همه اینها از روز اول زیر سر آمریکا بوده است.
برای آنکه بیشتر در مورد این مقاله بدانیم و دلیل نوشتن آن را دریابیم، به سراغ نوسنده آن یعنیی عباس میلانی رفتهایم:
عباس میلانی:- در سال ۱۳۲۸ زاده شد، مورخ، ایرانشناس و نویسندهای ایرانیتبار در حال حاضر ساکن آمریکا است.
- عباس میلانی مدیر برنامه مطالعات ایرانی در دانشگاه استنفورد و یکی از سرپرستان پروژه دموکراسی ایران در مؤسسه هوور است.
- مدرک لیسانس خود را در علوم سیاسی و اقتصاد از دانشگاه برکلی در کالیفرنیا دریافت نمود و دکترای خود را در رشته علوم سیاسی از دانشگاه هاوایی گرفت.
- او در سال ۱۳۵۶ به عنوان زندانی سیاسی در ایران به زندان رفت.
میگویید که هر موقع که نظام جمهوری اسلامی ضعیفتر شده، بیشتر به این شعار متکی شده است، درست است؟
هر وقت که رژیم احساس خطر می کند، هر وقت که مردم ایران در مقابل این رژیم قد علم میکنند، مبارزه میکنند، حق خودشان را میطلبند، این رژیم حمله خودش را علیه -به اصطلاح- شیطان بزرگ تشدید میکند.
این، به گمان من نشان دهنده نگاه به غایت تحقیرآمیزی است که رژیم نسبت به مردم ایران دارد. در سطح داخلی این تحقیر در خود مفهوم ولایت فقیه متجلی است. یعنی جامعه ایران محتاج ولایت است، محتاج قیمومت کسی است که در مقام برتر قرار دارد، در سطح جهانی، ملت ایران آن قدر صغیر است که تمام عقل و شعورش را به دست مشتی آمریکایی میدهد که در واشینگتن نشستهاند، از واشینگتن تصمیم میگیرند که سه میلیون ایرانی به خیابانها بیایند و به شکل مسالمتآمیز طالب آن شوند که رایشان در انتخابات اخیر شمرده شود. این نگاه تحقیرآمیز همیشه به نظر من در تاریخ سی ساله رژیم وقتی بیشتر و بیشتر مورد استفاده قرار گرفته که رژیم بیشتر و بیشتر احساس خطر کرده است.
در مقالهتان به نوعی از سیاست اوباما، رئیس جمهوری آمریکا انتقاد میکنید و میگویید «علیرغم این که در ایران دموکراسی را توطئه آمریکا و دموکراسیخواهان را عامل آمریکا میخوانند، آمریکا نباید زبان منفعل به کار بگیرد، چرا که هر کاری کند، حتی سکوت مطلق هم کند، این اتهام ها برطرف نمیشود.» معتقدید دولت اوباما باید چه روشی در پیش بگیرد؟
من فکر میکنم دولت اوباما بایستی با این رژیم آماده مذاکره بیقید و شرط باشد. الان چند سال است که من توصیه میکنم آمریکا باید مذاکره بی قید و شرط کند. ولی بخشی از این بی قید و شرطی این است که مسائل مربوط به حقوق بشر و دموکراسی هم باید مورد مذاکره قرار گیرد. یعنی این طور نیست که رژیم ایران بتواند تحمیل کند که ما فقط درباره مسئله اتمی صحبت میکنیم و در هیچ مسئله دیگری صحبت نمیکنیم. اگر آمریکا در این مدت با قاطعیت در این مذاکرات شرکت کند، در عین حال در همه مذاکرات مسائل حقوق بشر، مسائل دموکراسی را هم مطرح کند، به نظر من هم به خودش خدمت کرده و هم به جنبش دموکراتیک ایران. جنبش دموکراتیک ایران محتاج کمک آمریکا نیست. اگر جنبش دموکراتیک قدرت دارد، باید خودش روی پای خودش بایستد و قدرت را به نفع خودش در ایران تغییر دهد. ولی نیروهای خارجی از جمله آمریکا میتوانند به این حرکت دموکراتیک ضربه بزنند. سیاست دقیقتر آقای اوباما میتواند کمک کند به این فرآیند و این نگرانی که آنها متهم خواهند کرد آمریکا را به دخالت، می بینیم که به هر حال این کار را انجام خواهند داد، حتی در این دور که اوباما واقعاً سعی کرد [و] هیچ کلامی که دال بر دخالت باشد نگفت، بالاخره آقای خامنهای ادعا کرد که همه اینها از روز اول زیر سر آمریکا بوده است.