لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳ تهران ۲۱:۰۷

«رژیم ایران به تدریج از گوهر ولایت فقیه دور می‌شود»


انقلاب بهمن ۵۷ در ایران با حضور گروه‌ها و چهره‌ها و اندیشه‌های مختلف سیاسی به پیروزی رسید. اندکی نگذشت که جمهوری اسلامی برپا شد و پس از مدت کوتاهی بسیاری از دگر اندیشان به جبر یا قهر از چرخه سیاسی بیرون رفتند.

علی اصغر حاج سید جوادی یکی از روزنامه‌نگاران و نویسندگان ممنوع القلم در اواخر دوران نظام پیشین است، که به فاصله کوتاهی پس از انقلاب برای نجات دادن جان خود به پاریس رفت و در همان جا مقیم شد.

شهرت علی اصغر حاج سید جوادی نویسنده -از جمله- رشته مقاله‌های «ارزیابی ارزها» و «بحران ارزش‌ها»، در سال‌های پیش از انقلاب، به ویژه دو علت داشت. اول دو نامه بی‌سابقه انتقادی سرگشاده او خطاب به نصرت الله معینیان، رئیس دفتر مخصوص محمدرضاشاه پهلوی، که مخفیانه و دست به دست در میان منتقدان در ایران می‌گشت؛ و دوم نوشتن دو مقاله با عنوان‌های «ارتش از چه چیزی دفاع می‌کند؟» و «گلوله در مقابل قلم» که به گفته آگاهان سیاسی در تغییر شیوه برخورد ارتش به معترضان در آن روزها موثر بود.

در آغاز گفت‌وگویی با علی اصغر حاج سید جوادی از او خواسته‌ایم نتیجه انقلاب بهمن ۱۳۵۷ را بر پایه «آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی» شعار اصلی انقلاب بررسی کند؛




علی اصغر حاج سید جوادی:
استقلالش برجسته‌تر است. شاید یک نوع آرمان گرایی‌های زیادی خواه بود که همه چیز را یک دفعه نمی‌شد گرفت ولی فشاری که از طرف بیست و پنج سال اخیر شاه به مردم وارد شده بود، فشار آزادی را به یک نوع دیگری تعدیل می‌کرد. با توجه به تنگناهای فرهنگی که به وجود آمده بود. هیچ نوع هسته‌های بحث و مباحثه و گفت‌وگو و حزب و صنف و مسائلی که راه آینده را [نشان دهد، وجود نداشت] کمااینکه معروف بود که ما می‌دانیم که چه چیزی را نمی‌خواهیم اما نمی‌دانیم که چه چیزی را می‌خواهیم. البته اول حکومت موقت بود که نیت آزادی داشت ولی مهلتی به آن ندادند.

جامعه به این شکل گشوده شد، که به صورت خشونت آمیزی بسته شد. حرکت آزادی‌خواهانه به صورت کنترل شده شدید، ادامه پیدا کرده است. ولی استقلال [برجسته‌تر است] تا آنجا که نشان می‌دهد، مقدار زیادی پیوند نظام سیاسی ایران با پیوندهای استعماری خارجی پاره شد و جمهوری اسم بی مسمایی بود که بر سر اسلامیت نظام گذاشته شد. قانون اساسی جمهوری اسلامی خود بهترین گویای این مسئله است که هرگز بین جمهوری و اسلامیت و یا به هرحال ایدئولوژی مذهبی سازگاری ندارد. در نتیجه بیشتر می‌شود گفت که در وضع فعلی نظام و جامعه ما و جنبش اخیر در یک فضای مستقل بدون دخالت خارجی دارد حرکت می‌کند.

در شرایط کنونی، سی و یک سال پس از انقلاب، کدام موانع و خطرهایی در برابر توسعه سیاسی ایران قرار دارد؟

از آنجا که خیزش اخیر جنبش نشان داد که بالای رژیم شکسته شده، یعنی آن اتحاد و اتفاقی که بر اساس پایداری بر مبانی ولایت فقیه به صورتی که آقای خمینی پایه گذاری کرد و آن دوران وحشت و جنگ عراق را بر مردم تحمیل کرد، آن مسئله از بین رفته است. موانع اصلی بر اساس گردش اوضاع یک طوری نمی‌تواند باشد که یکپارچگی رژیم را دوباره برگرداند. رژیم از یکپارچگی گذشته و متفرق شده است. روز به روز هم از پیکره این رژیم کنده می‌شود و به یک نوع عقلانیت مصلحت جویانه نزدیک می‌شود. به تدریج از آن جوهر و گوهر اصلی ولایت فقیه در قانون اساسی دور می‌شود. ابزار اصلی این مسئله را خود آقای خامنه ای با طرفداری از احمدی نژاد گذاشت. مردم به طرف ولایت نرفته بودند بلکه به طرف انتخابات رفته بودند. آن نماز جمعه ای که همه منتظر بودند که ایشان می‌آید نقش داور را بازی می‌کند و این خشم و توفان را به یک نوعی با مسالمت حل می‌کند، دیدند برعکس است. مسئله ولایت را به میان آوردند. موانع دیگر، جنبش سبز جنبش همگانی، پلورالیستی، جنبش کثرت گرا است، از همه افراد و قشرهای اجتماعی تشکیل شده، گو اینکه خیلی باقی مانده که به طبقات پایین‌تر سرایت کند و تبدیل شود به یک جنبش عمومی . ولی این جنبش وجود دارد و ماهیتش کثرت گرا است.

طبعاً رهبری ندارد برای اینکه رهبری در نامزدهای انتخاباتی متبلور می‌شد که آنها هم بر اساس رهبری کردن نیامدند جلو، بلکه به عنوان نامزد انتخابات آمدند جلو. این مردم بودند که رایی را که به آقای موسوی بیشتر و به آقای کروبی کمتر دادند، تبدیل کردند به خیزش که چنان بود که آقای موسوی و آقای کروبی را در واقع در صحنه نگه داشت. ولی جنبش هنوز از یک رهبری متمرکز برخوردار نیست. خود آن حلقه رادیکال، آن حلقه بنیانگرای اصلی که درون رژیم هست و مقاومت می‌کند، گو اینکه روز به روز در رابطه با سیاست بین المللی و در داخل منزوی‌تر می‌شود، و به همین مقدار هم خشن‌تر می‌شود، هنوز می‌شود احساس کرد که بزرگترین مانع فعلاً نتیجه و سرنوشتی است که مردم در حضور در صحنه ایجاد می‌کنند.

یک زمانی بود که نوشتن دو تا نامه شما که مفصل هم بود و سخت می‌شد تکثیرش کرد، خود در سال‌های پیش از انقلاب خبر ساز شد. حالا با آمدن تکنولوژی پیشرفته اطلاعات در سطح جهان که می‌توانند با هم به سادگی مبادله آگاهی و سمت گیری سیاسی کنند، فکر می‌کنید که چه امکاناتی برای پیشبرد توسعه سیاسی در ایران، در این سی و یک سال که از انقلاب گذشته، ایجاد شده؟

می‌شود گفت که خیزش خرداد ۸۸ اولین انقلاب اینترنتی جهان است. یعنی اولین جنبش اعتراضی بود که به وسیله وسایل ارتباط جمعی مدرن و جدید و بی سابقه، بلافاصله به گوش مردم جهان می‌رسید. از این نظر ایران برای مردم دنیا و محافل بین المللی شناخته شده است. یعنی محافل بین المللی حساب مردم ایران را از حساب دولت جدا کردند. درحالی که در سابق مطلقا اینطور نبود. اصولاً ملت ایران در سابق سخنگو به صورت متشخص معرف نداشت. ولی حال از چهار گوشه دنیا یک رابطه متقابل برقرار است. مخصوصاً نسل‌های جوان به این نتیجه خواهد رسید که آنها از آخرین تحولات‌ اندیشگی جهان اطلاع پیدا خواهند کرد، جغرافیای افراطی جهان را به خوبی خواهند شناخت. در صورتی که آنطور نبود.

الان همه به خوبی می‌دانند که در سومالی یا در سودان یا در ونزوئلا گردش فکری دموکراتیک و گردش فکری آزادی چگونه است. تعادل و تعاملی که در دموکراسی غربی وجود دارد، که اینقدر مورد تخطئه بنیادگرایان فعلی و گذشته بوده -زمان گذشته هم یادتان است در اواخر دوران، شاه دموکراسی غربی را مسخره می‌گرفت و می‌گفت اینها دیگر وامانده‌اند و عمرشان تمام شده است، الان به این صورت نیست.

صحنه دموکراتیک جامعه غرب از نظر اقتصادی، آزادی، انتخابات و از نظر مجموع زندگی، گذشته از اینکه معایبی دارد برای خودش، ولی به هرحال پیشرفته‌ترین نوع تمدن فعلی دنیا در آینه شفاف جام جهان نما برای مردم ایران و مخصوصاً نسل جوان آگاهند و می‌بینند و این حرکت‌های فعلی نسل جوان بیشتر می‌شود گفت اقلاً چند درصدی -که من نمی‌توانم درصدش را معین کنم- انعکاسی از همین گسترش رابطه با غرب است که به واسطه این وسایل مدرن ایجاد شده است.

معروف بود آن موقع که شما با مقالاتی که نوشتید باعث شد که ارتش کمتر در مقابل مردم خشونت به خرج بدهد یا حتی تسلیم شود. بعضی‌ها هم به شما در این مورد انتقاد داشتند که در نتیجه این مقالات، انقلاب صورت گرفت. در شرایط فعلی روابط نیروهای مسلح و مردم را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

دو نوع بازوی نظامی داریم که ظاهراً یکی ارتش است و یکی پاسداران و توابع. پاسداران و توابع برخلاف زمان شاه که ارتش بی رابطه بود، تحت کنترل بود و اصولاً سابقه رابطه تاریخی ارتش و ارتش‌ها با شاه به شکل دیگری در ذهن امنیت نظامی مملکت تخمیر شده بود، الان به کلی عوض شده است. سپاه پاسداران در مردم هست و زندگی می‌کند. اطراف خود و خانواده و فرزندان ناظر بر آنچه که به دست او در جامعه انجام می‌گیرد، می‌بیند. نظام بسته ای که نمی‌تواند از سربازخانه‌ها در آید و توی مردم باشد، نیست. البته مسائل اقتصادی، مسائل رابطه ای که دولت با بازوی نظامی‌اش باز کرده را نمی‌شود از یاد برد. ولی اصل قضیه این است که بازوی نظامی ایران می‌شود پیش بینی کرد و دید... یک نوع تعامل بین مردم و سپاه پاسداران وجود دارد. اینکه هنوز رژیم نمی‌تواند دست به کودتاهای سنتی کلاسیک مرسوم بزند، علامت این است که بازوی نظامی رژیم یکپارچه نیست و یکپارچه نمی‌تواند باشد.
XS
SM
MD
LG