لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ تهران ۰۰:۳۰

از آمار بیکاری ایران تا سفر رئیس جمهور چین به آمریکا


در مجله اقتصادی اين هفته فريدون خاوند، استاد اقتصاد در پاريس، کامران دادخواه، استاد دانشگاه و تحليل گر اقتصادی در بوستون،پروين عليزاده، استاد دانشگاه و پژوهشگر اقتصادی در لندن و ياسمين سعادت، استاد دانشگاه و پژوهشگر اقتصادی در آمريکا شرکت دارند.

خلاصه ای از اين مجله شرح زير است:

ایران و آمار بیکاری

فريدون خاوند در مورد آمار بيکاری ايران و صحبت های محمود احمدی نژاد در اين مورد می گويد:‌ «صحبت هايی که آقای احمدی نژاد می کنند در مورد مسائل بيکاری در ايران، به نظر من شگفت انگيز است و حتی با آماری هم که منابع رسمی جمهوری اسلامی اعلام کردند، منطبق نيست. البته در اين زمينه بيکاری آمار بسيار مخدوش است و بسيار تقريبی اعلام شده. ولی تا به حال بيکاری که به صورت رسمی از طرف مرکز آمار ايران اعلام شده، بالای ۱۵ درصد است و در صد بيکاری جوانان که باز از طرف مرکز آمار ايران اعلام شده، چيزی حدود ۳۰ درصد جوانهای ايرانی است. مجموعاً چيزی بالاتر از ۳ ميليون تا ۳ ميليون و ۵۰۰ هزار آمار رسمی است که مرکز آمار ايران اعلام می کند. آقای احمدی نژاد فقط از ۲ ميليون و ۵۰۰ هزار نفر صحبت می کند. اين يک نکته بسيار مبهمی است در گفته های ايشان.»



وی می افزايد «آيا رونق ناگهانی صادرات غيرنفتی صدها هزار بيکار ايرانی را صاحب شغل کرده؟ آيا سرمايه گذارهای خارجی به ايران هجوم آوردند و در سراسر کشور کارخانه ايجاد کردند؟ مهمترين مسئله که در مورد نرخ بيکاری بايد به آن توجه کرد، مسئله نرخ رشد است.

در تمام کشورهای دنيا بازار کار با نرخ رشد اقتصادی ارتباط نزديکی دارد. فقط با سرمايه گذاری و ايجاد بنگاه های توليدی است که می شود کار ايجاد کرد. نرخ رشد توليد ناخالص داخلی در ايران يا همان نرخ رشد در سال ۱۳۸۶ بر اساس آماری که بانک مرکزی منتشر کرده تقريباً چيزی بوده معادل ۷ درصد. ولی از آن موقع تا امروز آمار نرخ رشد منتشر نشده. يعنی در واقع برای سالهای ۱۳۸۷، ۱۳۸۸ و ده ماه اول سال جاری خورشيدی ما هيچ رقمی در دست نداريم. ولی بر اساس گفته های مقامات رسمی ايران به صورت پراکنده و بر اساس آماری که از طرف سازمانهای بين المللی اقتصادی مثل بانک جهانی و صندوق بين المللی پول منتشر شده، نرخ رشد طی سالهای ۸۷ و ۸۸ و ده ماهه اول ۸۹ خيلی خيلی کم بوده در ايران.»

سفر رئیس جمهور چین به آمریکا

از کامران دادخواه، استاد دانشگاه و تحليل گر اقتصادی در بوستون در مورد اهميت سفر رئيس جمهوری چين به ايالات متحده آمريکا قراردادهای اقتصادی بين دو کشور می گويد: کل قراردادهايی که امضا کردند در حدود ۴۵ ميليارد دلار است. اگر صرف رقم را بگيريم و توجه کنيم که اقتصاد آمريکا يک چيزی نزديک به ۱۴ هزار ميليارد دلار و اقتصاد چين بيش از ۴.۵ هزار ميليارد دلار است، اين عدد آن چنانی نيست. تعداد زيادی هواپيما چين از آمريکا خواهد خريد و اين صنعت هواپيمايی برای آمريکا مهم خواهد بود. ولی عمدتاً اين سفر از خيلی نظرها جنبه سمبليک داشته و اين که در درجه اول يکی دو سالی که روابط به سردی رفته بود را عوض کند و از اين جهت بيشتر مهم بوده تا عدد و رقم...


آقای دادخواه در مورد طلب های چين از آمريکا، از يک طرف ديگر موقعيت اقتصادی آمريکا می گويد:« بايستی توجه کنيم که يک مقدار از اين مسئله که به طور خاص وجود دارد از يک طرف آمريکاست که کسر بودجه دارد و با داشتن اين کسر بودجه اگر که حتی اين تراز بازرگانی مشکل با چين را نداشت با يک کشور ديگر می داشت. از طرف ديگر چين با پائين نگاه داشتن ارزش يوآن خودش را در يک وضعيت نامطلوبی قرار داده.»

وی می افزاید: «درست است که الان صادرات می کند و رشد دارد. ولی دائماً دارد اوراق قرضه آمريکا را جمع می کند و عملاً همانطور که درست است که بدهکار در چنگ طلبکار می افتد، ولی طلبکار هم در چنگ بدهکار است. برای اين که بدهکار هم يک روزی می تواند بگويد حالا ندارم. می خواهی چکار کنی؟ بنابراين اين مسئله است که می بايستی در درجه اول دو طرف متوجه شوند که دنيا دنيای سابق نيست. اين اقتصادها به هم وابسته اند. بيش از آن وابسته اند. بنابراين رابطه دوستی و صميمانه خوب است.»

به گفته آقای دادخواه: «از طرف ديگر بايد کاری کنند که بتواند در بلند مدت ادامه پيدا کند. يعنی ارزش يوان می بايست افزايش پيدا کند و چين بايستی به طرف مصرف بيشتر برود. از طرف ديگر آمريکا هم بايستی اشتهايش را کم کند. چه اشتهای دولت که الان بيش از ۱۰۰۰ ميليارد دلار کسر بودجه دارد و اين که آمريکايی ها به طور کلی مصرف زيادی می کنند. اين دو قدرت بايد به توافق برسند. برای اين که به نفع هر دو طرف است و به توافق نرسيدن به ضرر هر دو طرف است. به توافق رسيدن بايد به اين ترتيب باشد که به تدريج نرخ ارز خودش را شناور کند. بتواند بيشتر مصرف کند. اين که اقتصاد چين برای تمام مدت.»

ويژگی های اوضاع اقتصادی چين

پروين عليزاده، استاد دانشگاه و پژوهشگر اقتصادی در لندن با اشاره به ويژگی های اوضاع اقتصادی چين می گويد يکی از ويژگی های الگوی چين اين است که اين کشور در گذار از کشاورزی به صنعتی موفق شده است کارکنان کشاورزی را به بخش صنعت جذب کند.

پروين عليزاده: رشد سريع اقتصادی چين از دهه ۱۹۸۰ تاکنون به مقدار زيادی ناشی از تغيير در ترکيب نيروی انسانی کار در بخش های کشاورزی و صنعتی است. به اين معنا که اگر نگاه کنيم به تمام کشورهايی که رشد کرده اند، متوجه می شويم که در کشورها بيشتر سرعت رشد اقتصادی را در دوره گذار از بخش کشاورزی به بخش صنعتی دارند. در مورد چين اگر نگاه کنيم می بينيم که در دهه ۸۰ فقط ۲۰ درصد از مردم چين شهرنشين بودند. يعنی ۸۰ درصد از نيروی کار چين در بخش کشاورزی متمرکز بود. حتی هنوز در چين ۵۵ درصد از نيروی کار در بخش کشاورزی است و هنوز بخش شهری بخش کوچکی محسوب می شود. اگر نگاه کنيم به مسئله رشد در کشورهای صنعتی و کشورهای در حال صنعتی شدن جهان، متوجه می شويم که بخش صنعتی اصولاً هميشه بالاترين درجه کارآيی و رشد را دارد.

نقش دولت در اقتصاد ايران

ياسمين سعادت، استاد دانشگاه و پژوهشگر اقتصادی در آمريکا هم با اشاره به نقش دولت در اقتصاد ايران می گويد نفتی بودن اقتصاد در ايران بازدهی سرمايه گذاری ها را کم کرده است.

ياسمين سعادت: در ايران يک مقدار زيادی بر می گردد به اين که دولت بايد شرکت داشته باشد در ايجاد سرمايه گذاری صحيح. بخش خصوصی هم به خاطر اين که به دنبال سود هست سعی می کند که منابع را درست تر مصرف کند. برای اين که سرمايه گذار می خواهد بازدهی داشته باشد سرمايه اش. شايد موقعيتی که در ايران هست يک مقدار پس انداز عمده مردم، پس اندازی است که از نفت به دست می آيد. پس انداز داخلی نيست. پس اندازی است بر منابع نفت، تصميم های افراد، تصميم های واحدهای اقتصادی... در نتيجه سرمايه گذاری را از طريق پول نفت انجام می دهند و در نتيجه بازدهی آن سرمايه گذاری ها مشخص نيست چقدر است.

XS
SM
MD
LG