در اسرائیل حزب کادیما، به رهبری شائول موفاز وارد یک ائتلاف با حزب لیکود به رهبری بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل شده است تا به جای رقابت در انتخابات یک دولت وحدت ملی تشکیل دهند. اقدامی که رسانههای جهان آن را تاریخی و بیسابقه نام دادند. در حاشیه این خبر مشخص شد یکی از موارد توافق شائول موفاز و بنیامین نتانیاهو بر سر چگونگی برخورد به مساله هستهای ایران بوده است.
از سویی دیگر روز چهارشنبه کاترین اشتون، مسوول دیپلماسی اتحادیه اروپا، به اسرائیل سفر کرد تا همزمان در جلسهای بلندپایه ترین مسوولان اسرائیل از جمله آویک دورلیبرمن وزیر خارجه، اهود باراک وزیر دفاع، شائول موفاز رهبر حزب کادیما و البته بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل از حزب لیکود دیدار کند. موضوع جلسه دور بعدی مذاکرات هستهای ایران و ۵+۱ در بغداد در روز سوم خرداد اعلام شد.
خبرگزاری فرانسه به نقل از یک مقام اسرائیل که نامش را فاش نکرد نوشت در این دیدار بنیامین نتانیاهو به کاترین اشتون گفت پیشرفت در مذاکرات ازنظر اسرائیل منوط به این است که ایران بپذیرد طبق یک جدول مشخص زمانی غنیسازی اورانیوم را پایان دهد، همه اورانیوم غنی شده در ایران را به خارج منتقل و تاسیسات هستهای قم را هم تعطیل کند. با این همه نخست وزیر اسرائیل افزود شک دارد مذاکرات بغداد به نتیجهای برسد چون به باور او رفتار گذشته ایران نشان داده که به مذاکرات به دیده ابزاری برای خریدن وقت مینگرد.
دو طرف کوشیده بودند خبر پیش رو بودن این دیدار به بیرون درز نکند تا اینکه چند روز پیش از آن روزنامه چپگرای هاآترص تنها منبعی شد که این خبر را منتشر کرد. این منبع پیش از این دیدار نوشته بود هدف سفر کاترین اشتون گزارش پیشرفت در مذاکرات استانبول است و افزوده بود اسرائیل نگران است که قدرتهای جهانی در برابر اقداماتی که میتواند اثر محدودی بر برنامه هستهای ایران داشته باشد از تحریم ایران دست بردارند.
روز جمعه هم کاترین اشتون پس از مذاکره با هشیار زیباری وزیر خارجه عراق ابراز امیدواری کرد که مذاکرات سه خرداد در بغداد مبنایی شود برای آنچه «آغاز پایان برنامه تحصیلات هستهای ایران» نامید. جمهوری اسلامی ایران که میگوید هدف این برنامه هستهای صلحآمیز است قرار است در بغداد مذاکرات را با آمریکا، بریتانیا، فرانسه، روسیه و چین به علاوه آلمان ادامه دهد.
همزمان در پایان هفته خبرگزاری رویترز با رهبر سازمان فلسطینی حماس گفتوگو کرد. اسماعیل هانیه در پاسخ پرسش رویترز گفت در صورت حمله نظامی اسرائیل به ایران حماس در جنگ دخالتی نخواهد کرد. تکرار حرفی که در گذشته هم اسماعیل هانیه بر زبان آورده بود.
شکلگیری ائتلاف دو حزب کادیما و لیکود در دولت آینده وحدت ملی اسرائیل چه پیامدی بر روی سمتگیری اسرائیل در برابر ایران دارد و چه اثری بر روی دور بعدی مذاکرات هستهای ایران با ۵+۱ در بغداد؟ نتیجه تکرار سمتگیری رهبر حماس پیش از این مذاکرات چیست؟ از جمله این پرسشها را با سه میهمان برنامه دیدگاهها در میان گذاشتهایم: مئیر جاودانفر استاد سیاست معاصر ایران در دانشگاه هرتزلیا در حومه تلآویو، در نیویورک منصور فرهنگ سفیر پیشین ایران در سازمان ملل در دوران دولت موقت انقلاب و استاد ارشد علوم سیاسی در دانشگاه بنینگتن و در لندن رضا تقی زاده استاد روابط بینالملل در دانشگاه گلاسگو.
آقای جاودانفر، پیشزمینه و عوامل ائتلاف دو حزب لیکود و کادیما در دولت جدید وحدت ملی اسرائیل چه بود؟
مئیر جاودانفر: از دیدگاه حزب لیکود بزرگترین انگیزه به وجود آمدن این دولت ائتلافی این بود که آقای نتانیاهو قبل از انتخاباتی که قرار بود روز چهارم سپتامبر انجام شود فهمید که در پرایمری، در انتخابات داخلی حزب لیکود شاید باعث مشکلات بزرگی شود و گروههای سیاسی و افراطی که خواست آنها توسعه بیشتر شهرکهای یهودینشین است.
آنها میخواستند که حزب لیکود و رهبری آن را برای آقای نتانیاهو به چالش بیاندازند و به نظر میآید که آقای نتانیاهو نمیخواست با این چالش مواجه شود و مسایل دیگر برایش مهمتر بود و برای آقای شائول موفاز رهبر حزب کادیما کاملا واضح بود که اگر انتخابات اتفاق میافتاد در چهارم سپتامبر حزب ایشان از ۲۸ کرسی سقوط میکرد به ۱۱ کرسی. یعنی ۱۷ کرسی از دست میداد. و درحال حاضر به نظر میآید که این مساله به نفع ایشان است چون میتواند از این زمان یک سال و نیم استفاده کند برای تقویت موضع و سلامت حزب کادیما برای انتخابات آینده.
چرا رسانهها و کارشناسان عموما درجه اهمیت این ائتلاف را بالا دانستند و از آن به عنوان رویدادی استثنایی و تاریخی یاد کردند؟
دلیلی که رسانهها آن را به عنوان یک رویداد تاریخی مینگرند این است که الان دولت آقای نتانیاهو دولت ائتلافی او از تقریبا ۹۴ کرسی برخوردار است که این در تاریخ معاصر اسرائیل بینظیر است.
در اسرائیل در ۶۴ سال گذشته تقریبا هر دو سال و نیم سه سال انتخابات داشتیم چون حزبهای ائتلافی معمولا ثبات کم داشتند و اکثریتشان در کنیست مطلق نبوده و الان میبینیم که نتانیاهو برای اولین بار موفق شد به رغم اینکه پارسال دیدیم این همه تظاهرات بزرگ علیه سیاستهای اقتصادی ایشان بود بتواند یک سال آینده یک دولت به این بزرگی و مفصلی و یک ابرقدرتی به وجود بیاورد در کنیست اسرائیل با ۹۴ کرسی.
آقای جاودانفر، گزارش شده که شائول موفاز درباره سیاست خارجی اسرائیل در برابر ایران پیش از ورود در ائتلاف با حزب لیکود، با بنیامین نتانیاهو موافقت کرده اند. رئوس این توافق بر مبنای مواضع قبلی دو حزب چه میتواند باشد؟
دیدگاه آقای شائول موفاز به ایران مثل تمام سیاستمداران اسرائیل برنامه اتمی ایران را یک خطر محسوب میکند ولی دیدگاه راهحل آقای شائول موفاز به ایران بسیار معتدلتر و میانه رو تر بوده. ولی باید اشاره کنم الان که ایشان پیوسته اند به دولت ائتلافی آقای نتانیاهو نتیجهاش این نخواهد بود که آقای شائول موفاز بتواند تاثیر مهمی روی سیاستهای دولت کنونی آقای نتانیاهو داشته باشد.
به دو دلیل. یکی اینکه حزب آقای شائول موفاز در این دولت ائتلافی الان در اقلیت است. دوم اینکه در دولت آقای نتانیاهو ایران تعلق دارد به آقای اهود باراک وزیر دفاع اسرائیل. اصلا به نظر من بایستی اسم دفتر و وزارت ایشان را عوض کنند از وزارت دفاع به وزارت ایران. چون آقای اهود باراک جز ایران در هیچ مساله دیگر دخالت نمیکند و مسوولیت ندارد. به نظر من آقای اهود باراک هیچ اجازه نخواهد داد که آقای شائول موفاز وارد مسایل و سیاست دولت اسرائیل در قبال ایران شود.
پیش از پرسش از میهمان بعدی، آقای جاودانفر، حزب کارگر در کجای معادله دولت وحدت ملی اسرائیل جای میگیرد؟ چقدر موثر است و چه مواضعی در برابر ایران دارد؟
مواضع حزب کارگر در برابر ایران این است که دولت اسرائیل و کشور اسرائیل بایستی با آمریکا همراهی کند که حمله به ایران میتواند ضرر بزند به موضع اسرائیل و اینکه دولت آمریکا و رهبری این ائتلاف جهانی علیه برنامه هستهای آقای خامنهای را به دوش داشته باشد و نه دولت ایران. در حال حاضر حزب کارگر در اپوزیسیون است و به نظر من الان که آقای شائول موفاز ملحق شد به حزب دولت ائتلافی آقای نتانیاهو این به موضع حزب کادیما ضرر خواهد زد و به نظر من در انتخابات آینده خواهیم دید که حزب کارگر حزبی قویتر و با قدرت بیشتر در دولت آینده و انتخابات آینده شرکت خواهد کرد.
آقای فرهنگ، با توجه به این تحول اخیر که آقای جاودانفر به آن اشاره کردند اهمیت این ائتلاف و تشکیل دولت وحدت ملی پیشاپیش دور بعدی مذاکرات هستهای ایران با ۵+۱ در بغداد چیست؟ با توجه به تلاش آمریکا برای قانع کردن اسرائیل برای فرصت دادن به تاثیر تحریمها علیه ایران و پیشبرد مذاکرات.
منصور فرهنگ: این ائتلاف در دولت اسرائیل اجماعی ایجاد میکند که به دلیل وزیر خارجه و قدرت دست راستیهای افراطی در گذشته نداشت. بنابراین با موضع به نظر من نسبتا معتدلتر و بازتری نسبت به خواستههای آمریکا... یک همچو تغییری درش ایجاد خواهد شد. ولی این حاشیهای است.
واقعیت امر این است که مذاکرات آینده که در عراق صورت خواهد گرفت یک مذاکرات رسمی است. گروه ۵+۱ و ایران. ولی واقعیت امر این است که اگر این مذاکرات بخواهد به توافقی برسد که برای طرفین قابل تحمل باشد این مذاکره فقط میتواند دوجانبه بین ایران و آمریکا باشد.
سیاستمداران ایران برای حفظ موقعیت خودشان در برابر پایگاه اجتماعیشان که شامل سپاه پاسداران و گروههای بسیج و بخشی از فقیرترین و مذهبیترین جمعیت ایران اند باید بتوانند این ادعا را داشته باشند که به خواستههای آمریکا و تلویحا اسرائیل تمکین نکردند و روی موضع گذشته خودشان ایستادگی کردند.
از طرف دیگر دولتمردان ایران بر این واقعیت آشنا هستند که بدون انعطاف نشان دادن و رفع نگرانیهای آمریکا و متحدانش مناقشه هستهای ایران قابل حل نیست و امکان درگیری نظامی تشدید میشود. بنابراین آیا رژیم ایران این آمادگی را دارد که با آمریکا وارد مذاکرات محرمانه بشود؟ من معتقدم که دولت اوباما این آمادگی را دارد و به دلیل ماهیت این مذاکره نمیتواند طوری انجام شود که ایران نتواند از جهت نگرانیها و مسایل داخلی این توافق را توجیه کند در داخل.
این است که اتفاقی که در اسرائیل افتاده ممکن است که اگر این مذاکرات به شکست بیانجامد این ائتلاف میتواند آمادگی اسرائیل را برای قانع کردن آمریکا در حمله به تاسیسات هستهای ایران افزایش دهد ولی اگر این مذاکرات بخواهد به نتیجهای برسد این تحول سیاسی داخل اسرائیل تاثیری روی واقعیتها ندارد.
آقای تقی زاده، در امتداد این گفتههای آقای فرهنگ، روز چهارشنبه بنیامین نتانیاهو در دیدار با کاترین اشتون مسوول دیپلماسی اتحادیه اروپا در اسرائیل گفت از نظر اسرائیل پیشرفت در مذاکره یعنی موافقت ایران بر سر سه نکته طبق یک جدول مشخص زمانی. یک) پایان دادن به غنیسازی اورانیوم در ایران، دو) خارج کردن همه اورانیوم غنیشده از ایران و سه) تعطیل کردن تاسیسات هستهای قم. حالا این دولت وحدت ملی که همزمان با این دیدار اعلام شد تشکیلش، چه تاثیری در روند مذاکرات خواهد داشت؟ با در نظر گرفتن این نکتههایی که بنیامین نتانیاهو گفته به خانم اشتون؟
رضا تقی زاده: من تصور نمیکنم که این ائتلاف در مذاکرات بغداد حداقل تاثیر فوری بگذارد. با این نظر من موافقم که آمریکا میخواهد این مذاکرات موفق شود و به هر حال حرف نهایی را هم آمریکاییها خواهند زد.
ولی در یک تعبیر ظریف که شاید خیلی پیرامون آن بحث نشده، به نظر من آمریکا شاید پشت سر اروپا قرار گرفته و با ملاحظات تاکتیکی میخواهد که اروپا نقش مهمتری در مذاکرات بغداد با ایران داشته باشد و رفتن خانم اشتون به اسرائیل و ملاقات او با آقای نتانیاهو پیش از مذاکرات ۲۳ ماه می نشانه نقش برجستهتری است که اروپا میخواهد به عهده بگیرد در میان گروه ۵+۱. این برخلاف سیاستی است که شاید در دوران آقای بوش آمریکا پیروی میکرد و موافق نبود که پشت سر اروپا قرار گیرد و شاید یکی از دلایل شکست آن مذاکرات هم بود.
آنچه که اعلام میشود حداکثر خواستههای اسرائیل است. چیزی که ایران نه قادر به تن دادن به آن است و نه هیچ گروهی در داخل ایران آماده پذیرفتن این شرایط. ولی به هر حال طرفهای گفتوگو این اختیار را دارند که حداکثر خواستههای خودشان را مطرح کنند با هدف فشار گذاشتن یا به عوامل واسطه یا به طرف مقابل.
ما میشنویم که از زبان رییس جمهور ایران از زبان رهبر جمهوری اسلامی همینطور نمایندگان مجلس که آنها خواستار لغو تحریمها هستند. ما میدانیم که لغو تحریمها حداقل یک یا دو سال زمان خواهد برد. حتی لغو تحریمهای یک جانبه آمریکا و اروپا با توجه به به تاثیری که کنگره دارد در لغو یا تصویب این تحریمها. طول خواهد کشید. بنابراین وقتی آنها میگویند تحریمها را قطع کنید یعنی حداکثر خواستهها را میخواهند. ولی به نظر من طرفین توافق کردند که به یک نکات مشترک محدودتری دست پیدا کنند. تحریمها تعدیل شود و ایران هم موافقت کند مثلا با بازدیدهای محدود سرزده و همینطور خروج اورانیوم بیست درصد غنیسازی شده در مرحله فعلی و موافقت برای ادامه گفتوگوها.
پرسش قرینه سووالی را که از آقای تقی زاده پرسیدم ازشما میپرسم آقای جاودانفر، این گفتههای دیگر بنیامین نتانیاهو به کاترین اشتون که باور ندارد مذاکرات بغداد به نتیجهای برسد چون به گفته او ایران در گذشته نشان داده مذاکرات را وسیلهای کرده برای خریدن وقت. تا چه حد در اسرائیل به عنوان ایجاد فضایی برای پیشبرد گام به گام مذاکرات دانسته میشود و تا چه حد آن طور که آقای تقی زاده گفتند اهرم فشاری برای سخت تر کردن کار مذاکرات و به نتیجه رسیدن مذاکرات؟
من با جناب آقای دکتر تقی زاده کاملا موافقم که از این استفاده میکند دولت آقای نتانیاهو به عنوان اهرم. این یک تاکتیک فروشندگی اسرائیل است.
اگر بخواهند اینجا چیزی را به ۶۰ دلار بفروشند اول میگویند ۱۰۰ دلار که بعد از تخفیف دادن برسند به ۶۰ دلار. این که الان دولت اسرائیل دارد از یک موضع بسیار حداکثری استفاده میکند برای این است که میداند حداقل میتواند معدل این موضع به نفعش باشد.
الان به نظر من خود دولت اسرائیل هم میفهمد که الان نمیشود از ایران تقاضا کرد که جلوی تمام غنیسازی را گرفت و همه چیز بیاید بیرون در یک ملاقات بین خانم اشتون و آقای سعید جلیلی. ولی حرف آقای نتانیاهو به نظر من یک قسمت راهبرد اسرائیل است که یک چیزی جلوه بدهد که اگر دولت ایران موافقت نکند و بخواهد وقت تلف کند در مذاکرات مثل آنکه دیدیم پارسال در استانبول در ژانویه ۲۰۰۱ آقای سعید جلیلی ساعت ۱۲ رفتند نماز ساعت ۳ برگشتند و در عین حال که رفتند نماز رفتند تور مسجد بزرگ استانبول و وقتی هم برگشتند نمیخواستند اول مذاکرات کنند چون گفتند سر درد دارند!
به نظر من دولت اسرائیل این طوری رفتار میکند که دولت ایران را شدیدا تحت فشار قرار دهد اولا و دوما در خود اسرائیل یک برگ برنده است برای دولت آقای نتانیاهو. آقای نتانیاهو میخواهد خودش را ناجی قوم اسرائیل و مردم اسرائیل نشان دهد در مساله ایران و این فشارهایی که میآورد و این صحبتهایی که میکند و این موضعهای سرسختی که اتخاذ میکند یک چهره قدرتمند میخواهد آقای نتانیاهو برای خودش درست کند که در اسرائیل بتواند استفاده سیاسی داخلی کند.
از این بگذریم. یک پرسش دیگر، آقای جاودانفر، حرف اسماعیل هانیه رهبر حماس در آخر هفته که تکرار کرده در صورت حمله اسرائیل به ایران حماس سمتگیری به سمت ایران نخواهد کرد در اسرائیل چگونه تفسیر شده؟ در چارچوب مناسبات فلسطینیها و اسرائیل بررسی میشود یا مناسبات فلسطینیها با ایران؟
من راستش را بگویم تحلیل و تفسیر زیادی ندیدم راجع به آن. در روزنامه هاآرتص یک چیز مختصری راجع به آن نوشته بود. به نظر من از یک دیدگاه میتواند به نفع اسرائیل باشد، به نفع منافع ملی اسرائیل میتواند باشد و از یک دیدگاه میتواند به ضرر منافع حزب لیکود باشد. از دیدگاه منافع ملی اسرائیل این بسیار مهم است و مفید است که دولت حماس دارد دوری میکند از دولت آقای خامنهای. میدانیم که بهار عرب باعث شکست موضع ایران شده در منطقه و میبینیم که گروه حماس حتی دارد از دولت ایران دوری میکند که این واقعا به نفع منافع ملی اسرائیل است.
ولی این به ضرر منافع حزب لیکود و حزبهای راستی است چون هرچه حماس از ایران دورتر شود برای آنها توجیه حمله کردن به غزه سختتر خواهد شد. تا الان همیشه میگفتند که حزب حماس تمام دستور و تمام فرمانش را از تهران میگیرد ولی الان که دولت حماس دارد دوری از دولت آقای خامنهای میکند برای این حزبهای تندرو در اسرائیل توجیه حمله کردن به غزه سختتر خواهد بود.
آقای فرهنگ، با تلقی آقای جاودانفر از گفتههای اسماعیل هانیه موافقید؟ صرفا اینکه رویترز رفته از او سووالی کرده و او جواب قبلیاش را تکرار کرده مهم است یا برعکس حماس قصدش از این مصاحبه با رویترز این بوده که یک علامتی را بفرستد؟ حالا به اسرائیل یا ایران.
من کاملا موافقم با گفتههای آقای جاودانفر، مساله این است که حماس به دنبال منافع خودش است و در حال حاضر بخواهد با ایران اتحادی داشته باشد و در تهدیداتی که ایران میکند شریک باشد به هیچ وجه به سود حماس نیست. مساله اساسی این است که آن طرح کلی توافقی که میتواند بین ایران و آمریکا و یا ایران و ۵+۱ باشد کمابیش روشن شده. یعنی ایران باید متعهد شود که غنیسازی اورانیوم را از ۵ درصد فراتر نبرد و برای تضمین دادن قابل تایید به آمریکا و اروپا و تلویحا به اسرائیل تمامی تاسیسات هستهای خودش را بدون چون و چرا و بدون محدودیت در اختیار بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار دهد. یعنی اجرای پروتکل الحاقی آژانس. چنانچه ایران چنین راه حلی را بپذیرد و انجام آن را موکول به لغو تحریمها کند اوباما قادر به پذیرفتن خواست ایران نیست.
از طرف دیگر اگر آمریکا انتظار داشته باشد که ایران به تمام این برنامهها و خواستهها پاسخ مثبت بدهد و بعد به طور خیلی گام به گام تحریمها برداشته شود آن هم برای ایران قابل قبول نیست.
واقعیت امر این است که مساله هستهای در ایران و در اسرائیل و آمریکا با سیاست و تضادها و رقابتهای داخلی گره خورده. آن توافقی که باید به آن برسند باید طوری باشد که نه تنها پاسخگوی نگرانیهای غرب و اسرائیل از برنامه هستهای ایران باشد بلکه منافع و خواستهها و گرفتاریهای داخلی این کشورها را هم برطرف کند. گره کار دقیقا در اینجاست که این نوع توافق نمیتواند در ملاء عام انجام گیرد. این نوع توافق مثل تمام توافقهایی که در دنیای دیپلماسی وجود دارد که همیشه در برخورد با مشکلات همه از موضع حداکثری شروع میکنند و بعد سووال این است که آیا به این واقعیت پی بردهاند که برای دستیابی به توافق باید انعطاف نشان دهند و کوتاه بیایند و یا نمیخواهند از خودشان...
این طور که به نظر میرسد به نظر من آمریکا این آمادگی را دارد و این تحول در اسرائیل میتواند کمک کند به انجام یک چنین برنامهای. سووال اساسی به نظر من این است که آیا ایران آمادگی انعطاف نشان دادن به چنین توافقی را دارد یا نه. اگر آن آمادگی باشد من فکر میکنم از نظر تکنیکی این کار انجام پذیر است و این غلو کردن راجع به نفوذ ایران و یا تاثیر ایران روی سوریه و یا روی حماس و گروههای دیگر اینها بیشتر برای استفادههای ابزاری از خراب کردن ایران است همانطورکه ایران در تبلیغات و ادعاهای خودش بلند پروازی میکند و حرفهایی میزند که ارتباطی به واقعیت ندارد، مخالفان ایران هم در آمریکا و اسرائیل کمابیش کارهای مشابه میکنند.
آقای تقی زاده، سمتگیری حماس پیشاپیش مذاکرات ایران و ۵+۱ در بغداد چه تاثیری بر روی نگاه ایران به این مذاکرات میگذارد؟ به خصوص که ایران همیشه بدون اشاره به حماس و حزبالله گفته در صورت حمله نظامی اسرائیل به ایران منطقه ناامن خواهد شد.
به نظر من ایران تاثیری از اظهارات آقای هانیه نخواهد گرفت. اظهارات ایشان برای اولین بار نیست که مطرح میشود. قبلا هم مطرح شده و در داخل ایران هم عکسالعملهای ملایمی داشته و این بار هم همانطور که شما اشاره کردید این خبرنگار رویترز است که به دیدن اسماعیل هانیه میرود و با او گفتوگو میکند و او این چیزها را در یک ملاقات دوجانبه یا یک میتینگ سیاسی اظهار نمیکند. بنابراین خیلی نباید به آن وزن داد. مسالهای که اینجا مطرح است این است که تمام طرفین درگیر در گفتوگوهای اتمی مایل به رسیدن به نوعی از توافق هستند. اسرائیل هم در این میان چون شرایط را آماده میبیند میخواهد امتیازاتی را که برایش ممکن است به دست بیاورد.
آقای اوباما اگرچه موافق پیروزی این گفتوگوها هست ولی قادر به انجام مذاکرات دوجانبه با ایران تا قبل از برگزاری انتخابات نیست. ایران هم به هیچ وجه آمادگی آن را در وضعیت فعلی برای رسیدن به یک توافق جامع و کامل و حل مساله اتمی ایران ندارد. اگر چنین اتفاقی بیافتد به نظر من مفهومش تغییر ماهیت نظام سیاسی ایران است.
چنین آمادگی در ایران الان دیده نمیشود. ولی همه طرفها از اروپاییها، خریداران نفت، ایران، آمریکا و اسرائیل مایلاند مستقیم یا غیرمستقیم که این شرایط انتقالی تا شش ماه آینده و برگزاری انتخابات آمریکا ادامه پیدا کند و در ضمن به توافقهای محدودی هم طرفین دست پیدا کنند و گفتوگوها را ادامه دهند. به نظر من در این مسیر گفتوگوها در حال پیشرفت است و ایران هم با اظهارات آقای هانیه تغییر رفتاری در برخورد با مذاکرات بسیار پیچیدهای که در راه هست نخواهد داد و مذاکرات بغداد اندکی پیشروی خواهد بود نسبت به مذاکرات استانبول.
از سویی دیگر روز چهارشنبه کاترین اشتون، مسوول دیپلماسی اتحادیه اروپا، به اسرائیل سفر کرد تا همزمان در جلسهای بلندپایه ترین مسوولان اسرائیل از جمله آویک دورلیبرمن وزیر خارجه، اهود باراک وزیر دفاع، شائول موفاز رهبر حزب کادیما و البته بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل از حزب لیکود دیدار کند. موضوع جلسه دور بعدی مذاکرات هستهای ایران و ۵+۱ در بغداد در روز سوم خرداد اعلام شد.
خبرگزاری فرانسه به نقل از یک مقام اسرائیل که نامش را فاش نکرد نوشت در این دیدار بنیامین نتانیاهو به کاترین اشتون گفت پیشرفت در مذاکرات ازنظر اسرائیل منوط به این است که ایران بپذیرد طبق یک جدول مشخص زمانی غنیسازی اورانیوم را پایان دهد، همه اورانیوم غنی شده در ایران را به خارج منتقل و تاسیسات هستهای قم را هم تعطیل کند. با این همه نخست وزیر اسرائیل افزود شک دارد مذاکرات بغداد به نتیجهای برسد چون به باور او رفتار گذشته ایران نشان داده که به مذاکرات به دیده ابزاری برای خریدن وقت مینگرد.
دو طرف کوشیده بودند خبر پیش رو بودن این دیدار به بیرون درز نکند تا اینکه چند روز پیش از آن روزنامه چپگرای هاآترص تنها منبعی شد که این خبر را منتشر کرد. این منبع پیش از این دیدار نوشته بود هدف سفر کاترین اشتون گزارش پیشرفت در مذاکرات استانبول است و افزوده بود اسرائیل نگران است که قدرتهای جهانی در برابر اقداماتی که میتواند اثر محدودی بر برنامه هستهای ایران داشته باشد از تحریم ایران دست بردارند.
روز جمعه هم کاترین اشتون پس از مذاکره با هشیار زیباری وزیر خارجه عراق ابراز امیدواری کرد که مذاکرات سه خرداد در بغداد مبنایی شود برای آنچه «آغاز پایان برنامه تحصیلات هستهای ایران» نامید. جمهوری اسلامی ایران که میگوید هدف این برنامه هستهای صلحآمیز است قرار است در بغداد مذاکرات را با آمریکا، بریتانیا، فرانسه، روسیه و چین به علاوه آلمان ادامه دهد.
همزمان در پایان هفته خبرگزاری رویترز با رهبر سازمان فلسطینی حماس گفتوگو کرد. اسماعیل هانیه در پاسخ پرسش رویترز گفت در صورت حمله نظامی اسرائیل به ایران حماس در جنگ دخالتی نخواهد کرد. تکرار حرفی که در گذشته هم اسماعیل هانیه بر زبان آورده بود.
شکلگیری ائتلاف دو حزب کادیما و لیکود در دولت آینده وحدت ملی اسرائیل چه پیامدی بر روی سمتگیری اسرائیل در برابر ایران دارد و چه اثری بر روی دور بعدی مذاکرات هستهای ایران با ۵+۱ در بغداد؟ نتیجه تکرار سمتگیری رهبر حماس پیش از این مذاکرات چیست؟ از جمله این پرسشها را با سه میهمان برنامه دیدگاهها در میان گذاشتهایم: مئیر جاودانفر استاد سیاست معاصر ایران در دانشگاه هرتزلیا در حومه تلآویو، در نیویورک منصور فرهنگ سفیر پیشین ایران در سازمان ملل در دوران دولت موقت انقلاب و استاد ارشد علوم سیاسی در دانشگاه بنینگتن و در لندن رضا تقی زاده استاد روابط بینالملل در دانشگاه گلاسگو.
آقای جاودانفر، پیشزمینه و عوامل ائتلاف دو حزب لیکود و کادیما در دولت جدید وحدت ملی اسرائیل چه بود؟
مئیر جاودانفر: از دیدگاه حزب لیکود بزرگترین انگیزه به وجود آمدن این دولت ائتلافی این بود که آقای نتانیاهو قبل از انتخاباتی که قرار بود روز چهارم سپتامبر انجام شود فهمید که در پرایمری، در انتخابات داخلی حزب لیکود شاید باعث مشکلات بزرگی شود و گروههای سیاسی و افراطی که خواست آنها توسعه بیشتر شهرکهای یهودینشین است.
آنها میخواستند که حزب لیکود و رهبری آن را برای آقای نتانیاهو به چالش بیاندازند و به نظر میآید که آقای نتانیاهو نمیخواست با این چالش مواجه شود و مسایل دیگر برایش مهمتر بود و برای آقای شائول موفاز رهبر حزب کادیما کاملا واضح بود که اگر انتخابات اتفاق میافتاد در چهارم سپتامبر حزب ایشان از ۲۸ کرسی سقوط میکرد به ۱۱ کرسی. یعنی ۱۷ کرسی از دست میداد. و درحال حاضر به نظر میآید که این مساله به نفع ایشان است چون میتواند از این زمان یک سال و نیم استفاده کند برای تقویت موضع و سلامت حزب کادیما برای انتخابات آینده.
چرا رسانهها و کارشناسان عموما درجه اهمیت این ائتلاف را بالا دانستند و از آن به عنوان رویدادی استثنایی و تاریخی یاد کردند؟
دلیلی که رسانهها آن را به عنوان یک رویداد تاریخی مینگرند این است که الان دولت آقای نتانیاهو دولت ائتلافی او از تقریبا ۹۴ کرسی برخوردار است که این در تاریخ معاصر اسرائیل بینظیر است.
در اسرائیل در ۶۴ سال گذشته تقریبا هر دو سال و نیم سه سال انتخابات داشتیم چون حزبهای ائتلافی معمولا ثبات کم داشتند و اکثریتشان در کنیست مطلق نبوده و الان میبینیم که نتانیاهو برای اولین بار موفق شد به رغم اینکه پارسال دیدیم این همه تظاهرات بزرگ علیه سیاستهای اقتصادی ایشان بود بتواند یک سال آینده یک دولت به این بزرگی و مفصلی و یک ابرقدرتی به وجود بیاورد در کنیست اسرائیل با ۹۴ کرسی.
آقای جاودانفر، گزارش شده که شائول موفاز درباره سیاست خارجی اسرائیل در برابر ایران پیش از ورود در ائتلاف با حزب لیکود، با بنیامین نتانیاهو موافقت کرده اند. رئوس این توافق بر مبنای مواضع قبلی دو حزب چه میتواند باشد؟
دیدگاه آقای شائول موفاز به ایران مثل تمام سیاستمداران اسرائیل برنامه اتمی ایران را یک خطر محسوب میکند ولی دیدگاه راهحل آقای شائول موفاز به ایران بسیار معتدلتر و میانه رو تر بوده. ولی باید اشاره کنم الان که ایشان پیوسته اند به دولت ائتلافی آقای نتانیاهو نتیجهاش این نخواهد بود که آقای شائول موفاز بتواند تاثیر مهمی روی سیاستهای دولت کنونی آقای نتانیاهو داشته باشد.
به دو دلیل. یکی اینکه حزب آقای شائول موفاز در این دولت ائتلافی الان در اقلیت است. دوم اینکه در دولت آقای نتانیاهو ایران تعلق دارد به آقای اهود باراک وزیر دفاع اسرائیل. اصلا به نظر من بایستی اسم دفتر و وزارت ایشان را عوض کنند از وزارت دفاع به وزارت ایران. چون آقای اهود باراک جز ایران در هیچ مساله دیگر دخالت نمیکند و مسوولیت ندارد. به نظر من آقای اهود باراک هیچ اجازه نخواهد داد که آقای شائول موفاز وارد مسایل و سیاست دولت اسرائیل در قبال ایران شود.
پیش از پرسش از میهمان بعدی، آقای جاودانفر، حزب کارگر در کجای معادله دولت وحدت ملی اسرائیل جای میگیرد؟ چقدر موثر است و چه مواضعی در برابر ایران دارد؟
مواضع حزب کارگر در برابر ایران این است که دولت اسرائیل و کشور اسرائیل بایستی با آمریکا همراهی کند که حمله به ایران میتواند ضرر بزند به موضع اسرائیل و اینکه دولت آمریکا و رهبری این ائتلاف جهانی علیه برنامه هستهای آقای خامنهای را به دوش داشته باشد و نه دولت ایران. در حال حاضر حزب کارگر در اپوزیسیون است و به نظر من الان که آقای شائول موفاز ملحق شد به حزب دولت ائتلافی آقای نتانیاهو این به موضع حزب کادیما ضرر خواهد زد و به نظر من در انتخابات آینده خواهیم دید که حزب کارگر حزبی قویتر و با قدرت بیشتر در دولت آینده و انتخابات آینده شرکت خواهد کرد.
آقای فرهنگ، با توجه به این تحول اخیر که آقای جاودانفر به آن اشاره کردند اهمیت این ائتلاف و تشکیل دولت وحدت ملی پیشاپیش دور بعدی مذاکرات هستهای ایران با ۵+۱ در بغداد چیست؟ با توجه به تلاش آمریکا برای قانع کردن اسرائیل برای فرصت دادن به تاثیر تحریمها علیه ایران و پیشبرد مذاکرات.
منصور فرهنگ: این ائتلاف در دولت اسرائیل اجماعی ایجاد میکند که به دلیل وزیر خارجه و قدرت دست راستیهای افراطی در گذشته نداشت. بنابراین با موضع به نظر من نسبتا معتدلتر و بازتری نسبت به خواستههای آمریکا... یک همچو تغییری درش ایجاد خواهد شد. ولی این حاشیهای است.
واقعیت امر این است که مذاکرات آینده که در عراق صورت خواهد گرفت یک مذاکرات رسمی است. گروه ۵+۱ و ایران. ولی واقعیت امر این است که اگر این مذاکرات بخواهد به توافقی برسد که برای طرفین قابل تحمل باشد این مذاکره فقط میتواند دوجانبه بین ایران و آمریکا باشد.
سیاستمداران ایران برای حفظ موقعیت خودشان در برابر پایگاه اجتماعیشان که شامل سپاه پاسداران و گروههای بسیج و بخشی از فقیرترین و مذهبیترین جمعیت ایران اند باید بتوانند این ادعا را داشته باشند که به خواستههای آمریکا و تلویحا اسرائیل تمکین نکردند و روی موضع گذشته خودشان ایستادگی کردند.
از طرف دیگر دولتمردان ایران بر این واقعیت آشنا هستند که بدون انعطاف نشان دادن و رفع نگرانیهای آمریکا و متحدانش مناقشه هستهای ایران قابل حل نیست و امکان درگیری نظامی تشدید میشود. بنابراین آیا رژیم ایران این آمادگی را دارد که با آمریکا وارد مذاکرات محرمانه بشود؟ من معتقدم که دولت اوباما این آمادگی را دارد و به دلیل ماهیت این مذاکره نمیتواند طوری انجام شود که ایران نتواند از جهت نگرانیها و مسایل داخلی این توافق را توجیه کند در داخل.
این است که اتفاقی که در اسرائیل افتاده ممکن است که اگر این مذاکرات به شکست بیانجامد این ائتلاف میتواند آمادگی اسرائیل را برای قانع کردن آمریکا در حمله به تاسیسات هستهای ایران افزایش دهد ولی اگر این مذاکرات بخواهد به نتیجهای برسد این تحول سیاسی داخل اسرائیل تاثیری روی واقعیتها ندارد.
آقای تقی زاده، در امتداد این گفتههای آقای فرهنگ، روز چهارشنبه بنیامین نتانیاهو در دیدار با کاترین اشتون مسوول دیپلماسی اتحادیه اروپا در اسرائیل گفت از نظر اسرائیل پیشرفت در مذاکره یعنی موافقت ایران بر سر سه نکته طبق یک جدول مشخص زمانی. یک) پایان دادن به غنیسازی اورانیوم در ایران، دو) خارج کردن همه اورانیوم غنیشده از ایران و سه) تعطیل کردن تاسیسات هستهای قم. حالا این دولت وحدت ملی که همزمان با این دیدار اعلام شد تشکیلش، چه تاثیری در روند مذاکرات خواهد داشت؟ با در نظر گرفتن این نکتههایی که بنیامین نتانیاهو گفته به خانم اشتون؟
رضا تقی زاده: من تصور نمیکنم که این ائتلاف در مذاکرات بغداد حداقل تاثیر فوری بگذارد. با این نظر من موافقم که آمریکا میخواهد این مذاکرات موفق شود و به هر حال حرف نهایی را هم آمریکاییها خواهند زد.
ولی در یک تعبیر ظریف که شاید خیلی پیرامون آن بحث نشده، به نظر من آمریکا شاید پشت سر اروپا قرار گرفته و با ملاحظات تاکتیکی میخواهد که اروپا نقش مهمتری در مذاکرات بغداد با ایران داشته باشد و رفتن خانم اشتون به اسرائیل و ملاقات او با آقای نتانیاهو پیش از مذاکرات ۲۳ ماه می نشانه نقش برجستهتری است که اروپا میخواهد به عهده بگیرد در میان گروه ۵+۱. این برخلاف سیاستی است که شاید در دوران آقای بوش آمریکا پیروی میکرد و موافق نبود که پشت سر اروپا قرار گیرد و شاید یکی از دلایل شکست آن مذاکرات هم بود.
آنچه که اعلام میشود حداکثر خواستههای اسرائیل است. چیزی که ایران نه قادر به تن دادن به آن است و نه هیچ گروهی در داخل ایران آماده پذیرفتن این شرایط. ولی به هر حال طرفهای گفتوگو این اختیار را دارند که حداکثر خواستههای خودشان را مطرح کنند با هدف فشار گذاشتن یا به عوامل واسطه یا به طرف مقابل.
ما میشنویم که از زبان رییس جمهور ایران از زبان رهبر جمهوری اسلامی همینطور نمایندگان مجلس که آنها خواستار لغو تحریمها هستند. ما میدانیم که لغو تحریمها حداقل یک یا دو سال زمان خواهد برد. حتی لغو تحریمهای یک جانبه آمریکا و اروپا با توجه به به تاثیری که کنگره دارد در لغو یا تصویب این تحریمها. طول خواهد کشید. بنابراین وقتی آنها میگویند تحریمها را قطع کنید یعنی حداکثر خواستهها را میخواهند. ولی به نظر من طرفین توافق کردند که به یک نکات مشترک محدودتری دست پیدا کنند. تحریمها تعدیل شود و ایران هم موافقت کند مثلا با بازدیدهای محدود سرزده و همینطور خروج اورانیوم بیست درصد غنیسازی شده در مرحله فعلی و موافقت برای ادامه گفتوگوها.
پرسش قرینه سووالی را که از آقای تقی زاده پرسیدم ازشما میپرسم آقای جاودانفر، این گفتههای دیگر بنیامین نتانیاهو به کاترین اشتون که باور ندارد مذاکرات بغداد به نتیجهای برسد چون به گفته او ایران در گذشته نشان داده مذاکرات را وسیلهای کرده برای خریدن وقت. تا چه حد در اسرائیل به عنوان ایجاد فضایی برای پیشبرد گام به گام مذاکرات دانسته میشود و تا چه حد آن طور که آقای تقی زاده گفتند اهرم فشاری برای سخت تر کردن کار مذاکرات و به نتیجه رسیدن مذاکرات؟
من با جناب آقای دکتر تقی زاده کاملا موافقم که از این استفاده میکند دولت آقای نتانیاهو به عنوان اهرم. این یک تاکتیک فروشندگی اسرائیل است.
اگر بخواهند اینجا چیزی را به ۶۰ دلار بفروشند اول میگویند ۱۰۰ دلار که بعد از تخفیف دادن برسند به ۶۰ دلار. این که الان دولت اسرائیل دارد از یک موضع بسیار حداکثری استفاده میکند برای این است که میداند حداقل میتواند معدل این موضع به نفعش باشد.
الان به نظر من خود دولت اسرائیل هم میفهمد که الان نمیشود از ایران تقاضا کرد که جلوی تمام غنیسازی را گرفت و همه چیز بیاید بیرون در یک ملاقات بین خانم اشتون و آقای سعید جلیلی. ولی حرف آقای نتانیاهو به نظر من یک قسمت راهبرد اسرائیل است که یک چیزی جلوه بدهد که اگر دولت ایران موافقت نکند و بخواهد وقت تلف کند در مذاکرات مثل آنکه دیدیم پارسال در استانبول در ژانویه ۲۰۰۱ آقای سعید جلیلی ساعت ۱۲ رفتند نماز ساعت ۳ برگشتند و در عین حال که رفتند نماز رفتند تور مسجد بزرگ استانبول و وقتی هم برگشتند نمیخواستند اول مذاکرات کنند چون گفتند سر درد دارند!
به نظر من دولت اسرائیل این طوری رفتار میکند که دولت ایران را شدیدا تحت فشار قرار دهد اولا و دوما در خود اسرائیل یک برگ برنده است برای دولت آقای نتانیاهو. آقای نتانیاهو میخواهد خودش را ناجی قوم اسرائیل و مردم اسرائیل نشان دهد در مساله ایران و این فشارهایی که میآورد و این صحبتهایی که میکند و این موضعهای سرسختی که اتخاذ میکند یک چهره قدرتمند میخواهد آقای نتانیاهو برای خودش درست کند که در اسرائیل بتواند استفاده سیاسی داخلی کند.
از این بگذریم. یک پرسش دیگر، آقای جاودانفر، حرف اسماعیل هانیه رهبر حماس در آخر هفته که تکرار کرده در صورت حمله اسرائیل به ایران حماس سمتگیری به سمت ایران نخواهد کرد در اسرائیل چگونه تفسیر شده؟ در چارچوب مناسبات فلسطینیها و اسرائیل بررسی میشود یا مناسبات فلسطینیها با ایران؟
من راستش را بگویم تحلیل و تفسیر زیادی ندیدم راجع به آن. در روزنامه هاآرتص یک چیز مختصری راجع به آن نوشته بود. به نظر من از یک دیدگاه میتواند به نفع اسرائیل باشد، به نفع منافع ملی اسرائیل میتواند باشد و از یک دیدگاه میتواند به ضرر منافع حزب لیکود باشد. از دیدگاه منافع ملی اسرائیل این بسیار مهم است و مفید است که دولت حماس دارد دوری میکند از دولت آقای خامنهای. میدانیم که بهار عرب باعث شکست موضع ایران شده در منطقه و میبینیم که گروه حماس حتی دارد از دولت ایران دوری میکند که این واقعا به نفع منافع ملی اسرائیل است.
ولی این به ضرر منافع حزب لیکود و حزبهای راستی است چون هرچه حماس از ایران دورتر شود برای آنها توجیه حمله کردن به غزه سختتر خواهد شد. تا الان همیشه میگفتند که حزب حماس تمام دستور و تمام فرمانش را از تهران میگیرد ولی الان که دولت حماس دارد دوری از دولت آقای خامنهای میکند برای این حزبهای تندرو در اسرائیل توجیه حمله کردن به غزه سختتر خواهد بود.
آقای فرهنگ، با تلقی آقای جاودانفر از گفتههای اسماعیل هانیه موافقید؟ صرفا اینکه رویترز رفته از او سووالی کرده و او جواب قبلیاش را تکرار کرده مهم است یا برعکس حماس قصدش از این مصاحبه با رویترز این بوده که یک علامتی را بفرستد؟ حالا به اسرائیل یا ایران.
من کاملا موافقم با گفتههای آقای جاودانفر، مساله این است که حماس به دنبال منافع خودش است و در حال حاضر بخواهد با ایران اتحادی داشته باشد و در تهدیداتی که ایران میکند شریک باشد به هیچ وجه به سود حماس نیست. مساله اساسی این است که آن طرح کلی توافقی که میتواند بین ایران و آمریکا و یا ایران و ۵+۱ باشد کمابیش روشن شده. یعنی ایران باید متعهد شود که غنیسازی اورانیوم را از ۵ درصد فراتر نبرد و برای تضمین دادن قابل تایید به آمریکا و اروپا و تلویحا به اسرائیل تمامی تاسیسات هستهای خودش را بدون چون و چرا و بدون محدودیت در اختیار بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار دهد. یعنی اجرای پروتکل الحاقی آژانس. چنانچه ایران چنین راه حلی را بپذیرد و انجام آن را موکول به لغو تحریمها کند اوباما قادر به پذیرفتن خواست ایران نیست.
از طرف دیگر اگر آمریکا انتظار داشته باشد که ایران به تمام این برنامهها و خواستهها پاسخ مثبت بدهد و بعد به طور خیلی گام به گام تحریمها برداشته شود آن هم برای ایران قابل قبول نیست.
واقعیت امر این است که مساله هستهای در ایران و در اسرائیل و آمریکا با سیاست و تضادها و رقابتهای داخلی گره خورده. آن توافقی که باید به آن برسند باید طوری باشد که نه تنها پاسخگوی نگرانیهای غرب و اسرائیل از برنامه هستهای ایران باشد بلکه منافع و خواستهها و گرفتاریهای داخلی این کشورها را هم برطرف کند. گره کار دقیقا در اینجاست که این نوع توافق نمیتواند در ملاء عام انجام گیرد. این نوع توافق مثل تمام توافقهایی که در دنیای دیپلماسی وجود دارد که همیشه در برخورد با مشکلات همه از موضع حداکثری شروع میکنند و بعد سووال این است که آیا به این واقعیت پی بردهاند که برای دستیابی به توافق باید انعطاف نشان دهند و کوتاه بیایند و یا نمیخواهند از خودشان...
این طور که به نظر میرسد به نظر من آمریکا این آمادگی را دارد و این تحول در اسرائیل میتواند کمک کند به انجام یک چنین برنامهای. سووال اساسی به نظر من این است که آیا ایران آمادگی انعطاف نشان دادن به چنین توافقی را دارد یا نه. اگر آن آمادگی باشد من فکر میکنم از نظر تکنیکی این کار انجام پذیر است و این غلو کردن راجع به نفوذ ایران و یا تاثیر ایران روی سوریه و یا روی حماس و گروههای دیگر اینها بیشتر برای استفادههای ابزاری از خراب کردن ایران است همانطورکه ایران در تبلیغات و ادعاهای خودش بلند پروازی میکند و حرفهایی میزند که ارتباطی به واقعیت ندارد، مخالفان ایران هم در آمریکا و اسرائیل کمابیش کارهای مشابه میکنند.
آقای تقی زاده، سمتگیری حماس پیشاپیش مذاکرات ایران و ۵+۱ در بغداد چه تاثیری بر روی نگاه ایران به این مذاکرات میگذارد؟ به خصوص که ایران همیشه بدون اشاره به حماس و حزبالله گفته در صورت حمله نظامی اسرائیل به ایران منطقه ناامن خواهد شد.
به نظر من ایران تاثیری از اظهارات آقای هانیه نخواهد گرفت. اظهارات ایشان برای اولین بار نیست که مطرح میشود. قبلا هم مطرح شده و در داخل ایران هم عکسالعملهای ملایمی داشته و این بار هم همانطور که شما اشاره کردید این خبرنگار رویترز است که به دیدن اسماعیل هانیه میرود و با او گفتوگو میکند و او این چیزها را در یک ملاقات دوجانبه یا یک میتینگ سیاسی اظهار نمیکند. بنابراین خیلی نباید به آن وزن داد. مسالهای که اینجا مطرح است این است که تمام طرفین درگیر در گفتوگوهای اتمی مایل به رسیدن به نوعی از توافق هستند. اسرائیل هم در این میان چون شرایط را آماده میبیند میخواهد امتیازاتی را که برایش ممکن است به دست بیاورد.
آقای اوباما اگرچه موافق پیروزی این گفتوگوها هست ولی قادر به انجام مذاکرات دوجانبه با ایران تا قبل از برگزاری انتخابات نیست. ایران هم به هیچ وجه آمادگی آن را در وضعیت فعلی برای رسیدن به یک توافق جامع و کامل و حل مساله اتمی ایران ندارد. اگر چنین اتفاقی بیافتد به نظر من مفهومش تغییر ماهیت نظام سیاسی ایران است.
چنین آمادگی در ایران الان دیده نمیشود. ولی همه طرفها از اروپاییها، خریداران نفت، ایران، آمریکا و اسرائیل مایلاند مستقیم یا غیرمستقیم که این شرایط انتقالی تا شش ماه آینده و برگزاری انتخابات آمریکا ادامه پیدا کند و در ضمن به توافقهای محدودی هم طرفین دست پیدا کنند و گفتوگوها را ادامه دهند. به نظر من در این مسیر گفتوگوها در حال پیشرفت است و ایران هم با اظهارات آقای هانیه تغییر رفتاری در برخورد با مذاکرات بسیار پیچیدهای که در راه هست نخواهد داد و مذاکرات بغداد اندکی پیشروی خواهد بود نسبت به مذاکرات استانبول.