از انفرادی به صورت روشی برای تنبیه مضاعف و خرد کنندهٔ زندانی استفاده میشود. در ایران عمدتا زندانیان سیاسی و عقیدتی هستند که این تنبیه مضاعف بر آنها اِعمال میشود در صورتی که در دیگر نقاط جهان این تنبیه هم زندانیان خطرناک برای زندانیان دیگر و زندانیان امنیتی، و هم زندانیان سیاسی و عقیدتی (این مورد آخر در کشورهای استبدادی و اقتدارگرا مثل ایران جاری است) را در بر میگیرد. چرا فعالان حقوق بشر و سازمانهای مدافع حقوق بشر با این روش تنبیه یا مجازات مخالفاند؟
زندگی در جهنم
مهمترین دلیل برای نفی این روش تنبیهی عوارض بلند مدت آن است. زندانیان انفرادی با محرومیت از تماس و ارتباط معنی دار با دیگر انسانها (غیر از زندانبانان) دچار اضطراب شدید، توهم و خیالپردازی، افسردگی، از دست دادن حافظه (تا حد فراموش کردن چهرهٔ عزیزان)، و دیگر انحرافات و اختلالات ادراکی میشوند. برای خلاصی از این بیماریهاگاه سالها و دههها لازم است.
البته شدت این بیماریها به دوره و شرایط انفرادی وابسته است: هرچه شرایط انفرادی بدتر و مدت آن طولانیتر باشد اختلالات و بیماریهای فوق شدیدتر و خلاصی از آنها دشوارتر میشود. زندانیان انفرادی این تجربه را زندگی در جهنم و زندگی کردن مرگ نامیدهاند.
مشکلات انفرادی صرفا در دراز مدت رخ نمینمایند و در همان درون سلول آغاز میشوند. زندانی به تدریج دچار سرگیجه، تاریک شدن دید، توهم حرکت اشیا در درون سلول، عدم تمرکز، فراموشی، احساس کوری مقطعی، عدم کنترل آب دهان و مانند آنها میشود. کسانی که مدت بسیار طولانی را در انفرادی گذراندهاند حتی پس از آزادی در میان میلیونها نفر احساس تنهایی میکنند و ساعاتی را به گوشهای پناه برده و در خود فرو میروند.
قبر یا تابوت
سلول انفرادی در دنیای توسعه یافته و آزاد سلولی است دارای دستشویی با رنگهای دل مرده و یک لامپ کم نور (لابد برای پایین آوردن مصرف برق زندان)، تخت خواب و پنجره، و در فلزی با سوراخ کوچکی برای ارتباط زندانبان و زندانی. این شرایط فقط برای جدا نگاه داشتن زندانی از دیگر زندانیان است. اما انفرادی در کشورهای استبدادی و رژیمهای تمامیت طلب روشی برای شکستن زندانی و از میان بردن فردیت وی بدون بسیاری از امکانات فوق است.
سه نوع انفرادی در جمهوری اسلامی تحقق پیدا کرده است:
۱) سلولهایی که از فرط کوچکی توسط زندانیان قبر نامیده میشود. وقتی زندانی در این سلول میخوابد سرش با دیوار، چهار انگشت و پایش با در سلول چهار انگشت فاصله دارد. بدن زندانی در عرض سلول هم به اندازهٔ یک آرنج با دیوار فاصله دارد. این سلولها به زندانی احساس زنده به گور شدن میدهد؛
۲) سلولهایی که هیچ شباهتی به چهار دیواری ندارند و در اصطلاح مقامات زندان تابوت نامیده شدهاند. تابوت به منزلهٔ یکی از اختراعات دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی، محفظهای است که یک ضلعش دیوار است، دو تا ضلع دیگرش تختههای چوبی است در ابعاد بین ۹۰ سانتی متر تا دو متر و ضلع چهارم که پشت زندانی است باز است و رو به فضای درونی اتاق. درون تابوت که نوع خاصی از انفرادی با مایههای ایدئولوژیک است زندانی باید ۲۴ ساعته چشم بند به چشم داشته باشد. (گوش کنید به سلسله گزارشهای «مستند انفرادی» کار وحیدپور استاد در سایت رادیو فردا) ایدهٔ اصلی از خوابیدن افراد باورمند در قبر برای ذکر قیامت و احساس مرگ و فاصله گرفتن از دنیا گرفته شده اما توسط حکومت برای فاصله گرفتن فرد از خود معترضاش و شکستن وی در کوتاه مدت استفاده شده است.
تابوت روشی برای فرسایش فرد با محدود کردن حواس وی و تغییر هویت افراد به صورت اکسپرس یا زودبازده است؛ بنا به گفتهی زندانیان سیاسی دههٔ شصت، این روش در آن دهه در زندانهای ایران معمول بوه است.
۳) سلولهای یک و نیم متر در دو متر که از قبر بزرگتر است اما فضای چندانی برای تحرک به دست نمیدهد. زندانی با حرکت اندکی با سر به دیوار میخورد. این انفرادیها آن وجه ایدئولوژیک خوابیدن در قبر یا تابوت را ندارد بلکه برای در فشار گذاشتن بدن و روان زندانی ساخته شده است و به آن وجه مذهبی داده نمیشود.
(نویسنده این زندان را در عشرت آباد تجربه کرده است صرفا به خاطر به همراه داشتن چند کتاب مجاهدین خلق در حالی که هیچگاه عضو یا طرفدار آنها نبوده و همواره منتقد انها بوده است) جمهوری اسلامی پس از دههٔ اول دیگر تلاش نمیکند زندانی را مومن بار بیاورد بلکه فقط هدف شکستن وی است.
در هر سه نوع سلول انفرادی در ایران پنجرهای به بیرون وجود ندارد و هواکشی نیز به چشم نمیخورد تا زندانی از نور و هوای بیرون محروم شود. همچنین در سلولهای ایران دستشویی وجود ندارد تا زندانی به نحو غیر ارادی مجبور به درخواست از زندانبانان شود و خود را برای یکی از حیاتیترین نیازهای خود بشکند.
چهار نوع ارتباط ضروری
بازجویان با قرار دادن زندانی در انفرادی او را از اطلاعات روزمره محروم میکنند تا با انتقال گزیدهٔ اطلاعات ذهن وی را دستکاری کنند. اطلاعات داده شده میتواند به گونهای تنظیم شده باشد که زندانی را دچار گیجی و گنگی کند. بازجویان محرکهای خارجی را حذف و محرکهای مورد نظر مثل تبلیغات ایدئولوژیک (دعا، قران، نوحه خوانی) و سرنوشت دیگر مخالفان (صدای ضجه و ناله) را به زندانی انفرادی عرضه میکنند تا وی را برای خرد شدن آماده کنند.
حتی اگر زندانی در وضعیت انفرادی از حیث نیازهای ابتدایی خود مشکلی نداشته باشد و بتواند به کتاب و روزنامه هم دسترسی داشته باشد و تبلیغات ایدئولوژیک و صداهای زجر آور به او عرضه نشود صرف عدم دسترسی به دیگر آدمیان وی را از تجربهٔ نگاه کردن به خود در نگاه دیگران دور میکند.
قرار دادن فرد در انفرادی او را از چهار نوع ارتباط که برای احساس حیات ضروری هستند محروم میکند و به همین دلیل است که افراد در انفرادی تا حد احساس مرگ پیش میروند. انسانها نیاز به تایید و تمجید دیگران دارند تا احساس کنند در این دنیا زندگیشان بیهوده نیست. در زندان غیر انفرادی افراد به همدیگر کمک میکنند و غم یکدیگر را میخورند و برای یکدیگر ایثار میکنند و همین از احساس بیهودگی آنان جلوگیری میکند.
حق مصاحبت از حقوقی است که حتی در شرایط حبس از افراد قابل سلب شدن نیست. زندان برای سلب حق آزادی برای انجام هر کاری است که افراد میخواهند انجام دهند اما انفرادی افراد را از انسان بودن که در ارتباط با دیگران معنی پیدا میکند محروم میسازد. نیاز به مصاحبت تا حدی است که زندانی دیدار با بازجو را که میداند وظیفهٔ او شکنجه و زجر و تحقیر زندانی است بر تنهایی ترجیح میدهد.
انسانها همچنین نیاز دارند که از سوی دیگران چالش شوند. حدی از عصبانیت، ناراحت شدن از دیگران، احساس رقابت، تلاش برای جلو زدن از دیگران برای احساس حیات ضروری است. زندانیان با همدیگر برخورد میکنند، دعوا دارند، از یکدیگر عصبانی و دلگیر میشوند و آنها را مورد انتقاد قرار میدهند و انتقاد میشوند. این هم بخشی از زندگی اجتماعی است.
انسانها در دوران حیات خود به شبکهای حمایتی نیاز دارند. انواع بیمارگونهٔ این شبکه مافیا، فرقههای خشن، گروههای شبه نظامی، کوکلوس کلان و سیاه جامگان فاشیست هستند. انواع مثبت این شبکهها نیز عبارتند از انجمنهای حرفهای و فرهنگی و دیگر نهادهای مدنی. انفرادی فرد را از ارتباط با این شبکهها محروم میکند. کسانی که مدت زیادی در انفرادی گذرانده باشند قدرت ارتباط با شبکههای اجتماعی را از دست میدهند، ارتباطی که به شدت به آن نیاز دارند.
هر چهار نوع ارتباط برای احساس تجربهای معنی دار از زندگی ضرورت دارد. به جای محروم کردن زندانی از این ارتباطات چهارگانه باید در زندان به آنها فرصت داده شود روابط اجتماعی خویش را با دوستان و عزیزان خود ترمیم کنند، در مصاحبت با دیگران لبههای تیز خود را از دست بدهند، دیگران بتوانند آنها را چالش کنند و آنها نیز چنین کنند، از قدرت بخشی دیگران بهرهمند شوند، و بتوانند به دیگران کمک کنند. همهٔ اینها امکان بازگشت زندانی به جامعه و تلاش وی باری تبدیل شدن به انسانی مسئول را تسهیل میکنند.
تنبیه جامعه
با توجه به اینکه بخش عمدهٔ زندانیان روزی آزاد میشوند قرار دادن زندانیان در شرایط انفرادی و وارد کردن شکنجهها و ضربات روحی به آنان در واقع ایجاد مخاطره برای جامعه پس از آزادی زندانیانی است که از مشکلات روحی و روانی ناشی از انفرادی رنج میبرند. زندانیای که ارتباط خود را با واقعیت از دست داده باشد در برگشت به زندگی اجتماعی مشکل دارد و بار تازهای را بر جامعه تحمیل میکند. انفرادی در واقع تنبیه کل جامعه است. بالاخص تنبیه زندانیان سیاسی و عقیدتی مساوی است با تنبیه کل جامعه به خاطر وجود اعتراض یا دیگر باوری در آن.
زشتی تنبیه انفرادی
علی رغم قرار دادن زندانیان سیاسی و عقیدتی در انفرادی و جریان داشتن آن در سی و چهار سال گذشته، مقامات جمهوری اسلامی در حرف به زشتی و شدت این تنبیه اعتراف دارند.
رهبر جمهوری اسلامی یک روز انفرادی را معادل ده روز بازداشت معرفی کرده (خبرنامه خلیج فارس، ۱۹ مهر ۱۳۹۱) و دادستان کل کشور نیز مجازات حبس در انفرادی را حداکثر پنج روز اعلام میکند (ایلنا، ۱۳ شهریور ۱۳۹۱)، گرچه هیچ یک از این سخنان در عمل هیچگاه اجرا نشدهاند.
حکومت از هر ابزاری (بدون خط قرمز) برای شکستن مخالفت و مخالفان بهره گرفته است، از فشار بر خود زندانی تا خانوادهٔ وی مثل ممنوع الخروج کردن فرزند زندانی (کودک ۱۲ سالهٔ نسرین ستوده) و توصیه به همسر زندانی برای جدایی (مورد علیرضا رجایی که در نامهٔ ابوالفضل قدیانی آمده است، جرس ۲۲ آذر ۱۳۹۱).
زندگی در جهنم
مهمترین دلیل برای نفی این روش تنبیهی عوارض بلند مدت آن است. زندانیان انفرادی با محرومیت از تماس و ارتباط معنی دار با دیگر انسانها (غیر از زندانبانان) دچار اضطراب شدید، توهم و خیالپردازی، افسردگی، از دست دادن حافظه (تا حد فراموش کردن چهرهٔ عزیزان)، و دیگر انحرافات و اختلالات ادراکی میشوند. برای خلاصی از این بیماریهاگاه سالها و دههها لازم است.
البته شدت این بیماریها به دوره و شرایط انفرادی وابسته است: هرچه شرایط انفرادی بدتر و مدت آن طولانیتر باشد اختلالات و بیماریهای فوق شدیدتر و خلاصی از آنها دشوارتر میشود. زندانیان انفرادی این تجربه را زندگی در جهنم و زندگی کردن مرگ نامیدهاند.
مشکلات انفرادی صرفا در دراز مدت رخ نمینمایند و در همان درون سلول آغاز میشوند. زندانی به تدریج دچار سرگیجه، تاریک شدن دید، توهم حرکت اشیا در درون سلول، عدم تمرکز، فراموشی، احساس کوری مقطعی، عدم کنترل آب دهان و مانند آنها میشود. کسانی که مدت بسیار طولانی را در انفرادی گذراندهاند حتی پس از آزادی در میان میلیونها نفر احساس تنهایی میکنند و ساعاتی را به گوشهای پناه برده و در خود فرو میروند.
قبر یا تابوت
سلول انفرادی در دنیای توسعه یافته و آزاد سلولی است دارای دستشویی با رنگهای دل مرده و یک لامپ کم نور (لابد برای پایین آوردن مصرف برق زندان)، تخت خواب و پنجره، و در فلزی با سوراخ کوچکی برای ارتباط زندانبان و زندانی. این شرایط فقط برای جدا نگاه داشتن زندانی از دیگر زندانیان است. اما انفرادی در کشورهای استبدادی و رژیمهای تمامیت طلب روشی برای شکستن زندانی و از میان بردن فردیت وی بدون بسیاری از امکانات فوق است.
سه نوع انفرادی در جمهوری اسلامی تحقق پیدا کرده است:
۱) سلولهایی که از فرط کوچکی توسط زندانیان قبر نامیده میشود. وقتی زندانی در این سلول میخوابد سرش با دیوار، چهار انگشت و پایش با در سلول چهار انگشت فاصله دارد. بدن زندانی در عرض سلول هم به اندازهٔ یک آرنج با دیوار فاصله دارد. این سلولها به زندانی احساس زنده به گور شدن میدهد؛
۲) سلولهایی که هیچ شباهتی به چهار دیواری ندارند و در اصطلاح مقامات زندان تابوت نامیده شدهاند. تابوت به منزلهٔ یکی از اختراعات دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی، محفظهای است که یک ضلعش دیوار است، دو تا ضلع دیگرش تختههای چوبی است در ابعاد بین ۹۰ سانتی متر تا دو متر و ضلع چهارم که پشت زندانی است باز است و رو به فضای درونی اتاق. درون تابوت که نوع خاصی از انفرادی با مایههای ایدئولوژیک است زندانی باید ۲۴ ساعته چشم بند به چشم داشته باشد. (گوش کنید به سلسله گزارشهای «مستند انفرادی» کار وحیدپور استاد در سایت رادیو فردا) ایدهٔ اصلی از خوابیدن افراد باورمند در قبر برای ذکر قیامت و احساس مرگ و فاصله گرفتن از دنیا گرفته شده اما توسط حکومت برای فاصله گرفتن فرد از خود معترضاش و شکستن وی در کوتاه مدت استفاده شده است.
تابوت روشی برای فرسایش فرد با محدود کردن حواس وی و تغییر هویت افراد به صورت اکسپرس یا زودبازده است؛ بنا به گفتهی زندانیان سیاسی دههٔ شصت، این روش در آن دهه در زندانهای ایران معمول بوه است.
۳) سلولهای یک و نیم متر در دو متر که از قبر بزرگتر است اما فضای چندانی برای تحرک به دست نمیدهد. زندانی با حرکت اندکی با سر به دیوار میخورد. این انفرادیها آن وجه ایدئولوژیک خوابیدن در قبر یا تابوت را ندارد بلکه برای در فشار گذاشتن بدن و روان زندانی ساخته شده است و به آن وجه مذهبی داده نمیشود.
(نویسنده این زندان را در عشرت آباد تجربه کرده است صرفا به خاطر به همراه داشتن چند کتاب مجاهدین خلق در حالی که هیچگاه عضو یا طرفدار آنها نبوده و همواره منتقد انها بوده است) جمهوری اسلامی پس از دههٔ اول دیگر تلاش نمیکند زندانی را مومن بار بیاورد بلکه فقط هدف شکستن وی است.
در هر سه نوع سلول انفرادی در ایران پنجرهای به بیرون وجود ندارد و هواکشی نیز به چشم نمیخورد تا زندانی از نور و هوای بیرون محروم شود. همچنین در سلولهای ایران دستشویی وجود ندارد تا زندانی به نحو غیر ارادی مجبور به درخواست از زندانبانان شود و خود را برای یکی از حیاتیترین نیازهای خود بشکند.
چهار نوع ارتباط ضروری
بازجویان با قرار دادن زندانی در انفرادی او را از اطلاعات روزمره محروم میکنند تا با انتقال گزیدهٔ اطلاعات ذهن وی را دستکاری کنند. اطلاعات داده شده میتواند به گونهای تنظیم شده باشد که زندانی را دچار گیجی و گنگی کند. بازجویان محرکهای خارجی را حذف و محرکهای مورد نظر مثل تبلیغات ایدئولوژیک (دعا، قران، نوحه خوانی) و سرنوشت دیگر مخالفان (صدای ضجه و ناله) را به زندانی انفرادی عرضه میکنند تا وی را برای خرد شدن آماده کنند.
بازجویان محرکهای خارجی را حذف و محرکهای مورد نظر مثل تبلیغات ایدئولوژیک (دعا، قران، نوحه خوانی) و سرنوشت دیگر مخالفان (صدای ضجه و ناله) را به زندانی انفرادی عرضه میکنند تا وی را برای خرد شدن آماده کنند.
حتی اگر زندانی در وضعیت انفرادی از حیث نیازهای ابتدایی خود مشکلی نداشته باشد و بتواند به کتاب و روزنامه هم دسترسی داشته باشد و تبلیغات ایدئولوژیک و صداهای زجر آور به او عرضه نشود صرف عدم دسترسی به دیگر آدمیان وی را از تجربهٔ نگاه کردن به خود در نگاه دیگران دور میکند.
قرار دادن فرد در انفرادی او را از چهار نوع ارتباط که برای احساس حیات ضروری هستند محروم میکند و به همین دلیل است که افراد در انفرادی تا حد احساس مرگ پیش میروند. انسانها نیاز به تایید و تمجید دیگران دارند تا احساس کنند در این دنیا زندگیشان بیهوده نیست. در زندان غیر انفرادی افراد به همدیگر کمک میکنند و غم یکدیگر را میخورند و برای یکدیگر ایثار میکنند و همین از احساس بیهودگی آنان جلوگیری میکند.
حق مصاحبت از حقوقی است که حتی در شرایط حبس از افراد قابل سلب شدن نیست. زندان برای سلب حق آزادی برای انجام هر کاری است که افراد میخواهند انجام دهند اما انفرادی افراد را از انسان بودن که در ارتباط با دیگران معنی پیدا میکند محروم میسازد. نیاز به مصاحبت تا حدی است که زندانی دیدار با بازجو را که میداند وظیفهٔ او شکنجه و زجر و تحقیر زندانی است بر تنهایی ترجیح میدهد.
انسانها همچنین نیاز دارند که از سوی دیگران چالش شوند. حدی از عصبانیت، ناراحت شدن از دیگران، احساس رقابت، تلاش برای جلو زدن از دیگران برای احساس حیات ضروری است. زندانیان با همدیگر برخورد میکنند، دعوا دارند، از یکدیگر عصبانی و دلگیر میشوند و آنها را مورد انتقاد قرار میدهند و انتقاد میشوند. این هم بخشی از زندگی اجتماعی است.
انسانها در دوران حیات خود به شبکهای حمایتی نیاز دارند. انواع بیمارگونهٔ این شبکه مافیا، فرقههای خشن، گروههای شبه نظامی، کوکلوس کلان و سیاه جامگان فاشیست هستند. انواع مثبت این شبکهها نیز عبارتند از انجمنهای حرفهای و فرهنگی و دیگر نهادهای مدنی. انفرادی فرد را از ارتباط با این شبکهها محروم میکند. کسانی که مدت زیادی در انفرادی گذرانده باشند قدرت ارتباط با شبکههای اجتماعی را از دست میدهند، ارتباطی که به شدت به آن نیاز دارند.
هر چهار نوع ارتباط برای احساس تجربهای معنی دار از زندگی ضرورت دارد. به جای محروم کردن زندانی از این ارتباطات چهارگانه باید در زندان به آنها فرصت داده شود روابط اجتماعی خویش را با دوستان و عزیزان خود ترمیم کنند، در مصاحبت با دیگران لبههای تیز خود را از دست بدهند، دیگران بتوانند آنها را چالش کنند و آنها نیز چنین کنند، از قدرت بخشی دیگران بهرهمند شوند، و بتوانند به دیگران کمک کنند. همهٔ اینها امکان بازگشت زندانی به جامعه و تلاش وی باری تبدیل شدن به انسانی مسئول را تسهیل میکنند.
تنبیه جامعه
با توجه به اینکه بخش عمدهٔ زندانیان روزی آزاد میشوند قرار دادن زندانیان در شرایط انفرادی و وارد کردن شکنجهها و ضربات روحی به آنان در واقع ایجاد مخاطره برای جامعه پس از آزادی زندانیانی است که از مشکلات روحی و روانی ناشی از انفرادی رنج میبرند. زندانیای که ارتباط خود را با واقعیت از دست داده باشد در برگشت به زندگی اجتماعی مشکل دارد و بار تازهای را بر جامعه تحمیل میکند. انفرادی در واقع تنبیه کل جامعه است. بالاخص تنبیه زندانیان سیاسی و عقیدتی مساوی است با تنبیه کل جامعه به خاطر وجود اعتراض یا دیگر باوری در آن.
زشتی تنبیه انفرادی
علی رغم قرار دادن زندانیان سیاسی و عقیدتی در انفرادی و جریان داشتن آن در سی و چهار سال گذشته، مقامات جمهوری اسلامی در حرف به زشتی و شدت این تنبیه اعتراف دارند.
رهبر جمهوری اسلامی یک روز انفرادی را معادل ده روز بازداشت معرفی کرده (خبرنامه خلیج فارس، ۱۹ مهر ۱۳۹۱) و دادستان کل کشور نیز مجازات حبس در انفرادی را حداکثر پنج روز اعلام میکند (ایلنا، ۱۳ شهریور ۱۳۹۱)، گرچه هیچ یک از این سخنان در عمل هیچگاه اجرا نشدهاند.
حکومت از هر ابزاری (بدون خط قرمز) برای شکستن مخالفت و مخالفان بهره گرفته است، از فشار بر خود زندانی تا خانوادهٔ وی مثل ممنوع الخروج کردن فرزند زندانی (کودک ۱۲ سالهٔ نسرین ستوده) و توصیه به همسر زندانی برای جدایی (مورد علیرضا رجایی که در نامهٔ ابوالفضل قدیانی آمده است، جرس ۲۲ آذر ۱۳۹۱).