طى سه دههى گذشته مرتبا اخبار حملهى نيروهاى انتظامى و بسيجى و لباس شخصى به پارتىهاى شبانه و دستگيرى شركت كنندگان توسط رسانههاى دولتى و شبه دولتى اعلام شده است.
در آخرين اخبار از اين نوع اعلام شد كه ۱۵۹ دختر و پسر در يك پارتى شبانه در باغى در منطقه مشكين دشت كرج، توسط ماموران انتظامى دستگير شدند. (تابناك، ۷ مرداد ۱۳۸۹) اين خبرها ديگر مربوط به تهران و مناطق حاشيهاى آن نيست و سطح كشور را در بر مى گيرد.
رسانههاى داخلى در چند ماه گذشته از دستگيرى شركت كنندگان در پارتىهاى ۵۰ و ۷۲ نفره در استان خراسان، پارتى ۴۴ نفره در يكى از شهرستان هاى استان مازندران، پارتى ۳۰ نفره در يكى از شهرستان هاى استان يزد، پارتى ۴۵ نفره در يكى ازشهرستان هاى استان سمنان و پارتى چند ده نفره در گرگان خبر داده اند. (تابناك، ۳۰ فروردين ۱۳۸۹) اين دستگيرىها كه درصد بسيار كوچكى از پارتىها را در بر مى گيرد نمايانگر شيوع و گستردگى اين پديده در ايران است.
مشكل جمهورى اسلامى با مهمانى و شادى چيست؟ سه دهه تلاش ناموفق براى از ميان بردن مهمانىهاى «نا مطلوب» به كجا انجاميده است؟ در جنگ ميان جوانان و حكومت هر كدام با چه ابزارهايى وارد ميدان شدهاند و در نهايت غلبه با كدام طرف است؟
مساوى كردن شادى با فساد
مشى تبليغاتى حكومت همواره بر اين بوده است كه شادىِ كنترل ناشده توسط حكومت را با فساد اخلاقى مساوى معرفى كند تا طرفداران سنتى خود را عليه اين امور تحريك كند و خانواده ها را از اين پديده هراسناك سازد. معمولا در اين گونه خبرها حاضران در مهمانى عريان يا نيمه عريان يا با لباس نا مناسب (بر اساس معيارهاى رايج جمهورى اسلامى كه زنان فقط بايد بخشى از صورت خويش را نشان دهند)، در حال مصرف مشروبات الكلى، حالت غير عادى (يعنى «مست» در ادبيات مقامات رسمى كه نمى خواهند از اين واژه استفاده كنند) و در حال اعمال منافى عفت توصيف مى شوند تا خواننده احساس كند كه حاضران تا آخر خط فساد اخلاقى پيش رفتهاند. در ادبيات رسمى حكومتى اين پارتىها مجالس لهو (بيهودگى) و لعب (بازى بدون قاعده) خوانده مى شوند.
اصالت ماتم و بحران شادى
اما شيوع پارتىها حكايت از يك بحران جدى در جامعهى ايران دارد. جامعهى ايران در دوران جمهورى اسلامى در بحران شادى به سر مى برد. بنا به برخى مطالعات ميدانى حدود شصت درصد مردم تهران داراى افسردگى شديد يا خفيف هستند. (روزآنلاين به نقل از ايلنا، ۷ تير ۱۳۸۹) اين افسردگى خود را به صورت اعتياد گسترده به الكل و مواد مخدر در جامعه منعكس ساخته است. به علت فقر و بيكارى اكثر مردم امكان مسافرت به خارج (براى خوش بودن دور از چشم حكومت) يا دسترسى به باغ هاى اطراف شهرها با اجارههاى گران را ندارند.
حكومت مبلغ ماتم، عزا و سياهى است و با همين ديدگاه آن بخش از شريعت كه بر ممنوعيت فقهى شادى تاكيد دارد مورد توجه قرار گرفته است. از نگاه دولت مردان جمهورى اسلامى با افزايش غم و افسردگى آسان تر مى توان به كنترل اجتماعى و سياسى پرداخت. تعطيلات كشور اكثرا عزا محور هستند و حتى جشنهاى مذهبى عملا به عزا تبديل مى شوند. صنعت عزادارى يك صنعت پر رونق در جمهورى اسلامى است. اما در برابر اين خواست و نحوهى رفتار حكومت، روند اجتماعى و رفتار مردم حاكى از شكستن محدوديتهاى بر سر شادى و سرخوشى است.
زندگى باورى يا مرگ باورى
مرگ باورى بخشى جدايى ناپذير از ايدئولوژى اسلامگرايى است. اسلامگرايان مرگ را ارج مى نهند تا وفاداران به مكتب را آمادهى عمليات انتحارى، ضرب و شتم و قتل مخالفان، زدن سنگ به محكومان به سنگسار، اعدام مخالفان، تازيانه زدن و قطع دست و پا كنند. كسى كه به زندگى ارج نهد اين اعمال را غير انسانى و سنگدلانه تلقى خواهد كرد. همان طور كه پيش از استقرار جمهورى اسلامى، انقلابيون مسلمان و غير مسلمان خود را به رياضت مى انداختند و از هر گونه شادى تحت حكومت ديكتاتورى خود دارى مى كردند، حاكمان جمهورى اسلامى نيز تا استقرار حكومت جهانى معتقدند كه نبايد شادى كرد و همهى خوشىها بر كسانى كه به دنبال مديريت جهانى هستند حرام است.
در سالهاى قبل از انقلاب ۱۳۵۷ ايدئولوژى اسلامگرايى هدف خود را كسب قدرت در يك دولت ملت گذاشته و امور ديگر مثل زندگى كردن را به حاشيه برده بود. در سال هاى استقرار حكومت دينى نيز اسلامگرايان هدف خود را افراشتن پرچم خود در كاخ سفيد مى دانستهاند و تا تحقق اين امر مردم بايد به زارى و ماتم بنشينند.
اما هر چه حكومت و وفادارانش به بزرگداشت غم و ماتم، عزادارى و سوگوارى پرداخته اند مردم در جهت ديگر به نوشيدن قطره قطرهى زندگى كه از چشم مرگ باوران پنهان مانده پرداختهاند. سه دهه زندگى تحت يك حكومت تماميت خواه به آنها آموخته كه چگونه زندگى را از چنگالهاى مرگ بيرون كشند و آن را با همهى وجود تنفس كنند. مردم حتى گاه از فرصت جشنهاى مذهبى مثل نيمهى شعبان يا پيروزى در مسابقات فوتبال ملى استفاده كرده و به رقص و شادى در ملا عام مى پردازند.
كوبيدن آب در هاون
سه دهه است كه نيروهاى مكتبى به پارتىهاى شبانه در سراسر كشور حمله كرده و جوانان كشور را مورد ضرب و شتم قرار داده و پدر و مادر آنها را براى تعهد دادن در نيمه هاى شب از رختخواب بيرون آورده و از آنها تعهد گرفته اند اما اين پارتىها كاهش نيافته و جمع بيشترى از جوانان را در بر گرفتهاند.
جوانان حاضر در اين مهمانىها كه به قول رسانههاى دولتى و شبه دولتى نيمه عريان مى شوند، مشروبات الكلى مى نوشند و دست در دست جنس مخالف مى رقصند و خوشند همانها هستند كه در مجامع عمومى تحت نظارت ولى فقيه و نيروهايش ظاهر را رعايت مى كنند، به طور متوسط ۱۵ سال تحت تعليمات دينى حكومت قرار مى گيرند (و همه مى دانند اختلاط با جنس مخالف، نوشيدن مشروب الكلى، رقص، گوش دادن به موسيقى و عدم رعايت حجاب حرام است)، رسانه هاى دولتى مدام تركشهاى ايدئولوژى اسلامگرايى را به سوى آنها حواله مى دهند و بعضا در نهادهاى انقلابى و حكومتى مشغول به كارند.
ايدئولوژى اسلامگرايى و برنامههاى آن مثل حكومت جهانى واحد (امپرياليسم اسلامى) در ميان تودهى مردم نه با نقادى عقلگرايانه بلكه با توجه به زندگى باورى در برابر مرگ باورى طرد شد.
باغ و كوه، فضاهايى دور از كنترل
روى كردن مردم زندگى باور به باغ هاى اطراف شهرها و كوهها براى جمع شدن و زدن و رقصيدن و خوش بودن از اين واقعيت ساده نشات مى گيرد كه مردم مى دانند حكومت، يك سرزمين یک میلیون و ۶۴۰ هزار كيلومتر مربعى را نمى تواند با دوربينهاى مدار بسته و دهها هزار پايگاه بسيج و نيروى انتظامى كنترل كند. (با فرض ۷۴ ميليون نفر جمعيت، به طور متوسط به هر ايرانى ۲۲۲۷۳ متر مربع مى رسد) همان طور كه دختران نسل جديد شب ها به دور از چشم عوامل حكومت بدون حجاب تا سر خيابان مى آيند تا مويى به باد بسپارند، هنگامى كه چشم نيروهاى انتظامى و لباس شخصى را به دور ببينند همان مى شوند كه هستند: آزادانه قهقهه سر مى دهند، دست يكديگر را مى گيرند، آغوش مى گشايند، و خود را به دست موسيقى مى سپارند.
باغها و كوههاى ايران پناهگاهى براى «خود بودن» مردم فراهم آوردهاند. در سالهاى آينده در صورت تداوم رژيم علاوه بر طرح جدا سازى درياها كه اكنون اعمال مى شود بايد منتظر اسلامى كردن البرز و زاگرس و سبلان بود.
ايدئولوژى حكومتى سال هاست شكست خورده
پايان جنگ هشت ساله با اعلام نوشيدن جام زهر توسط آیت الله خمينى آغاز افول ايدئولوژى اسلامگرايى در داخل كشور بود. شايد صداى اين تَرَك به گوش مردم مسلمان منطقه و غربيان در آن زمان نرسيد اما نيروهاى منتقد در داخل كشور اين امر را به سرعت احساس كردند و حتى در نشريات دولتى از بحران شادى و زندگى باورى سخن گفتند (و البته به سرعت از اين نشريات حذف شدند).
دو دهه پس از پايان جنگ، جنگ ميان زندگى و مرگ كاملا به سود زندگى رقم خورده است. حتى در دوران مبارزات جنبش سبز و سركوب شديد آن توسط نيروهاى حكومتى، مخالفان به عزادارى و ماتم اصالت نبخشيدند و ياد آورى قربانيان را به بخشى از حيات اجتماعى خود تبديل كردند.
شادى و سرخوشى براى معترضان به تماميت خواهى موجود يك روش مبارزه مدنى است، روشى كه نسل بعد را بدهكار آنها قرار نخواهد داد (تا فساد و پنهانكارى و تبعيض با سوابق انقلابى توجيه شود) و زندگى در لحظه را قربانى آينده اى مبهم نخواهد كرد.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
* دیدگاه های مطرح شده در این مقاله الزاما بازتاب دهنده نظرات رادیو فردا نیست.
در آخرين اخبار از اين نوع اعلام شد كه ۱۵۹ دختر و پسر در يك پارتى شبانه در باغى در منطقه مشكين دشت كرج، توسط ماموران انتظامى دستگير شدند. (تابناك، ۷ مرداد ۱۳۸۹) اين خبرها ديگر مربوط به تهران و مناطق حاشيهاى آن نيست و سطح كشور را در بر مى گيرد.
رسانههاى داخلى در چند ماه گذشته از دستگيرى شركت كنندگان در پارتىهاى ۵۰ و ۷۲ نفره در استان خراسان، پارتى ۴۴ نفره در يكى از شهرستان هاى استان مازندران، پارتى ۳۰ نفره در يكى از شهرستان هاى استان يزد، پارتى ۴۵ نفره در يكى ازشهرستان هاى استان سمنان و پارتى چند ده نفره در گرگان خبر داده اند. (تابناك، ۳۰ فروردين ۱۳۸۹) اين دستگيرىها كه درصد بسيار كوچكى از پارتىها را در بر مى گيرد نمايانگر شيوع و گستردگى اين پديده در ايران است.
مشكل جمهورى اسلامى با مهمانى و شادى چيست؟ سه دهه تلاش ناموفق براى از ميان بردن مهمانىهاى «نا مطلوب» به كجا انجاميده است؟ در جنگ ميان جوانان و حكومت هر كدام با چه ابزارهايى وارد ميدان شدهاند و در نهايت غلبه با كدام طرف است؟
مساوى كردن شادى با فساد
مشى تبليغاتى حكومت همواره بر اين بوده است كه شادىِ كنترل ناشده توسط حكومت را با فساد اخلاقى مساوى معرفى كند تا طرفداران سنتى خود را عليه اين امور تحريك كند و خانواده ها را از اين پديده هراسناك سازد. معمولا در اين گونه خبرها حاضران در مهمانى عريان يا نيمه عريان يا با لباس نا مناسب (بر اساس معيارهاى رايج جمهورى اسلامى كه زنان فقط بايد بخشى از صورت خويش را نشان دهند)، در حال مصرف مشروبات الكلى، حالت غير عادى (يعنى «مست» در ادبيات مقامات رسمى كه نمى خواهند از اين واژه استفاده كنند) و در حال اعمال منافى عفت توصيف مى شوند تا خواننده احساس كند كه حاضران تا آخر خط فساد اخلاقى پيش رفتهاند. در ادبيات رسمى حكومتى اين پارتىها مجالس لهو (بيهودگى) و لعب (بازى بدون قاعده) خوانده مى شوند.
اصالت ماتم و بحران شادى
اما شيوع پارتىها حكايت از يك بحران جدى در جامعهى ايران دارد. جامعهى ايران در دوران جمهورى اسلامى در بحران شادى به سر مى برد. بنا به برخى مطالعات ميدانى حدود شصت درصد مردم تهران داراى افسردگى شديد يا خفيف هستند. (روزآنلاين به نقل از ايلنا، ۷ تير ۱۳۸۹) اين افسردگى خود را به صورت اعتياد گسترده به الكل و مواد مخدر در جامعه منعكس ساخته است. به علت فقر و بيكارى اكثر مردم امكان مسافرت به خارج (براى خوش بودن دور از چشم حكومت) يا دسترسى به باغ هاى اطراف شهرها با اجارههاى گران را ندارند.
حكومت مبلغ ماتم، عزا و سياهى است و با همين ديدگاه آن بخش از شريعت كه بر ممنوعيت فقهى شادى تاكيد دارد مورد توجه قرار گرفته است. از نگاه دولت مردان جمهورى اسلامى با افزايش غم و افسردگى آسان تر مى توان به كنترل اجتماعى و سياسى پرداخت. تعطيلات كشور اكثرا عزا محور هستند و حتى جشنهاى مذهبى عملا به عزا تبديل مى شوند. صنعت عزادارى يك صنعت پر رونق در جمهورى اسلامى است. اما در برابر اين خواست و نحوهى رفتار حكومت، روند اجتماعى و رفتار مردم حاكى از شكستن محدوديتهاى بر سر شادى و سرخوشى است.
زندگى باورى يا مرگ باورى
مرگ باورى بخشى جدايى ناپذير از ايدئولوژى اسلامگرايى است. اسلامگرايان مرگ را ارج مى نهند تا وفاداران به مكتب را آمادهى عمليات انتحارى، ضرب و شتم و قتل مخالفان، زدن سنگ به محكومان به سنگسار، اعدام مخالفان، تازيانه زدن و قطع دست و پا كنند. كسى كه به زندگى ارج نهد اين اعمال را غير انسانى و سنگدلانه تلقى خواهد كرد. همان طور كه پيش از استقرار جمهورى اسلامى، انقلابيون مسلمان و غير مسلمان خود را به رياضت مى انداختند و از هر گونه شادى تحت حكومت ديكتاتورى خود دارى مى كردند، حاكمان جمهورى اسلامى نيز تا استقرار حكومت جهانى معتقدند كه نبايد شادى كرد و همهى خوشىها بر كسانى كه به دنبال مديريت جهانى هستند حرام است.
در سالهاى قبل از انقلاب ۱۳۵۷ ايدئولوژى اسلامگرايى هدف خود را كسب قدرت در يك دولت ملت گذاشته و امور ديگر مثل زندگى كردن را به حاشيه برده بود. در سال هاى استقرار حكومت دينى نيز اسلامگرايان هدف خود را افراشتن پرچم خود در كاخ سفيد مى دانستهاند و تا تحقق اين امر مردم بايد به زارى و ماتم بنشينند.
اما هر چه حكومت و وفادارانش به بزرگداشت غم و ماتم، عزادارى و سوگوارى پرداخته اند مردم در جهت ديگر به نوشيدن قطره قطرهى زندگى كه از چشم مرگ باوران پنهان مانده پرداختهاند. سه دهه زندگى تحت يك حكومت تماميت خواه به آنها آموخته كه چگونه زندگى را از چنگالهاى مرگ بيرون كشند و آن را با همهى وجود تنفس كنند. مردم حتى گاه از فرصت جشنهاى مذهبى مثل نيمهى شعبان يا پيروزى در مسابقات فوتبال ملى استفاده كرده و به رقص و شادى در ملا عام مى پردازند.
كوبيدن آب در هاون
سه دهه است كه نيروهاى مكتبى به پارتىهاى شبانه در سراسر كشور حمله كرده و جوانان كشور را مورد ضرب و شتم قرار داده و پدر و مادر آنها را براى تعهد دادن در نيمه هاى شب از رختخواب بيرون آورده و از آنها تعهد گرفته اند اما اين پارتىها كاهش نيافته و جمع بيشترى از جوانان را در بر گرفتهاند.
جوانان حاضر در اين مهمانىها كه به قول رسانههاى دولتى و شبه دولتى نيمه عريان مى شوند، مشروبات الكلى مى نوشند و دست در دست جنس مخالف مى رقصند و خوشند همانها هستند كه در مجامع عمومى تحت نظارت ولى فقيه و نيروهايش ظاهر را رعايت مى كنند، به طور متوسط ۱۵ سال تحت تعليمات دينى حكومت قرار مى گيرند (و همه مى دانند اختلاط با جنس مخالف، نوشيدن مشروب الكلى، رقص، گوش دادن به موسيقى و عدم رعايت حجاب حرام است)، رسانه هاى دولتى مدام تركشهاى ايدئولوژى اسلامگرايى را به سوى آنها حواله مى دهند و بعضا در نهادهاى انقلابى و حكومتى مشغول به كارند.
ايدئولوژى اسلامگرايى و برنامههاى آن مثل حكومت جهانى واحد (امپرياليسم اسلامى) در ميان تودهى مردم نه با نقادى عقلگرايانه بلكه با توجه به زندگى باورى در برابر مرگ باورى طرد شد.
باغ و كوه، فضاهايى دور از كنترل
روى كردن مردم زندگى باور به باغ هاى اطراف شهرها و كوهها براى جمع شدن و زدن و رقصيدن و خوش بودن از اين واقعيت ساده نشات مى گيرد كه مردم مى دانند حكومت، يك سرزمين یک میلیون و ۶۴۰ هزار كيلومتر مربعى را نمى تواند با دوربينهاى مدار بسته و دهها هزار پايگاه بسيج و نيروى انتظامى كنترل كند. (با فرض ۷۴ ميليون نفر جمعيت، به طور متوسط به هر ايرانى ۲۲۲۷۳ متر مربع مى رسد) همان طور كه دختران نسل جديد شب ها به دور از چشم عوامل حكومت بدون حجاب تا سر خيابان مى آيند تا مويى به باد بسپارند، هنگامى كه چشم نيروهاى انتظامى و لباس شخصى را به دور ببينند همان مى شوند كه هستند: آزادانه قهقهه سر مى دهند، دست يكديگر را مى گيرند، آغوش مى گشايند، و خود را به دست موسيقى مى سپارند.
باغها و كوههاى ايران پناهگاهى براى «خود بودن» مردم فراهم آوردهاند. در سالهاى آينده در صورت تداوم رژيم علاوه بر طرح جدا سازى درياها كه اكنون اعمال مى شود بايد منتظر اسلامى كردن البرز و زاگرس و سبلان بود.
ايدئولوژى حكومتى سال هاست شكست خورده
پايان جنگ هشت ساله با اعلام نوشيدن جام زهر توسط آیت الله خمينى آغاز افول ايدئولوژى اسلامگرايى در داخل كشور بود. شايد صداى اين تَرَك به گوش مردم مسلمان منطقه و غربيان در آن زمان نرسيد اما نيروهاى منتقد در داخل كشور اين امر را به سرعت احساس كردند و حتى در نشريات دولتى از بحران شادى و زندگى باورى سخن گفتند (و البته به سرعت از اين نشريات حذف شدند).
دو دهه پس از پايان جنگ، جنگ ميان زندگى و مرگ كاملا به سود زندگى رقم خورده است. حتى در دوران مبارزات جنبش سبز و سركوب شديد آن توسط نيروهاى حكومتى، مخالفان به عزادارى و ماتم اصالت نبخشيدند و ياد آورى قربانيان را به بخشى از حيات اجتماعى خود تبديل كردند.
شادى و سرخوشى براى معترضان به تماميت خواهى موجود يك روش مبارزه مدنى است، روشى كه نسل بعد را بدهكار آنها قرار نخواهد داد (تا فساد و پنهانكارى و تبعيض با سوابق انقلابى توجيه شود) و زندگى در لحظه را قربانى آينده اى مبهم نخواهد كرد.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
* دیدگاه های مطرح شده در این مقاله الزاما بازتاب دهنده نظرات رادیو فردا نیست.