مراسمی چون بازدید مقامات جمهوری اسلامی از نمایشگاه بین المللی کتاب تهران و حضور وزیر ارشاد و فرهنگ اسلامی در جمع بازیگران فیلم در هفته اخیر بار دیگر به دولتمردان ایران فرصت داد تا گفته های سی سال گذشته را تکرار و از «حمایت دولت جمهوری اسلامی» از «صاحبان فکر»،«فرهنگ و فرهنگ سازان»،«نویسندگان و ناشران»«رسانه ها و کتاب و کتابخوانان»و.. سخن بگویند.
محمد رضا رحیمی، معاون اول رییس جمهور نیز از «تلاش مجموعه دولت دهم برای تکريم اهل قلم» و تشکیل «کار گروهی به عنوان کار گروه کتاب با هدف توسعه و ترويج کتاب در دولت»آقای احمدی نژاد خبر داد.
مقامات کمتر نظامی در جهان چون مقامات جمهوری اسلامی از «حمایت دولت» از «هنر، ادبیات،رسانه ها و فرهنگ» سخن می گویند و کم تر نظامی در جهان چون جمهوری اسلامی توسعه فرهنگی جامعه و ارتقاء خلاقیت های فرهنگی را در همه عرصه ها سرکوب کرده و در این مسیر از مکانیزم های گوناگونی چون سانسور، خودسانسوری، تحمیل فرهنگ تک صدایی، زندانی کردن و گاه کشتن فعالان عرصه فرهنگ و بدل کردن رایانه های دولتی به اهرمی برای کنترل و هدایت فرهنگ بهره می گیرند.
بودجه برای حذف فرهنگ غیر حکومتی
اما ادعای مقامات جمهوری اسلامی در آن چه آن را «حمایت مالی و معنوی دولت از فرهنگ» می نامند چندان بی پایه نیست و در سی سال گذشته، و حتی به دوران جنگ هشت ساله عراق علیه ایران، بخش مهمی از بودجه کشور به حمایت از فرهنگ مطلوب حکومت و حذف و سرکوب فرهنگ غیرحکومتی اختصاص یافته است.
در نظام های مبتنی بر دموکراسی دولت ها بخشی از بودجه عمومی و امکانات جامعه را به حمایت از فرهنگ اختصاص داده و با سرمایه گذاری مادی و معنوی از آثار با ارزش و متعالی هنری و ادبی و نظری در برابر آثار عامه پسند و هنرـ کالای پرفروش حمایت می کنند.
حمایت دولتی و نهادهای توانمند بخش خصوصی از فرهنگ در این نظام ها را از دلایل مهم توسعه فرهنگی جامعه و ارتقای خلاقیت های فرهنگی می دانند چرا که مبنا و معیار حمایت در این نظام ها نه محتوای فکری و جهت گیری نظری و سیاسی آثار فرهنگی که ارزش های ساختاری این آثار است و دولت ها رسالتی در هدایت و ارشاد هنر و ادبیات و اندیشه نداشته یا آزادی اندیشه و بیان و قدرت همسنگ احزاب و جامعه مدنی این امکان را از آنان سلب می کند.
اما حمایت دولتی از فرهنگ در نظام های استبدادی متکی به مکتب یا ایدئولوژی واحد، چون جمهوری اسلامی، نه فقط به توسعه فرهنگی جامعه و ارتقای خلاقیت های فرهنگی نمی انجامد که به عاملی موثر در فقر و رکورد فرهنگی بدل می شود.
کارنامه فقیر فرهنگی سی سال گذشته جمهوری اسلامی نشان می دهد که سرمایه گذاری کلان مادی و معنوی و امنیتی حکومت در عرصه فرهنگی تاثیری مثبت بر توسعه فرهنگی جامعه و ارتقاء خلاقیت های فرهنگی نداشته و حتی در عرصه فرهنگ مطلوب حکومتی نیز به نتایج دلخواه حکومت منجر نشده است.
نهادهای حکومتی جمهوری اسلامی وظیفه قیمویت بر شعور و آگاهی مردم،نظارت، هدایت و ارشاد فرهنگ، هنر، ادبیات و رسانه ها را به خود محول کرده اند. این نهادها برنامه های حمایتی خود را بر معیارهای محتوای نظری و جهت گیری فکری و سیاسی آثار فرهنگی تدوین و با حذف فرهنگ مستقل غیر حکومتی راه تعالی فرهنگ را بر بستر گفت و گوی آزاد اندیشه و تخیل و خلاقیت سد می کنند.
بر این بستر و به واسطه این شیوه ها، جمهوری اسلامی بخش مهمی از بودجه عمومی جامعه را برای فقر فرهنگی جامعه هزینه می کند.
حتی گزارش های دولتی از «تنزل فرهنگ عمومی جامعه» در سی سال گذشته خبر می دهند. خلاقیت های فرهنگ مستقل غیرحکومتی در سه دهه گذشته در همه عرصه ها، از جمله در ادبیات و هنر و رسانه ها، جز نمونه هایی نادر، در سنجش با دوران های پیش از جمهوری اسلامی، نمودارهایی بارز از افت و رکود را ثبت کرده اند.
در عرصه فرهنگ مطلوب حکومتی، و حتی در قلمرو حکمت و فلسفه و فقه اسلامی، آثار با ارزش و ماندگاری که با آثار گذشته سنجش پذیر باشند خلق نشده است.
کارنامه فرهنگی سی ساله جمهوری اسلامی بی ثمر ماندن سرمایه گذاری های هنگفت و حمایت های دولتی از فرهنگ و تاثیر منفی نظارت، ارشاد و هدایت دولتی فرهنگ را اثبات می کند.
تجربه مکرر فرهنگ مکتبی
سترونی فرهنگ حکومتی در ایران رخدادی است مکرر که پیش از جمهوری اسلامی در نظام های توتالیتر بلوک شرق سابق تجربه شد.
هنر و ادبیات روسیه در قرن نوزدهم و در نخستین سال های انقلاب اکتبر دوران طلایی شکوفایی بزرگ خود را تجربه و غول های بزرگی چون پوشکین، تولستوی، داستایفسکی، چخوف، لرمانتوف، پاسترناک را در عرصه داستان، ایزنشتین را در سینما، کاندینسکی را در نقاشی، استانیسلاوسکی را در تئاتر، آنا اخماتوا را در شعر و.. به فرهنگ جهانی عرضه کرد.
استبداد مکتبی استالین و جانشینان او، که بر حمایت دولت از فرهنگ مطلوب و حذف فرهنگ نامطلوب طراحی شده بود، چون تیغی بر فرهنگ روسیه فرود آمد و فرهنگ شکوفای روسیه آن روزگار را چندان عقیم کرد که تا فروپاشی شوروی سابق، جز یکی دو اثر متوسط، هیچ اثر ماندگار و با ارزشی در این فرهنگ خلق نشد.
حکومت مکتبی شوروی سابق از انتشار آثار بزرگی چون رمان «مرشد و مارگریتا»ی بولگاکف و داستان «یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ» سولژنیستین جلوگیری کرد چرا که این آثار با ارزش و ماندگار بر بستر فرهنگ غیر حکومتی خلق شده بودند. این دو اثر بر جای ماندند اما همه آثاری که در پرتو حمایت و تبلیغات دولتی به بازار بی رقیب عرضه شدند پیش از ناپدیدی دستگاه های تبلیغاتی و حمایتی حکومت ناپدید و فراموش شدند.
در تاریخ هنر، رابطه مطلق و تعمیم پذیری بین استبداد و فقر فرهنگی و آزادی و ارتقاء فرهنگی وجود ندارد و برخی از بهترین آثار ادبی، هنری و نظری ایران و جهان در حکومت های استبدای آفریده شدند که از آن جمله در ایران می توان به «بوف کور» هدایت و برخی شعرهای نیمایوشیج اشاره کرد که به دوران استبداد پهلوی اول خلق شدند.
هنر و ادبیات معاصر ایران در دهه های چهل و پنجاه نیز به رغم استبداد پهلوی دوم دورانی شکوفا را تجربه کرد.
اما تاریخ هنر نشان می دهد که توسعه فرهنگی جامعه و خلق آثار با ارزش و ماندگار در حکومت های توتالیتر و نظام های مبتنی بر مکتب و ایدئولوژی واحد پدیده ای ناممکن یا نادر است.
حکومت های مکتبی چون شوروی سابق و ایران کنونی بودجه هنگفتی را به ترویج فرهنگ تک صدایی حکومتی اختصاص می دهند، فرهنگ غیر حکومتی را حذف می کنند، حمایت دولتی را نظارت و ارشاد و هدایت فرهنگ معنا می کنند اما و به رغم این همه جامعه و فرهنگ را از توسعه و ارتقاء بازداشته و فقر فرهنگی را در جامعه رواج می دهند.
تجربه منفی حمایت دولتی از فرهنگ و هنرمندان و نویسندگان و متفکران در حکومت های مبتنی بر مکتب و ایدئولوژی بسیاری را بر آن داشته است که حمایت دولتی از فرهنگ را عاملی منفی ارزیابی و از حذف حمایت دولتی و همراه با آن حذف نظارت و هدایت و ارشاد طرفداری کرده و عطای حمایت دولت را به لقای سانسور ببخشند.
محمد رضا رحیمی، معاون اول رییس جمهور نیز از «تلاش مجموعه دولت دهم برای تکريم اهل قلم» و تشکیل «کار گروهی به عنوان کار گروه کتاب با هدف توسعه و ترويج کتاب در دولت»آقای احمدی نژاد خبر داد.
مقامات کمتر نظامی در جهان چون مقامات جمهوری اسلامی از «حمایت دولت» از «هنر، ادبیات،رسانه ها و فرهنگ» سخن می گویند و کم تر نظامی در جهان چون جمهوری اسلامی توسعه فرهنگی جامعه و ارتقاء خلاقیت های فرهنگی را در همه عرصه ها سرکوب کرده و در این مسیر از مکانیزم های گوناگونی چون سانسور، خودسانسوری، تحمیل فرهنگ تک صدایی، زندانی کردن و گاه کشتن فعالان عرصه فرهنگ و بدل کردن رایانه های دولتی به اهرمی برای کنترل و هدایت فرهنگ بهره می گیرند.
بودجه برای حذف فرهنگ غیر حکومتی
اما ادعای مقامات جمهوری اسلامی در آن چه آن را «حمایت مالی و معنوی دولت از فرهنگ» می نامند چندان بی پایه نیست و در سی سال گذشته، و حتی به دوران جنگ هشت ساله عراق علیه ایران، بخش مهمی از بودجه کشور به حمایت از فرهنگ مطلوب حکومت و حذف و سرکوب فرهنگ غیرحکومتی اختصاص یافته است.
مقامات کمتر نظامی در جهان چون مقامات جمهوری اسلامی از «حمایت دولت» از «هنر، ادبیات،رسانه ها و فرهنگ» سخن می گویند و کم تر نظامی در جهان چون جمهوری اسلامی توسعه فرهنگی جامعه و ارتقاء خلاقیت های فرهنگی را در همه عرصه ها سرکوب کرده و در این مسیر از مکانیزم های گوناگونی چون سانسور،خودسانسوری، تحمیل فرهنگ تک صدایی، زندانی کردن و گاه کشتن فعالان عرصه فرهنگ و بدل کردن رایانه های دولتی به اهرمی برای کنترل و هدایت فرهنگ بهره می گیرند.
حمایت دولتی و نهادهای توانمند بخش خصوصی از فرهنگ در این نظام ها را از دلایل مهم توسعه فرهنگی جامعه و ارتقای خلاقیت های فرهنگی می دانند چرا که مبنا و معیار حمایت در این نظام ها نه محتوای فکری و جهت گیری نظری و سیاسی آثار فرهنگی که ارزش های ساختاری این آثار است و دولت ها رسالتی در هدایت و ارشاد هنر و ادبیات و اندیشه نداشته یا آزادی اندیشه و بیان و قدرت همسنگ احزاب و جامعه مدنی این امکان را از آنان سلب می کند.
اما حمایت دولتی از فرهنگ در نظام های استبدادی متکی به مکتب یا ایدئولوژی واحد، چون جمهوری اسلامی، نه فقط به توسعه فرهنگی جامعه و ارتقای خلاقیت های فرهنگی نمی انجامد که به عاملی موثر در فقر و رکورد فرهنگی بدل می شود.
کارنامه فقیر فرهنگی سی سال گذشته جمهوری اسلامی نشان می دهد که سرمایه گذاری کلان مادی و معنوی و امنیتی حکومت در عرصه فرهنگی تاثیری مثبت بر توسعه فرهنگی جامعه و ارتقاء خلاقیت های فرهنگی نداشته و حتی در عرصه فرهنگ مطلوب حکومتی نیز به نتایج دلخواه حکومت منجر نشده است.
نهادهای حکومتی جمهوری اسلامی وظیفه قیمویت بر شعور و آگاهی مردم،نظارت، هدایت و ارشاد فرهنگ، هنر، ادبیات و رسانه ها را به خود محول کرده اند. این نهادها برنامه های حمایتی خود را بر معیارهای محتوای نظری و جهت گیری فکری و سیاسی آثار فرهنگی تدوین و با حذف فرهنگ مستقل غیر حکومتی راه تعالی فرهنگ را بر بستر گفت و گوی آزاد اندیشه و تخیل و خلاقیت سد می کنند.
بر این بستر و به واسطه این شیوه ها، جمهوری اسلامی بخش مهمی از بودجه عمومی جامعه را برای فقر فرهنگی جامعه هزینه می کند.
حتی گزارش های دولتی از «تنزل فرهنگ عمومی جامعه» در سی سال گذشته خبر می دهند. خلاقیت های فرهنگ مستقل غیرحکومتی در سه دهه گذشته در همه عرصه ها، از جمله در ادبیات و هنر و رسانه ها، جز نمونه هایی نادر، در سنجش با دوران های پیش از جمهوری اسلامی، نمودارهایی بارز از افت و رکود را ثبت کرده اند.
در عرصه فرهنگ مطلوب حکومتی، و حتی در قلمرو حکمت و فلسفه و فقه اسلامی، آثار با ارزش و ماندگاری که با آثار گذشته سنجش پذیر باشند خلق نشده است.
کارنامه فرهنگی سی ساله جمهوری اسلامی بی ثمر ماندن سرمایه گذاری های هنگفت و حمایت های دولتی از فرهنگ و تاثیر منفی نظارت، ارشاد و هدایت دولتی فرهنگ را اثبات می کند.
تجربه مکرر فرهنگ مکتبی
سترونی فرهنگ حکومتی در ایران رخدادی است مکرر که پیش از جمهوری اسلامی در نظام های توتالیتر بلوک شرق سابق تجربه شد.
هنر و ادبیات روسیه در قرن نوزدهم و در نخستین سال های انقلاب اکتبر دوران طلایی شکوفایی بزرگ خود را تجربه و غول های بزرگی چون پوشکین، تولستوی، داستایفسکی، چخوف، لرمانتوف، پاسترناک را در عرصه داستان، ایزنشتین را در سینما، کاندینسکی را در نقاشی، استانیسلاوسکی را در تئاتر، آنا اخماتوا را در شعر و.. به فرهنگ جهانی عرضه کرد.
استبداد مکتبی استالین و جانشینان او، که بر حمایت دولت از فرهنگ مطلوب و حذف فرهنگ نامطلوب طراحی شده بود، چون تیغی بر فرهنگ روسیه فرود آمد و فرهنگ شکوفای روسیه آن روزگار را چندان عقیم کرد که تا فروپاشی شوروی سابق، جز یکی دو اثر متوسط، هیچ اثر ماندگار و با ارزشی در این فرهنگ خلق نشد.
حکومت مکتبی شوروی سابق از انتشار آثار بزرگی چون رمان «مرشد و مارگریتا»ی بولگاکف و داستان «یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ» سولژنیستین جلوگیری کرد چرا که این آثار با ارزش و ماندگار بر بستر فرهنگ غیر حکومتی خلق شده بودند. این دو اثر بر جای ماندند اما همه آثاری که در پرتو حمایت و تبلیغات دولتی به بازار بی رقیب عرضه شدند پیش از ناپدیدی دستگاه های تبلیغاتی و حمایتی حکومت ناپدید و فراموش شدند.
در تاریخ هنر، رابطه مطلق و تعمیم پذیری بین استبداد و فقر فرهنگی و آزادی و ارتقاء فرهنگی وجود ندارد و برخی از بهترین آثار ادبی، هنری و نظری ایران و جهان در حکومت های استبدای آفریده شدند که از آن جمله در ایران می توان به «بوف کور» هدایت و برخی شعرهای نیمایوشیج اشاره کرد که به دوران استبداد پهلوی اول خلق شدند.
هنر و ادبیات معاصر ایران در دهه های چهل و پنجاه نیز به رغم استبداد پهلوی دوم دورانی شکوفا را تجربه کرد.
اما تاریخ هنر نشان می دهد که توسعه فرهنگی جامعه و خلق آثار با ارزش و ماندگار در حکومت های توتالیتر و نظام های مبتنی بر مکتب و ایدئولوژی واحد پدیده ای ناممکن یا نادر است.
حکومت های مکتبی چون شوروی سابق و ایران کنونی بودجه هنگفتی را به ترویج فرهنگ تک صدایی حکومتی اختصاص می دهند، فرهنگ غیر حکومتی را حذف می کنند، حمایت دولتی را نظارت و ارشاد و هدایت فرهنگ معنا می کنند اما و به رغم این همه جامعه و فرهنگ را از توسعه و ارتقاء بازداشته و فقر فرهنگی را در جامعه رواج می دهند.
تجربه منفی حمایت دولتی از فرهنگ و هنرمندان و نویسندگان و متفکران در حکومت های مبتنی بر مکتب و ایدئولوژی بسیاری را بر آن داشته است که حمایت دولتی از فرهنگ را عاملی منفی ارزیابی و از حذف حمایت دولتی و همراه با آن حذف نظارت و هدایت و ارشاد طرفداری کرده و عطای حمایت دولت را به لقای سانسور ببخشند.