در دنيای ما خبرهای تلخ کم نيست. اما دو هفته پیش، خبری منتشر شد که تلخی اش تا مرزهای هولناکی و جنون رفت. خبری که «جنايت» نام گرفت و اشک های بسياری را بر گونه ها جاری ساخت. و شگفتا که اين بار قربانيان اين فاجعه، نه کودکان انسانی و نه زنان و مردانی بی پناه بودند.
قربانيان، توله های خرسی قهوه ای بودند، در کوهستان های دوردست سميرم، از توابع استان اصفهان.
در حالی که ماده خرس بر تخته سنگی در خون خويش غلتيده بود، شکارچيان محلی، بی رحمانه، توله ها را که ترس خورده چون کودکان ضجه می زدند، زنده زنده شکم دريدند.
توله ها، يکی در کنار مادر مرده و آن ديگری در حالی که روده هايش از شکم بيرون زده، با ناله های دردناک، با دست های کوچکش، در تلاش است تا شايد در آغوش هنوز گرم مادر به خون غلتيده پناه بگيرد.
اما جانيان توله را به ضرب لگد و به زور از مادر دور می کنند. و اين همه در حالی است که از اين جنايت هولناک با موبايل هايشان فيلم يادگاری می گيرند.
اين تصاوير تکان دهنده از حيوان آزاری اما، چيزی نيست که به همين فيلم دو دقيقه و ۳۰ ثانيه ای محدود باشد.
دبير انجمن حمايت از حيوانات که فيلم تکان دهنده را منتشر کرده است، دکتر رضا جوالچی: اتفاقی را که در هفته های اخير در سميرم افتاد را نمی شود مستثنی دانست از بقيه وقايعی که به طور مستمر در نواحی مختلف کشور اتفاق می افتد.
شايد تنها تفاوتی که امروز حس می کنيم اين است که با توجه به وجود گوشی های موبايل و امکاناتی که برای فيلمبرداری وجود دارد، ممکن است گاه و بيگاه کسانی که خودشان مرتکب تخلف می شوند، از اين صحنه ها فيلم بگيرند و اين مسئله باعث رسانه ای تر شدن موضوع شود.
يکی از مواردی که هميشه مشکل ساز بوده است «خلاء قانونی» در زمينه حمايت از حيوانات است.
تنها قانونی که امروزه قضات ما می توانند به آن استناد کنند، ماده ۱۲ قانون شکار صيد است که در اين قانون برای شکار حيواناتی مانند خرس قهوه ای، و يا حيوانات ديگری که در معرض انقراض اند، تنها يک مجازات سه ماهه تا سه ساله و يک جريمه معال يک ميليون و ۵۰۰ هزار تومان تا يک ميليون و ۸۰۰ هزار تومان در نظر گرفته شده است.
در اين قانون صراحتا به شکار خرس قهوه ای اشاره شده است که حداکثر جريمه ای که برای شکار آن در نظر گرفته شده است، ۷۲۰ هزار تومان است.
طبيعتا چنين قوانينی نمی تواند بازدارنده باشد. با توجه به شرايط فرهنگی که مردم شهرستان ها و جاهايی که در ارتباط نزديک با حيوانات حيات وحش هستند و آموزش های کافی در اين زمينه نديده اند، طبيعتا اين مشکلات برای حيات وحش وجود داشته است.
تا زمانی که مشکل ناکارآمدی قانونی حل نشود، به هر حال جريمه ها در مورد حيوان آزاری سنگين تر نشود، و مردم اين نواحی آموزش کافی نبينند، نمی شود انتظار داشت که به خودی خود، همه چيز درست شود.»
فيلم کشتار بی رحمانه خرس قهوه ای و توله هايش، بار ديگر مسئله محيط زيست در حال نابودی ايران را به سطح خبرها بازگردانده است.
دکتر اسماعيل کهرم، کارشناس محيط زيست در تهران: بنده اگر عرض کنم که طبق آمار، هر ساله ۱۵ قلاده پلنگ به همين ترتيب، کشته و دفن می شوند و گاهی و گداری که ما به ماموريت می رويم، کسانی که علاقمند هستند ما را به محل می برند و زمين را می کنند و پوست پلنگ را نشان می دهند، شما باور می کنيد؟
اين در حالی است که از نظر زاد و ولد، پلنگ و خرس تعداد توله های تکثرشده اش در سال بسيار کم و محدود است. يعنی ۱۵ قلاده شايد نصف کل پلنگ هايی باشد که در ايران زاده می شود.»
کارشناسان می گويند همه چراغ های هشدار برای محيط زيست ايران قرمز شده اند.
اسماعيل کهرم درباره گستردگی گونه های مهم در حال نابودی ايران چنين می گويد: متاسفانه مثلا گورخر که يک گونه شاخص ايرانی است ، الان حدود ۴۰۰ قلاده بيشتر زنده باقی نمانده است.
تمساح پوزه کوتاه که روزی ۴۵۰ قلاده بودند، الان تعدادشان کم شده است. تعداد يوزپلنگ ها را آن طور که برآورد می کنند، حدود ۷۰ قلاده بيشتر نيست. از طرفی گونه های پرندگان هم متاسفانه تحت تاثير خشک شدن رودخانه ها و تالاب ها قرار می گيرد و رو به محدوديت می رود.
مثلا وقتی که تالاب هايی مانند بختگان در فارس خشک می شود، صدها هزار پرنده بی خانمان می شوند و در معرض نابودی قرار می گيرند.
همين طور زمانی که تالاب انزلی يا گاوخونی که در ناف ايران است و هر سال پذيرای تعداد زيادی از پرندگانی بود که از شمال می آمدند و حکم قهوه خانه سر راهی را داشت که از اين پرندگان پذيرايی می کرد. وقتی زاينده رود خشک شد، طبعا گاوخونی هم خشک شد. بنابر اين ملاحظه می فرماييد که تالاب های ۲۵۲ گانه ما، همگی در معرض خشک شدن و زير خط قرمزند.»
مناطقی در ايران به عنوان منطقه حفاظت شده اعلام شده اند. قرار است که حيوانات در حال انقراض به آسودگی در اين مناطق زيست کنند. اما با توجه به اينکه خرس قهوه ای و توله هايش در يکی از همين مناطق حفاظت شده کشتار شدند، آيا اين مناطق، امنيتی هم برای اين حيوانات آورده اند؟
رضا جوالچی: متاسفانه سازمان محيط زيست به خاطر مشکلاتی که دارد يا سوء مديريت هايی که در همه اين سال ها وجود داشته است، هيچ نظارتی بر اين مناطق ندارد و منطقه حفاظت شده به آن صورت در کشور ما امن و حفاظت شده نيست. شکارچيان به راحتی می توانند وارد اين مناطق شوند و شکار کنند. به ندرت ممکن است در اين مناطق اشخاصی را دستگير کنند و اگر هم متخلفی دستگير شد، بعد از مدت کوتاهی و با پرداخت جريمه اندکی، آزاد می شوند، به اين دليل که آن پشتوانه قضايی لازم وجود ندارد، پس از آزادی بلافاصله دوباره به اين مناطق برمی گردند و اقدامات خلافشان را تکرار می کنند.
به عنوان مثال از قول مدير اداره محيط زيست اصفهان در همين مورد خرس ها همان طور که در خبرها هم از قول ايشان نقل شده است، شخصی که اين جنايت را مرتکب شده است، از شکارچيان بسيار بی رحم و سابقه دار منطقه است. گويا اين فرد، سال گذشته نيز مرتکب چنين جنايتی شده بود. طبيعتا اين مسئله نشان می دهد که اقدامات قانونی لازم برای تنبيه اين اشخاص اعمال نشده است.»
طرح اختصاصی علیرضا درویش برای رادیو فردا
با اين حال اسماعيل کهرم، ديگر کارشناس صاحب نام محيط زيست، معتقد است که مشکل از کمبود قوانين نيست. بلکه اين اجرای قوانين است که مسئله دارد.
اسماعیل کهرم: ملاحظه بفرماييد که ما قوانين حفاظت از حيوانات را داريم. قوانينی که وجود دارد، تمام حيوانات تحت حمايت را شناسايی کرده و حيوانات تحت خطر، طبق مقررات بين المللی شورای عالی شکار و حفاظت از طبيعت ، مورد حمايت قانون هستند و اين قوانين وجود دارد.
منتها اعمال اين قوانين در يک پهنه بسيار وسيع در مملکت ما که يک ميليون و ۶۴۸ هزار و يا به عبارتی يک ميليون و ۹۴۸ هزار کیلومتر مربع است، کار ساده ای نيست.
حدود هشت درصد از خاک مملکت مان حفاظت شده است. برای نگهداری از اين ميزان مناطق که تحت نظارت سازمان محيط زيست است، ما نيازمند يازده هزار محيط بان هستيم. در حالی که سازمان محيط زيست تنها سه هزار محيط بان در اختيار دارد. ما نمی توانيم با اين بودجه و وسايل کم مانند اتومبيل و اسب و غيره، اين پهنه وسيع را پوشش بدهيم و لذا شما ملاحظه فرماييد که در جای جای وطن ما، اين جور اعمال به طور مرتب انجام می گيرد.»
خشونتی که درباره اين خرس و توله هايش رخ داد، در جوامع توسعه يافته می تواند حساسيتی اجتماعی ايجاد کند، يا دستکم هزينه ای سنگين برای فاعلان اين عمل مجرمانه در پی داشته باشد. اما به نظر نمی رسد که قوانين در جامعه ايران، جديت چندانی در برابر حيوان آزاری داشته باشد. چرا؟
دکتر حسين قاضيان، جامعه شناس: معيارهای خشونت در جامعه های متفاوت با همديگر فرق دارند و خشونت بر اساس نوع فرهنگ هر جامعه ای تعريف می شود.عملی ممکن است در يک جامعه خشونت بار باشد ولی در جامعه ديگر خشونت محسوب نشود.
به عنوان مثال خشونت هايی که ما در جامعه خودمان نسبت به حيوانات اعمال می کنيم در جوامع ديگر انجام اين کارها با منع قانونی روبروست، ولی در جامعه ما اين اعمال هرگز چندان جدی گرفته نمی شود و کسی نگران بروز آن نيست. يا حتی از ديد قانون هم کسی متعرض آن نمی شود. بنابر اين، اين مسئله نشان می دهد که ميان تعريف خشونت و سطح تحمل خشونت در جوامع مختلف تفاوت وجود دارد.
اگر توجه کنيد ما قرن هاست که با اين نوع خشونت بر عليه حيوانات زندگی می کنيم. حتی خشونت جسمی بر عليه کودکانمان توسط والدين را عادی تلقی می کنيم و آنها را تحت عنوان خشونت تلقی نمی کنيم.»
عده ای به طعنه به حاميان حقوق حيوانات می گويند که تلاش آنها برای رعايت حقوق حيوانات در جامعه ايران، «پديده ای لوکس» است.
قاضيان: به يک معنا پديده لوکسی است. چون خشونت عليه انسانها در جامعه ما رخ می دهد و ما به آن بی توجهی می کنيم. ولی يک سوال پيش می آيد که آيا ما بايد در سياست گذاری های اجتماعی مان هم بايد به همين شيوه عمل کنيم؟ يعنی چون يک پديده لوکس است و در سطح جامعه ما نيست، نبايد واکنش نشان بدهيم؟ من اين طور فکر نمی کنم. اين دو موضوع متفاوت است و بايد به شيوه متفاوتی هم با آن برخورد کرد.
بله. در جامعه ما لوکس است برای اينکه ما خشونت را عليه انسان ها زياد جدی نمی گيريم، خشونت در قبال حيوانات ديگر جای خود دارد.ولی از بابت ديگه بايد توجه کنيم که اگر جلوی خشونت عليه حيوانات را هم نگيريم اين خشونت به دنيای انسانی منتقل می شود. از اين زاويه اگرنگاه کنيم، ممانعت به عمل آوردن در قبال اعمال خشونت بر عليه حيوانات ، کار لوکسی نيست.»
اين جامعه شناس می گويد که توجه به ابعاد خشونت در ايران امر تازه ای است.
قاضیان: در واقع اين نوع از آگاهی جديد نسبت به تعريف اينها در ذيل مقوله خشونت يک پديده نسبتا جديدی است. شايد بيش از يکی دو دهه بيشتر نيست که در جامعه ما جدی تلقی می شود. اينکه خشونت عليه کودکان را بايد کودک آزاری تلقی کرد و جدی گرفت و اينکه والدين حقوقی ندارند برای اينکه خشونت جسمی نسبت به فرزندانشان مرتکب شوند، يک پديده و امر تازه ای است.
حساسيت نسبت به خشونت عليه حيوانات هم يک امر تازه و نوست. چون در جوامع ما اين اعمال به عنوان خشونت تعريف نشده بوده است تا زمانی که ما با استاندارهای جوامع ديگر مواجه شده ايم و ديده ايم که اين اعمال از سوی آنها خشونت تلقی می شود و در ما هم اين آگاهی و حساسيت پديد آمده است که آيا نبايد ما هم اين ها را خشونت تعريف کنيم؟و آيا نبايد مانع بروز آنها شويم؟
تازه ما نسبت به ميزان خشونتی که در جامعه مان وجود داشته و تا به حال تحمل می شده است، آگاهی پيدا کرده ايم. اعمالی که ما آنها را تحت مقوله خشونت و چيزی که بايد از آن مبرا بود، تعريف نمی کرده ايم و جدی نمی گرفته ايم. تازه داريم به اين فکر می افتيم که شايد بد نباشد که اين رفتارها را تحت مقوله خشونت طبقه بندی کنيم و فکری برای جلوگيری از بروز آن بکنيم.»
هنوز هم ضجه های توله خرس قهوه ای در کوههای سميرم به گوش می رسد. آيا شناعت نهفته در اين فيلم کوتاه وجدان های خفته بيشتری را در ايران بيدار خواهد کرد؟
قربانيان، توله های خرسی قهوه ای بودند، در کوهستان های دوردست سميرم، از توابع استان اصفهان.
در حالی که ماده خرس بر تخته سنگی در خون خويش غلتيده بود، شکارچيان محلی، بی رحمانه، توله ها را که ترس خورده چون کودکان ضجه می زدند، زنده زنده شکم دريدند.
برنامه «نمای دور، نمای نزدیک» درباره وضعیت قرمز محیط زیست ایران و کشتن توله خرس ها
توله ها، يکی در کنار مادر مرده و آن ديگری در حالی که روده هايش از شکم بيرون زده، با ناله های دردناک، با دست های کوچکش، در تلاش است تا شايد در آغوش هنوز گرم مادر به خون غلتيده پناه بگيرد.
اما جانيان توله را به ضرب لگد و به زور از مادر دور می کنند. و اين همه در حالی است که از اين جنايت هولناک با موبايل هايشان فيلم يادگاری می گيرند.
اين تصاوير تکان دهنده از حيوان آزاری اما، چيزی نيست که به همين فيلم دو دقيقه و ۳۰ ثانيه ای محدود باشد.
دبير انجمن حمايت از حيوانات که فيلم تکان دهنده را منتشر کرده است، دکتر رضا جوالچی: اتفاقی را که در هفته های اخير در سميرم افتاد را نمی شود مستثنی دانست از بقيه وقايعی که به طور مستمر در نواحی مختلف کشور اتفاق می افتد.
شايد تنها تفاوتی که امروز حس می کنيم اين است که با توجه به وجود گوشی های موبايل و امکاناتی که برای فيلمبرداری وجود دارد، ممکن است گاه و بيگاه کسانی که خودشان مرتکب تخلف می شوند، از اين صحنه ها فيلم بگيرند و اين مسئله باعث رسانه ای تر شدن موضوع شود.
يکی از مواردی که هميشه مشکل ساز بوده است «خلاء قانونی» در زمينه حمايت از حيوانات است.
اتفاقی را که در هفته های اخير در سميرم افتاد را نمی شود مستثنی دانست از بقيه وقايعی که به طور مستمر در نواحی مختلف کشور اتفاق می افتد.
شايد تنها تفاوتی که امروز حس می کنيم اين است که با توجه به وجود گوشی های موبايل و امکاناتی که برای فيلمبرداری وجود دارد، ممکن است گاه و بيگاه کسانی که خودشان مرتکب تخلف می شوند، از اين صحنه ها فيلم بگيرند و اين مسئله باعث رسانه ای تر شدن موضوع شود.
دبیر انجمن حمایت از حیوانات
تنها قانونی که امروزه قضات ما می توانند به آن استناد کنند، ماده ۱۲ قانون شکار صيد است که در اين قانون برای شکار حيواناتی مانند خرس قهوه ای، و يا حيوانات ديگری که در معرض انقراض اند، تنها يک مجازات سه ماهه تا سه ساله و يک جريمه معال يک ميليون و ۵۰۰ هزار تومان تا يک ميليون و ۸۰۰ هزار تومان در نظر گرفته شده است.
در اين قانون صراحتا به شکار خرس قهوه ای اشاره شده است که حداکثر جريمه ای که برای شکار آن در نظر گرفته شده است، ۷۲۰ هزار تومان است.
طبيعتا چنين قوانينی نمی تواند بازدارنده باشد. با توجه به شرايط فرهنگی که مردم شهرستان ها و جاهايی که در ارتباط نزديک با حيوانات حيات وحش هستند و آموزش های کافی در اين زمينه نديده اند، طبيعتا اين مشکلات برای حيات وحش وجود داشته است.
تا زمانی که مشکل ناکارآمدی قانونی حل نشود، به هر حال جريمه ها در مورد حيوان آزاری سنگين تر نشود، و مردم اين نواحی آموزش کافی نبينند، نمی شود انتظار داشت که به خودی خود، همه چيز درست شود.»
فيلم کشتار بی رحمانه خرس قهوه ای و توله هايش، بار ديگر مسئله محيط زيست در حال نابودی ايران را به سطح خبرها بازگردانده است.
دکتر اسماعيل کهرم، کارشناس محيط زيست در تهران: بنده اگر عرض کنم که طبق آمار، هر ساله ۱۵ قلاده پلنگ به همين ترتيب، کشته و دفن می شوند و گاهی و گداری که ما به ماموريت می رويم، کسانی که علاقمند هستند ما را به محل می برند و زمين را می کنند و پوست پلنگ را نشان می دهند، شما باور می کنيد؟
اين در حالی است که از نظر زاد و ولد، پلنگ و خرس تعداد توله های تکثرشده اش در سال بسيار کم و محدود است. يعنی ۱۵ قلاده شايد نصف کل پلنگ هايی باشد که در ايران زاده می شود.»
کارشناسان می گويند همه چراغ های هشدار برای محيط زيست ايران قرمز شده اند.
حدود هشت درصد از خاک مملکت مان حفاظت شده است. برای نگهداری از اين ميزان مناطق که تحت نظارت سازمان محيط زيست است، ما نيازمند يازده هزار محيط بان هستيم. در حالی که سازمان محيط زيست تنها سه هزار محيط بان در اختيار دارد. ما نمی توانيم با اين بودجه و وسايل کم مانند اتومبيل و اسب و غيره، اين پهنه وسيع را پوشش بدهيم.
اسماعیل کهرم، کارشناس محیط زیست
اسماعيل کهرم درباره گستردگی گونه های مهم در حال نابودی ايران چنين می گويد: متاسفانه مثلا گورخر که يک گونه شاخص ايرانی است ، الان حدود ۴۰۰ قلاده بيشتر زنده باقی نمانده است.
تمساح پوزه کوتاه که روزی ۴۵۰ قلاده بودند، الان تعدادشان کم شده است. تعداد يوزپلنگ ها را آن طور که برآورد می کنند، حدود ۷۰ قلاده بيشتر نيست. از طرفی گونه های پرندگان هم متاسفانه تحت تاثير خشک شدن رودخانه ها و تالاب ها قرار می گيرد و رو به محدوديت می رود.
مثلا وقتی که تالاب هايی مانند بختگان در فارس خشک می شود، صدها هزار پرنده بی خانمان می شوند و در معرض نابودی قرار می گيرند.
همين طور زمانی که تالاب انزلی يا گاوخونی که در ناف ايران است و هر سال پذيرای تعداد زيادی از پرندگانی بود که از شمال می آمدند و حکم قهوه خانه سر راهی را داشت که از اين پرندگان پذيرايی می کرد. وقتی زاينده رود خشک شد، طبعا گاوخونی هم خشک شد. بنابر اين ملاحظه می فرماييد که تالاب های ۲۵۲ گانه ما، همگی در معرض خشک شدن و زير خط قرمزند.»
مناطقی در ايران به عنوان منطقه حفاظت شده اعلام شده اند. قرار است که حيوانات در حال انقراض به آسودگی در اين مناطق زيست کنند. اما با توجه به اينکه خرس قهوه ای و توله هايش در يکی از همين مناطق حفاظت شده کشتار شدند، آيا اين مناطق، امنيتی هم برای اين حيوانات آورده اند؟
رضا جوالچی: متاسفانه سازمان محيط زيست به خاطر مشکلاتی که دارد يا سوء مديريت هايی که در همه اين سال ها وجود داشته است، هيچ نظارتی بر اين مناطق ندارد و منطقه حفاظت شده به آن صورت در کشور ما امن و حفاظت شده نيست. شکارچيان به راحتی می توانند وارد اين مناطق شوند و شکار کنند. به ندرت ممکن است در اين مناطق اشخاصی را دستگير کنند و اگر هم متخلفی دستگير شد، بعد از مدت کوتاهی و با پرداخت جريمه اندکی، آزاد می شوند، به اين دليل که آن پشتوانه قضايی لازم وجود ندارد، پس از آزادی بلافاصله دوباره به اين مناطق برمی گردند و اقدامات خلافشان را تکرار می کنند.
به عنوان مثال از قول مدير اداره محيط زيست اصفهان در همين مورد خرس ها همان طور که در خبرها هم از قول ايشان نقل شده است، شخصی که اين جنايت را مرتکب شده است، از شکارچيان بسيار بی رحم و سابقه دار منطقه است. گويا اين فرد، سال گذشته نيز مرتکب چنين جنايتی شده بود. طبيعتا اين مسئله نشان می دهد که اقدامات قانونی لازم برای تنبيه اين اشخاص اعمال نشده است.»
طرح اختصاصی علیرضا درویش برای رادیو فردا
با اين حال اسماعيل کهرم، ديگر کارشناس صاحب نام محيط زيست، معتقد است که مشکل از کمبود قوانين نيست. بلکه اين اجرای قوانين است که مسئله دارد.
اسماعیل کهرم: ملاحظه بفرماييد که ما قوانين حفاظت از حيوانات را داريم. قوانينی که وجود دارد، تمام حيوانات تحت حمايت را شناسايی کرده و حيوانات تحت خطر، طبق مقررات بين المللی شورای عالی شکار و حفاظت از طبيعت ، مورد حمايت قانون هستند و اين قوانين وجود دارد.
منتها اعمال اين قوانين در يک پهنه بسيار وسيع در مملکت ما که يک ميليون و ۶۴۸ هزار و يا به عبارتی يک ميليون و ۹۴۸ هزار کیلومتر مربع است، کار ساده ای نيست.
حدود هشت درصد از خاک مملکت مان حفاظت شده است. برای نگهداری از اين ميزان مناطق که تحت نظارت سازمان محيط زيست است، ما نيازمند يازده هزار محيط بان هستيم. در حالی که سازمان محيط زيست تنها سه هزار محيط بان در اختيار دارد. ما نمی توانيم با اين بودجه و وسايل کم مانند اتومبيل و اسب و غيره، اين پهنه وسيع را پوشش بدهيم و لذا شما ملاحظه فرماييد که در جای جای وطن ما، اين جور اعمال به طور مرتب انجام می گيرد.»
خشونت هايی که ما در جامعه خودمان نسبت به حيوانات اعمال می کنيم در جوامع ديگر انجام اين کارها با منع قانونی روبروست، ولی در جامعه ما اين اعمال هرگز چندان جدی گرفته نمی شود و کسی نگران بروز آن نيست. يا حتی از ديد قانون هم کسی متعرض آن نمی شود.
حسین قاضیان، پژوهشگر و جامعه شناس
خشونتی که درباره اين خرس و توله هايش رخ داد، در جوامع توسعه يافته می تواند حساسيتی اجتماعی ايجاد کند، يا دستکم هزينه ای سنگين برای فاعلان اين عمل مجرمانه در پی داشته باشد. اما به نظر نمی رسد که قوانين در جامعه ايران، جديت چندانی در برابر حيوان آزاری داشته باشد. چرا؟
دکتر حسين قاضيان، جامعه شناس: معيارهای خشونت در جامعه های متفاوت با همديگر فرق دارند و خشونت بر اساس نوع فرهنگ هر جامعه ای تعريف می شود.عملی ممکن است در يک جامعه خشونت بار باشد ولی در جامعه ديگر خشونت محسوب نشود.
به عنوان مثال خشونت هايی که ما در جامعه خودمان نسبت به حيوانات اعمال می کنيم در جوامع ديگر انجام اين کارها با منع قانونی روبروست، ولی در جامعه ما اين اعمال هرگز چندان جدی گرفته نمی شود و کسی نگران بروز آن نيست. يا حتی از ديد قانون هم کسی متعرض آن نمی شود. بنابر اين، اين مسئله نشان می دهد که ميان تعريف خشونت و سطح تحمل خشونت در جوامع مختلف تفاوت وجود دارد.
اگر توجه کنيد ما قرن هاست که با اين نوع خشونت بر عليه حيوانات زندگی می کنيم. حتی خشونت جسمی بر عليه کودکانمان توسط والدين را عادی تلقی می کنيم و آنها را تحت عنوان خشونت تلقی نمی کنيم.»
عده ای به طعنه به حاميان حقوق حيوانات می گويند که تلاش آنها برای رعايت حقوق حيوانات در جامعه ايران، «پديده ای لوکس» است.
قاضيان: به يک معنا پديده لوکسی است. چون خشونت عليه انسانها در جامعه ما رخ می دهد و ما به آن بی توجهی می کنيم. ولی يک سوال پيش می آيد که آيا ما بايد در سياست گذاری های اجتماعی مان هم بايد به همين شيوه عمل کنيم؟ يعنی چون يک پديده لوکس است و در سطح جامعه ما نيست، نبايد واکنش نشان بدهيم؟ من اين طور فکر نمی کنم. اين دو موضوع متفاوت است و بايد به شيوه متفاوتی هم با آن برخورد کرد.
بله. در جامعه ما لوکس است برای اينکه ما خشونت را عليه انسان ها زياد جدی نمی گيريم، خشونت در قبال حيوانات ديگر جای خود دارد.ولی از بابت ديگه بايد توجه کنيم که اگر جلوی خشونت عليه حيوانات را هم نگيريم اين خشونت به دنيای انسانی منتقل می شود. از اين زاويه اگرنگاه کنيم، ممانعت به عمل آوردن در قبال اعمال خشونت بر عليه حيوانات ، کار لوکسی نيست.»
اين جامعه شناس می گويد که توجه به ابعاد خشونت در ايران امر تازه ای است.
قاضیان: در واقع اين نوع از آگاهی جديد نسبت به تعريف اينها در ذيل مقوله خشونت يک پديده نسبتا جديدی است. شايد بيش از يکی دو دهه بيشتر نيست که در جامعه ما جدی تلقی می شود. اينکه خشونت عليه کودکان را بايد کودک آزاری تلقی کرد و جدی گرفت و اينکه والدين حقوقی ندارند برای اينکه خشونت جسمی نسبت به فرزندانشان مرتکب شوند، يک پديده و امر تازه ای است.
حساسيت نسبت به خشونت عليه حيوانات هم يک امر تازه و نوست. چون در جوامع ما اين اعمال به عنوان خشونت تعريف نشده بوده است تا زمانی که ما با استاندارهای جوامع ديگر مواجه شده ايم و ديده ايم که اين اعمال از سوی آنها خشونت تلقی می شود و در ما هم اين آگاهی و حساسيت پديد آمده است که آيا نبايد ما هم اين ها را خشونت تعريف کنيم؟و آيا نبايد مانع بروز آنها شويم؟
تازه ما نسبت به ميزان خشونتی که در جامعه مان وجود داشته و تا به حال تحمل می شده است، آگاهی پيدا کرده ايم. اعمالی که ما آنها را تحت مقوله خشونت و چيزی که بايد از آن مبرا بود، تعريف نمی کرده ايم و جدی نمی گرفته ايم. تازه داريم به اين فکر می افتيم که شايد بد نباشد که اين رفتارها را تحت مقوله خشونت طبقه بندی کنيم و فکری برای جلوگيری از بروز آن بکنيم.»
هنوز هم ضجه های توله خرس قهوه ای در کوههای سميرم به گوش می رسد. آيا شناعت نهفته در اين فيلم کوتاه وجدان های خفته بيشتری را در ايران بيدار خواهد کرد؟