«هفت شهر عشق»، نام کتاب تازه شيما کلباسی است؛ شاعر و ويراستار ايرانی در واشينگتن. هفت شهر عشق گلچينی دو زبانه است که توسط يک ناشر آمريکايی در این کشور چاپ شده است.
رادیو فردا: اشعار اين مجموعه بر چه اساسی انتخاب شده اند؟ سليقۀ شما مطرح بوده، يا موضوع شعر، يا تکنيک و فرم به کار رفته يا شعری که بيشتر مورد توجه مردم و منتقدين بوده؟
شیما کلباسی: اشعار اين مجموعه بر مبنای سليقه شخصی ام انتخاب شده اند. البته برايم بيشتر از هر چيز اين مهم بود که از هر دوره تاريخ ايران، کار يک يا چند شاعر را ترجمه کنم و آثار اکثر اين شعرا برای بار اول به زبان انگليسی ترجمه شده اند.
البته موضوع شعر هم کم اهميت نبود ولی اگر می خواستم به اين بها دهم که چه نوع شعری بيشتر مورد توجه قرار می گيرد باز همان تبعيض هايی اعمال می شد که هميشه ديده ايم و خوانده ايم.
آيا بين اشعار انتخاب شده در اين مجموعه، وجه مشترکی وجود دارد؟
بله همه اين اشعار توسط زنان شاعر نوشته شده اند، انسان هايی که با سرسختی و شجاعت درد دل های خود و ديگران را کلام بخشيده اند.
چرا تصميم گرفتيد اين مجموعه فقط اشعار شاعران زن را پوشش دهد؟
به اين علت که در مقابل هشت هزار شاعر مرد فقط اسم چهار صد زن در تاريخ شعر ما آمده. لازم است که گزينه های اين چنينی هم جای خود را در کلاس های آموزشی پيدا کنند و فقط اشعار سعدی و خيام و رومی و حافظ در کلاس های فارسی داخل و خارج تدريس نشوند.
زن ايرانی هميشه نيمه پنهان جامعه بوده و با مسائل و مشکلات اجتماعی بيشماری دست و پنجه نرم کرده و از حق تابعيت، حق ارث، حق نگاهداری فرزند، حق اشتغال، حق مسکن، حق طلاق، حق خروج از کشور و ساير حقوق اوليه انسانی محروم بوده است.
فعالان حقوق زن هر روز به شلاق و زندان محکوم می شوند. به اين دلايل و دلايلی مشابه از قره العين و پروانه فروهر که هر کدام به طرز فجيعی در دو دوره مختلف از تاريخ ما کشته شدند يا شاعرانی که به شعرشان به هر دليلی کم توجهی شده است در اين مجموعه آورده ام.
آيا به نظر شما به عنوان ويراستار، شعر زنانه و مردانه يا در نگاه وسيع تر ادبيات زنانه و مردانه وجود دارد؟
اين سوال را از من به عنوان ويراستار پرسيديد و نه شاعر، مترجم يا فعال حقوق بشر. اگر به عنوان ويراستار بخواهم جواب بدهم بايد بگويم که شعر، شعر است.
برای ويراستاری يک شعر نيازی نيست که به جنسيت نويسنده و شاعر توجه شود و ادبيات مردانه و زنانه معنی ندارد. دغدغه ها و خواست های همه انسان ها سوای جنسيت شان مشابه است. البته زن و مرد در بسياری جوامع از حقوق برابر برخوردار نيستند و اين در کارهای خلاقه شان و نوع ارايه آنها تاثير مي گذارد. البته من شخصا از ترجمه اشعار زنان بيشتر لذت می برم .
آيا در ترجمۀ اشعار کلاسيک اين مجموعه، به وزن شعرها هم توجه شده است؟
بله. تا جايی که امکان پذير بود اشعار کلاسيک را با وزن و قافيه ترجمه کرده ام.
آيا پيدا کردن و جايگزين کردن واژه برای برگرداندن اشعار کلاسيک به زبان انگليسی رايج در زمان ما، کار دشواری است؟
من خودم به سبک کلاسيک شعر نوشته ام و اشعار کلاسيک را بسيار مي پسندم. شايد به همين دليل، اشعار کلاسيکی که توسط شاعران غير معاصر نوشته شده است را با آرامش و لذت بيشتری ترجمه کردم. برای ترجمه آنها سعی کردم زبانی را که نه چندان قديمی و نه چندان معاصر باشد انتخاب کنم، زبانی که هم روان باشد و هم وفادار به زمان خلق شعر.
دربارۀ ترجمۀ شعر، چقدر با اين حرف موافق هستيد که «شعر اصولا ترجمه ناپذير است.»
از ديد من ترجمه ای که احساس شاعر را به خواننده منتقل کند و لا اقل نود درصد مطلب را برساند ترجمه خوبی است. ترجمه ای که مفهوم و روان باشد. اين وقتی امکان پذيرتر است که شاعر با هر دو زبان و فرهنگ مبدا و مقصد آشنايی کامل داشته باشد.
اگر هم که خود شاعر زنده باشد و مترجم بتواند با شاعر در تماس مستقيم باشد خوب خيلی بهتر و موثرتر است. مثلا من در حال حاضر مشغول ترجمه اشعار فينک ينسن، از دانمارکی به انگليسی ام و با هر دو در تماس مستقيم هستم تا بهترين ترجمه از اشعارشان را ارايه بدهم.
آيا نگاه ديگری هم در کار بوده است؟ شاعر، مترجم يا ويراستاری که زبان انگليسی زبان مادری اش باشد؟ چقدر اين مسئله مهم است؟
ترجمه اين اشعار را خودم به تنهايی انجام دادم. بعد از چند بار ويراستاری، آن را برای دوستان آمريکايی و ايرانی آشنا به زبان انگليسی فرستادم. يکی دو تای آنها شاعر بودند و ديگران بر عکس، افرادی که با شعر و شاعری رابطه ای نداشتند. برايم مهم بود که نظر آنها را هم به عنوان خواننده بدانم. به هر حال از پيشنهادها و نظرات هر دو گروه تا آنجا که لازم بود استفاده کردم.
پيدا کردن ناشر آمريکايی چه مراحلی داشت؟ آيا شما از کار با ناشر آمريکايی راضی هستيد؟ آيا ناشر به توزيع اثر کمک می کند؟
ناشری که اين مجموعه را به چاپ رسانده با کار من آشنايی داشت. دو سال پيش مجموعه اشعار خودم رو هم اين ناشر چاپ کرده بود. کار توزيع اثر هم به دست يک کمپانی است که با ناشر من قرارداد دارد.
شما پروژه های ديگری را هم اداره می کنيد. بررسی اشعار مليت های مختلف، چقدر در نگاه شما به زندگی تأثير گذاشته است؟ با توجه به اينکه شما فعال حقوق بشر هستيد و در پاکستان و دانمارک هم با سازمان ملل همکاری داشتيد.
من قبل از اينکه بخواهم روی پروژه های ادبی کار کنم تجربه زندگی فرامرزی داشتم. من انسانها را بر پايه رنگ پوستشان و دين و فرهنگی که دارند قضاوت نمی کنم. حالا اگر اين انسان ها، شاعران خوبی هستند و از خوب بودن منظورم اين هست که من به عنوان خواننده از کارهاشان لذت می برم، خوب خوشا به سعادتم!
آيا در شعر آدم های مختلف با فرهنگ، دين، زبان و باورهای مختلف، حقيقت مشترکی وجود دارد که توجه شما را به خود جلب کرده باشد؟
انسان شاعر بر مبنای احساس و تجربيات خود و ديگران می نويسد. دوست شاعری دارم، دکتر آسيابا آيروبی، که استاد دانشگاه است و در آخر اين ماه با هم شعر خوانی خواهيم داشت. او زندگی را به عنوان يک مرد مسيحی - آفريقايی مهاجر تجربه کرده و در اشعارش هم دردهايش و خواسته هايش را کلام داده.
من به عنوان يک زن ايرانی شيعه که در چهارده سالگی از مملکتش خارج شده و زندگی را به صورت ديگری تجربه کرده می نويسم. ولی هر دوی ما دردها و دغدغه های مشابهی داريم. هر دو انسانيم. مهاجريم. شاعريم و فعال حقوق بشر.