روز جمعه انتخابات دوره نهم مجلس شورای اسلامی برگزار میشود و برای اولين بار بخشی از روحانيت به تنهايی به پای صندوق رای میرود و بخش اصلاحطلب روحانيت را کنار گذاشته است. اين در تاريخ سه دهه جمهوری اسلامی ايران بیسابقه است. لذا اين مرحلهای تازه در ساختار قدرت در جمهوری اسلامی است.
اين هم تازه است که بخشی از روحانيت شرکت در انتخابات را رد میکند و به همين دليل شمار نيروهای سياسی و اجتماعی که انتخابات دوره نهم مجلس را رد میکنند بيش از هر زمان ديگر است. در انتخابات پيشين معمولا بخشهايی از اپوزيسيون خارج از کشور و بعضا داخل، شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی را رد میکردند. اما انتخابات روز جمعه از سوی طيف گستردهای زير سووال رفته است و حضور در آن رد میشود.
برای بررسی ويژگیهای اين انتخابات و چگونگی موضعگيری نيروهای سياسی در برابر آن پای صحبت سه صاحبنظر نشستيم. مليحه محمدی، فعال سياسی در آلمان، هوشنگ اميراحمدی، استاد دانشگاه و تحليلگر سياسی در نيوجرسی آمريکا و عبدالله مهتدی، از فعالان سياسی کرد و عضو حزب کومله در لندن.
بحث را با اين سووال از شما آقای مهتدی شروع کنيم. اغلب انتخاباتی که در جمهوری اسلامی برگزار شده معمولا توسط سازمان کومله تحريم شده است. چه شده که الان عده زيادی به روش شما پيوستند و در اين انتخابات شرکت نمیکند؟
عبدالله مهتدی: علت عدم شرکت يا تحريمهايی که ما میکرديم سياستی بود که خود جمهوری اسلامی در پيش گرفته بود و امکان شرکت و هر نوع انتخابات آزاد را سلب کرده بود. منتها اين شرايط که قبلا برای خيلیها وجود داشت امروز دامن عده بيشتری را گرفته و اصلاحطلبان حکومتی هم که تا به حال بدون توجه به اين که شرايط انتخابات آزاد برای همگان نيست معهذا شرکت میکردند اين بار آنها هم محروم شدند و به صف همه ما همه مردم ايران پيوستند يا رانده شدند. اسمش را چطور بگذاريم.
میخواهم بگويم که در کل سياست جمهوری اسلامی در اين دوره، سياست حاکميت در اين دوره سياستی است که به هيچ وجه انتخابات، حتی نه انتخابات آزاد را که هيچوقت به معنی واقعیاش نبوده بلکه انتخابات به معنی استانداردهای پيشين خود جمهوری اسلامی را ديگر بر نمیتابد و نظام آسيبپذيرتر از آنچه هست که بتواند حتی گوشهای از يک انتخابات واقعی را هم عرضه کند و علت اين اجماع وسيعی که میبينيد بر سر تحريم انتخابات وجود دارد همين است.
خانم محمدی، شما که پيش از اين شرکت در انتخابات را رد نمیکرديد در اين مرحله بر اين باور هستيد که بايد در انتخابات شرکت نکرد. چرا؟
مليحه محمدی: من اول توضيح بدهم در مورد گفتههای آقای مهتدی و اين ارزيابی که مردم ايران يا ساير نيروها به تحريم ايشان پيوستند يا نوع تحريمی که داشتند، اين ارزشيابی بايد کنار گذاشته شود تا از مجموع صحبتها ما ببينيم آيا اساسا اين حاصل میشود يا نه. من نه تنها رد نمیکردم بلکه مويد بودم و هرجا که میتوانستم خودم شرکت کنم چون در خارج کشور هستم اين کار را میکردم.
فکر میکنم تنها اکت سياسی است که مردم به معنای وسيع میتوانند آنجا حاضر باشند و اين را روحيه عمومی جامعه لازم دارد. پيش بردن اين اراده را در ميان جامعه به وجود میآورد که مردم بدانند بازيگر صحنه سياسی هستند.
آن سو حاکميت سعی خودش را میکند بسته به ميزان استبداد يا کمی دموکراسی خواهی که به دلايل تاريخی به وجود آمده باشد يا نه، سعی خودش را میکند که از حق مردم گرفته بر حق خودش بيافزايد. اين رسم رابطه دولت و ملت بوده در ايران، از قديم تا به حال و در کشورهای ديگر. بنابراين اگر اصرار بر شرکت نبود دوم خرداد به وجود نمیآمد و اين سطح از آگاهی در جامعه نسبت به حقوق خود و نارسايیهايی قانون اساسی و حکومت پيدا نمیشد.
اگر اين اصرار نبود جنبش سبز که جهان را متوجه خودش کرده به وجود نمیآمد. جنبش سبزی که از جنبش اصلاحات بعد از دوم خرداد روييد و يک جنبش مطالباتی شد به نوعی که اقشار مختلف مردم با گرايشهای مختلف میتوانند مساله خودشان را بياورند آنجا عنوان کنند. کسی نمیتواند بگويد اين دوتا بیحاصل بوده.
تحريم برای ابد يک امر مذموم نيست. تحريم زمانی که يک حرکت سياسی معنی شود و اثرگذار باشد در جهت پيشبرد دموکراسی لازم است. چه روزی؟ روزی که نه من و حزب کومله يا کسان ديگر در اين سو و آن سوی اپوزيسيون ايران که نه شناخت عمومی ازشان در داخل ايران هست و نه در جهان... آنها وقتی تحريم میکنند خوب زياد تاثيری هم ندارد. زمانی که اپوزيسيون، جنبش دموکراسی تبديل به يک نيرويی شده باشد که شرکت يا عدم شرکت اش گذشته از تاثير کمی، تاثير کيفی بگذارد و جهان را متوجه انتخابات ايران کند و حاکميت را متوجه ضعف خودش کند آن روز تحريم اگر ضرورت داشت مثل امروز، بله عمل شايستهای است و بايد انجام شود. نه در صدد براندازی است و نه در صدد زير و رو کردن است با اين تحريم. بلکه نشان دادن قدرت خودش به حکومت و معرفی جنبش دموکراتيک ايران به جهان است.
آقای اميراحمدی، شما بايد از نادر کسانی باشيد که مطرح میکنيد به رغم تمام تغيير تحولات دو سه سال اخير در اين انتخابات هم بايستی شرکت کرد و تحريم نکرد. چرا؟
هوشنگ اميراحمدی: شما الان فرض کنيد که من هم جمع شوم با اين دوستان اين انتخابات را تحريم کنم. من میخواهم ببينم نتيجهاش اصولا چه میشود؟ اما قبل از اين که اين را بگويم اين را بايد عرض کنم که اين نيروهايی که ما ازش صحبت میکنيم اکثرشان، اکثر اينهايی که امروز داد تحريم انتخابات میزنند تقريبا غير از به قول آقای مهتدی در يکی دو انتخابات اول در انتخاباتی شرکت نکردند. منجمله در انتخاباتی که آقای خاتمی را توليد کرد. اينها انتخاباتی را تحريم کردند که نتيجهاش آقای احمدینژاد شد.
تحريم ۲۰۰۵ نتيجهاش همين است که امروز میبينيد. ایکاش آن روز تحريم نمیشد... من ۲۰۰۵ حتی اسم ام را گذاشتم به عنوان اين که کانديدای رييس جمهورم. عقلم به اندازهای بود که بگويم من را تاييد نمیکنند. اما میدانستم يک نقطه عطف تاريخ ايران است و نبايد آن انتخابات تحريم میشد که شد متاسفانه نتيجهاش احمدینژاد شد و پشت سر احمدینژاد میبينيم که چه شد.
من اصولا تحريم را به عنوان يک بیعملی میبينم. اينهايی که میگويند نمیدانم تحريم فعال و تحريم از اين حرفها، درست از همان هايی اند که تحريمهای آمريکا را میگفتند تحريمهای هدفمند. میگفتيم بابا تحريم، تحريم است. هدفمند ندارد، هميشه منتهی به جنگ میشود. تحريم نکن. بنابر اين تحريم اصولا چه فعال و غير فعال يک بیعملی است و متاسفانه نتيجه بد میدهد.
نکته دوم اينکه انتخابات در تاريخ ايران مخصوصا در سی سال گذشته که انتخابات در ايران بوده پاشنه آشيل اين حکومت بوده. هر چيز مثبتی را که در اين سی سال گذشته داشتيم از دل انتخابات درآمده نه از دل تحريم. بر عکس از دل تحريم هميشه چيزهای بد درآمده.
نکته ديگر اينکه گزينه ديگری اين دوستان ندارند. واقعا ندارند. کسی که امروز تحريم میکند بايد به من بگويد چه میخواهد. اين جامعه بايد عوض شود. میخواهد چه جوری اين را عوض کند. با جنگ، با انقلاب ديگر، با چه؟ من هم مثل دوستانی که دارند صحبت میکنند و دوستان ديگر میفهمم که اين جمهوری اسلامی يک سيستم بسيار بسيار مشکلی است و يک جريان بسيار غير دمکراتيکی است، انتخابات آزاد را اجازه نمیدهد و هزار مشکل ديگر داريم.
میخواهم بگويم تفاوتم با آقای مهتدی و ديگران اين نيست که نمیبينم اينها چه نيروهايی اند و مسالهشان چيست و اين انتخابات آزاد نيست. اما در عين حال واقعا گزينه بهتری نمی بنيم و فکر میکنم شايد ورود به اين انتخابات نه فقط به عنوان رایدهنده، ما بايد يک وضعيتی به وجود بياوريم که به عنوان کسی که به عنوان نيروی فعال میخواهد رای بگيرد هم وارد اين ميدان شود حتی اگر ما را تصويب نکنند. وقتی که ما میرويم آنجا و ما را تصويب نمیکنند ما که نمیبازيم آن میبازد. کسی که مرا تاييد نمیکند آن میبازد.
نيروی سبز آقای خاتمی و آقای هاشمی و امثال آن بزرگترين ايرادشان اين است که نرفتند ثبت نام کنند که آنها تاييدش نکنند. نيروهای ديگری هستند که بايد بروند آنجا و بگويند ما هستيم. بگذار جمهوری اسلامی آنها را تاييد نکند. جمهوری اسلامی میبازد. آقای خاتمی که نمیبازد که تاييد نمیشود. متاسفانه آقای خاتمی و دوستان ديگر صرفا به خاطر اينکه دوستان شان در زندان هستند میگويند ما نمیکنيم... انگار که از تمام هشتاد ميليون آدم در ايران فقط همين ۲۰۰ يا ۳۰۰ نفری اند که در زندان اند يا ۱۰۰۰ نفر يا ۲۰۰۰ نفر يا ۵۰۰۰ نفر... خيلی متاسفم برای زندانيانی که مورد احترام من اند و خيلی هم دوست دارم که فردا اينها آزاد شوند. اما دنيا و ايران نبايد متوقف شود به خاطر اينکه ما زندانی سياسی داريم.
اين جامعه اصلا درست بر عکس کار میکند. میگويد من زندانی سياسی دارم در انتخابات نمیآيم. میگويد خيلی خوب تو توی انتخابات نيا من انتخابات را میبرم و زندانی سياسیات هم در زندان میماند. اين اشتباه است. نکته ديگر که بگويم متاسفانه اينهايی که تحريم میکنند مخصوصا جناح اصلاحطلب و روحانيت و حکومت اينها يک برنامه ملی نداشتند و ندارند.
تحريم برايشان جناحی است. اين دوستان اين آقايان اين رهبران ملی عمل نمیکنند. اينها جناحی فکر میکنند. در اين انتخابات هم اينها دارند جناحی برخورد میکنند. اگر من میدانستم که يک جريان ملی است و میخواهد به اين انتخابات به عنوان جريان ملی نگاه کند و آن را تحريم کند من از اولين کسانش میبودم.
آقای مهتدی، مطالب زيادی آقای اميراحمدی و خانم محمدی گفتند. پرسش من اين است که شما که در موارد زيادی انتخابات را تحريم کرديد چه نتيجهای از اين تحريم گرفتيد و اين نتيجهها را کجا میشود ديد؟
تصويری داده میشود از اينکه گويا ما مردم ايران و جامعه ايران در مقابل دو انتخاب مخير است که کدام يک از اين شقها يا گزينهها را در پيش میگيرد.
يکی اينکه انتخاباتی هست و شما میرويد و تاثيرگذاری میکنيد و سياستهايی را که دوست داريد توسط نمايندگانتان اعمال میکنيد و غيره و سياست دوم هم اين است که به هيچ عنوان نمیکنيد و قهر میکنيد و از مشارکت سياسی خودداری میکنيد. اصلا صورت مساله اين طور نيست.
بحث بر سر اين نيست که ما تحريم میکنيم. اصلا بحث اصلی عبارت از اين نيست که ما چرا خواهان مشارکت سياسی نيستيم. ما خواهان مشارکت سياسی هستيم. ولی جامعه ايران دچار يک انسداد فطری است. از مشارکت سياسی من و شما جلوگيری میشود. با زور، با تقلب، با محروميت، با ممنوعيت، با فقدان آزادی احزاب، با فقدان آزادی بيان، با فقدان آزادی مطبوعات و ممنوع کردن همه اينها و به زندان انداختنها و ساير سرکوبهايی که همه میدانند از اين طرق جامعه ايران را دچار انسداد کردهاند. امکان مشارکت سياسی را بستند. به اين دليل ما محروم شدهايم از مشارکت سياسی. محروم شديم از شرکت در انتخابات. اين طور که نيست که ما قهر کرديم از جامعه خودمان و مشارکت سياسی. صورت مساله واقعی اين است. بنابراين بحث بر سر اين نيست که چرا ما نبايد شرکت کنيم. نمیگذارند شرکت کنيم. نگذاشتهاند شرکت کنيم.
سابق يک عدهای از خودیها را میگذاشتند و مدتی است در اين سالهای اخير جمهوری اسلامی از بعد از بر سر کار آمدن آقای خاتمی، اين حاکميت و آقای خامنهای و سپاه پاسداران و آنهايی که ارگانهای واقعی قدرت در ايران اند پشت دستشان را داغ کردهاند که ديگر به هيچ انتخاباتی حتی با آن استانداردهای محدود مجال ندهند برای اين که به گفته خود ايشان انتخابات يک چالش امنيتی شده برای جمهوری اسلامی.
بنابر اين بحث بر سر محروميت بزرگ است، ممنوعيت بزرگ است از مشارکت سياسی و دقيقا همين عامل است که خانم مليحه محمدی و گرايش و دوستان او را با من و همگرايشهای من و دوستان من يکی کرده. يک کاسه کرده. برای اين که چارهای جز تحريم نيست. همه راهها را برای مشارکت بستهاند. صورت مساله واقعی اين است.
بازهم همين پرسش مطرح میشود اگر تحريم بکنيم چه کاری میتوانيم بکنيم؟
به نظر من اين تحريم، مشروعيت جمهوری اسلامی را زير سووال میبرد. اين به نظر من يک پيام سياسی است. و گرنه خواست انتخابات آزاد، خواستی است فوقالعاده مشروع و خواستی است متحد کنند و خيلیها را میتواند دور خود جمع کند و خواست بهجايی است.
خانم محمدی، آقای مهتدی میگويند که حاکميت است به ما اجازه شرکت در انتخابات را نمیدهد و امکانات را برای شرکت در انتخابات بسته. پرسش اين است که مشخصا در اين دوره چه نتيجهای از اين تحريم «يکباره» (اگر بخواهيم اسم بگذاريم) میشود گرفت و چه فرقی دارد با تحريمهای هميشگی نيروهای سياسی؟
وجه نفس تحريم را به درستی آقای اميراحمدی گفتند که آن هم تاريخ مشخصی دارد. وقتی برای اولين بار قهر کردند، اصلاحطلبان شورای شهر تهران را سپردند به دست آبادگران که زمينهساز انتخاب شهرداری احمدینژاد و بعد رييس جمهوری احمدینژاد شد. در دور دوم هم که مردم شرکت کردند شايد پراکندگی آرای اصلاحطلبان بود که يکی از موجبات بالا رفتن آقای احمدینژاد شد در انتخابات قبلی...
من برگردم اول به صحبت آقای اميراحمدی که به نظرم تفسير درستی نکردند از وضعيت اصلاحطلبان که در حال حاضر چه میتوانند بکنند. در انتخابات قبلی که انتخابات رياست جمهوری بود ديديد که آقای خاتمی و به تبع آقای خاتمی، آقای موسوی و ديگر اصلاحطلبان بسيار فعال بودند. در اين انتخابات هم اگر امکان اين وجود داشت که نمايندگان شناخته شده اصلاحطلبان در بيرون بتوانند وارد شوند شايد سناريوی ديگری نوشته میشد.
ايراد آقای اميراحمدی به خاتمی و موسوی و ديگران درست نيست برای اين که نيروی فعاله اصلاحطلبان اصلا نه اينکه بروند رد شوند، در زندان اند اغلب يا در تبعيد اند. مساله اين است. فردا که انتخابات رياست جمهوری شود من مطمئنم که دوباره همان شرايط فراهم خواهد آمد.
حرف من هم اينجا با حرف آقای مهتدی اين تفاوت را دارد که من اگر امروز به تحريم روی آوردم به دلايلی است که گفتم. هنوز هم فکر میکنم اگر فردا علی مطهری برود مجلس، يا افروغ برود يا کاتوزيان شرايط ديگری هست تا اينکه رسايی و روانبخش بروند. اما امروز اولا يک جنبش با قدرت و يک جنبش نام و نشان دار وجود دارد که عدم شرکت اش يک حرف سياسی است. عدم شرکت جنبش سبز يک بيان است و يک بيان سياسی است. حکومت میبيند صندوقهايی را که به هر دليل خالی شدهاند. جهان میبيند که اصلاحطلبان اگر اين هنر را داشتند که آدمهايی را برای اولين بار در تاريخ جمهوری اسلامی در تاريخ زندگیشان پای صندوقهای رای بياورند خوب اصولگرايان هم میبينند. هنری که به خرج دادند اين است که آدمهايی برای اولين بار تحريم میکنند. اين يک کميت و يک کيفيت باارزش است. يک بيان سياسی است. نه جنجال دارد نه مسايل ديگر. مصالح ملی هست...
به هر حال آقای اميراحمدی، يک سياست استراتژيک «نه» به انتخابات و يک سياست تاکتيکی «نه» به انتخابات و بحث شما که بايستی در اين انتخابات شرکت کرد و به سهم خود در سرنوشت دخالت داشت... منتها آقای مهتدی میگويند ما را راه نمیدهند. ما میخواهيم شرکت کنيم. ولی راهمان نمیدهند. به همين دليل هم ما نمیرويم اصلا.
اولا اگر شرکت کنيم نه به عنوان رایدهنده... متاسفانه اينجا مفهوم انتخابات اينجا رایدهنده شده. رایدهنده دارد تحريم میکند. رایدهنده دارد شرکت میکند...
خوب اين که از قبل معلوم است آقای اميراحمدی، که صلاحيت شما را يا ديگران را قبول نمیکنند. يعنی صلاحيت شما را رد میکنند.
مشکل ما اين است که فرهنگ سياسی ايران هيچ اعتقادی به روند ندارد و به نتيجه فکر میکند. دوست عزيز، بگذاريد برای يکبار در تاريخ زندگیمان به «روند» هم فکر کنيم. به روند هم ارزش بدهيم. میرويم هزارها نفر ثبت نام میکنيم و رد صلاحيت میشويم.
از همان وقتی که انتخابات را شروع میکنی و توی خيابان میروی و به مردم میگويی تا رد صلاحيت میشوی خودش يک دنيا میتواند اتفاق بيافتد. اصولا در روندهاست که جريانهای دموکراتيک شکل میگيرد نه در نتيجهها. بنابراين ما متاسفانه در فرهنگ سياسی خود احترامی به روند نداريم و همهاش به نتيجه فکر می کنيم که میبريم يا میبازيم. تصويب میشويم يا نمیشويم. دوم خانم محمدی حرفی زد که واقعا متاسف شدم. ايشان گفت اصلاح طلبان نمیتوانند شرکت کنند برای اين که رهبرانشان يک سری تبعيدند يک سری زندان اند. وای به حال يک نيروی سياسی که با رفتن تعدادی از رهبرانش به تبعيد و زندان تمام شود. واقعيت همين است که ايشان گفت. اصلاحطلبی همهاش در ايران ۲۰۰ نفر آدم بوده. ۳۰۰ نفر آدم بوده. يک جامعه فراگير نبوده و به همين دليل به اين شکل درآمده که میگويد حتی آدم ديگر من ندارم توی خيابانها بروم و خودم را آفر کنم. اولا خود آقای خاتمی آنجاست و کلی... آقای نوری آنجاست و هزاران نفر آنجايند. حتی آنهايی هم که زندان هستند میتوانند خودشان را از زندان کانديدا کنند. میخواهم بگويم بحث مفصلتری میشود در اين مورد کرد.
سووال ديگر اين است که اصلا چرا اين نيروهايی که هشت سال هم قوه مجريه را داشتند و هم قوه مقننه را داشتند الان در زندان اند و دارند تحريم میکنند. اينها در هشت سال چه کار میتوانستند بکنند که نکردند و به اين روز افتادند. میدانيد چرا؟ برای اينکه آدمهايی مثل من و شما را نياوردند وسط. اصلاحطلبان خيلی عذر میخواهم «قدرتطلب» بودند. اصلاحطلبی برای کل جامعه است نه برای يک گروه سياسی. اين هم که الان اينها با چند نفر در زندان تمام میشوند برای همين است که اينها نيروهای جناحی بودند نيروهای ملی فراگير نبودند. فقط فراگيریشان در اين بود که مردم را به عنوان رایدهنده نگاه میکردند. نه به عنوان نيروهايی که بيايند آدم بشوند در جريان دموکراتيک و سياسی و اينها. ما همهاش میگوييم ما شکست خورديم. هيچکس نمیآيد بگويد چرا ما به اينجا رسيديم. چرا آدمی مثل مصباح بايد همه ما را مات کند. چرا بايد نيروهای مذهبی راست اين همه در جامعه ايران فعال شوند و قدرتمند شوند و قوی شوند و سپاه و بسيج مملکت را بتواند بگيرد؟ مشکل از ماست. مشکل اين است که ما کم تدبير، آنها با تدبير، آنها آدمهايی بودند که برنامهريزی کردند و ما همهاش با هم دعوا کرديم.
آقای اميراحمدی، وقت مان متاسفانه دارد تمام میشود. جمعبندی کنيد در يک دقيقه.
واقعيت اين است که چه اين انتخابات را تحريم کنيم بين ۴۰ تا ۵۰ درصد مردم ايران شرکت میکنند. اين نيست که ما بگوييم مردم برويد در خانههای تان بنشينيد و مردم بروند در خانههای شان بنشينند. متاسفانه اين جوری نيست و متاسفانه آن مشروعيتی که ازش حرف میزنند و به آن معنايی که دارند میگويند نخواهد شد. برای اينکه انتخابات مجلس در ايران يک انتخابات محلی است. يک انتخابات شخصی است. اين جوری نيست که يک انتخابات ملی نيست که بگوييم تحريم بکنيد و به آقای احمدینژاد رای ندهيد و مردم ندهند.
انتخابات مجلس در دهات و روستاها و شهرهای کوچک و محلههای تهران و اين ور و آن ور انتخاب میشود. اين تحريم هم شکست میخورد. از دو جهت. هم از نظر کيفيت و هم از نظر کميت. يعنی از تويش آقای مصباح درمیآيد. اين کيفيت اش. کميت اش هم اين است که آن چيزی که ما فکر می کنيم مردم میروند توی خانههای شان مینشينند اتفاق نمیافتد.
آقای مهتدی؟
انتخابات آزاد و مشارکت سياسی حق بیچون و چرای شهروندی مردم ايران است و بايستی بتوانند شرکت کنند. رژيم جمهوری اسلامی در گذشته عده ای را و به تدريج عده بيشتر و بيشتری را از اين حق مشارکت محروم کرده و نتيجهاش اين تحريم گسترده سياسی است که امروز میبينيم. اين که انتخابات مجلس محلی تر است و بنابراين ميزان مشارکت اش متفاوت است از انتخابات رياست جمهوری البته به جاری خود درست است ولی اين مساله را که جامعه توسط رژيم حاکم دچار انسداد سياسی شده رد نمیکند و اهميت يک تحريم گسترده و فعال را به نظر من رد نمیکند.
اين نکته که اشاره میکنند جنبش سبز نتيجه شرکت مردم به خصوص مردم تهران و شهرستانهای بزرگ در انتخابات بود بله، نتيجه عدم پذيرش نتيجه انتخابات بود. يعنی به يک معنی سر بر آوردن جنبش سبز نشانه ابطال انتخابات نوع جمهوری اسلامی بود و به همين دليل مردم به خيابان ريختند.
خانم محمدی، در يک دقيقه چه پيشبينی میکنيد از انتخابات روز جمعه؟ يعنی ميزان تحريم چقدر خواهد بود و ميزان مشارکت را چطور حدس میزنيد؟
بين ۴۰ تا ۵۰ درصد شرکت خواهند کرد. من در اين مورد توهمی ندارم. من گفتم اين حرکت يک حرکت سياسی است. بيان دارد. بيان اش با ارزش است. تاريخی است. انتخابات دوم خرداد و انتخابات ۲۲ خرداد، آقای مهتدی، دو وجه داشت. يا بايد خاتمی میآمد سر کار يا نمیآمد. يا ميرحسين میآمد يا نمیآمد. اگر ميرحسين میآمد جنبش ارتقاء پيدا کرده بود و حکومت ديگری داشتيم. وقتی نيامد جنبش سبز متولد شد. بنابراين امر درست بود شرکت. شما فقط به دنبال وجوه نفی میگرديد.
اين هم تازه است که بخشی از روحانيت شرکت در انتخابات را رد میکند و به همين دليل شمار نيروهای سياسی و اجتماعی که انتخابات دوره نهم مجلس را رد میکنند بيش از هر زمان ديگر است. در انتخابات پيشين معمولا بخشهايی از اپوزيسيون خارج از کشور و بعضا داخل، شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی را رد میکردند. اما انتخابات روز جمعه از سوی طيف گستردهای زير سووال رفته است و حضور در آن رد میشود.
برای بررسی ويژگیهای اين انتخابات و چگونگی موضعگيری نيروهای سياسی در برابر آن پای صحبت سه صاحبنظر نشستيم. مليحه محمدی، فعال سياسی در آلمان، هوشنگ اميراحمدی، استاد دانشگاه و تحليلگر سياسی در نيوجرسی آمريکا و عبدالله مهتدی، از فعالان سياسی کرد و عضو حزب کومله در لندن.
بحث را با اين سووال از شما آقای مهتدی شروع کنيم. اغلب انتخاباتی که در جمهوری اسلامی برگزار شده معمولا توسط سازمان کومله تحريم شده است. چه شده که الان عده زيادی به روش شما پيوستند و در اين انتخابات شرکت نمیکند؟
عبدالله مهتدی: علت عدم شرکت يا تحريمهايی که ما میکرديم سياستی بود که خود جمهوری اسلامی در پيش گرفته بود و امکان شرکت و هر نوع انتخابات آزاد را سلب کرده بود. منتها اين شرايط که قبلا برای خيلیها وجود داشت امروز دامن عده بيشتری را گرفته و اصلاحطلبان حکومتی هم که تا به حال بدون توجه به اين که شرايط انتخابات آزاد برای همگان نيست معهذا شرکت میکردند اين بار آنها هم محروم شدند و به صف همه ما همه مردم ايران پيوستند يا رانده شدند. اسمش را چطور بگذاريم.
ما خواهان مشارکت سياسی هستيم. ولی جامعه ايران دچار يک انسداد فطری است. از مشارکت سياسی من و شما جلوگيری میشود. با زور، با تقلب، با محروميت، با ممنوعيت، با فقدان آزادی احزاب، با فقدان آزادی بيان، با فقدان آزادی مطبوعات و ممنوع کردن همه اينها و به زندان انداختنها و ساير سرکوبهايی که همه میدانند از اين طرق جامعه ايران را دچار انسداد کردهاند. امکان مشارکت سياسی را بستند. به اين دليل ما محروم شدهايم از مشارکت سياسی. محروم شديم از شرکت در انتخابات. اين طور که نيست که ما قهر کرديم از جامعه خودمان و مشارکت سياسی. صورت مساله واقعی اين است. بنابراين بحث بر سر اين نيست که چرا ما نبايد شرکت کنيم. نمیگذارند شرکت کنيم. نگذاشتهاند شرکت کنيم.عبدالله مهتدی، از فعالان سياسی کرد و عضو حزب کومله در لندن
میخواهم بگويم که در کل سياست جمهوری اسلامی در اين دوره، سياست حاکميت در اين دوره سياستی است که به هيچ وجه انتخابات، حتی نه انتخابات آزاد را که هيچوقت به معنی واقعیاش نبوده بلکه انتخابات به معنی استانداردهای پيشين خود جمهوری اسلامی را ديگر بر نمیتابد و نظام آسيبپذيرتر از آنچه هست که بتواند حتی گوشهای از يک انتخابات واقعی را هم عرضه کند و علت اين اجماع وسيعی که میبينيد بر سر تحريم انتخابات وجود دارد همين است.
خانم محمدی، شما که پيش از اين شرکت در انتخابات را رد نمیکرديد در اين مرحله بر اين باور هستيد که بايد در انتخابات شرکت نکرد. چرا؟
مليحه محمدی: من اول توضيح بدهم در مورد گفتههای آقای مهتدی و اين ارزيابی که مردم ايران يا ساير نيروها به تحريم ايشان پيوستند يا نوع تحريمی که داشتند، اين ارزشيابی بايد کنار گذاشته شود تا از مجموع صحبتها ما ببينيم آيا اساسا اين حاصل میشود يا نه. من نه تنها رد نمیکردم بلکه مويد بودم و هرجا که میتوانستم خودم شرکت کنم چون در خارج کشور هستم اين کار را میکردم.
فکر میکنم تنها اکت سياسی است که مردم به معنای وسيع میتوانند آنجا حاضر باشند و اين را روحيه عمومی جامعه لازم دارد. پيش بردن اين اراده را در ميان جامعه به وجود میآورد که مردم بدانند بازيگر صحنه سياسی هستند.
آن سو حاکميت سعی خودش را میکند بسته به ميزان استبداد يا کمی دموکراسی خواهی که به دلايل تاريخی به وجود آمده باشد يا نه، سعی خودش را میکند که از حق مردم گرفته بر حق خودش بيافزايد. اين رسم رابطه دولت و ملت بوده در ايران، از قديم تا به حال و در کشورهای ديگر. بنابراين اگر اصرار بر شرکت نبود دوم خرداد به وجود نمیآمد و اين سطح از آگاهی در جامعه نسبت به حقوق خود و نارسايیهايی قانون اساسی و حکومت پيدا نمیشد.
اگر اين اصرار نبود جنبش سبز که جهان را متوجه خودش کرده به وجود نمیآمد. جنبش سبزی که از جنبش اصلاحات بعد از دوم خرداد روييد و يک جنبش مطالباتی شد به نوعی که اقشار مختلف مردم با گرايشهای مختلف میتوانند مساله خودشان را بياورند آنجا عنوان کنند. کسی نمیتواند بگويد اين دوتا بیحاصل بوده.
تحريم برای ابد يک امر مذموم نيست. تحريم زمانی که يک حرکت سياسی معنی شود و اثرگذار باشد در جهت پيشبرد دموکراسی لازم است. چه روزی؟ روزی که نه من و حزب کومله يا کسان ديگر در اين سو و آن سوی اپوزيسيون ايران که نه شناخت عمومی ازشان در داخل ايران هست و نه در جهان... آنها وقتی تحريم میکنند خوب زياد تاثيری هم ندارد. زمانی که اپوزيسيون، جنبش دموکراسی تبديل به يک نيرويی شده باشد که شرکت يا عدم شرکت اش گذشته از تاثير کمی، تاثير کيفی بگذارد و جهان را متوجه انتخابات ايران کند و حاکميت را متوجه ضعف خودش کند آن روز تحريم اگر ضرورت داشت مثل امروز، بله عمل شايستهای است و بايد انجام شود. نه در صدد براندازی است و نه در صدد زير و رو کردن است با اين تحريم. بلکه نشان دادن قدرت خودش به حکومت و معرفی جنبش دموکراتيک ايران به جهان است.
آقای اميراحمدی، شما بايد از نادر کسانی باشيد که مطرح میکنيد به رغم تمام تغيير تحولات دو سه سال اخير در اين انتخابات هم بايستی شرکت کرد و تحريم نکرد. چرا؟
هوشنگ اميراحمدی: شما الان فرض کنيد که من هم جمع شوم با اين دوستان اين انتخابات را تحريم کنم. من میخواهم ببينم نتيجهاش اصولا چه میشود؟ اما قبل از اين که اين را بگويم اين را بايد عرض کنم که اين نيروهايی که ما ازش صحبت میکنيم اکثرشان، اکثر اينهايی که امروز داد تحريم انتخابات میزنند تقريبا غير از به قول آقای مهتدی در يکی دو انتخابات اول در انتخاباتی شرکت نکردند. منجمله در انتخاباتی که آقای خاتمی را توليد کرد. اينها انتخاباتی را تحريم کردند که نتيجهاش آقای احمدینژاد شد.
تحريم ۲۰۰۵ نتيجهاش همين است که امروز میبينيد. ایکاش آن روز تحريم نمیشد... من ۲۰۰۵ حتی اسم ام را گذاشتم به عنوان اين که کانديدای رييس جمهورم. عقلم به اندازهای بود که بگويم من را تاييد نمیکنند. اما میدانستم يک نقطه عطف تاريخ ايران است و نبايد آن انتخابات تحريم میشد که شد متاسفانه نتيجهاش احمدینژاد شد و پشت سر احمدینژاد میبينيم که چه شد.
من اصولا تحريم را به عنوان يک بیعملی میبينم. اينهايی که میگويند نمیدانم تحريم فعال و تحريم از اين حرفها، درست از همان هايی اند که تحريمهای آمريکا را میگفتند تحريمهای هدفمند. میگفتيم بابا تحريم، تحريم است. هدفمند ندارد، هميشه منتهی به جنگ میشود. تحريم نکن. بنابر اين تحريم اصولا چه فعال و غير فعال يک بیعملی است و متاسفانه نتيجه بد میدهد.
نکته دوم اينکه انتخابات در تاريخ ايران مخصوصا در سی سال گذشته که انتخابات در ايران بوده پاشنه آشيل اين حکومت بوده. هر چيز مثبتی را که در اين سی سال گذشته داشتيم از دل انتخابات درآمده نه از دل تحريم. بر عکس از دل تحريم هميشه چيزهای بد درآمده.
نکته ديگر اينکه گزينه ديگری اين دوستان ندارند. واقعا ندارند. کسی که امروز تحريم میکند بايد به من بگويد چه میخواهد. اين جامعه بايد عوض شود. میخواهد چه جوری اين را عوض کند. با جنگ، با انقلاب ديگر، با چه؟ من هم مثل دوستانی که دارند صحبت میکنند و دوستان ديگر میفهمم که اين جمهوری اسلامی يک سيستم بسيار بسيار مشکلی است و يک جريان بسيار غير دمکراتيکی است، انتخابات آزاد را اجازه نمیدهد و هزار مشکل ديگر داريم.
میخواهم بگويم تفاوتم با آقای مهتدی و ديگران اين نيست که نمیبينم اينها چه نيروهايی اند و مسالهشان چيست و اين انتخابات آزاد نيست. اما در عين حال واقعا گزينه بهتری نمی بنيم و فکر میکنم شايد ورود به اين انتخابات نه فقط به عنوان رایدهنده، ما بايد يک وضعيتی به وجود بياوريم که به عنوان کسی که به عنوان نيروی فعال میخواهد رای بگيرد هم وارد اين ميدان شود حتی اگر ما را تصويب نکنند. وقتی که ما میرويم آنجا و ما را تصويب نمیکنند ما که نمیبازيم آن میبازد. کسی که مرا تاييد نمیکند آن میبازد.
نيروی سبز آقای خاتمی و آقای هاشمی و امثال آن بزرگترين ايرادشان اين است که نرفتند ثبت نام کنند که آنها تاييدش نکنند. نيروهای ديگری هستند که بايد بروند آنجا و بگويند ما هستيم. بگذار جمهوری اسلامی آنها را تاييد نکند. جمهوری اسلامی میبازد. آقای خاتمی که نمیبازد که تاييد نمیشود. متاسفانه آقای خاتمی و دوستان ديگر صرفا به خاطر اينکه دوستان شان در زندان هستند میگويند ما نمیکنيم... انگار که از تمام هشتاد ميليون آدم در ايران فقط همين ۲۰۰ يا ۳۰۰ نفری اند که در زندان اند يا ۱۰۰۰ نفر يا ۲۰۰۰ نفر يا ۵۰۰۰ نفر... خيلی متاسفم برای زندانيانی که مورد احترام من اند و خيلی هم دوست دارم که فردا اينها آزاد شوند. اما دنيا و ايران نبايد متوقف شود به خاطر اينکه ما زندانی سياسی داريم.
اين جامعه اصلا درست بر عکس کار میکند. میگويد من زندانی سياسی دارم در انتخابات نمیآيم. میگويد خيلی خوب تو توی انتخابات نيا من انتخابات را میبرم و زندانی سياسیات هم در زندان میماند. اين اشتباه است. نکته ديگر که بگويم متاسفانه اينهايی که تحريم میکنند مخصوصا جناح اصلاحطلب و روحانيت و حکومت اينها يک برنامه ملی نداشتند و ندارند.
تحريم برايشان جناحی است. اين دوستان اين آقايان اين رهبران ملی عمل نمیکنند. اينها جناحی فکر میکنند. در اين انتخابات هم اينها دارند جناحی برخورد میکنند. اگر من میدانستم که يک جريان ملی است و میخواهد به اين انتخابات به عنوان جريان ملی نگاه کند و آن را تحريم کند من از اولين کسانش میبودم.
آقای مهتدی، مطالب زيادی آقای اميراحمدی و خانم محمدی گفتند. پرسش من اين است که شما که در موارد زيادی انتخابات را تحريم کرديد چه نتيجهای از اين تحريم گرفتيد و اين نتيجهها را کجا میشود ديد؟
تصويری داده میشود از اينکه گويا ما مردم ايران و جامعه ايران در مقابل دو انتخاب مخير است که کدام يک از اين شقها يا گزينهها را در پيش میگيرد.
يکی اينکه انتخاباتی هست و شما میرويد و تاثيرگذاری میکنيد و سياستهايی را که دوست داريد توسط نمايندگانتان اعمال میکنيد و غيره و سياست دوم هم اين است که به هيچ عنوان نمیکنيد و قهر میکنيد و از مشارکت سياسی خودداری میکنيد. اصلا صورت مساله اين طور نيست.
بحث بر سر اين نيست که ما تحريم میکنيم. اصلا بحث اصلی عبارت از اين نيست که ما چرا خواهان مشارکت سياسی نيستيم. ما خواهان مشارکت سياسی هستيم. ولی جامعه ايران دچار يک انسداد فطری است. از مشارکت سياسی من و شما جلوگيری میشود. با زور، با تقلب، با محروميت، با ممنوعيت، با فقدان آزادی احزاب، با فقدان آزادی بيان، با فقدان آزادی مطبوعات و ممنوع کردن همه اينها و به زندان انداختنها و ساير سرکوبهايی که همه میدانند از اين طرق جامعه ايران را دچار انسداد کردهاند. امکان مشارکت سياسی را بستند. به اين دليل ما محروم شدهايم از مشارکت سياسی. محروم شديم از شرکت در انتخابات. اين طور که نيست که ما قهر کرديم از جامعه خودمان و مشارکت سياسی. صورت مساله واقعی اين است. بنابراين بحث بر سر اين نيست که چرا ما نبايد شرکت کنيم. نمیگذارند شرکت کنيم. نگذاشتهاند شرکت کنيم.
سابق يک عدهای از خودیها را میگذاشتند و مدتی است در اين سالهای اخير جمهوری اسلامی از بعد از بر سر کار آمدن آقای خاتمی، اين حاکميت و آقای خامنهای و سپاه پاسداران و آنهايی که ارگانهای واقعی قدرت در ايران اند پشت دستشان را داغ کردهاند که ديگر به هيچ انتخاباتی حتی با آن استانداردهای محدود مجال ندهند برای اين که به گفته خود ايشان انتخابات يک چالش امنيتی شده برای جمهوری اسلامی.
بنابر اين بحث بر سر محروميت بزرگ است، ممنوعيت بزرگ است از مشارکت سياسی و دقيقا همين عامل است که خانم مليحه محمدی و گرايش و دوستان او را با من و همگرايشهای من و دوستان من يکی کرده. يک کاسه کرده. برای اين که چارهای جز تحريم نيست. همه راهها را برای مشارکت بستهاند. صورت مساله واقعی اين است.
بازهم همين پرسش مطرح میشود اگر تحريم بکنيم چه کاری میتوانيم بکنيم؟
به نظر من اين تحريم، مشروعيت جمهوری اسلامی را زير سووال میبرد. اين به نظر من يک پيام سياسی است. و گرنه خواست انتخابات آزاد، خواستی است فوقالعاده مشروع و خواستی است متحد کنند و خيلیها را میتواند دور خود جمع کند و خواست بهجايی است.
خانم محمدی، آقای مهتدی میگويند که حاکميت است به ما اجازه شرکت در انتخابات را نمیدهد و امکانات را برای شرکت در انتخابات بسته. پرسش اين است که مشخصا در اين دوره چه نتيجهای از اين تحريم «يکباره» (اگر بخواهيم اسم بگذاريم) میشود گرفت و چه فرقی دارد با تحريمهای هميشگی نيروهای سياسی؟
وجه نفس تحريم را به درستی آقای اميراحمدی گفتند که آن هم تاريخ مشخصی دارد. وقتی برای اولين بار قهر کردند، اصلاحطلبان شورای شهر تهران را سپردند به دست آبادگران که زمينهساز انتخاب شهرداری احمدینژاد و بعد رييس جمهوری احمدینژاد شد. در دور دوم هم که مردم شرکت کردند شايد پراکندگی آرای اصلاحطلبان بود که يکی از موجبات بالا رفتن آقای احمدینژاد شد در انتخابات قبلی...
من برگردم اول به صحبت آقای اميراحمدی که به نظرم تفسير درستی نکردند از وضعيت اصلاحطلبان که در حال حاضر چه میتوانند بکنند. در انتخابات قبلی که انتخابات رياست جمهوری بود ديديد که آقای خاتمی و به تبع آقای خاتمی، آقای موسوی و ديگر اصلاحطلبان بسيار فعال بودند. در اين انتخابات هم اگر امکان اين وجود داشت که نمايندگان شناخته شده اصلاحطلبان در بيرون بتوانند وارد شوند شايد سناريوی ديگری نوشته میشد.
ايراد آقای اميراحمدی به خاتمی و موسوی و ديگران درست نيست برای اين که نيروی فعاله اصلاحطلبان اصلا نه اينکه بروند رد شوند، در زندان اند اغلب يا در تبعيد اند. مساله اين است. فردا که انتخابات رياست جمهوری شود من مطمئنم که دوباره همان شرايط فراهم خواهد آمد.
اصلاحطلبان «قدرتطلب» بودند. اصلاحطلبی برای کل جامعه است نه برای يک گروه سياسی. اين هم که الان اينها با چند نفر در زندان تمام میشوند برای همين است که اينها نيروهای جناحی بودند نيروهای ملی فراگير نبودند. فقط فراگيریشان در اين بود که مردم را به عنوان رایدهنده نگاه میکردند. نه به عنوان نيروهايی که بيايند آدم بشوند در جريان دموکراتيک و سياسی و اينها. ما همهاش میگوييم ما شکست خورديم. هيچکس نمیآيد بگويد چرا ما به اينجا رسيديم. چرا آدمی مثل مصباح بايد همه ما را مات کند. چرا بايد نيروهای مذهبی راست اين همه در جامعه ايران فعال شوند و قدرتمند شوند و قوی شوند و سپاه و بسيج مملکت را بتواند بگيرد؟ مشکل از ماست. مشکل اين است که ما کم تدبير، آنها با تدبير، آنها آدمهايی بودند که برنامهريزی کردند و ما همهاش با هم دعوا کرديم.هوشنگ اميراحمدی، استاد دانشگاه و تحليلگر سياسی در نيوجرسی آمريکا
حرف من هم اينجا با حرف آقای مهتدی اين تفاوت را دارد که من اگر امروز به تحريم روی آوردم به دلايلی است که گفتم. هنوز هم فکر میکنم اگر فردا علی مطهری برود مجلس، يا افروغ برود يا کاتوزيان شرايط ديگری هست تا اينکه رسايی و روانبخش بروند. اما امروز اولا يک جنبش با قدرت و يک جنبش نام و نشان دار وجود دارد که عدم شرکت اش يک حرف سياسی است. عدم شرکت جنبش سبز يک بيان است و يک بيان سياسی است. حکومت میبيند صندوقهايی را که به هر دليل خالی شدهاند. جهان میبيند که اصلاحطلبان اگر اين هنر را داشتند که آدمهايی را برای اولين بار در تاريخ جمهوری اسلامی در تاريخ زندگیشان پای صندوقهای رای بياورند خوب اصولگرايان هم میبينند. هنری که به خرج دادند اين است که آدمهايی برای اولين بار تحريم میکنند. اين يک کميت و يک کيفيت باارزش است. يک بيان سياسی است. نه جنجال دارد نه مسايل ديگر. مصالح ملی هست...
به هر حال آقای اميراحمدی، يک سياست استراتژيک «نه» به انتخابات و يک سياست تاکتيکی «نه» به انتخابات و بحث شما که بايستی در اين انتخابات شرکت کرد و به سهم خود در سرنوشت دخالت داشت... منتها آقای مهتدی میگويند ما را راه نمیدهند. ما میخواهيم شرکت کنيم. ولی راهمان نمیدهند. به همين دليل هم ما نمیرويم اصلا.
اولا اگر شرکت کنيم نه به عنوان رایدهنده... متاسفانه اينجا مفهوم انتخابات اينجا رایدهنده شده. رایدهنده دارد تحريم میکند. رایدهنده دارد شرکت میکند...
خوب اين که از قبل معلوم است آقای اميراحمدی، که صلاحيت شما را يا ديگران را قبول نمیکنند. يعنی صلاحيت شما را رد میکنند.
مشکل ما اين است که فرهنگ سياسی ايران هيچ اعتقادی به روند ندارد و به نتيجه فکر میکند. دوست عزيز، بگذاريد برای يکبار در تاريخ زندگیمان به «روند» هم فکر کنيم. به روند هم ارزش بدهيم. میرويم هزارها نفر ثبت نام میکنيم و رد صلاحيت میشويم.
از همان وقتی که انتخابات را شروع میکنی و توی خيابان میروی و به مردم میگويی تا رد صلاحيت میشوی خودش يک دنيا میتواند اتفاق بيافتد. اصولا در روندهاست که جريانهای دموکراتيک شکل میگيرد نه در نتيجهها. بنابراين ما متاسفانه در فرهنگ سياسی خود احترامی به روند نداريم و همهاش به نتيجه فکر می کنيم که میبريم يا میبازيم. تصويب میشويم يا نمیشويم. دوم خانم محمدی حرفی زد که واقعا متاسف شدم. ايشان گفت اصلاح طلبان نمیتوانند شرکت کنند برای اين که رهبرانشان يک سری تبعيدند يک سری زندان اند. وای به حال يک نيروی سياسی که با رفتن تعدادی از رهبرانش به تبعيد و زندان تمام شود. واقعيت همين است که ايشان گفت. اصلاحطلبی همهاش در ايران ۲۰۰ نفر آدم بوده. ۳۰۰ نفر آدم بوده. يک جامعه فراگير نبوده و به همين دليل به اين شکل درآمده که میگويد حتی آدم ديگر من ندارم توی خيابانها بروم و خودم را آفر کنم. اولا خود آقای خاتمی آنجاست و کلی... آقای نوری آنجاست و هزاران نفر آنجايند. حتی آنهايی هم که زندان هستند میتوانند خودشان را از زندان کانديدا کنند. میخواهم بگويم بحث مفصلتری میشود در اين مورد کرد.
سووال ديگر اين است که اصلا چرا اين نيروهايی که هشت سال هم قوه مجريه را داشتند و هم قوه مقننه را داشتند الان در زندان اند و دارند تحريم میکنند. اينها در هشت سال چه کار میتوانستند بکنند که نکردند و به اين روز افتادند. میدانيد چرا؟ برای اينکه آدمهايی مثل من و شما را نياوردند وسط. اصلاحطلبان خيلی عذر میخواهم «قدرتطلب» بودند. اصلاحطلبی برای کل جامعه است نه برای يک گروه سياسی. اين هم که الان اينها با چند نفر در زندان تمام میشوند برای همين است که اينها نيروهای جناحی بودند نيروهای ملی فراگير نبودند. فقط فراگيریشان در اين بود که مردم را به عنوان رایدهنده نگاه میکردند. نه به عنوان نيروهايی که بيايند آدم بشوند در جريان دموکراتيک و سياسی و اينها. ما همهاش میگوييم ما شکست خورديم. هيچکس نمیآيد بگويد چرا ما به اينجا رسيديم. چرا آدمی مثل مصباح بايد همه ما را مات کند. چرا بايد نيروهای مذهبی راست اين همه در جامعه ايران فعال شوند و قدرتمند شوند و قوی شوند و سپاه و بسيج مملکت را بتواند بگيرد؟ مشکل از ماست. مشکل اين است که ما کم تدبير، آنها با تدبير، آنها آدمهايی بودند که برنامهريزی کردند و ما همهاش با هم دعوا کرديم.
آقای اميراحمدی، وقت مان متاسفانه دارد تمام میشود. جمعبندی کنيد در يک دقيقه.
واقعيت اين است که چه اين انتخابات را تحريم کنيم بين ۴۰ تا ۵۰ درصد مردم ايران شرکت میکنند. اين نيست که ما بگوييم مردم برويد در خانههای تان بنشينيد و مردم بروند در خانههای شان بنشينند. متاسفانه اين جوری نيست و متاسفانه آن مشروعيتی که ازش حرف میزنند و به آن معنايی که دارند میگويند نخواهد شد. برای اينکه انتخابات مجلس در ايران يک انتخابات محلی است. يک انتخابات شخصی است. اين جوری نيست که يک انتخابات ملی نيست که بگوييم تحريم بکنيد و به آقای احمدینژاد رای ندهيد و مردم ندهند.
انتخابات مجلس در دهات و روستاها و شهرهای کوچک و محلههای تهران و اين ور و آن ور انتخاب میشود. اين تحريم هم شکست میخورد. از دو جهت. هم از نظر کيفيت و هم از نظر کميت. يعنی از تويش آقای مصباح درمیآيد. اين کيفيت اش. کميت اش هم اين است که آن چيزی که ما فکر می کنيم مردم میروند توی خانههای شان مینشينند اتفاق نمیافتد.
آقای مهتدی؟
انتخابات آزاد و مشارکت سياسی حق بیچون و چرای شهروندی مردم ايران است و بايستی بتوانند شرکت کنند. رژيم جمهوری اسلامی در گذشته عده ای را و به تدريج عده بيشتر و بيشتری را از اين حق مشارکت محروم کرده و نتيجهاش اين تحريم گسترده سياسی است که امروز میبينيم. اين که انتخابات مجلس محلی تر است و بنابراين ميزان مشارکت اش متفاوت است از انتخابات رياست جمهوری البته به جاری خود درست است ولی اين مساله را که جامعه توسط رژيم حاکم دچار انسداد سياسی شده رد نمیکند و اهميت يک تحريم گسترده و فعال را به نظر من رد نمیکند.
اين نکته که اشاره میکنند جنبش سبز نتيجه شرکت مردم به خصوص مردم تهران و شهرستانهای بزرگ در انتخابات بود بله، نتيجه عدم پذيرش نتيجه انتخابات بود. يعنی به يک معنی سر بر آوردن جنبش سبز نشانه ابطال انتخابات نوع جمهوری اسلامی بود و به همين دليل مردم به خيابان ريختند.
خانم محمدی، در يک دقيقه چه پيشبينی میکنيد از انتخابات روز جمعه؟ يعنی ميزان تحريم چقدر خواهد بود و ميزان مشارکت را چطور حدس میزنيد؟
بين ۴۰ تا ۵۰ درصد شرکت خواهند کرد. من در اين مورد توهمی ندارم. من گفتم اين حرکت يک حرکت سياسی است. بيان دارد. بيان اش با ارزش است. تاريخی است. انتخابات دوم خرداد و انتخابات ۲۲ خرداد، آقای مهتدی، دو وجه داشت. يا بايد خاتمی میآمد سر کار يا نمیآمد. يا ميرحسين میآمد يا نمیآمد. اگر ميرحسين میآمد جنبش ارتقاء پيدا کرده بود و حکومت ديگری داشتيم. وقتی نيامد جنبش سبز متولد شد. بنابراين امر درست بود شرکت. شما فقط به دنبال وجوه نفی میگرديد.