لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ تهران ۰۶:۱۵

شاخه زیتون ایران؛ معنای پیروزی روحانی بر رابطه ایران و آمریکا چیست؟


جمهوری اسلامی یکی از نظام‌های غیردموکراتیک است، اما همه نظام‌های غیردموکراتیک یکسان نیستند. جمعیت ایران از انقلاب ۱۹۷۹ تاکنون کمی بیش از دو برابر شده است، ولی تعداد دانشجویان ایران از ۱۷۶ هزار نفر به حدود چهار میلیون و نیم افزایش یافته است. زنان اکثریت دانشجویان و فارغ‌التحصیلان را تشکیل می‌دهند. در سال تحصیلی ۱۳۹۱ نیز بیش از ۶۰ درصد راه‌یافتگان به دانشگاه‌ها زنان بوده‌اند.

فیلم‌های سینمایی که در ایران ساخته می‌شود، جوایز جهانی بی‌شماری- از جمله جایزه اسکار- را دریافت کرده‌اند. کتاب‌های فیلسوفان لیبرال (آیزیا برلین، کارل پوپر، جان راولز، ریچارد رورتی، رونالد دورکین، مارتا نسبام، هیلری پاتنام، آمارتیاسن، فرانسیس فوکویاما، پل استار، پیتر سینگر، و...)، لیبرتارین (میلتون فریدمن، فون هایک، رابرت نوزیک)، محافظه‌کار (برنارد لوئیس، ساموئل هانتینگتون، لئو استراوش) و کامیوترین (چارلز تیلور، مک اینتایر، مایکل والزر، و...) به فارسی ترجمه شده است.

ایران دارای چهار نوع انتخابات (ریاست جمهوری، شوراهای شهر، پارلمان و مجلس خبرگان رهبری) است. اگرچه این انتخابات کاملاً آزاد نبوده و به رقابت میان کاندیداهای مورد تأیید نظام محدود است، اما نظیرش در کمتر کشور دیکتاتوری یافت می‌شود. رقابت نامزدها جدی بوده و در مناظره‌های تلویزیونی به شدت وضعیت موجود را به نقد می‌گیرند. در انتخابات اخیر، مهم‌ترین پرونده امنیت ملی کشور -پرونده هسته‌ای و مذاکرات با ۵+۱- توسط کاندیداها نه تنها به شدت نقد شد، بلکه افشاگری‌های مهمی پیرامون آن صورت گرفت.

انتخابات ریاست جمهوری ۲۴ خرداد ۹۲ با هشت نامزد برگزار شد که در روزهای پایانی دو کاندیدا کنار کشیدند. اگرچه تمامی کاندیداها از شخصیت‌های رژیم بودند، اما نسبت آنان با آیت‌الله علی خامنه‌ای یکسان نبود. حسن روحانی بیش از همه نامزدها به اکبر هاشمی رفسنجانی نزدیک است که در این انتخابات کاندیدا شد و صلاحیتش توسط شورای نگهبان رد شد. از سوی دیگر بارها گفته بود که اگر محمد خاتمی –رئیس‌جمهور اصلاح‌طلب پیشین که اینک مغضوب آیت‌الله خامنه‌ای است- کاندیدا شود، به سود او اعلام انصراف خواهد داد. در سخنرانی‌ها و مناظره‌ها به شدت به سیاست‌های داخلی هشت سال ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد تاخت و اجرای بخش حقوق ملت قانون اساسی، آزادی زندانیان سیاسی و بیرون آوردن میرحسین موسوی و مهدی کروبی از حصر را وعده داد. این گونه متغیرها موجب بیشترین فاصله او از خامنه‌ای می‌شد.

اما فقط اینها نبود. موضوع سیاست خارجی اینک نقشی تعیین‌کننده در موجودیت و سرنوشت ایران پیدا کرده است. او بیش از همه سیاست خارجی دوران احمدی‌نژاد و مذاکرات هسته‌ای سعید جلیلی با ۵+۱ را به نقد کشید که نتیجه آن ارسال پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل و تصویب تحریم‌های اقتصادی گسترده بوده است. به شدت از احمدی‌نژاد انتقاد کرد که می‌گفت: قطعنامه‌های شورای امنیت «کاغذ پاره‌ای بیشتر نیستند». او افزود که این سیاست‌ها موجب شده تا روابط ایران با کشورهای منطقه و همسایه نیز خراب شود. مهم‌تر از همه گفت: «دوستان ما در جهان از عدد انگشتان یک دست تجاوز نمی‌کنند». وعده داد که اگر انتخاب شود، همه اینها را از طریق «تنش‌زدایی» و «تعامل» اصلاح خواهد کرد.

ماه‌ها پیش گفته بود که «من جنگ با آمریکا را قبول ندارم جنگ به نفع هیچ یک از طرفین نیست... در تعامل با آمریکا بازی برد - برد امکان‌پذیر است... اگر آمریکا صداقت داشته و آماده مذاکره باشد، رسیدن به یک توافق امکان‌پذیر است».

آیت‌الله خامنه‌ای در مهم‌ترین سخنرانی سالانه‌اش، در اول فروردین ۹۲، درباره مذاکره با آمریکا گفته بود که اگر حقوق ایران به رسمیت شناخته شود، «با مذاکره با آمریکا مخالفت ندارم». حسن روحانی به همین سخنان استناد کرد و گفت طرفین می‌توانند «گفتگوهای دوجانبه عادلانه با حفظ احترام و حقوق متقابل و با شرایط برابر» داشته باشند. هدف اول، کاهش تنش‌ها میان دو کشور است. هدف دوم لغو تحریم‌های اقتصادی در برابر شفافیت بیشتر ایران در نزاع هسته‌ای است.

مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی، «سیاست‌های کلی رژیم» -با مشورت مجمع تشخیص مصلحت نظام- توسط رهبر تعیین می‌شود. خامنه‌ای در اول فروردین ۹۲ گفت که آمریکا هیچ تمایلی به اتمام مذاکرات هسته‌ای و حل مسئله ندارد. برای اینکه راه حل مناقشه «بسیار نزدیک و بسیار آسان» است. تنها خواست ما، به رسمیت شناختن حق غنی‌سازی اورانیوم برای اهداف صلح‌آمیز است. رفع نگرانی آنها نیز «بسیار آسان» است: «می‌توانستند مقررات قانونی آژانس هسته‌ای را هم اعمال کنند؛ ما هم از اول هیچ مخالفتی با اعمال این نظارت‌ها و مقررات نداشتیم». بدین ترتیب او می‌گوید اگر حقوق هسته‌ای ایران (غنی‌سازی اورانیوم برای اهداف صلح‌آمیز) در چارچوب NPT پذیرفته شود، هر میزان شفافیت و راست‌آزمایی را خواهد پذیرفت.

حسن روحانی با احمدی‌نژاد و سعید جلیلی تفاوت‌های زیادی دارد. در دوران رهبری آیت الله خامنه‌ای، شاهد سه دوره متفاوت اکبر هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی و محمود احمدی‌نژاد بوده‌ایم. دوران حسن روحانی نیز دوران متفاوتی خواهد بود. او حقوقدان است و به خوبی با زبان دیپلماتیک آشناست.

دیوار بلند بی‌اعتمادی متقابل ایران و آمریکا در طول چند دهه ساخته شده است. حل مسائل و مشکلات طرفین نیز زمان بر بوده و نیازمند حسن نیت متقابل و روشن کردن دقیق محل نزاع به شرح زیر است.

اول- تغییر رژیم: آیت‌الله خامنه‌ای مدعی است که دولت آمریکا طی ۳۴ سال گذشته همیشه به دنبال سرنگونی جمهوری اسلامی بوده و هست. هدف تحریم‌های اقتصادی هم نه حل نزاع هسته‌ای، که گرسنگی دادن مردم ایران به منظور وادار کردن آنان به سرنگونی رژیم است.

او و دیگران، شاهد چهار نوع تغییر رژیم توسط دولت آمریکا در منطقه بوده‌اند: افغانستان، عراق، لیبی و سوریه. این نوع تغییر رژیم‌ها، از نظر انسانی و اقتصادی پرهزینه، و از نظر سیاسی زیان‌بار بوده‌اند. برای اینکه نه تنها به نظام‌های دموکراتیک منتهی نشده‌اند، بلکه جنگ‌های قومی و مذهبی به راه انداخته، موجب رشد گروه‌های تروریستی چون القاعده، طالبان، جبهة النصرة سوریه شده و کشورها را با خطر تجزیه مواجه کرده‌اند.

دولت امریکا اگر به دنبال تغییر رژیم در ایران نیست، باید عملاً این را به ایران نشان دهد، نه اینکه گام‌های بردارد که اثبات کند حق با خامنه‌ای است.

دوم- نزاع هسته‌ای: مطابق گزارش ۱۷ نهاد اطلاعاتی و امنیتی آمریکا در سال ۲۰۰۷، ایران از سال ۲۰۰۳ به بعد هیچ گونه فعالیت نظامی اتمی نداشته است. این گزارش در سال‌های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ توسط دولت اوباما مجدداً تأیید شد. در مناظره‌های انتخابات رياست جمهوری آمریکا ميان جو بایدن، معاون باراک اوباما، و پل رايان، معاون میت رامنی، درباره پروژه هسته‌ای ايران، بايدن خطاب به او گفت:

«منابع نظامی و اطلاعاتی اسرائيل و آمريکا کاملاً با يکديگر توافق دارند که ايران فاصله بسيار زيادی با ساخت سلاح هسته‌ای دارد. در اين باره هيچ اختلاف نظری ميان ما وجود ندارد. ايران نه تنها به حجم زيادی اورانيوم غنی‌شده بالای ۲۰ درصد نيازمند است، بلکه نيازمند تسليحات استفاده از آن است. اينک آنها فاقد چنين تسليحاتی هستند و اگر بخواهند ساختن چنين تسليحاتی را آغاز کنند، ما و اسرائيلی‌ها آگاه خواهيم شد. بنابراين هياهو به راه انداختن در اين مورد برای چيست؟»

جيمز کلير، مدير اطلاعات ملی آمريکا، در آخرين گزارش سالانه خود به کنگره نوشته است:

«ارزيابی ما اين است که ايران نمی‌تواند مواد هسته‌ای تحت‌نظر آژانس بين‌المللی انرژی اتمی را تغيير دهد و آنها را به اورانيوم غنی‌شده مناسب و در حجم لازم برای توليد سلاح تبديل کند، پيش از آنکه اين اقدامش فاش شود». ايران می‌خواهد توانايی توليد سلاح اتمی را به دست آورد تا اگر لازم شد و تصميم گرفت بتواند آن را توليد کند، «اما ما نمی‌دانيم که آيا در نهايت چنين تصميمی خواهد گرفت يا نه».

باراک اوباما در ۱۵ نوامبر ۲۰۱۲ گفت: «مطمئناً راهی برای استفاده ایران از انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای وجود دارد. این در حالی است که تهران باید همزمان به تعهدات بین‌المللی خود و تضمین این موضوع به جامعه بین‌المللی که در تلاش برای دستیابی به سلاح هسته‌ای نیست عمل نماید». او همچنین در ۱۹ ژوئن ۲۰۱۳ در برلین گفت که ایران می‌تواند «از حق استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای برخوردار باشد».

در نزاع هسته‌ای، مدعیات طرفین به شرح زیر است:

آمریکا:
الف- ایران فاقد سلاح‌های هسته‌ای است.
ب- ایران از حق استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای برخوردار است.
پ- ایران روشن سازد که به دنبال سلاح هسته‌ای نیست.

ایران:
الف- سلاح‌های هسته‌ای از نظر دینی حرام است و جهان و منطقه باید عاری از سلاح‌های کشتار جمعی شود.
ب- حق استفاده صلح‌آمیز ایران از انرژی هسته‌ای باید به رسمیت شناخته شود.
پ- ایران از هرگونه شفافیت و راست‌آزمایی برای اثبات صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای خود استقبال می‌کند.

بدین ترتیب، دو موضوع محل نزاع است:
موضوع اول- استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای چه معنایی دارد؟ آیا غنی‌سازی اورانیوم غیرصلح‌آمیز است؟ مطابق قوانین NPT که ایران هم عضو آن است، ایران مجاز به غنی‌سازی اورانیوم است.
موضوع دوم- چگونگی اثبات غیرنظامی بودن برنامه هسته‌ای ایران است. این امر نیازمند نقشه راه مورد توافق زمانمند است. یعنی باید طبق برنامه روشن و دقیقی با زمان مشخص، کلیه بازرسی‌ها مد نظر انجام گیرد تا نظامی یا غیرنظامی بودن برنامه هسته‌ای ایران روشن شود. به تعبیر دیگر، نمی‌توان بررسی‌ها را تا ابد کش داد و هیچ‌گاه نظامی یا غیرنظامی بودن را تعیین نکرد.

سوم- تحریم‌های اقتصادی: دولت آمریکا مدعی است که تحریم‌های اقتصادی گسترده معلول برنامه هسته‌ای ایران است. میچل فلورنوی، مشاور کمپین رئیس‌جمهور، گفت: «اگر شما به عملکرد رئیس‌جمهور نگاه کنید، خواهید دید که او جامعه جهانی را به اعمال شدیدترین تحریم‌ها، که تاکنون علیه کشوری وضع شده، بر ضد ایران هدایت کرده است». او همچنین در پیام نوروزی اول فروردین ۹۲ گفت: «مردم ایران بهای زیاد و غیرلازمی برای عدم تمایل رهبران ایران برای رسیدگی به این مسئله پرداخته‌اند». همچنین جک لو، وزیر خزانه‌داری آمریکا، در ۱۱ تیر ۹۲ گفته است: «تحریم‌های علیه ایران، سخت‌ترین تحریم‌های تاریخ است».

تحریم‌های اقتصادی درآمدهای نفتی ایران را از حدود ۱۱۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۱ به نصف در سال ۲۰۱۲ و به یک سوم در سال ۲۰۱۳ کاهش داده است. کنگره آمریکا به دنبال تصویب طرحی است که درآمد نفتی ایران را به صفر کاهش دهد. براساس تحریم‌ها، ارتباطات بانکی ایران با جهان را قطع کرده‌اند.

کنگره آمریکا به دنبال قطع صادرات غیرنفتی ایران است. دولت آمریکا اخیراً ۹ شرکت پتروشیمی ایران را به لیست تحریم‌ها افزود. فرآورده‌های پتروشیمی درصد بالایی از صادرات غیرنفتی ایران را تشکیل می‌دهند. ایران در سال ۱۳۹۰، ۱۸.۲ میلیون تن محصول پتروشیمی و فرآورده پلیمری به ارزش تقریبی ۱۴.۲ میلیارد دلار به بیش از ۶۰ کشور جهان صادر کرده است. ایران تحت تحریم، در سال ۱۳۹۱ نزدیک به ۱۶ میلیون تن محصول پتروشیمی با ارزش تقریبی حدود ۱۲ میلیارد دلار صادر کرده است.

با این تحریم شرکت‌های پتروشیمی، اولاً: بخش مهمی از درآمد غیرنفتی ایران از دست خواهد رفت. ثانیاً: بازارهای سنتی این محصولات از دست رفته و در اختیار عربستان سعودی قرار خواهد گرفت. ثالثاً: هزاران کارگر بیکار خواهند شد. رابعاً: مسائل مهمی برای بازار بورس تهران ایجاد خواهند کرد.

دولت اوباما صنعت خودروسازی ایران را هم به تازگی مورد تحریم قرار داد. بیش از یک میلیون تن در این صنعت اشتغال دارند. ایران با تولید یک میلیون و ۶۴۸ دستگاه خودرو در سال ۲۰۱۱ در رتبه سیزدهم جهان قرار داشت که پس از گسترش تحریم‌ها، در سال ۲۰۱۲ با ۴۴ درصد کاهش تولید، به مقام هجدهم تنزل کرد. تحریم صنعت خودروسازی نیز به بیکاری ده‌ها هزار تن خواهد انجامید.

همان گونه که گفته شد، علی خامنه‌ای مدعی است که هدف تحریم‌های اقتصادی، تغییر رژیم است. سنای آمریکا در حال تصویب طرح «سینک آشپزخانه» در بیش از ۱۰۰ صفحه است که تغییر رژیم در ایران را قانونی سازد. مطابق این طرح، تحریم‌های اقتصادی در صورتی لغو خواهند شد که «یک حکومت انتخابی دمکراتیک و انتخابی آزادانه» در ایران بر سر کار آید. به تعبیر دیگر، لغو تحریم‌ها در برابر تغییر رژیم.

تجربه عراق نشان داد که تحریم‌های اقتصادی ۱۳ ساله عراق به تغییر رژیم منتهی نشد، اما صدمات مهلکی به مردم عراق وارد آورد و آن جامعه را از درون ویران ساخت.

تحریم‌های اقتصادی فلج‌کننده، مجازات مردم ایران است، نه مجازات جمهوری اسلامی و علی خامنه‌ای. این تحریم‌ها، طبقه متوسط به عنوان عاملان گذار به دموکراسی را به طبقه فقرا تبدیل کرده و دموکراسی و حقوق بشر را به حاشیه خواهد راند.

چهارم- داستان سوریه: قطعاً رژیم‌هایی چون صدام حسین، طالبان، سرهنگ قذافی و بشار اسد، رژیم‌های جنایتکاری بوده‌اند. اما تهاجم نظامی به این جوامع، نه تنها دموکراسی‌ساز نشد، بلکه قتل عام را دائمی کرد.

روسیه و چین و جمهوری اسلامی از رژیم اسد دفاع کرده و می‌کنند. دولت‌های غربی به رهبری دولت آمریکا و هم‌پیمان‌های منطقه‌ای‌شان (عربستان سعودی، قطر، ترکیه و...) از مخالفان آن رژیم دفاع کرده و می‌کنند. همه این دولت‌ها دست به دست هم داده و سوریه را نابود ساختند.

اینک با ویرانه‌ای مواجه هستیم که ۱۰۰ هزار کشته، چندین برابر زخمی، حدود پنج میلیون و نیم آواره داخلی و خارجی، جنگ داخلی کثیفی که به گزارش رسمی سازمان ملل طرفین مرتکب «جنایات جنگی» و «جنایت علیه بشریت» شده‌اند.

در میان مخالفان، گروه‌های تروریستی همانند القاعده دست بالا را داشته و به وسیله کشورهایی چون قطر پشتیبانی مالی و تسلیحاتی می‌شوند. به نوشته روزنامه انگلیسی فایننشال تایمز قطر طی دو سال گذشته بیش از سه میلیارد دلار به گروه‌های سلفی سوریه جهت کلنگی کردن آن کشور کمک کرده است.

به نوشته روزنامه نيويورک تايمز، با هماهنگی سازمان CIA فقط در سال ۲۰۱۲، بيش از سه هزار و ۵۰۰ تن تسليحات از سوی دولت‌ها در اختيار مخالفان رژيم جبار سوريه قرار گرفته است.

دولت آمریکا گمان می‌کرد که رژیم بشار اسد به سرعت تمام سرنگون خواهد شد. نوری المالکی، نخست‌وزیر عراق، در مصاحبه‌ای با الشرق‌الاوسط گفته است:

«به آنها [باراک اوباما، جو بایدن، هیلاری کلینتون] گفتم که نظام [سوریه] نه تسلیم می‌شود و نه کنار می‌رود چون از دید آنان، کشتار پشتوانه فرقه‌ای دارد. انسان هنگامی که با این حقیقت روبه‌رو می‌شود که چه مقاومت کند و چه نکند، کشته خواهد شد، مقوله‌ای پیش می‌آید به عنوان شجاعت از سرناامیدی. علوی‌ها هم همین شجاعت از سر ناامیدی را پیدا کرده‌اند و به همین دلیل، از زن و مرد می‌جنگند تا زنده بمانند... آنها گفتند ما اطلاعات داریم، ولی جواب من این بود که حرفی نیست، اما من سوریه را خیلی خوب می‌شناسم. آنها خواهند جنگید، سکولارها و مسیحیان و بقیه هم با آنها هستند و بنابراین قضیه مانند گلوله برفی می‌شود که می‌غلتد و بزرگ می‌شود و به بهمن تبدیل می‌شود و سرانجام به جنگ نیابتی می‌رسد. جوابشان این بود که نه چنین چیزی نخواهد شد. اما الان می‌بینیم که آنچه رخ داده جنگ نیابتی است.»

ایران و آمریکا می‌توانند درباره سوریه به گفت‌وگوی مستقیم بنشینند. هدف، گذار مسالمت‌آمیز سوریه به دموکراسی باید باشد، نه تحکیم دیکتاتوری یا تبدیل سوریه به محل گروه‌هایی چون القاعده و جبهة النصرة که توسط شورای امنیت سازمان ملل تروریستی به شمار رفته است.

ممکن است این پرسش مطرح شود که آیا جمهوری اسلامی یا پروسه گذار سوریه به دموکراسی موافقت و همراهی خواهد کرد و آیا این خود نوعی تغییر رژیم نخواهد بود؟

اولاً: وضعیت وحشتناک سوریه به سود ایران نیست. حتی اگر مردم سوریه خواهان بشار اسد باشند، دولت‌های غربی، عربی و ترکیه سرنگونی او را رها نخواهند کرد. این یک متغیر مهم است.

ثانیاً: جایگزین شدن گروه‌های تروریستی اسلامی و همچنین گروه‌هایی چون اخوان‌ المسلمین به جای رژیم سکولار بشار اسد قطعاً به سود ایران نیست، چرا که آنها به شدت ضد شیعیان و علوی‌ها بوده و به حذف قومی و مذهبی اقدام خواهند کرد.

ثالثاً: گذار به دموکراسی لزوماً به معنای تغییر رژیم نیست. به تجربه‌های اسپانیا و پرتقال و شیلی و برزیل و... بنگرید.

رابعاً: دولت اوباما نیز به دنبال نابودی کل دستگاه دولت سوریه -همانند عراق- نیست و تجربه‌هایی چون یمن -که قدرت از رئیس‌جمهور به معاون رئیس‌جمهور منتقل شد- را هم به عنوان یک سناریو مد نظر قرار دارد.

خامساً: موضع رسمی ایران پایان خشونت و برگزاری انتخابات آزاد است. آنان برگزاری انتخابات آزاد - تحت نظر سازمان ملل- را خواهند پذیرفت. برای اینکه مخالفان را فاقد پایگاه اجتماعی می‌دانند و گمان می‌کنند که بدین ترتیب کار به دست نیروهای بنیادگرای سلفی و اخوان‌المسلمین نخواهد افتاد.

نتیجه: دولت‌های ایران و آمریکا باید عینک‌های سیاه را از چشم خود برداشته و واقعیت‌های طرف مقابل را ببینند. آمریکایی‌ها جامعه ایران را نمی‌شناسند. ایران، عراق صدام حسین، سوریه بشار اسد، لیبی معمر قذافی، کره شمالی کیم جون اون، عربستان آل‌سعود، قطر آل‌ثانی و... نیست. ایران جامعه‌ای فرهیخته است که ایده‌های دموکراسی، آزادی و حقوق بشر در آن به شدت جا افتاده است. ایرانیان نگاهشان به آمریکا و آمریکائیان مثبت است.

عدم شناخت ساختار سیاسی ایران موجب شده است تا هیلاری کلینتون، وزیر خارجه قبلی آمریکا، در ۱۵ آوریل ۲۰۱۰ در قطر، کشوریی که نظام سیاسی‌اش هیچ بویی از دموکراسی نبرده است، اعلام کند که جمهوری اسلامی در حال تبدیل به دیکتاتوری نظامی است:

خانم کلينتون در يک جلسه پرسش و پاسخ با دانشجويان دانشگاهی در دوحه قطر گفته است: «اين طور که ما می‌بينيم، حکومت ايران، مقام رهبری، رياست جمهوری و مجلس جاکن می‌شود و ايران به سوی ديکتاتوری نظامی پيش می‌رود».

انتخابات اخیر کاذب بودن این مدعا را نشان داد. سرلشکر محسن رضایی- که ۱۶ سال فرمانده سپاه بود- و محمد باقر قالیباف -از فرماندهان سابق سپاه و فرمانده سابق نیروی انتظامی- در چند انتخابات اخیر کاندیدا شده‌اند. این دو، کاندیدای هیچ یک از گروه‌های روحانیت نبودند. خامنه‌ای هم از آنها پشتیبانی نکرد. سعید جلیلی- که گفته می‌شد نزدیک‌ترین فرد به خامنه‌ای است، نیز انتخابات را به شکل عجیبی باخت. با اینکه سپاه نهادی قدرتمند است، اما روحانیون و خامنه‌ای حاضر نیستند یک نظامی به ریاست جمهوری برسد.

حسن روحانی در دوران رقابت‌ها گفته بود که بهتر است به جای مذاکره با اروپا، با دولت آمریکا مذاکره کنیم. برای اینکه: «بسیاری از اروپایی‌ها آقا اجازه می‌خواهند اما آمریکایی‌ها به قول معروف کدخدا هستند پس اگر با کدخدا ببندیم راحت‌تر هستیم تا این که به سراغ یک مقام پایین‌تر برویم». قالیباف در آخرین سخنرانی انتخاباتی در پاسخ روحانی که او را سرهنگ خوانده بود، گفت:

«اگر واقعاً کدخدایی اربابتان آمریکا را قبول دارید، خوب باید مثل آن‌ها عمل کنید، زیرا در رقابت‌های انتخاباتی آنجا، نامزدی [جان مک کین] که در جنگ ویتنام حضور داشت، به خاطر بمباران مردم این کشور بر خود می‌بالید و به طرف مقابل می‌گفت که من این افتخار را داشتم که در این جنگ حضور داشته باشم، ولی شما سرباز فراری این جنگ هستید.»

اما قالیباف سپاهی، بازی را به روحانی حقوقدان باخت.

دولت آمریکا باید دو تجربه موفق و یک تجربه ناموفق را به عنوان استراتژی برخورد با ایران برگزیند. اول- تجربه توافق نیکسون با چین. دوم- پیمان هلسینکی میان شرق و غرب که براساس آن دولت‌های غربی موجودیت بلوک شرق سابق را به رسمیت شناختند و این امر موجب بهبود وضعیت حقوق بشر و گذار مسالمت‌آمیز آن کشورها به دموکراسی شد. اما تجربه ناموفق، تجربه تحریم‌های گسترده کوبا و کره شمالی است که به گذار به دموکراسی و بهبود وضعیت حقوق بشر منتهی نشد.

حسن روحانی در ۱۲ مرداد حکم خود را از خامنه‌ای دریافت خواهد کرد و در ۱۶ مرداد در مجلس قسم خواهد خورد. سپس باید اعضای کابینه‌اش را به مجلس معرفی کرده و رأی اعتماد بگیرد. خطای بزرگی است اگر کسی گمان کند که با انتخاب حسن روحانی جمهوری اسلامی به نظامی دموکراتیک تبدیل خواهد شد، اما قطعاً تغییرات مثبتی صورت خواهد گرفت.

اوباما باید شخصاً با حسن روحانی وارد مذاکره دو جانبه شود تا رفته رفته مسائل مورد نزاع طرفین حل شود. گذار ایران به دموکراسی، به عنوان نظامی سکولار، وظیفه ایرانیان است. ایران تقریباً دارای همه پیش‌شرط‌های معرفتی و اجتماعی گذار به دموکراسی است. اما کلنگی کردن ایران - مانند افغانستان، عراق، لیبی و سوریه- به نابودی کل منطقه انجامیده و هیچ دستاوردی برای آمریکا ندارد. ایرانی دموکراتیک و دارای روابط دوستانه با آمریکا، به سود منافع ملی آمریکا است، نه ایرانی که به سوریه‌ای دیگر تبدیل شده باشد.

روابط خصمانه ایران و آمریکا به سود دولت‌های زیادی- از جمله دولت‌های عربی منطقه، چین و روسیه- است، اما به سود منافع ملی ایران و آمریکا نیست. اگر عدالت و صلح و دموکراسی هدف باشد، این روابط قابل بازسازی و تبدیل به روابط دوستانه است.

-----------------------------------------------------------------------
* نسخه انگلیسی این یادداشت پیشتر در بوستون ریویو انتشار یافته است.

* نظرات طرح شده در این مطلب، الزاماً انعکاس دیدگاه رادیو فردا نیست.
XS
SM
MD
LG