در بخش قبلی رويدادهای اخير مذاکرات ايران و غرب را تا سال ۲۰۰۸بررسی کرديم. در اين قسمت بيشتر به رويدادهای دوران رياست جمهوری باراک اوباما توجه خواهد شد. با فرض بر اينکه دوران رياست جمهوری باراک اوباما هنوز از حافظه کوتاه مدت خوانندگان خارج نشده و به منظورکوتاه کردن مقاله فقط بر تحليل و علت يابی موضوعات بسنده می کنيم.
مقطع دوم، ۲۰۰۴- ۲۰۱۳
کسانی که رابطه ايران و آمريکا را از نزديک مطالعه می کنند از پيام های متضاد و متناقضی که در همين يک ماه گذشته بين دوکشور رد و بدل شد به هيچ وجه تعجب نمی کنند. چراکه روند رابطه و مکالمات مستقيم و غير مستقيم ايران و آمريکا در خلال ۳۴ سال اخير پيوسته چنين بوده است. درسال ۲۰۰۸ آيت الله خامنه ای اعلام می کند که رابطه ايران و آمريکا می تواند در «آينده» مجددا بر قرار شود. کمتر از يک سال پيش احمدی نژاد درحاشيه مجمع عمومی سازمان ملل بيش از پنج بار مستقيم و غير مستقيم خواهان مذاکره با آمريکا می شود. در حالی که وقتی همين چند هفته پيش جان کری وزير جديد خارجه آمريکا و متعاقب وی باراک اوباما گفت وگوی مستقيم با ايران را مطرح می کنند، جواب وزارت خارجه ایران مثبت و جواب آيت الله خامنه ای منفی است.
چندماه پس از انتخاب باراک اوباما در ۲۰۰۸، ايران شاهد انتخابات پر سر و صدايی بودکه طی آن شماری کشته و بيش از هزار نفر زندانی شدند. رقبای محمود احمدی نژاد در اين انتخابات بازداشت و هنوز هم بدون محاکمه در محل های نامعلومی نگهداری می شوند. نتيجه انتخابات احمدی نژاد را برای بار دوم رئيس جمهور اعلام کرد. جامعه به شدت آسيب ديد و موج جديدی از فرار مغز ها و نا رضايتی ها پديد آمد و فضايی سياسی بر مملکت مستولی شد. شيوه رهبری دگرگون شد و جامعه به شدت تکه تکه شده و پديده های کم نظيری مانند جرم و جنايت علنی،فساد مالی و اداری، افزايش فشار به زنان و اقليت ها همراه با بی ثباتی در عرصه بين المللی پديد آمد که نتيجه طبيعی سياست داخلی بی برنامه است. در همين مدت چند ديپلمات ايرانی پناهنده کشورهای محل ماموريت می شوند. سفارت انگليس در ايران و سفارت ايران در کانادا تعطيل وروابط ديپلماتيک بين دو کشور مسدود و متعاقب اين رابطه با کانادا هم تعطيل می شده و ديپلمات ها به کشور های مطبوع فراخوانده می شوند.
در ارتباط با پرونده اتمی همان شيوه های قديمی دنبال می شود. بخش عمده ای از گفت وگو ها حول نحوه مذاکره و تعويق تاريخ خا و مذاکره در مورد شکل و فرم مذاکره است که از طرف غرب به وقت تلف کنی برای رسيدن به ظرفيت اتمی نظامی تعبير می شود.
در طول چهارسال اول رياست جمهوری باراک اوباما، فشارهای اسرائيل و تعامل عمدتا لفظی ولی دائما خصمانه ايران و اسرائيل عامل جديدی بود که بر مذاکرات ايران و اروپا و ايران و آمريکا سايه افکند.
تيم مذاکره کننده اروپا که قبلا از نمايندگان سه کشور آلمان، فرانسه و بريتانيا تشکيل شده بود و ترويکا ناميده می شد اکنون به۱ +۵ تبديل شده و در حقيقت پنج عضو دائمی شورای امنيت يعنی روسيه، چين، فرانسه، آمريکا، بريتانيا به اضافه آلمان با ايران مذاکره می کنند.
چند تن از افراد دست اندرکار اتمی ايران در خلال اين مدت هدف بمب هايی قرار گرفتند که غالبا توسط موتور سواران به وسيله نقليه آنان چسبانده و لحظاتی پس از آن منفجر می شدند. ايران اسرائيل را عامل بمبگذاری می داند؛ گروهی به عنوان متهم ومظنون درارتباط با جاسوسی برای اسرائيل دستگير و زندانی و حتی يک نفر از آنها را پی از حضور در يک برنامه تلويزيونی و اقرار به ارتباط با اسرائيل، اعدام می شود.
به موازات بمب گذاری ها در سال ۲۰۱۰ برخی از تاسيسات حساس اتمی ايران با ويروس استاکس نت آلوده و رآکتور اتمی بوشهر دچار توقف تحت عنوان تعمير شد. گفته شده است پنتاگون و اسرائيل در انتشار ويروس نقش داشته اند.
اختلاف برسر قضيه اتمی در طول حدود ۱۰ سال از مرزهای انرژی هسته ای فراتر رفته و به ويژه در دو سال اخير شاخه و برگ ها وريشه های جديدتری پيدا کرده است که ديگر فقط «مذاکره» برای توقف غنی سازی نمی تواند همه آن مسايل را حل و فصل کند. ايران تبديل به بازيگری منطقه ای شد که توان عملياتی آن از سرزمين های لبنان تا عراق و افغانستان و باریکه غزه تا بحرين و سومالی و نيجريه و يمن تا ليبی فراتر رفته و به مرز فضای مجازی اينترنت قدم گذاشته است.
به نظر می رسد هدف رهبران ايران از گسترش نفوذ فقط افزودن قدرت چانه زنی باشد چراکه چنين ظرفيتی رايگان به دست نيامده و از محل بر باد دادن درآمد های نفتی پرداخت شده است.
اروپا، و آمريکا به رغم مخالفت های چين و روسيه در قبال مجموعه عوامل تحريک کننده غرب و نظام بين المللی که در بالا آورده شد اقدام به تحميل تحريم های اقتصادی گسترده ای کردند که نتايج آن به ناگهان اقتصاد ايران را با مشکلات زیاد روبرو کرده و ارزش برابری ريال ايران را در برابر ارزهای خارجی و دلار تا حد سيصد درصد کاهش داد.
بازار فروش نفت ايران کوچک و کوچکتر و محدود به مبادله با طلا و پس از بسته شدن آن امکان محدود به دادو ستد پاياپای در مقابل غذا و دارو شد در شرايطی که دولت قصدی برای چنين خريدهايی ندارد.
از سوی ديگر اسرائيل با ترسيم خط قرمزی که معتقد است مرز بين ايران دارای قدرت اتمی نظامی با ايران دارای توانايی اتمی صلح آميز است خواهان محدود کردن توليد اورانيوم غنی شده و کاهش آن تا حد کاملا بی خطر است. چند روز مانده به مذاکرات آلماتی- قزاقستان ايران به صورت يکجانبه اقدام به تبديل بخشی از موجودی اورانيو غنی شده به سوخت کرد.
به نظر می رسد اين اقدام ايران برای خنثی کردن وسوسه اسرائيل برای يک حمله اتمی و قرار دادن آمريکا در موضعی باشد که بتواند در مقابل فشارهای اسرائيل مقاومت کند. معلوم نيست چرا ايران نخواسته است از همين اقدام يک جانبه در چارچوب مذاکرات بهره برداری کرده و امتياز بگيرد.
از سوی ديگر مذاکراتی که برای ۲۵ فوريه در آلماتی برنامه ريزی شده بايد عوامل بسيار پيچيده ای را که در ظاهر به برنامه اتمی ايران ارتباط مستقيم ندارند در نظر بگيرد. به علت طول زمان و معلق ماندن قضيه اتمی حتی اگر ايران به طور معجزه آسا تسليم خواسته های غرب شود – که کاملا بعيد است – برنده ايران خواهد بود.
چراکه در آن صورت کليه فشارها و تحريم ها که با هدف مهار اتمی ايران ايجاد شده اند بايد برداشته شوند. در حالی که مجموعه عوامل و ظرفيت های ديگری که در حاشيه برای ايران بوجود آمده و اکنون از اجزای جدا نشدنی مناقشه هستند دست نخورده خواهند ماند. آيا در چنين شرايطی ايران همچنان به عنوان يک بازيگرفعال در عرصه سياست خاورميانه ای به حمايت از حماس، سوريه، عراق باقی خواهد ماند؟ آيا رسيدن به نتيجه مطلوب در برنامه اتمی توان اين را دارد که به نفوذ ايران در ساير بخس های سياست منطقه ای خاتمه دهد؟
نبايد فراموش کرد که استدلال فوق بر اساس فرض کاملا غير ممکنی قرار دارد که ايران در زمينه اتمی تسليم غرب شود. علايم موجود کاملا عکس اين فرضيه را گواهی می دهند. مثلا در فاصله يک هفته از مذاکرات ايران بخشی از سانتريفوژهای قديمی را تبديل به سانتريفيوژهای قوی تر و پرسرعت تری کرده که می تواند سرعت توليد اورانيوم را تا حد قابل ملاحظه ای افزايش بدهد. افزون بر آن ۴۸ ساعت قبل از شروع مذاکرات نمايندگان مجلس شورای اسلامی با امضای بيانيه ای از آمريکا و کشور های هم پيمان غربی اش خواستار «تعامل به جای تقابل» شده ودر همين حال اعلام کرده اند که «قطار هسته ای ايران در چارچوب اهداف صلح آميز هرگز متوقف نخواهد شد.»
يک روز قبل ازآن دولت ايران اعلام کرده با اکتشافات جديدی که در زمينه منابع اورانيوم در ايران صورت گرفته، ايران به ۱۶ سايت جديد برای نصب رآکتورهای اتمی ديگر فکر می کند. ترديدی نيست که حتی اگر اين حرف ها جنبه تحريک آميز و بدون هدف داشته باشد، وعده مبادلات اقتصادی نوينی است که برای چين و روسيه انگيزه ای اقتصادی قوی ايجاد می کند تا به حمايت از ايران ادامه دهند.
شايد به همين دليل است که منابع ديپلماتيک غربی پيش بينی می کنند اين بار در آلماتی قزاقستان کشورهای ۱ +۵ بسته تشويقی متفاوتی را در برابر تعطيل شدن تاسيسات غنی سازی اورانيوم در سايت «فردو» به ايران پيشنهاد خواهند کرد.
ميليون ها واژه در مورد اين مذاکرات تا همين لحظه نوشته و منتشر شده است اما همه به يک سوال بی پاسخ فکر می کنند: آيا اين پيشنهادات برای جلب رضايت ايران کافی خواهد بود يا فقط مرحمی است که باز هم نمی تواند زخم را شفا دهد؟
---------------------------------------------------------------------------------------
دکتر جليل روشندل استاد علوم سياسی و امنيت بينالملل در دانشگاه کارولينای شرقی در آمريکاست. وی در مراکز مطالعاتی مختلفی مانند دانشگاه استنفورد، دوک، يوسیالای و دانشگاه تهران سابقه تدريس و پژوهش داشته است. از وی تاليفات متعددی در زمينه امنيت بينالملل، خاورميانه و خليج فارس منتشر شده است.
مقطع دوم، ۲۰۰۴- ۲۰۱۳
کسانی که رابطه ايران و آمريکا را از نزديک مطالعه می کنند از پيام های متضاد و متناقضی که در همين يک ماه گذشته بين دوکشور رد و بدل شد به هيچ وجه تعجب نمی کنند. چراکه روند رابطه و مکالمات مستقيم و غير مستقيم ايران و آمريکا در خلال ۳۴ سال اخير پيوسته چنين بوده است. درسال ۲۰۰۸ آيت الله خامنه ای اعلام می کند که رابطه ايران و آمريکا می تواند در «آينده» مجددا بر قرار شود. کمتر از يک سال پيش احمدی نژاد درحاشيه مجمع عمومی سازمان ملل بيش از پنج بار مستقيم و غير مستقيم خواهان مذاکره با آمريکا می شود. در حالی که وقتی همين چند هفته پيش جان کری وزير جديد خارجه آمريکا و متعاقب وی باراک اوباما گفت وگوی مستقيم با ايران را مطرح می کنند، جواب وزارت خارجه ایران مثبت و جواب آيت الله خامنه ای منفی است.
چندماه پس از انتخاب باراک اوباما در ۲۰۰۸، ايران شاهد انتخابات پر سر و صدايی بودکه طی آن شماری کشته و بيش از هزار نفر زندانی شدند. رقبای محمود احمدی نژاد در اين انتخابات بازداشت و هنوز هم بدون محاکمه در محل های نامعلومی نگهداری می شوند. نتيجه انتخابات احمدی نژاد را برای بار دوم رئيس جمهور اعلام کرد. جامعه به شدت آسيب ديد و موج جديدی از فرار مغز ها و نا رضايتی ها پديد آمد و فضايی سياسی بر مملکت مستولی شد. شيوه رهبری دگرگون شد و جامعه به شدت تکه تکه شده و پديده های کم نظيری مانند جرم و جنايت علنی،فساد مالی و اداری، افزايش فشار به زنان و اقليت ها همراه با بی ثباتی در عرصه بين المللی پديد آمد که نتيجه طبيعی سياست داخلی بی برنامه است. در همين مدت چند ديپلمات ايرانی پناهنده کشورهای محل ماموريت می شوند. سفارت انگليس در ايران و سفارت ايران در کانادا تعطيل وروابط ديپلماتيک بين دو کشور مسدود و متعاقب اين رابطه با کانادا هم تعطيل می شده و ديپلمات ها به کشور های مطبوع فراخوانده می شوند.
در ارتباط با پرونده اتمی همان شيوه های قديمی دنبال می شود. بخش عمده ای از گفت وگو ها حول نحوه مذاکره و تعويق تاريخ خا و مذاکره در مورد شکل و فرم مذاکره است که از طرف غرب به وقت تلف کنی برای رسيدن به ظرفيت اتمی نظامی تعبير می شود.
در طول چهارسال اول رياست جمهوری باراک اوباما، فشارهای اسرائيل و تعامل عمدتا لفظی ولی دائما خصمانه ايران و اسرائيل عامل جديدی بود که بر مذاکرات ايران و اروپا و ايران و آمريکا سايه افکند.
تيم مذاکره کننده اروپا که قبلا از نمايندگان سه کشور آلمان، فرانسه و بريتانيا تشکيل شده بود و ترويکا ناميده می شد اکنون به۱ +۵ تبديل شده و در حقيقت پنج عضو دائمی شورای امنيت يعنی روسيه، چين، فرانسه، آمريکا، بريتانيا به اضافه آلمان با ايران مذاکره می کنند.
چند تن از افراد دست اندرکار اتمی ايران در خلال اين مدت هدف بمب هايی قرار گرفتند که غالبا توسط موتور سواران به وسيله نقليه آنان چسبانده و لحظاتی پس از آن منفجر می شدند. ايران اسرائيل را عامل بمبگذاری می داند؛ گروهی به عنوان متهم ومظنون درارتباط با جاسوسی برای اسرائيل دستگير و زندانی و حتی يک نفر از آنها را پی از حضور در يک برنامه تلويزيونی و اقرار به ارتباط با اسرائيل، اعدام می شود.
به موازات بمب گذاری ها در سال ۲۰۱۰ برخی از تاسيسات حساس اتمی ايران با ويروس استاکس نت آلوده و رآکتور اتمی بوشهر دچار توقف تحت عنوان تعمير شد. گفته شده است پنتاگون و اسرائيل در انتشار ويروس نقش داشته اند.
اختلاف برسر قضيه اتمی در طول حدود ۱۰ سال از مرزهای انرژی هسته ای فراتر رفته و به ويژه در دو سال اخير شاخه و برگ ها وريشه های جديدتری پيدا کرده است که ديگر فقط «مذاکره» برای توقف غنی سازی نمی تواند همه آن مسايل را حل و فصل کند. ايران تبديل به بازيگری منطقه ای شد که توان عملياتی آن از سرزمين های لبنان تا عراق و افغانستان و باریکه غزه تا بحرين و سومالی و نيجريه و يمن تا ليبی فراتر رفته و به مرز فضای مجازی اينترنت قدم گذاشته است.
به نظر می رسد هدف رهبران ايران از گسترش نفوذ فقط افزودن قدرت چانه زنی باشد چراکه چنين ظرفيتی رايگان به دست نيامده و از محل بر باد دادن درآمد های نفتی پرداخت شده است.
اروپا، و آمريکا به رغم مخالفت های چين و روسيه در قبال مجموعه عوامل تحريک کننده غرب و نظام بين المللی که در بالا آورده شد اقدام به تحميل تحريم های اقتصادی گسترده ای کردند که نتايج آن به ناگهان اقتصاد ايران را با مشکلات زیاد روبرو کرده و ارزش برابری ريال ايران را در برابر ارزهای خارجی و دلار تا حد سيصد درصد کاهش داد.
بازار فروش نفت ايران کوچک و کوچکتر و محدود به مبادله با طلا و پس از بسته شدن آن امکان محدود به دادو ستد پاياپای در مقابل غذا و دارو شد در شرايطی که دولت قصدی برای چنين خريدهايی ندارد.
از سوی ديگر اسرائيل با ترسيم خط قرمزی که معتقد است مرز بين ايران دارای قدرت اتمی نظامی با ايران دارای توانايی اتمی صلح آميز است خواهان محدود کردن توليد اورانيوم غنی شده و کاهش آن تا حد کاملا بی خطر است. چند روز مانده به مذاکرات آلماتی- قزاقستان ايران به صورت يکجانبه اقدام به تبديل بخشی از موجودی اورانيو غنی شده به سوخت کرد.
به نظر می رسد اين اقدام ايران برای خنثی کردن وسوسه اسرائيل برای يک حمله اتمی و قرار دادن آمريکا در موضعی باشد که بتواند در مقابل فشارهای اسرائيل مقاومت کند. معلوم نيست چرا ايران نخواسته است از همين اقدام يک جانبه در چارچوب مذاکرات بهره برداری کرده و امتياز بگيرد.
از سوی ديگر مذاکراتی که برای ۲۵ فوريه در آلماتی برنامه ريزی شده بايد عوامل بسيار پيچيده ای را که در ظاهر به برنامه اتمی ايران ارتباط مستقيم ندارند در نظر بگيرد. به علت طول زمان و معلق ماندن قضيه اتمی حتی اگر ايران به طور معجزه آسا تسليم خواسته های غرب شود – که کاملا بعيد است – برنده ايران خواهد بود.
چراکه در آن صورت کليه فشارها و تحريم ها که با هدف مهار اتمی ايران ايجاد شده اند بايد برداشته شوند. در حالی که مجموعه عوامل و ظرفيت های ديگری که در حاشيه برای ايران بوجود آمده و اکنون از اجزای جدا نشدنی مناقشه هستند دست نخورده خواهند ماند. آيا در چنين شرايطی ايران همچنان به عنوان يک بازيگرفعال در عرصه سياست خاورميانه ای به حمايت از حماس، سوريه، عراق باقی خواهد ماند؟ آيا رسيدن به نتيجه مطلوب در برنامه اتمی توان اين را دارد که به نفوذ ايران در ساير بخس های سياست منطقه ای خاتمه دهد؟
نبايد فراموش کرد که استدلال فوق بر اساس فرض کاملا غير ممکنی قرار دارد که ايران در زمينه اتمی تسليم غرب شود. علايم موجود کاملا عکس اين فرضيه را گواهی می دهند. مثلا در فاصله يک هفته از مذاکرات ايران بخشی از سانتريفوژهای قديمی را تبديل به سانتريفيوژهای قوی تر و پرسرعت تری کرده که می تواند سرعت توليد اورانيوم را تا حد قابل ملاحظه ای افزايش بدهد. افزون بر آن ۴۸ ساعت قبل از شروع مذاکرات نمايندگان مجلس شورای اسلامی با امضای بيانيه ای از آمريکا و کشور های هم پيمان غربی اش خواستار «تعامل به جای تقابل» شده ودر همين حال اعلام کرده اند که «قطار هسته ای ايران در چارچوب اهداف صلح آميز هرگز متوقف نخواهد شد.»
يک روز قبل ازآن دولت ايران اعلام کرده با اکتشافات جديدی که در زمينه منابع اورانيوم در ايران صورت گرفته، ايران به ۱۶ سايت جديد برای نصب رآکتورهای اتمی ديگر فکر می کند. ترديدی نيست که حتی اگر اين حرف ها جنبه تحريک آميز و بدون هدف داشته باشد، وعده مبادلات اقتصادی نوينی است که برای چين و روسيه انگيزه ای اقتصادی قوی ايجاد می کند تا به حمايت از ايران ادامه دهند.
شايد به همين دليل است که منابع ديپلماتيک غربی پيش بينی می کنند اين بار در آلماتی قزاقستان کشورهای ۱ +۵ بسته تشويقی متفاوتی را در برابر تعطيل شدن تاسيسات غنی سازی اورانيوم در سايت «فردو» به ايران پيشنهاد خواهند کرد.
ميليون ها واژه در مورد اين مذاکرات تا همين لحظه نوشته و منتشر شده است اما همه به يک سوال بی پاسخ فکر می کنند: آيا اين پيشنهادات برای جلب رضايت ايران کافی خواهد بود يا فقط مرحمی است که باز هم نمی تواند زخم را شفا دهد؟
---------------------------------------------------------------------------------------
دکتر جليل روشندل استاد علوم سياسی و امنيت بينالملل در دانشگاه کارولينای شرقی در آمريکاست. وی در مراکز مطالعاتی مختلفی مانند دانشگاه استنفورد، دوک، يوسیالای و دانشگاه تهران سابقه تدريس و پژوهش داشته است. از وی تاليفات متعددی در زمينه امنيت بينالملل، خاورميانه و خليج فارس منتشر شده است.