بیش از شش ماه از آغاز به کار صفحه فیسبوکی «آزادیهای یواشکی زنان ایرانی» گذشته و این صفحه با بیش از ۷۰۰ هزار دنبال کننده یکی از پر مخاطبترین صفحات مستقل فیسبوکی محسوب میشود، صفحهای که به همت یک خبرنگار ایرانی-مسیح علینژاد – فعال شده و تا کنون تصاویری از صدها زن ایرانی را منتشر کرده که در فضاهای عمومی ایران، حجاب اسلامی را بر سر ندارند.
براساس قوانین جمهوری اسلامی زنان ایرانی موظفند در مکانهای عمومی حجاب خود را حفظ کنند.
اقبال زنان ایرانی به انتشار تصاویرشان در این صفحه فیس بوکی سبب شد تا مسیح علینژاد، هفته گذشته به شرکت فیس بوک برود و برای کارمندان فیس بوک از شرایط زنان در ایران بگوید.
برنامه «صدایی دیگر» رادیو فردا گفتوگویی کرده با مسیح علینژاد داشته است.
چه شد که به مقر اصلی فیسبوک دعوت شدید؟
مسیح علینژاد: من در سخنرانیهای خانم شریل سندبرگ مدیر اجرایی فیسبوک دیده بودم که گفته بود صفحه آزادیهای یواشکی زنان ایران یکی از صفحات مورد علاقه او هست و به او برای کار کردن در فیسبوک انگیزه میدهد.
آن موقع فکر میکردم توجه او فقط در حد همین سخنرانی است. ولی وقتی از من دعوت کرد تا به شرکت فیسبوک بروم و در جلسه پرسش پاسخ با کارمندهای فیسبوک شرکت کنم خیلی خوشحال شدم. چون برای من به عنوان یک روزنامهنگار یک اصل است که چطور از شبکههای مجازی استفاده کنیم که صدای سانسور شده مردمی را که در کشورمان رسانهای ندارند بلند کنیم. و حالا این صدا آنقدر بلند شده که مدیر اجرایی فیسبوک میخواست در این مورد بداند.
خانم علینژاد، صفحه آزادیهای یواشکی در حال حاضر چه ویژگیهایی دارد که توانسته مورد توجه مدیر اجرایی فیسبوک قرار گیرد؟
شبکههای اجتماعی همه هدفشان این است که به شهروندان معمولی قدرت بدهند تا داستانهای خود را روایت کنند. از زندگی شخصی خودشان بنویسند. یعنی تبدیل شدن شهروندان معمولی به رسانه، رسانه شخصی و تحویل موضوعات سانسور شده به رسانههای اصلی یکی از اهداف شبکههای اجتماعی است. قدرت دادن خصوصاً به زنان موضوعی است که دغدغهای خود خانم سندبرگ هم بود.
حتی خبرگزاری فارس وقتی از خانم شریل سندبرگ گزارشی نوشت، نتوانست نکات منفی بنویسد و در واقع از او به عنوان یک زن موفق یاد کرد. چنین زنی برایش مهم است وقتی که میبیند زنان ایرانی که الزاماً هم فعال سیاسی، یا فعال حقوق زنان و حقوق بشر هم نیستند برای حقی که روزانه به خاطرش میجنگند از صفحهای استقبال کردهاند و شروع کردهاند به حرف زدن راجع به داستانهایی که ۳۵ سال در موردش فقط توی کوچه وخیابان حرف زدهاند. الان همه این حرفها یک جا جمع شدهاند.
این صدا اینقدر بلند شده که حالا زنی در زنجان، زنی در کرمان، زنی در شمال ایران دغدغههای خودش را در مورد حجاب اسلامی مینویسد و فردای آن روز فیگارو، لوموند، اشپیگل، ریپابلیک و روزنامههای معروف کشورهای مختلف در مورد آن زن و خواستههایش خبررسانی میکنند. برای همین من فکر میکنم صفحه آزادیهای یواشکی به این دلیل توجه کارمندان فیسبوک را جلب کرده که آنها میخواستند به شهروندان معمولی قدرت بدهند. و الان میبینند که زنان معمولی واقعاً از فیسبوک استفاده کردند و چهره دیگری از ایران که همیشه زیر چادر بوده را نشان میدهند.
آیا برای خود کارمندان فیسبوک مسئله حجاب اجباری در ایران و برخورد زنان ایرانی با آن مهم بود؟
سئوال خوبی پرسیدید. چون وقتی سئوالات کارمندان فیسبوک را در این مورد شنیدم، متوجه شدم بسیاری از کارمندان فیسبوک نمیدانستند که زن ایرانی باید از هفت سالگی که به مدرسه میرود روسری سرش کند.
بسیاری دیگر از کارمندان فیسبوک در مورد اینکه چطور فیسبوک در ایران فیلتر است با این همه کاربران میتوانند از فیلترینگ رد شوند، به فیسبوک راه بیابند و نظرشان را بگویند، سئوال میکردند. مهمتر از همه اینکه در فیسبوک انجمنهای مختلفی وجود دارد، مثل انجمن مسلمانان. جالب است که ما همیشه در ایران میشنویم که فیسبوک یک موسسه صهیونیستی است.
در همین فیسبوک که هشت هزار کارمند دارد، ۵۰ نفر ایرانی هستند، چهرههای تحصیلکرده و واقعاً قابل افتخار ایرانی.
این گروه مسلمان میپرسیدند: صدای شما راجع به موضوع حجاب اینقدر بلند شده و تمام شبکههای مجازی شنیدهاند که زنان ایرانی علیه حجاب تلاش میکنند، مبادا این تصورایجاد شود که شما علیه حجاب هستید. من برایشان توضیح دادم که برای زن ایرانی حق انتخاب مهم است.
به هر حال میخواستم بگویم برای تک تک کارمندان فیسبوک از ملیتها و کشورهای مختلف با عقاید مختلف در آن کمپانی کار میکنند سئوالاتی مطرح بود که شاید ما فکر کنیم خیلیها این را میدانند. ولی واقعاً این طور نبود. حتی به خود خانم شریل سندبرگ هم گفتم که ایرانیها از این که شما در مصاحبه با مجله فودچون گفتید نوشتههای زنان ایرانی را در صفحه آزادیهای یواشکی به عربی میخوانید، دلخور شدهاند.
میخواهم بگویم هر ایرانی در کشوری که زندگی میکند، یک سفیر است و باید فرهنگ ایران و مشکلاتی را که یک زن ایرانی یا شهروند ایرانی دارد با زبانی که شایسته و سزاوار خودمان هست مطرح کند تا راه حلی برای بهبود وضعیت زندگی و حقوق بشریمان پیدا شود.
شما در صفحه آزادیهای یواشکی مطرح کرده بودید که قرار است مهمان اهالی فیسبوک باشید و از تعقیب کنندگان این صفحه خواسته بودید که اگر سئوالی دارند با شما در میان بگذارند. آیا اصلاً سئوالی مطرح شد و آیا شما توانستید سئوالهای مطرح شده را در فیسبوک مطرح کنید؟
من با سئوالهایی مواجه شدم که شاید به ذهن خودم خطور نمیکرد. تاکید دوباره بر اینکه کاربران فیسبوک در ایران امنیت ندارند. برخی از گردانندگان صفحههای فیسبوکی به عنوان ادمینهای فن پیجهای مختلف چه جوری شناسایی و بازداشت میشوند؟ من توضیح دادم که یک خانم ایرانی که با همسرشان مصاحبه کردند و اتفاقاً مصاحبهاش در رادیو فردا هم منتشر شده، این خانم فقط گرداننده یک پیج فیسبوکی بوده ولی به ۲۰ سال زندان محکوم شده. وقتی به سابقه این زن نگاه کنید هیچ فعالیتی ندارد. یا سهیل عربی کسی که به خاطر اینکه ادمین چند صفحه فیسبوکی بوده الان به اعدام محکوم شده. من با زندانیانی که همبندش هستند مصاحبه کردم. این مباحث را مطرح کردم که آیا راهی هست که فعالیت کاربران فیسبوک یا حتی گردانندگان پیجهای مختلف به گونهای امن باشد که مورد شناسایی دولت ایران نباشد؟
نکته دیگری که ایرانیها مطرح کردند این بود که در قسمتهای آگهی، نام ایران وجود ندارد.هم خانم شریل سندبرگ و هم همکار فیسبوک و کسانی که آنجا بودند گفتند این نکته برایشان جالب است و حتماً پیگیری میکنند.
نکته دیگر این بود که ایران جزو کشورهایی هست که فیسبوک در آن فیلتر است اما ما میبینیم که برخی از چهرههای ارشد ایران و رهبران ایرانی هم در فیسبوک عضو هستند. شاید این قضیه خیلی طنز به نظر بیاید اما پیشنهاد دادم همانطور که به چهرههای شناخته شده که مورد تایید فیسبوک هستند آبی میدهند، شاید بد نباشد که به چهرههای رهبران کشورهایی که فیسبوک را خودشان فیلتر میکنند ولی بعد عضو فیسبوک هم هستند یک تیک قرمز داده شود. فقط به خاطر اینکه نشان داده شود که در این کشور استانداردهای دوگانهای وجود دارد.
برگردیم به صفحه آزادیهای یواشکی. موقعیت این صفحه در حال حاضر چطور است؟ آیا همچنان برای شما تصاویری از ایران فرستاده میشود و آیا زنان ایرانی همچنان تمایلشان را برای اینکه حق انتخاب نوع حجابشان را داشته باشند در میان میگذارند؟
حتماً همینطور است. در ماجرای اسیدپاشی من فکر میکردم زنان میترسند و دوباره برمیگردند به همان فضایی که پیش از این وجود داشت و دغدغههای شخصیشان را به اشتراک نمیگذارند. اما شجاعانهترین عکسها و تصاویر بعد از اسیدپاشی از شهر اصفهان به صفحه ارسال شده. فیلمهایی که از تجمع مردم اصفهان به این صفحه ارسال شد، به رسانههای رسمی هم راه پیدا کرد. این نشان میدهد که زنان با این همه فشار و احساس ناامنی، باز میخواهنددر شبکههای اجتماعی مشارکت داشته باشند.
در پاسخ بارها هم در خود سئوالهای کارمندان فیسبوک وقتی راجع به شجاعت زنان این صفحه صحبت شد، مطرح کردم که این زنان سالهاست که در ایران علیه حجاب اجباری اعتراض میکنند. این اعتراض وجود دارد ولی همیشه چشم رسانهها برآن بسته بوده اما اینجا در شبکههای اجتماعی زنان قدرت پیدا کردند همدیگر را پیدا کنند و این صفحه امکان داد تا صدای زنان بلندتر از قبل شنیده شود و این به این معنا نیست که زنان ایرانی ۳۵ سال اجبار را پذیرفته بودند بلکه زنهای ایرانی صدایشان را از طریق شبکههای اجتماعی این بار فقط بلندتر و بلندتر کرند.