محمد نوريزاد در گفت وگو با راديوفردا از نامه هايش به رهبر جمهوری اسلامی و نيز فضای فعلی جامعه گفته است. به عقيده آقای نوريزاد، «اعتماد مردم مخدوش شده، پل های پشت سر خراب شده و فرصت ها از دست رفته است.»
وی در گفت وگوی خود چنين افزود: «ما با اين انقلاب آرزوهايی را مبتنی بر آرمان های ايمانی خودمان تعقيب می کرديم. در اين آرمان ها، زيباترين هدف ها و زيباترين خصوصيات انسانی و ايمانی پيش روی ما بود و به ما وعده داده شده بود.»
محمد نوريزاد که به خاطرنامه های انتقادی خود به آيت الله علی خامنه ای به زندان افتاد می گويد: «الان متاسفانه در يک شرايطی هستيم که تلخ ترين بی ادبی ها و زشت ترين کارهای پليدی که شايسته نيست از هيچ انسانی ببينيد و بفهميد و متوجه باشيد، متاسفانه توسط عوامل حکومتی ابراز می شود.»
«پليدی ها متاسفانه دارد به اسم سربازان گمنام امام زمان دست به دست می شود. در يک چنين شرايطی که تلفن شما دارد شنود می شود، رفت و آمدهای شما زير نظر گرفت می شود، مسائل ناموسی و خصوصی شما دهن به دهن می شود.»
آقای نوريزاد درباره تصميم خود برای گفت وگو با راديو فردا گفت: «همين الان که من دارم با شما صحبت می کنم ، اطمينان و يقين دارم که تلفنم دارد شنود می شود و من متعمدا اين واژه ها را به کار می برم تا لذت ببرند از اين که جامعه را به جايی رسانده اند که فردی که در يک زمانی فدايی اين نظام و اين انقلاب بود الان به مرحله ايی رسيده است که با راديويی که آن طرف مرز است، شديدترين حرف های تند و تيز خودش را ابراز می کند و باکی هم از هيچ چيزی ندارد.»
آقای نوريزاد، در نامه خودتان فضای کنونی ايران را فضای رعب و فساد و دروغ ترسيم کرده ايد. در نامه های قبلی خودتان هم به اين وضعيت اشاره کرده بوديد و بخصوص وضعيت زندان ها، شکنجه ها و فشارها را تشريح کرده بوديد. بفرماييد که علت نوشتن اين نامه چه بوده و با نامه های قبلی تان چه تفاوتی دارد؟
«اگر دقت کرده باشيد نامه ام بر ترس مردم، بر ترس بزرگان، بر ترس افرادی که بايد کاری بکنند استوار است.شيب نامه های من به سمت نا اميدی دارد می رود. يعنی نا اميدی از اينکه بزرگان بخواهند که کاری بکنند.
نامه های اول من پر از اميد بود. پر از نگرش به آينده ای که خوب و درست و پاک و با تفاهم بشود که سنگ ها را از پيش پا برداشت. نامه های ميانی من هم همين طور. حتی در لابلای کلمات نامه هايی که از داخل زندان نوشته ام، هنوز هم کورسوهای اميد در آنها متجلی است.
در نامه اخيرم که نامه نهم نام گرفته است، من بر فضای رعب و وحشتی که جامعه را فرا گرفته است به طور متعمدا متمرکز می شوم و ديگر تفکر ايجاد تحول را بسيار کم رنگ ديده ام.
به اين دليل که هم بسياری از فرصت ها را از دست رفته می بينم و هم پل های پشت سر را خراب شده می دانم. اعتماد مردم به شدت مخدوش شده است.»
در بخشی از نامه خودتان، فضای حاکم بر ايران امروز را با فضای حاکم بر شوروی سابق مقايسه کرده ايد و گفته ايد که طريق ترساندن مردم راهی نيست که جواب بدهد. چه شباهتی بين جو حاکم بر ايران و جو حاکم بر شوروی سابق مشاهده کرده ايد؟
مگر شوروی چه کار کرد؟ شوروی آمد مرزهای خودش را محکم کرد و مردم خودش را در يک حصار بزرگ قرار دارد و يک سيستم شديد پليسی- امنيتی راه انداخت.
مردم شوروی آب که می خوردند تصور می کردند که يک دوربين ها و چشم هايی ، حتی از درون خانواده و از سوی اعضا خانواده ، آنها را می پايد و گزارش می کند.
متاسفانه در بخش های وسيعی از حوزه های زندگی ما هم يک چنين اتفاقی رخ داده است. من گفتم که شوروی با آن سيستم غليظ پليسی و آن همه سلاح اتمی در نهايت فرو ريخت. برای اينکه در درون اين سيستم انسانيت گم شد، ادب گم شد، قانون گم شد و به جای آنها رانت خواری و پارتی بازی جايگزين شد.
اينها اتفاقات بزرگی است که در جامعه ما افتاده است. من گفتم شوروی با آن همه فرو ريخت. چرا ما فرو نريزيم.
آقای نوريزاد، پيش از اين هم شما چند نامه به رهبر جمهوری اسلامی نوشته ايد که برخی از آنها هم باعث شد که شما مدتی را هم در زندان بگذرانيد. گفتيد که به شما فشار آورده اند که نامه های سرگشاده ننويسيد و اعتراضتان را رسانه ای نکنيد. الان هم اشاره کرده ايد که فيلمی از شرايط زندان و بازجويی هايتان ساخته بوديد که ماموران امنيتی ريخته اند و آن فيلم را با خودشان برده اند.
اينها فشار به من می آوردند که شما نبايد آشکارا نامه سرگشاده بنويسيد، ولی بنده هيچ وقت قبول نکردم. گفتم که شما اصلا کسی نيستيد که بخواهيد برای بنده تعيين تکليف کنيد.
اتفاقا اينکه فيلم مرا گرفتند خيلی خوب شد. الان بر من و بر بسياری و حتی بر خودشان ثابت شده است که شما در اين جامعه چه سرگشاده بنويسيد جايتان در زندان است و چه محرمانه بنويسيد، باز هم ۱۸ نفر يا ۲۰ نفر به خانه ات هجوم می آورند و زندگی شما را جارو می کنند و با خودشان می برند.
اين مسئله نشان می دهد که شما اين وسط معلقيد و بايد سکوت کنيد.
يعنی شيوه ای که مطلوب اينهاست اين است که شما نه سرگشاده بنويسيد و نه محرمانه. بلکه می گويند که اصلا کاری به ما نداشته باشيد. کاری به دزدی ما نداشته باشيد. کاری با افتضاحاتی که دارد پيش می آيد نداشته باشيد.
به هر حال بنده هر آنچه که در زندان اوين بر من گذشته بود را تبديل به فيلم کردم. شرح دادگاه ها ، بازجويی های تلخ آميخته به فحش و ضرب و شتم و ناسزا را فيلم کردم.
آنها هم ريختند و همه را جمع کردند و با خودشان بردند. غافل از اين که ما هم بالاخره يک دور انديشی هايی را تدبير کرده بوديم. اين فيلم هست و به زودی به صاحب اصلی اش رسانده می شود و اگر هم نخواستند ما آن را به برای عموم مردم منتشر می کنيم و شما هم احتمالا آن را خواهيد ديد.
وی در گفت وگوی خود چنين افزود: «ما با اين انقلاب آرزوهايی را مبتنی بر آرمان های ايمانی خودمان تعقيب می کرديم. در اين آرمان ها، زيباترين هدف ها و زيباترين خصوصيات انسانی و ايمانی پيش روی ما بود و به ما وعده داده شده بود.»
محمد نوريزاد که به خاطرنامه های انتقادی خود به آيت الله علی خامنه ای به زندان افتاد می گويد: «الان متاسفانه در يک شرايطی هستيم که تلخ ترين بی ادبی ها و زشت ترين کارهای پليدی که شايسته نيست از هيچ انسانی ببينيد و بفهميد و متوجه باشيد، متاسفانه توسط عوامل حکومتی ابراز می شود.»
«پليدی ها متاسفانه دارد به اسم سربازان گمنام امام زمان دست به دست می شود. در يک چنين شرايطی که تلفن شما دارد شنود می شود، رفت و آمدهای شما زير نظر گرفت می شود، مسائل ناموسی و خصوصی شما دهن به دهن می شود.»
آقای نوريزاد درباره تصميم خود برای گفت وگو با راديو فردا گفت: «همين الان که من دارم با شما صحبت می کنم ، اطمينان و يقين دارم که تلفنم دارد شنود می شود و من متعمدا اين واژه ها را به کار می برم تا لذت ببرند از اين که جامعه را به جايی رسانده اند که فردی که در يک زمانی فدايی اين نظام و اين انقلاب بود الان به مرحله ايی رسيده است که با راديويی که آن طرف مرز است، شديدترين حرف های تند و تيز خودش را ابراز می کند و باکی هم از هيچ چيزی ندارد.»
آقای نوريزاد، در نامه خودتان فضای کنونی ايران را فضای رعب و فساد و دروغ ترسيم کرده ايد. در نامه های قبلی خودتان هم به اين وضعيت اشاره کرده بوديد و بخصوص وضعيت زندان ها، شکنجه ها و فشارها را تشريح کرده بوديد. بفرماييد که علت نوشتن اين نامه چه بوده و با نامه های قبلی تان چه تفاوتی دارد؟
«اگر دقت کرده باشيد نامه ام بر ترس مردم، بر ترس بزرگان، بر ترس افرادی که بايد کاری بکنند استوار است.شيب نامه های من به سمت نا اميدی دارد می رود. يعنی نا اميدی از اينکه بزرگان بخواهند که کاری بکنند.
نامه های اول من پر از اميد بود. پر از نگرش به آينده ای که خوب و درست و پاک و با تفاهم بشود که سنگ ها را از پيش پا برداشت. نامه های ميانی من هم همين طور. حتی در لابلای کلمات نامه هايی که از داخل زندان نوشته ام، هنوز هم کورسوهای اميد در آنها متجلی است.
در نامه اخيرم که نامه نهم نام گرفته است، من بر فضای رعب و وحشتی که جامعه را فرا گرفته است به طور متعمدا متمرکز می شوم و ديگر تفکر ايجاد تحول را بسيار کم رنگ ديده ام.
به اين دليل که هم بسياری از فرصت ها را از دست رفته می بينم و هم پل های پشت سر را خراب شده می دانم. اعتماد مردم به شدت مخدوش شده است.»
در بخشی از نامه خودتان، فضای حاکم بر ايران امروز را با فضای حاکم بر شوروی سابق مقايسه کرده ايد و گفته ايد که طريق ترساندن مردم راهی نيست که جواب بدهد. چه شباهتی بين جو حاکم بر ايران و جو حاکم بر شوروی سابق مشاهده کرده ايد؟
مگر شوروی چه کار کرد؟ شوروی آمد مرزهای خودش را محکم کرد و مردم خودش را در يک حصار بزرگ قرار دارد و يک سيستم شديد پليسی- امنيتی راه انداخت.
مردم شوروی آب که می خوردند تصور می کردند که يک دوربين ها و چشم هايی ، حتی از درون خانواده و از سوی اعضا خانواده ، آنها را می پايد و گزارش می کند.
متاسفانه در بخش های وسيعی از حوزه های زندگی ما هم يک چنين اتفاقی رخ داده است. من گفتم که شوروی با آن سيستم غليظ پليسی و آن همه سلاح اتمی در نهايت فرو ريخت. برای اينکه در درون اين سيستم انسانيت گم شد، ادب گم شد، قانون گم شد و به جای آنها رانت خواری و پارتی بازی جايگزين شد.
اينها اتفاقات بزرگی است که در جامعه ما افتاده است. من گفتم شوروی با آن همه فرو ريخت. چرا ما فرو نريزيم.
آقای نوريزاد، پيش از اين هم شما چند نامه به رهبر جمهوری اسلامی نوشته ايد که برخی از آنها هم باعث شد که شما مدتی را هم در زندان بگذرانيد. گفتيد که به شما فشار آورده اند که نامه های سرگشاده ننويسيد و اعتراضتان را رسانه ای نکنيد. الان هم اشاره کرده ايد که فيلمی از شرايط زندان و بازجويی هايتان ساخته بوديد که ماموران امنيتی ريخته اند و آن فيلم را با خودشان برده اند.
اينها فشار به من می آوردند که شما نبايد آشکارا نامه سرگشاده بنويسيد، ولی بنده هيچ وقت قبول نکردم. گفتم که شما اصلا کسی نيستيد که بخواهيد برای بنده تعيين تکليف کنيد.
اتفاقا اينکه فيلم مرا گرفتند خيلی خوب شد. الان بر من و بر بسياری و حتی بر خودشان ثابت شده است که شما در اين جامعه چه سرگشاده بنويسيد جايتان در زندان است و چه محرمانه بنويسيد، باز هم ۱۸ نفر يا ۲۰ نفر به خانه ات هجوم می آورند و زندگی شما را جارو می کنند و با خودشان می برند.
اين مسئله نشان می دهد که شما اين وسط معلقيد و بايد سکوت کنيد.
يعنی شيوه ای که مطلوب اينهاست اين است که شما نه سرگشاده بنويسيد و نه محرمانه. بلکه می گويند که اصلا کاری به ما نداشته باشيد. کاری به دزدی ما نداشته باشيد. کاری با افتضاحاتی که دارد پيش می آيد نداشته باشيد.
به هر حال بنده هر آنچه که در زندان اوين بر من گذشته بود را تبديل به فيلم کردم. شرح دادگاه ها ، بازجويی های تلخ آميخته به فحش و ضرب و شتم و ناسزا را فيلم کردم.
آنها هم ريختند و همه را جمع کردند و با خودشان بردند. غافل از اين که ما هم بالاخره يک دور انديشی هايی را تدبير کرده بوديم. اين فيلم هست و به زودی به صاحب اصلی اش رسانده می شود و اگر هم نخواستند ما آن را به برای عموم مردم منتشر می کنيم و شما هم احتمالا آن را خواهيد ديد.