محمود احمدی نژاد، رئيس جمهوری اسلامی ايران، در جريان سفر به شهر مشهد اعلام کرد که موافق حضور زنان در سطوح مديريتی است.
او گفت:«چه اشکالی دارد که يک خانم استاندار شود. بالاخره ما ۳۰ استان داريم که هيچ اشکالی ندارد دو تا سه استان، استاندار زن داشته باشد.»
پيش از اين، برخی از مراجع تقليد اصولگرا، همانند آيت الله مکارم شيرازی و آيت الله صافی گلپايگانی، از احتمال انتصاب استاندار زن به شدت انتقاد کرده بودند.
حسين باستانی، روزنامهنگار و تحليلگر سياسی در فرانسه، در گفتوگو با راديو فردا به پرسشهایی در مورد هدف محمود احمدینژاد از اين سخنان پاسخ داده است.
- راديو فردا: آقای باستانی! سخنان محمود احمدی نژاد درباره صلاحيت زنان برای تصدی سمت استانداری را چگونه ارزيابی می کنيد؟
دولت آقای احمدی نژاد تلاش می کند تا آن جا که ممکن است حرف های نو و مدرن بزند و بگويد اين دولت بد نيست و در حال انجام کارهای مهمی است.
البته در عرصه های اقتصادی و سياست خارجی، از دست اين دولت ديگر کاری بر نمی آيد، چون وقتی صندوق ذخيره ارزی خالی است، خيلی نمی توان وضع اقتصادی را تغيير داد و سياست های دولت هم به شکلی نيست که اين کار انجام گيرد. در زمينه سياست خارجی هم گره هايی وجود دارد که به اين سادگی باز نمی شود.
اما درجاهايی که بتوان راحت تر کارهای تبليغاتی انجام داد، اين دولت کوتاهی نمی کند. برای مثال، در زمينه مسئوليت دادن به زنان.
فراموش نکنيم دولت آقای احمدی نژاد همان دولتی است که به شدت از لايحه مربوط به قوانين خانواده حمايت کرد، درحالی که اين لايحه اعتراض فعالان حقوق زنان را به دنبال داشت. اين لايحه حتی نسبت به قوانينی که در قوه قضاييه وجود داشت، ارتجاعی تر بود و حقوق زنان را بيشتر نقض می کرد.
اما دليل اين که چرا دولت اکنون اين حرف ها را می زند، واضح است. چون ما در دوران بعد از انتخابات هستيم و دولت بحران مشروعيت دارد و می خواهد کارهايی انجام دهد که به لحاظ تبليغاتی به خصوص درخارج از کشور سر و صدا راه بيندازد.
- صحبت های محمود احمدی نژاد در رابطه او با مراجع تقليد اصولگرا که در گذشته از سياست های دولتش حمايت می کردند، اما بر سر مسايلی چون انتخاب استاندار و وزير زن با او به مخالفت برخواسته اند، چه تأثيری می گذارد؟
سياست های تبليغاتی آقای احمدی نژاد يک اثر نسيه دارد، آن هم بر افکار عمومی که واقعاً معلوم نيست تا چه موفق باشد و به نظر من، موفقيتی نخواهد داشت. ولی يک اثر نقد هم دارد و آن به هم خوردن رابطه او با مراجع تقليد است که اکنون هم بسيار خراب است.
آقای احمدی نژاد اين کارها را می کند، نه به خاطر اين که تفکرات نوگرا دارد، بلکه او اصلاً روحانيت و مراجع تقليد را به حساب نمی آورد. آقای احمدی نژاد به رهبر جمهوری اسلامی و به بازوی مسلح نظام، يعنی سپاه پاسداران، پشتگرم است و در اين ميان، روحانيت را دارای آن شأن و ارزش نمی داند که حتی بخواهد نظرشان را جلب کند.
مراجع هم اين مسئله را می دانند و شايد اغراق آميز نباشد اگر بگوييم هيچ رئيس جمهوری بعد از انقلاب به اندازه آقای احمدی نژاد، مراجع تقليد را عصبی و تحقير نکرده است و آنها به ناچار و با زور رهبری اعتراض نمی کنند.
البته صحبت از مراجع اصلاح طلب نيست چون آنها اعتراضات خود را مطرح می کنند، صحبت از مراجع محافظه کار است که از يک حدی بيشتر اهل رويارويی و درافتادن نيستند، خصوصاً اگر بدانند اين درافتادن به معنی درافتادن با رهبری است. ولی به شدت از اين وضعيت ناراحت هستند و دربرخی موارد نارضايتی خود را نشان داده اند.
- به نظر شما پيامد اين امر چه خواهد بود؟
آقای احمدی نژاد هم روحانيت و هم گروه های محافظه کار را عليه خود شورانده است. اگر حتی به دو قوه قضاييه و مقننه نگاه کنيم، می بينيم نهادهای نظارتی وابسته به اين دو قوه يعنی سازمان بازرسی کل کشور و ديوان محاسبات تا به حال چقدر با آقای احمدی نژاد سر بی انضباطی ها و تخلفات و فسادهای مالی دولت درگيری داشتند.
تنها يک چيز است که تا اين لحظه آقای احمدی نژاد و دولت او را از دريده شدن توسط خود محافظه کاران محافظت کرده و آن پشتيبانی بی قيد و شرط آيت الله خامنه ای است که به هر علت متقاعد شده است آقای احمدی نژاد عرضه بيشتری برای مقابله با دشمنان دارد.
اما اگر يک روز اين حمايت بی قيد و شرط رهبری از محمود احمدی نژاد تضعيف شود، آن وقت او توسط بقيه زيرمجموعه های جناح راست دريده خواهد شد.