توافق هستهای ایران و شش قدرت جهانی، چه تغییری در سازوکارها و روابط در منطقه خاورمیانه ایجاد کرده است؟ محمد بزی، در گفتوگو با رادیوفردا علاوه بر پاسخ به این پرسش دیدگاههای خود را در مورد تنش میان ایران و عربستان و احتمال برونرفت از آن مطرح میکند.
محمد بزی
محمد بزی، خبرنگار آمریکایی-لبنانی است. او هم اکنون در دانشگاه نیویورک تدریس میکند و پیشتر رئیس دفتر روزنامه نیوزدی در خاورمیانه بوده است. آقای بزی همچنین محقیق شورای روابط خارجی در آمریکاست و در حال نگارش کتابی درباره جنگهای نیابتی ایران و عربستان سعودی است.
آقای بزی، شما امور خاورمیانه را زیر نظر دارید. آیا به نظرتان توافق اتمی ایران و گروه پنج به علاوه یک، تغییری در سازوکارهای موجود در این منطقه ایجاد کرده است یا خیر؟
برخی از مسائل همانگونه که بود ادامه مییابد اما این توافق برخی سازوکارها را در منطقه تغییر داده است. و یکی از تغییرات بسیار واضح مخالفتهای عربستان سعودی و کشورهای عرب منطقه خلیج فارس با این توافق است. سعودیها هدایت این گروه را برای ترغیب دولت اوباما و کشورهای اروپایی در راستای مذاکره نکردن با ایران بر عهده داشتند و هر آنچه در توان داشتند را برای دورکردن قدرتهای غربی از این توافق انجام دادند.
یکی از مسایلی که در طول سال گذشته دیدیم این بوده که سعودیها چه میزان درباره پتانسیل بازگشت ایران به جامعه بینالمللی و درآمدهای حاصل از فروش نفت نگران بودند. و این موضوعات مسائل ژئوپلتیک و رقابتهای منطقهای جامعتر بین دو کشور عربستان و ایران در سالهای گذشته را پررنگ کرد. و مطمئناً رفتار ایران در کشورهایی چون سوریه و لبنان و عراق، به این نگرانیها دامن زده است.
وقتی درباره عربستان و متحدانش در منطقه صحبت میکنیم، نمیتوان انکار کرد آنها به صورت رسمی، حمایت خود را از این توافق ابراز کردهاند، چه در گردهمایی در واشینگتن و چه پس از آن این کار را انجام دادند.
بله، در گفتار این کار را انجام دادهاند. اما مسلم است که در عمل، خصوصاً در شش ماه گذشته، اقدامی به منزله حمایت انجام ندادند. یکی از نشانههایی که در این زمینه دیدیم، میزان پولی است که عربستان در حوزه لابیگری و روابط عمومی در واشینگتن هزینه کرد تا چه برای پیشبرد سیاستهای ریاض، و چه علیه توافق اتمی، کار بکنند. در نتیجه آنها به صورت رسمی حمایت کردند اما اقداماتشان برعکس بوده است.
از اوایل سال جاری میلادی و پس از اعدام شیخ نمر، روحانی شیعه در عربستان، و حمله به دفاتر دیپلماتیک سعودی در ایران، و قطع روابط از سوی عربستان و افزایش دفعی تنش در طول چند روز، عربستان تمایلی به صحبت و مذاکره با ایران نداشته و البته رفتار ایران هم در آن تأثیرگذار بوده است. اما این تنش در حال نمود پیداکردن به شیوههای مختلف است و حتی به مذاکرات اخیر در زمینه حج هم کشیده شد و دهها هزار ایرانی از انجام حج بازماندند.
آیا انتظار دارید که این تنش فراتر از این هم برود؟
ما شاهد اشکال مختلف این افزایش تنش بودیم. آن را در سوریه دیدیم، در لبنان هم قابل مشاهده بود. اینکه دوسه ماه پس از قطع روابط ریاض با تهران، عربستان تصمیم به قطع کمک سه میلیارد دلاری به ارتش لبنان گرفت و دلیل آن را نفوذ حزبالله بر دولت لبنان، و نفوذ ایران بر گروه حزبالله لبنان اعلام کرد. و عملاً این اتهام که لبنان متمایل به ایران در مقابل سعودیهاست.
در بلندمدت این افزایش تنش میتواند به عربستان بیشتر از رژیم ایران ضربه بزند. چرا که مثلاً در درازمدت آنها احتمال دارد که متحد خود در لبنان را ضعیف کرده باشند و فضای بیشتری را برای مانور دادن ایران در لبنان فراهم کرده باشد.
مورد بعدی شاید یک افزایش تنش مستقیم نباشد اما در عراق دیدیم که با آغاز کارزار ارتش عراق در فلوجه، در رسانههای سعودی و سایر کشورهای عرب منطقه، گفتمان قومگرا شدت گرفت و حملات در فلوجه و اقدامات غیرقانونی شبه نظامیان شیعه در عراق پررنگ شد.
تا اینجای کار در عراق این شبهنظامیان نقش ثانویه دارند، اما این ممکن است تغییر کند چراکه ارتش عراق، علیرغم آنچه انتظار داشت موفقیتی زیادی در مبارزه با داعش نداشته و هر چه نبرد بیشتر ادامه یابد، ما شاید شاهد این باشیم که نیروهای بسیج مردمی عراق یا حشد الشعبی نقش بیشتری بگیرند که این سنیها را در عراق و در منطقه به طور کلی نگران میکند. در نتیجه این تنش شکل و شمایل مختلف در نقاط متعددی در منطقه در زمانهای متفاوت دارد.
درباره منطقهای صحبت میکنیم که در تحولات آن قدرتهای جهانی خصوصا غربی، همواره نقش داشتهاند. آیا به نظرتان غرب خصوصاً آمریکا و اتحادیه اروپا، در موقعیتی هستند که بتوانند به کاهش تنش در خاورمیانه خصوصاً بین ایران و عربستان سعودی کمک کنند؟
به نظرم آمریکا در مقایسه با سالهای گذشته، قدرت اهرم فشار کمتری برای تأثیرگذاری دارد. و بخشی از این موضوع به دلیل پسرفت در روابط آمریکا با عربستان سعودی در سالهای اخیر و در دولت اوباما بوده است، خصوصاً از بیش از یک سال پیش سلمان پادشاه تازه عربستان شد این روابط شکلی پیدا کرده که سالها این طور نبود. در نتیجه آمریکا نفوذ کمتری دارد. یک نمونه برای مقایسه، روابطی است که آمریکا در دوران جورج بوش با عربستان داشت و رابطه شخصی که درآن زمان بوش با پادشاه عربستان، ملک عبدالله، داشت. آنها در زمینه برخی موضوعات و سیاستها به ویژه حمله آمریکا به عراق، اختلاف نظر داشتند اما نزدیکی بین دو کشور بود که امروز وجود ندارد.
آمریکا هنوز ابزاری در اختیار دارد. این کشور همچنان به عربستان، تسلیحات مهمی میدهد و سعودیها میزان خریدهای نظامی خود در سالهای اخیر را بسیار افزایش دادهاند و از آنجا که درخواستها از سوی ریاض افزایش یافت، دولت اوباما در مقایسه با مجموع سه یا چهار دولت پیش از آن، بیشترین میزان تجهیزات نظامی را به عربستان فروخته است.
این البته یک اهرم فشار پیچیده برای استفاده از سوی آمریکاست، چون میتواند به شدت منافع اقتصادی آمریکا و پیمانکاران خصوصی آن کشور را که پیگیر چنین قراردادهایی هستند را تحت الشعاع قرار دهد. این گونه نیست که آمریکا فروش سلاح را کاملاً قطع کند، چون آنوقت کشورهای دیگر مانند فرانسه، گوی سبقت را میربایند. در نتیجه به نوعی بنبست وجود دارد. چون سعودیها مانند بقیه در منطقه و غرب، منتظرند تا نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مشخص شود.
دقیقاً سؤال من هم همین بود. چون به هر حال به پایان کار دولت کنونی نزدیک میشویم. به نظرتان آیا انتخاب رئیسجمهوری تازه در آمریکا، به تغییر شدید سیاستهای این کشور در خاورمیانه منجر میشود؟
سعودیها و بقیه و همچنین رژیم ایران منتظر نتیجه این انتخابات است. امروز به نظر میآید که شاهد رقابت هیلاری کلینتون با دونالد ترامپ خواهیم بود. به نظرم بسیاری از رهبران دنیا، تمایل داشته باشند، پیروز این رقابت کلینتون باشد چرا که ترامپ بسیار غیرقابل پیشبینی است و سیاست خارجیاش آنچنان روشن نیست.
اگر تصور بر پیروزی کلینتون باشد، به نوعی سعودیها امیدوارند که رابطه بهتری با دولت کلینتون در مقایسه با دولت اوباما داشته باشد. شاید سعودیها فکر میکنند دولت کلینتون اراده قویتری برای درگیر شدن در مسائل خاورمیانه، خصوصاً در جایی چون سوریه داشته باشد. سعودیها هم اکنون نحوه عمل آمریکا در سوریه را به عنوان یک پارامتر مهم برای سنجش اراده واشینگتن در مورد مسائل خاورمیانه قلمداد میکنند.
به نظرم سعودیها، رویکرد اوباما در مقابل ایران را بسیار نرم ارزیابی میکنند چرا که او و کری هر دو میخواستند با ایران به توافق دست یابند. و به نظر سعودیها کلینتون احتمالاً رویکردی سفت و سختتر در مورد ایران خواهد داشت و آنچنان انرژی صرف مسائل پیرامون توافق نخواهد کرد. زمانی که رئیسجمهور تازه به کاخ سفید برود، یکسال و نیم از توافق گذشته، و الزاماً موضوعی نیست که کلینتون بخواهد آن را تغییر دهد.
البته اگر ترامپ انتخاب شود و ماهها درباره توافق حرف زده که آن را زیر پا میگذارد، تغییر میدهد، پاره میکند، و بسیاری از آن حرفهایی است که برای جلب افکار عمومی در آمریکا پیش از انتخابات گفته میشود. توافق در حال اجراست و اروپا بخش مهمی از آن است، و ترامپ نخواهد توانست این توافق را به هم بزند چون تنها موضوع آمریکا نیست. قدرت تحریمهای بینالمللی که ایران را مجبور به مذاکره کرد، به دلیل حمایت بینالمللی از آن بود.
با این حال ترامپ میتواند میزان عدم توازن و نامطمئن بودن را در منطقه افزایش دهد و تصور من این است که رهبری ایران و عربستان سعودی، به دلایل مختلف راضی به این وضعیت نخواهند بود. اما به هر حال در شش ماه پیش رو، همه در منطقه منتظر نتیجه این انتخابات هستند. و این احساس وجود دارد که چون پایان کار دولت اوباما نزدیک است، دیگر کاری از آن ساخته نیست.
اما آیا وضعیت نابسامان در خاورمیانه خصوصاً اقدامات گروه «خلافت اسلامی» و جنگ در سوریه، این فوریت را ایجاد نمیکند که جامعه بینالمللی منتظر یک انتخابات نشود و سریعتر اقدام کند؟
ما به صورت کلامی از همه در منطقه، درباره مبارزه با تروریسم و داعش شنیدیم. و شاهد برخی اقدامات در عراق و سوریه بودهایم و دولت اوباما هرچه بیشتر درگیر موضوع عراق شده است. منابع بیشتری به این موضوع اختصاص داده تا ارتش عراق را آموزش دهد و برای برنامهریزی نبردهای این ارتش یاری میرساند، از جمله نبرد فلوجه، که آمریکا آنچنان هم با آن موافق نبود و ترجیح میداد که بر نبرد موصل تمرکز شود.
در نتیجه دولت آمریکا در حال انجام اقداماتی چون حملات هوایی در سوریه و عراق هست، و همکاریهایی با نیرویهای کرد در سوریه انجام داده است. سایر بازیگران هم اقداماتی انجام میدهند، مثلاً عربستان که معمولاً مستقیم درگیر نمیشد، مسلماً درگیری نظامی در یمن دارد و دههها بود برای نبرد مستقیم نیرو اعزام نکرده بود، در سوریه با حمایت از برخی گروههای مسلح مخالف اسد، اقدام میکند.
اما محدودیتهایی هم برای این اقدامات وجود دارد که به نظرم سعودیها به مرور متوجه آن شدهاند. چرا که آنها توانایی درگیری در یمن و سوریه به صورت همزمان را ندارند، و بخش مهمی از توجه آنها معطوف به جنگ در یمن شده است.
و به نظرتان یمن اولویت اصلی برای ریاض است.
بله. یمن کشور همسایه عربستان است. برای مدتی طولانی بسیاری از مقامهای عربستان، به یمن به عنوان امتداد سیاستهای داخلی خود نگاه میکردند. و میخواستند مطمئن باشند که نفوذ بسیاری در یمن دارند و مدت زیادی این نفوذ را داشتند و برای این کار از جمله در میان افراد دولتی و قبایل پول پخش میکردند.
آقای بزی درباره روابط غرب و خاورمیانه صحبت کردیم. سؤال آخرم از شما درباره رابطه روسیه با خاورمیانه است. این روزها درباره یک اتحاد بین ایران و روسیه درباره موضوع سوریه میشنویم. این اتحاد را تا چه حد یک موضوع مقطعی میبینید و آیا به نظرتان اتحادی عمیق و استراتژیک است؟
این سؤال خوب و در عین حال سختی است. در سوریه به نظر من این اتحاد در حال واقعی شدن است اگرچه اختلاف نظرهایی هم میان دو کشور است؛ ایران متعهد به نگاه داشتن بشار اسد در قدرت است. برای مدتی روسیه وانمود کرد که آنچنان متعهد به اسد به صورت شخصی نیست، اما بیشتر اقدامات مسکو تا کنون به اسد برای ماندن در قدرت کمک کرده است. روسها ممکن است همانند ایرانیها درباره خط قرمز بودن اسد صحبت نکنند، اما مطمئناً اقدامات روسیه به سمت کمک به او اسد متمایل بوده است و در این زمینه و موفق هم شدهاند.
حدود یکسال پیش اسد به صورت عمومی درباره عقبنشینی نیروهایش و تلاش برای ادامه کنترل مناطقی که داشتند صحبت میکرد و حال در هفتههای اخیر صحبتهایش باز خصمانهتر و در راستای تلاش برای بازپس گرفتن هر متر از خاک سوریه است و به نوعی اعتماد به نفس بیشتری دارد که مدیون کمک ایرانیها و روسهاست.
از همین رو هم به نظرم در مورد سوریه منافع ایران و روسیه به خوبی هماهنگ شدهاند. در نقاط دیگر شاید این کمتر باشد، اما باید دید نتیجهای که از سوریه میگیرند چه خواهد بود چرا که میتواند به تقویت سایر موارد هم کمک کند.