چندی است در هفتههای منتهی به پایان سال که ایرانیها سرگرم آماده کردن خود برای برگزاری مراسمی چون چهارشنبه سوری و نوروز هستند بحث بر سر برگزاری این مراسم شدت میگیرد. از سوی گروهی از روحانیون از برگزاری جشنهای سنتی و ملی انتقاد میکنند، آن را غیراسلامی میخوانند و برخی از آنها مراسمی چون چهارشنبه سوری را خرافه قلمداد میکنند.
اما از سویی گروهی دیگر همچنان بر برگزاری این مراسم تاکید میکنند. مثل یکی از نویسندگان روزنامه بهار که در این باره نوشته: «با از بین بردن چهارشنبه سوری نمیتوان دردی را دوا کرد جز آنکه با احساسات مردم بازی کنیم».
در میزگرد این هفته دیدگاهها رضا مرادی غیاثآبادی، پژوهشگر در زمینه تاریخ در ایران، حسن یوسفی اشکوری، دینپژوه ساکن آلمان و حسین قاضیان، جامعه شناس در آمریکا به بررسی پدیده چهارشنبه سوری و دلایل مخالفت با آن میپردازند.
آقای غیاثآبادی با شما شروع میکنیم. اگر ممکن است نگاه کوتاهی داشته باشیم به کل پدیده چهارشنبه سوری به طور مشخص و اینکه از حیث تاریخی از چه جهت در ایران این مراسم برگزار میشود و چه جایگاهی دارد؟
رضا مرادی غیاثآبادی: چهارشنبه سوری که با نام چهارشنبه آخران هم شناخته میشود اگر بشود اسمش را جشن گذاشت (شاید بشود آیین گذاشت، بهتر باشد) یکی از چند مراسمی است در زمستان وحدود نوروز که با آتش ارتباط دارد. اگر جشن سده، جشن آتشی است که برای مبارزه نمادین با سرما برپا میشود و بر بالای بلندیها برگزار میشود و آتش آفروزی شب نوروز که در واقع نوعی اطلاعرسانی آغاز نوروز است برگزار میشده، چهارشنبه سوری جشنی است که برای زدودن بدیها و ناپاکیها عموما برگزار میشده. نوعی، آنطور که از سنتها، ترانهها، باورها و مراسمی که مردمان نواحی گوناگون برگزار میکنند به نظر میآید که با راندن ناپاکیها، بدیها و حرس کردن باغها، شاخههای خشکیده و خانه تکانیهای پایان سال در ارتباط هست.
این را برخلاف اینکه جشن سده روی زمین انجام میدادند و البته بخش آتش روشن کردن فقط یکی از مراسم چهارشنبه سوری است و مراسم ویژهای هم داشته که آنها به مرور در شهرهای بزرگ از بین رفتهاند. مثل غذاهای دسته جمعی یا سرودهای مخصوص یا قاشق زنی و فالگوش و بازیها و نمایشهای گروهی که در این شب برگزار میشده. راجع به قدمت آن اسناد مکتوب بسیار کم هست.
خود اصطلاح چهارشنبه سوری اصولا در هیچ منبع مکتوبی به کار نرفته. ولی یکی در تاریخ بخارای نرشخی از اوایل سده چهارم عبارتی آمده که «در زمان منصور بن نوح سامانی شب سوری برگزار کردند چنانکه عادت قدیم است» به قول مولف تاریخ بخارا یعنی نرشخی. یکی هم در شاهنامه فردوسی از جایی که در داستان بهرام چوبین اشاره شده به جشنی در چهارشنبه که با می و رود و رامشگر و خوردنی همراه بوده و آتشی هم روشن کرده بودند. این دو تا تنها منابعی است که میشود گفت کمابیش شباهتی به چهارشنبه سوری دارد. هرچند که دقیقا همین اسم را ندارد.
با این پیشینه تاریخی که شما گفتید به امروز باز میگردیم. اینکه امروز با توجه به اینکه چهارشنبهسوری برگزار میشود و از آن در سالهای اخیر به عنوان چهارشنبه آخر سال یاد میشود، بسیاری از روحانیون در ایران تمایل دارند که چهارشنبه سوری را خرافه بنامند. آقای اشکوری، از شما میخواهم بپرسم که به نظرتان چه جایگاهی دارد این مراسم، چه ارتباطی میتواند با دین داشته باشد و اینکه تا چه حد دین میتواند نفی کند یک چنین مراسمی را که مدتهاست در یک جامعه برگزار میشود؟
حسن یوسفی اشکوری: واقعیت امر این است که مسئله چهارشنبه سوری یا نوروز و یا دیگر آدابی که از گذشته تاریخ در ایران پیش از اسلام داشتیم و بعد هم در دوره اسلامی هم به اشکال مختلف حفظ شده و تا به امروز رسیده اینها به خودی خود هیچ ارتباط خاصی با دین اسلام ندارد. یعنی اینها مراسم سنتی یا آیینی هستند که اتفاقا عمدتا هم ریشههای مذهبی دارند در گذشته پیش از اسلام در ایران. اما مشکل اصلی که وجود دارد این است که از همان آغاز اسلام هم به یک شکلی وجود داشت این بود که مسلمانان عمدتا و به طور خاص علما و فقهای ما از گذشته تا حالا با این آداب و سنن ملی و قومی و تاریخی ما ایرانیان و البته دیگر اقوامی که بعد از فتوحات جزو امپراتوری اسلامی شدند برخورد کلامی میکنند.
برخورد اعتقادی میکنند. به عبارت دیگر چون مسلمانان پس از عصر فتوحات وارد کشورهایی مثل ایران، با آن تمدن قدیم وکهن که وارد شدند از آنجا که قوم غالب بودند و قوم غالب هم همیشه با قوم مغلوب با دید تحقیر نگاه میکند، و بعد از زمان عمر به بعد هم ایرانیها موالی به حساب میآوردند و با عبارات مختلف تحقیرشان میکردند از موضع بالا نگاه میکردند، از موضع برتر نگاه میکردند چون دین خودشان را حق میدانستند و دین خودشان را کامل میدانستند و جامع میدانستند و دین خودشان را حقیقت ناب میشمردند، از این جهت با ادیان و آداب و سنن ملی و مذهبی اقوام دیگر از جمله ایرانیها با دید تحقیر نگاه میکردند. اینها را خرافه میدانستند.
اما واقعیت این است که خرافات چیست؟ معیار خرافه کدام است؟ خب این یک بحث بسیار پردامنه است. فکر میکنم جمعبندی سخن من این باشد که اشکال اساسی که وجود داشت از گذشته تا حالا این بوده که مسلمانان و علما و فقهای ما با دید کلامی و اعتقادی و به تعبیر امروزی تر، ایدئولوژیک به مسایل نگاه میکنند در حالی که اینها آداب وسنن ملی هستند که وجود داشتند و اینها را باید اگر بعدی که تاریخی دارند باید با دید تاریخی به آن نگاه کنند و این را تفسیر کنند و آن بعدی که هم جنبه اساطیری دارند باید با دیده اسطوره شناسی با این آداب و سنن برخورد کرد، نه با دید کلامی و اعتقادی.
اگر بنا بر این شود که یک دینی آداب و سنن دین دیگری را یا یک قومی آداب و سنن قوم دیگری را به دلیل اینکه در دین او وجود ندارد یا ممکن است با بعضی چیزها آن در تعارض باشد این را خرافه بداند، خب زرتشتیهای ایران هم میتوانند همین برخورد را با دین اسلام کنند. عامل دوم هم که مسئله را تشدید کرده متأسفانه سیاستهای جمهوری اسلامی است که هر چیزی را که مال خودش نیست یا خودش نمیپسندد، حتی اگر تفسیر اسلامی هم داشته باشد آنها را بر نمیتابد و این مسئله جنبه سیاسی پیدا کرده والبته چون آنها سرکوب میکنند ممنوعیت ایجاد میکنند از این سو هم کسانی هم ممکن است زیاده روی کنند. یا این آیینها و سنتهای کاملا مردمی را تبدیل به یک مثلا مخالفت سیاسی با نظام تلقی کنند.
آقای قاضیان، شما به عنوان کسی که جامعه ایران را بررسی کرده... آقای اشکوری به مسئله زیاده روی و تندروی اشاره کردند، در سوی دیگر ماجرا گروهی دیگر مثل یک مقاله نویس روزنامه بهار نوشته شادی و نشاط حق مسلم ماست و از برگزاری مراسم چهارشنبه سوی دفاع کرده، شما فکر میکنید که جامعه ایران با چه رویکردی... آیا یک رویکرد دوگانه وجود دارد نسبت به مسئلهای مثل چهارشنبه سوری؟
حسین قاضیان: حقیقتش این است که به نظر نمیآید تا سالهای پیش از رشد و تقویت ایدئولوژی اسلامی در پیش از انقلاب یعنی از حدود دهه چهل به بعد چهارشنبه سوری برای جامعه ایران مسئله مهمی بوده. به این معنی که حس نمیکرده که این مسئله است.
همینطور داشته آن مراسم را اجرا میکرده و مخالفت چندانی هم با آن برقرار نبود. یا به چشم نمیخورده. اما با رشد و قوت گرفتن ایدئولوژی اسلامی که سعی میکرد یک نوع خلوص را در خودش بروز دهد و از عناصر غیر اسلامی پرهیز کند، کم کم مسئله وجود عناصر غیراسلامی در فکر دینی جامعه ما قوت گرفت و به جایی رسید که کم کم فکر کردند هر عنصری که مربوط به این جامعه است و به صدر اسلام یا ایدههای اساسی اسلام مربوط نیست را باید از این جامعه بیرون ریخت و به اصطلاح جامعه را اسلامی کرد.
این ماجرا بعد از انقلاب قوت و شدت بیشتری گرفت چون حکومت وقت از آن ایدئولوژی پشتیبانی میکرد و همینطور تغذیه میکرد. به همین دلیل میبینید آن سخنرانیهای آقای مطهری که قبل از انقلاب در مورد سیزده بدر و همینطور چهارشنبه سوری خیلی نگرفته بود بعد از انقلاب از طریق آن قدرت سیاسی دایما سعی میشد در جامعه تزریق شود.
بنابراین از یک جهت بعد از انقلاب به ویژه با مقاومت در برابر سنتی روبهرو شدیم که غیر اسلامی تلقی میشد و حتی به تعبیری ضد اسلامی تلقی میشد. این یک جریان بود که پس از انقلاب راه افتاد و از طرف دیگر یک عده برای اینکه با این شکل و فکر مقابله کنند به دنبال این افتادند که اینگونه مناسک ملی را که جنبه غیر اسلامی داشت و به پیش از آمدن اسلام به ایران مربوط میشد تقویت کنند.
بنابراین چهارشنبه سوری از نظر آنها یک وجه نمادین پیدا کرد برای مقابله با فکر و ایدههای اسلامی که میخواست چهارشنبه سوری را تضعیف کند. از طرف دیگر عدهای هم که از زاویه دیگری به ماجرا نگاه میکردند و در برابر ورود عناصر غربی به جامعه ایران تمایل داشتند که مقاومت ایجاد کنند، فکر میکردند با تقویت سنن ملی ممکن است چنین کاری شود، به این گروه پیوستند.
به علاوه با دخالت حکومت با این ماجرا و مخالفتش با برگزاری چهارشنبه سوری به طرق مختلف این موضوع جنبه سیاسی و حکومتی هم پیدا کرد. یعنی عدهای با حضور در این مراسم و تقویت آن مراسم نوعی دهنکجی به حکومت را هم میتوانستند تجربه کنند و مخالفت سیاسی خودشان را از این طریق ابراز کنند. مجموعه این جریانهای تودرتو ما را امروز با وضعیتی روبهرو کرده که یک مراسم عادی اجتماعی که میتوانست موجب سرور و شادی شود به انواع و اقسام مسایل ما را مبتلا کرده و ما به جای اینکه بیشتر ازش لذت ببریم و استفاده کنیم داریم ازش رنج میبریم در بعضی موارد.
حتی کسانی که خودشان در این ماجرا هستند به دلیل همین گیر و گریزهایی که باید در برابر مامورین انتظامی داشته باشند از آن طرف باید یک ملاحظاتی را رعایت کنند و از آن طرف یک عده مخالفت میکنند، به هر حال بیشتر ایجاد شکاف و نقار اجتماعی کرده در جامعه ما. به جای اینکه جایی باشد برای گرد هم آمدن و لذت بردن از باهم بودن.
سؤالی هست که فکر میکنم هر سه شما بتوانید به آن پاسخ بدهید. شاید آقای غیاثآبادی با توجه به فعالیتی که در زمینه تاریخ ایران باستان دارند، آقای اشکوری از حیث دینی به این مسئله بپردازند و آقای قاضیان از منظر اجتماعی و جامعه شناسی. آن هم این است که مقالات زیادی نوشته میشود در این عرصه درباره مراسمی مثل چهارشنبه سوری و بحث فرهنگ سازی هست به دلیل تغییر شکلهای شاید تا حدی تندروانه که این مراسم به خودش گرفته و به هر حال عده زیادی مجروح میشوند و برخی جان خودشان را در انجام مراسم چهارشنبه سوری از دست میدهند، این تغییر شکلی که چهارشنبه سوری داده جای فرهنگ سازی این میان کجا خواهد بود؟
رضا مرادی غیاثآبادی: در این مورد عرض کنم که این روزها نسبت به تخریب آثار باستانی، آسیب دیدن آنها حساسیت نشان داده میشود. آیینهای باستانی هم همینگونه هستند. آیینها آنچه هستند که بازمانده فرهنگ مردم هستند در گذر زمان. در نتیجه اصطلاحاتی مثل فرهنگسازی که فرضا به کار گرفته میشود گمان نمیکنم زیاد کاربرد داشته باشد. چون فرهنگ را مردم در گذر زمان ساختهاند.
این آیینها با یک سری مشخصهها و مختصات به امروز رسیدهاند. همانطورکه آثار باستانی را نباید دستکاری کرد خراب کرد و تغییر داد این آیینها هم همین حالت را دارند. این تغییرات که در آیینها انجام میشود عموما حتی توسط کسانی که طرفدار برگزاری آیینهای کهن هستند، از آن آیینها حمایت میکنند، بیشترین تغییرات و تصرفات توسط همین عده انجام میشود و شکل آن را مطابق میل خودشان تغییر میدهند یا گزارشهایی مینویسند، مقالههایی چنانکه شما فرمودید مینویسند در رسانهها در مورد چهارشنبه سوری و نوروز و چیزهای دیگر که عموما بر اساس ذوق وقریحه است و مستند به اسناد و منابع تاریخی نیستند.
آنچه که چهارشنبه سوری الان در شهرهای بزرگ ایران هست واقعا چهارشنبه نیست. فقط اسم این را دارد و همینطور که آقای قاضیان گفتند فرصتی شده برای اینکه جوانها دور هم جمع شوند و از این فرصت استفاده کنند برای کسب شادی. اما اینکه خیابانها وگذرها تبدیل به میدان جنگ و توپخانه و قورخانه بشود واقعا چهارشنبه سوری نیست.
نکته دیگر که در ادامه اضافه بکنم این است که همانطور که جناب آقای اشکوری فرمودند که چهارشنبه سوری یک جشن اسلامی نیست چهارشنبه سوری یک جشن زرتشتی هم نیست. عموما جشن غیردینی است. نه فقط چهارشنبه سوری که حتی جشن سده و نوروز هم در دین اسلام و دین زرتشتی به رسمیت شناخته نشده. یعنی اینها در زمان پیش از اسلام هم حتی در مورد برگزاری آن ممانعتهایی وجود داشته.
آقای اشکوری؟
من با همین اصطلاح فرهنگ سازی یک خورده مشکل دارم. میخواهم یک خورده دربارهاش تامل کنم. ببینم اینکه گفته میشود فرهنگ سازی باید کرد یعنی چه؟ شاید این واژه از جهتی بار معنای مثبت داشته باشد و از جهتی هم منفی. فرهنگ یا فرهنگها را... اولا در یک جامعه که ما یک فرهنگ نداریم. فرهنگها داریم. یا اگر بگوییم فرهنگ غالب داریم خورده فرهنگهای فراوانی هم داریم.
به خصوص در میان مردمانی که در فلات ایران زمین در نجد ایران چند هزار سال پیش تا حالا زیستهاند یک قومی که روزگاری امپراتوری بزرگ داشتند مرکب است از اقوام و طوایف مختلف با افکار و سنتهای مختلف، خورده فرهنگهای فراوانی از گذشته داریم.الان هم داریم.
این فرهنگ یا فرهنگها در گذر زمان به وسیله اقوام و مردمان نواحی مختلف با گرایشهای مختلف ساخته میشود. فرهنگها، آداب، سنن و آیینها که بخشی مذهبی است و بخشی غیرمذهبی و بخشی حتی ضد مذهبی است، اینها به تدریج زاده میشوند، رشد میکنند، درست مثل یک انسان به قدرت میرسند، نفوذ میکنند، اثر میگذارند و بعد از مدتی هم ممکن است از بین بروند. یا بمانند و متبدل شوند به اشکال مختلف و مردم طبق ذوق و سلیقه خودشان، گرایش خودشان، آگاهیهای اجتماعی که در هر مقطع زمانی دارند، اینها را به اشکال مختلف بروز و ظهور میدهند.
در اسلام هم اینطوری است. تمام آداب و سنن اسلامی که ما الان داریم در گذشته که همهاش به این شکل نبوده که. الان در حال حاضر اگر بخواهیم در ارتباط با این آداب و سنن ملی ما مثل نوروز و مثل چهارشنبه سوری و یلدا و امثال اینها که در تاریخ ایران داریم اولین کاری که باید بشود در جهت فرهنگ سازی با معنای مثبتش این است که حکومت خودش را از این عرصه بکشد کنار و این امر امر حکومتی نشود.
ضمن اینکه حکومت به معنای نهادهای وابسته به حکومت مثل صدا و سیما و مطبوعات و مساجد محافل مذهبی هم میتوانند به عنوان شهروند ایرانی با گرایش مذهبی خاص خودشان هم در این زمینه اظهار نظر کنند و حرف بزنند و جنبههای منفی آداب وسنن را از جهت مذهبی نمیگویم یا از جهت ایدئولوژیک، از جنبه اجتماعی به مردم تذکر دهند و یادآوری کنند. مانند همین کارهایی که در این سالهای اخیر در کوچه و خیابان انجام میشود.
به قول آقای غیاثآبادی که به درستی گفتند کوچه وخیابان تبدیل به میدان جنگ میشود. این چیزهای منفی است که در این سالها متاسفانه بیشتر پیدا شده به دلیل حکومتی شدن. به دلیل اعمال زوری که از ناحیه حکومت انجام میشود. حکومت از بالا میخواهد یک فرهنگ خاصی را غالب کند و فرهنگهای دیگر را از بین ببرد. خب این به طور طبیعی واکنش وادار میکند افراد جامعه را. همانطور که کرده.
آقای قاضیان، صحبتهای آقای اشکوری را شنیدید. در خلال این صحبتها اشارات زیادی شد به موضوع حکومتی شدن و نشدن این جور مراسم ملی، شاید بشود گفت. در عین حال ما داریم میبینیم که دو جور برخورد میشود با این جور مراسم. مثلا بحث جشن گرفتن نوروز توسط رییس جمهوری ایران که حاشیههای خیلی زیادی هم داشته در همین روزها. که مراسم نوروزی را برگزار کردند و روحانیون بسیاری ناراضی بودن خودشان را نشان دادند به انحای مختلف درباره یک چنین برگزاری مراسم. پس دو جور داریم. یک جور حکومتی کردن ماجرا به سوی مثبت وگرامیداشتن یک موضوع هست و یک جور هم اینکه دچار سرکوب شود یک پدیده سنتی و ملی. نظر شما در این باره چیست؟
خب هر دو جنبه که گفتید حکایتگر این است که آیینها وقتی با مسئله قدرت سیاسی پیوند بخورد همیشه مستعد این هستند که سیاسی هم شوند و درک سیاسی هم ازش وجود داشته باشد. مثل هر چیز دیگری که ممکن است با قدرت سیاسی پیوند بخورد.
چهارشنبه سوری هم الان به یک معنی تبدیل به این موضوع شده اما با وضعیت متفاوت از نوروز که ممکن است حکومت در آن نکات مثبتی هم برای خودش ببیند و یا بخشهایی از حکومت دست کم این را ببینند. اما هنوز با چهارشنبه سوری ما چنین برخوردی نمیبینیم. غیر از مسئله سیاسی شدن میشود به تغییرات دیگری هم که این مراسم در طول زمان پیدا کرده توجه کرد. مثلا اینکه مثل هر آیین یا مناسک دیگری این آیین هم از محتوای خودش خالی شده و فقط آن نمادهای اجرایی اش باقی مانده و این خیلی طبیعی است.
همانطور که برای خیلی از مسلمانان مثلا رمضان یا محرم فقط آن جنبههای آیینی و نمادینش باقی مانده و از محتوای اصلی که فرض میکنیم بنیانگذاران یا مبدعان این ایدهها و آیینها درش شریک بودند تهی شده. از طرف دیگر از نظر اجتماعی هم تغییرات مهمی پیدا کرده. مثلا اینکه از شکل یک جشن یا تفریح یا آیین خانوادگی محلی به یک امر دوستان شهری تبدیل شده. چون قبلا این مسئله یعنی مراسم چهارشنبه سوری عمدتا در محله صورت میگرفت.
بخشی که در فضای سرباز بود و بخشی که بعدا به خانه منتقل میشد برای استفاده از آن شبچرهها دور هم جمع شدن... ولی الان بحث عمدهاش به دلیل اینکه محلات بافتشان را از دست دادهاند، بافت محلهای تضعیف شده و در بافت شهری خورد شده، این مراسم به یک مراسم شهری تبدیل شده و همینطور مقدار زیادی از مراسم به فضای سرباز و بیرون از خانه منتقل شده و برای همین هم با آتش بازی شدید تر شده، انفجار و ترقه و نارنجک و انواع و اقسام چیزهایی که کم از بمب هستهای ندارد منفجر میشود رد این روزها که باز هم نشان دهنده تغییراتی است که پیدا کرده و به همین دلیل بعد هیجانی و ماجراجویانه تری پیدا کرده نسبت به آن بعد شادی بخش و همبستگی بخشی که در یک جشن معدود محلهای خانوادگی در داخل خانواده مطرح بوده. این تغییراتی است که ما به طور کلی در مراسم چهارشنبه سوری میبینیم. صرف نظر از آن بعد سیاسی که در آغاز اشاره کردیم.
آقای اشکوری، سخن آخر؟
مسئله چهارشنبه سوری یک داستان است و مسئله نوروز داستان دیگری است. من واقعا در شگفتم که این آقایان علما و فقهای ما که این روزها پی در پی فتوا به تحریم نوروز میدهند و آن را بدعت میدانند و آن را خرافه میدانند حداقل به تاریخ اسلام هم مراجعه کنند. بعد از فتح ایران خب اوایل دید منفی وجود داشت.
حتی در زمان خلافت عثمان هم نسبت به آداب و آیین ایرانی دید منفی وجود داشت و گاهی هم اجازه میدادند ایرانیها این مراسم را برگزار کنند که از اینها مالیات هم میگرفتند. ولی طبق منابعی که الان در اختیار داریم مثل تاریخ بغداد و ابن ندیم و دیگر منابع که امروز در اختیار داریم به صراحت آنجا نوشتهاند که وقتی علی ابن ابی طالب که امام اول شیعیان است و علمای ما هم پیرو امام علی ابن ابی طالب هستند وقتی ایشان به عراق میآید و پایتختش را از مدینه به کوفه منتقل میکند در اینجا دید بسیار مثبتی نسبت به آداب و سنن ایرانی هست.
از جمله مثلا آوردهاند که در یکی از این مراسم نوروز نعمان ابن مرزبان که نیای ابوحنیفه بود با گروهی از بزرگان ایرانی به دیدن خلیفه مسلمانان میروند و برایش شیرینی میبرند و هدیههای نوروزی خاص مثل پالوزه وفالوذه و امثال اینها در منابع نوشته اند که ظاهرا همان فالوده است و بعد علی هم استقبال میکند با اینها خوش و بش میکند و نوروز را تبریک میگوید و بعد این جمله را میگوید که نوروزونا کل یوم. هر روز ما نوروز باد.
خب این نوع برخوردها را ما در تاریخ اسلام میبینیم. من فکر میکنم اگر اینها به تاریخ مراجعه کنند و از همان قرن اول تا قرن دوم و سوم، زمانی که برمکیان در بغداد حکومت میکردند و دوران آل بویه و همواره این آداب وسنن و مخصوصا جشن نوروز همواره معتبر و محترم بوده و همواره به وسیله مسلمانان و بسیاری از خلفا و بسیاری از بزرگانی که ایرانی هم نبودند محترم شمرده میشده و حالا بعد از ۱۴۰۰ سال الان در فضای امروز در شرایط امروز میبینیم که علما و فقهای ما میآیند یک چنین فتواهای عجیب و غریب و شگفت انگیزی میدهند که نه با مبانی دینی سازگار است، نه با تاریخ و نه حتی با مصالحی که برای خودشان به عنوان نیروهای حاکم و نه با مصالح خود آنها سازگار است.