رامین جهانبگلو، نویسنده و استاد فلسفه ایرانی ساکن تورونتو کانادا، نویسنده کتابهای متعدد در حوزه نظری و فلسفی امروز مهمان ما است تا با او درباره آخرین کتابهای منتشر شدهاش گفتوگو کنیم.
از رامین جهانبگلو با وجود علاقمندان آثارش در ایران چند سالی است که اثری منتشر نشده است. با این حال در سه سال اخیر به طور پی در پی سه کتاب از او به زبان انگلیسی چاپ شده.
آقای جهانبگلو، خیلی خوش آمدید به این برنامه مرور کتاب. آخرین خبرها از آثاری که منتشر کردید آثاری بوده در حوزه عدم خشونت و از جمله اثری که ترجمه نامش به فارسی هست «لحظه گاندی» که انتشارات هاروارد درآورده. اگر ممکن است در مورد این کار یک کمی توضیح بدهید و همینطور ناشرش.
رامین جهانبگلو: در این سه سال گذشته من سه تا کتاب چاپ کردهام به انگلیسی که لحظه گاندی یک کتاب تئوریک است در مورد اصول عدم خشونت در نزد گاندی. ولی ضمناً کسانی که مثل مارتین لوتر کینگ و عبدالغفارخان و مولانا آزاد، ماندلا تحت تاثیر گاندی بودند. این کتاب بیشتر به این موضوعات میپردازد و این که منظور من از لحظه گاندی یعنی آن اصول گاندیستی عدم خشونت تا چه حد خارج از هند هم توانسته در پنجاه شصت سال گذشته تاثیر گذار باشد.
پیش از این که به کتاب بعدی شما بپردازیم درباره نظریه عدم خشونت؛ شما بین متفکران ایرانی یکی از کسانی هستید که بسیار پایبند این نظریه هستید و روی ترویج این نظریه کار میکنید و مینویسید و سخنرانی میکنید، نقدهای مختلفی آمده که حالا جایش شاید در این برنامه اساساً نیست. منتها آیا شما در کتابی که نوشتید به خصوص در این کتاب لحظه گاندی سعی کردید پاسخ این نقدها را بدهید؟ از جمله این که عدم خشونت اصلاً در جامعه ایرانی شاید آن نتیجهای را که میتوانست در جامعه هند بدهد در جامعه ایران به دلایل زیادی نمیتواند بدهد؟
بله. من البته تمام این بحث ها را دنبال میکنم و سعی میکنم در هرکدام از کتابهایم و نوشتههایم به این نقدها هم بپردازم. اتفاقاً حالا در مورد ایران که به ویژه یک کتاب کامل دربارهاش نوشتهام که «دموکراسی در ایران» باشد. که آیا امکانپذیر هست یا نیست که جوابم آری هست. من مصدق را به عنوان نه گاندی ولی به عنوان یک شخصیت خشونتپرهیزدر سیاست معاصر ایران معرفی کردهام . ولی یکی از انتقادها به این موضوع خشونتپرهیزی در دنیای اسلام هم به طور کلی هست که اسلام یک دین خشن است و از تویش شخصیتهای خشونتپرهیز در نمیآیند. و خب جواب من این بوده که از جمله همکاران نزدیک گاندی افرادی مثل مولانا آزاد را داریم و خان عبدالغفارخان که هر دو خشونتپرهیز بودند و به نوعی طرفدار ترویج یک اسلام خشونتپرهیز.
*یکی دیگر از کارهایی که به زبان انگلیسی منتشر کردید «مقدمهای بر عدم خشونت» است که این کتاب هم در بریتانیا منتشر شده. درباره این کار هم اگر ممکن است بفرمایید که موضوعات این و سرفصلهایش چیست و آیا دنبال همان کتاب لحظه گاندی است یا کتاب دیگری است در یک فضای دیگری؟
ـ خب، فضایش همان فضاست. این کتاب سفارش انتشارات پالگریو بوده که میخواستند به هر حال یک کتاب به نوعی درسی یا کتاب مقدماتی درباره این موضوع به زبان انگلیسی وجود داشته باشد که تا موقعی که من این کتاب را بنویسم کتابهای دیگر بوده ولی به این صورت جامع و مشخص وجود نداشت. این یک کتابی است که به ویژه به صورت تاریخی نوشته شده و فلسفی. من از اولین مکاتب و اولین ادیانی که به این موضوع خشونت پرهیزی و عدم خشونت پرداختهاند مثل جاینیسم، مثل هندویسم، مثل بودیسم که ادیان شرقی هستند شروع میکنم تا اولین فلاسفهای مثل سقراط که به این موضوع میپردازند و بعد از کسان دیگر مثل تولستوی، هنری دیوید ثورو، گاندی، مارتین لوتر کینگ، ماندلا، آن سانگ سوچی و دالایی لاما و دیگران و بالاخره حتی تا بهار عربی و البته یک فصلی هم در مورد منتقدان عدم خشونت مثل مارکس، فانون، ژیژک و دیگران هم دارم.
کتاب بعدی که شما به زودی منتشر خواهید کرد کتاب خاطرات شما است. به نام «زمان هیچ نخواهد گفت» این ترجمه فارسی این کتاب میشود. درباره این که این کتاب اساساً چه دورهای را در بر میگیرد و به چه مسائلی میپردازد؟ آیا زندگینامه شما هست یا اینکه اساساً برمیگردد به فعالیتهای فکری شما و دورهای که شما سپری کردید در این چارچوب؟
تمام اینها را در بر میگیرد. ایده اصلی این کتاب طبیعتاً دورانی است که من در زندان بودم. سال گذشته من روی این کتاب کار کردم. این کتاب هم در دوران زندان اوین هست و هم به صورت فلشبک به خاطرات دوران کودکیام و به شخصیتهای خانوادگیام و به اساتیدم و دورانی که در فرانسه درس خواندم و بعدش در هند بودم و کانادا و جاهای دیگر... ایران. تمام این دورهها را در بر میگیرد. در حدود ۲۰۰ صفحه است و شخصیتهایی که با آنها از نزدیک آشنا بودم چه شخصیتهای ادبی و فرهنگی ایرانی و غیرایرانی. درباره همه اینها صحبت کردم و خب به هر حال یک نوع تعمقی هم هست در مورد کلاً زندگی و این که من مسائلی مثل فلسفه زندگی سیاست و اینها را چگونه میبینم.
به رغم آنچه که بین بسیاری از چهرههای فرهنگی، ادبی، سیاسی و نظری در جهان انگلیسی زبان رایج است که اغلب سعی میکنند که کتاب خاطراتی داشته باشند یا خاطراتشان را بنویسند و از خودشان بنویسند معمولاً بین همگنان ایرانیشان چنین چیزی رایج نیست. کمتر میبینیم که خاطره نویسی کنند. با این پیشفرض شما ضرورت نوشتن این خاطرات را چه دیدید؟ یعنی فکر میکنید با این نوع آثار چه چیزی اضافه میشود بر آنچه که شما پیش از این تولید کردید؟
شما این چیزی که میفرمایید بسیار درست است. ما در ایران خاطرهنویسی خیلی کم داریم. من فکر میکنم که جایش خالی است. خب به هر حال من هم دقیقاً این فکر در ذهنم بود که به هر حال نسل خودم نسلی است که در دوران پهلوی دوم بزرگ شده و فرض کنید در یک شهر تهران که تمیز بوده، کم جمعیت بوده. آلودگی هوا نبوده. آسمان آبی بوده. نمیدانم کسانی که حالا من توی محیط فرهنگی روشنفکری بزرگ شدم. کسانی که از نزدیک با آنها آشنا بودم مثل سهراب سپهری، فروغ فرخزاد و خیلیهای دیگر. این که من به عنوان یک بچه یا یک کودک آنها را چگونه دیدم اینها را مثلاً صحبت میکنم. ضمناً در رابطه با کشورهایی که سفر کردم دربارهاش نوشتم. فکر میکنم شاید اگر الان اگر نه ولی تا ۲۰ سال دیگر یک نسل جوانتری که برمیگردد و این را میخواند میتواند دقیقاً حس کند که یک جوان بیست ساله انقلاب ایران را چگونه حس کرده و بعد کلاً در چه حال و هوایی این افراد با هم دیگر کار کردند یا این که جامعهشان را یا نبض جامعهشان را حس کردهاند.
آقای جهانبگلو، شما از نویسندگان پرخواننده در ایران هستید. آثارتان اغلب به چاپهای مجدد رسیدهاند. این نشان میدهد که آثارتان خوانندههای ثابت و علاقمندان زیادی دارد. الان این سه تا کار آخر را شما به زبان انگلیسی منتشر کردید و چند سال هم هست که از شما کاری به زبان فارسی منتشر نشده. میدانم که به خاطر مسئله سانسور و مجوز است. احتمالاً فکر میکنید که این آثار به زبان فارسی در ایران مجوزی از وزارت ارشاد نمیتواند بگیرد. اما چرا اینها را یک جوری به دست خوانندگان ایرانی نمیرسانید؟ مثلاً با ترجمه اینها یا گذاشتنشان بر روی وبسایتها و ارائهاش به این شکل به خوانندگانتان؟
ـ من با شما موافقم البته. من امید دارم که بتواند اجازه بگیرد در درازمدت ناشرانی که من در ایران دارم بتوانند کتابهای مرا دومرتبه تجدید چاپ کنند. کتابهای جدیدم را بتوانند چاپ کنند. درست است که الان اکثر این کتابهای آخریم را به انگلیسی نوشتم ولی به فارسی هم هنوز به نوشتنادامه میدهم . ترجیح میدهم که کتابهایم در ایران چاپ شود. البته من اصولاً چون مترجم کارهای خودم نیستم خب اگر کسی ابراز علاقه کند و بخواهد کتاب را ترجمه کند من اگر بدانم که آن کس مترجم خوبی هست مخالفتی نمیکنم و مخالفتی ندارم که آثارم را بتوانم به زبان مادریم بخوانم.