در جدیدترین شماره ماهنامه زنان امروز چاپ شده تهران شماره ۱۶ مصاحبهای منتشر شده با لاله افتخاری، نماینده مجلس نهم، با این عنوان که در کشور ما تساوی جنسیتی به ضرر زنان است.
این مصاحبه را هانیا خاکپور از نویسندگان ماهنامه زنان امروز تهیه کرده. آن طور که در این مصاحبه آمده لاله افتخاری نماینده اصولگرای دورههای هفتم، هشتم و نهم مجلس، هم عضو هیات رییسه کمیسیون فرهنگی مجلس است و هم رییس فراکسیونهای قرآن و عترت و نخبگان و نوآوران.
سخنگوی فراکسیون زنان مجلس در این گفتوگو ادعا کرده که وقتی بحث تساوی جنسیتی را در اجلاس بینالمجالس در ترکیه مطرح کرده کشورهای دنیا از آن استقبال کردند چون در آن کشورها تساوی حقوق جنسیتی به افزایش حقوق خانمها و بالابردن امتیاز آنها کمک میکرد چرا که به گفته خانم افتخاری در آن کشورها سطح حق زنان پایین است.
ولی خانم افتخاری در سخنرانی خودش مطرح کرده که اگر در کشور ایران تساوی جنسیتی حاکم باشد به ضرر دخترها و زنان است و به سبب اعمال تساوی جنسیتی بسیاری از حقوق زنان ایرانی کاهش پیدا خواهد کرد.
همراه هستیم با حسین قاضیان، جامعه شناس ساکن آمریکا.
آقای قاضیان چه نوع تفکری باعث میشود که فردی مثل لاله افتخاری نماینده مجلس به این باور برسد که قوانین اسلامی از قوانین برابریطلبانه برتر است؟
حسین قاضیان: من فکر میکنم این ادعا صرف نظر از درستی یا نادرستی آن مبتنی است بر درک نادرستی از قانون به معنی مدرن آن. چون قانون چیزی نیست که یک عده از یک جایی میآورند برای عده دیگری. قانون چیزی است که همان عدهای که در آنجا زندگی میکنند خودشان میآورند. بنابراین این که فکر کنیم یک قانونی یک جایی نوشته شده خیلی هم عالی و میشود به مردم گفت که این را تبعیت کنید این قانون را تشکیل نمیدهد. قانون آن چیزی است که مردم خودشان تصمیم میگیرند برای اداره امور عمومی و مشترک شان به صورت جمعی. این چیزی است که قانون را ایجاد میکند و این فرق دارد با یک چیزی که بیرون از اراده و خواست مردم قرار است اجرا شود. حتی اگر برابریطلبانه باشد یا بهتر از برابری باشد. اگر چنین چیزی داشته باشد. بنابراین این ادعا با نفی مفهوم مدرن قانون اساسا قابل ارزیابی میشود. بعد بگوییم که این ادعا درست است یا نادرست.
اما آقای قاضیان ریشه این تفکر از کجا نشات میگیرد؟ تفکری که بخواهد با صدای بلند اعلام کند که زنان ایرانی به قوانین اسلامی احترام بگذارید چون ما بیشتر داریم از شما حمایت میکنیم نسبت به قوانینی که هم در ایران صدایش شنیده میشود و هم در بیشتر نقاط جهان و به نام قوانین برابریطلبانه مطرح شده.
این در واقع یک نوع درک ایدئولوژیک از زندگی جمعی است که با مفاهیم دینی و ماوراءالطبیعی هم پیوند خورده و تصور میشود که یک دستی در کار است در عالم که آن دست حقوقی برای انسانها تصور کرده و حالا انسانها باید آن حقوق و تکالیف را عینا اجرا کنند. در واقع در این فکر که ایدئولوژیک است انسانها از قبال خودشان حقی ندارند که سرنوشت خودشان را تعیین کنند. مردم خودشان منشاء حق نیستند. بنابراین حق هم ندارند برای خودشان قانون وضع کنند. اینجاست که آن درک متفاوت از زندگی امروزی با آن نوع از زندگی ایدئولوژیکی که متوسل شده به دین کاملا خودش را نشان میدهد. میبینید که در فکر رهبران این ایدئولوژی کاملا این موضوع آشکار و به صراحت بیان شده که مردم خودشان منشاء حق نیستند که بخواهند این حق را به دیگران واگذار کنند. و بخشی از آن حق جایی است که انسانها بخواهند تصمیم بگیرند قانون تهیه کنند. اگر چنین حقی نداشته باشند بنابراین اصلا نیازی نیست که این حق خودشان را بخواهند اعمال کنند. از جای دیگری بیرون از خواست و اراده آنها مجموعه قوانینی هست که آنها را باید اجرا کنند. در این مورد دیگر حقی ندارند. این حق از جای دیگر میآید که منشاء آن هرچه باشد خود مردم نیستند.
در تایید صحبتهای شما، خانم افتخاری در پاسخ به سئوالی در مورد سن ازدواج دختربچهها و این که بیش از ۴۰ هزار دختر زیر پانزده سال سالانه ازدواجشان ثبت میشود پاسخ دادند که قانونگذار باید بر اساس شرع مقدس کار کند زیرا شرع مقدس میداند نیاز یک دختر خانم و اولویت و رعایت حقوق او چطور میتواند صورت بگیرد. دقیقا این شرع مقدس فکر میکنم همان استنادی هست که شما اشاره کردید. اما به مصادیق این ماجرا برگردیم. به نظر شما از منظری که خانم افتخاری از آن دارند صحبت میکنند مثلا ما چطوری میتوانیم بگوییم که در مهریه حقوق زنان بهتر از حقوق زنانی که مهریه ندارند در نظر گرفته شده؟
در این مورد خاص یک موضوع مهمی که وجود دارد این است که در این جا مساله تشکیل زندگی خانوادگی نیست. اگر کنه ماجرای نفقه و مهریه را بخواهیم بسنجیم خواهیم دید که این در واقع یک نوع قرارداد معامله است. قرارداد خرید و فروش است. قرارداد داد و ستد است. داد و ستد استفاده از بدن زن برای بهرهبرداری جنسی و تولید مثل در قبال رهن و اجاره. رهن در واقع همان مهریه است و نفقه هم همان اجاره است. بنابراین در این نوع از داد و ستد بدن زن با رهن و اجاره تملک حاصل میشود به صورت موقتی یا دایم تا ازش بهرهوری کرد. به همین دلیل هم هست که اگر فردی رهن را یا اجاره را پرداخت نکند حق بهرهبرداری از بدن زن را ندارد و به همین دلیل زن میتواند تمکین نکند. در حالی که اگر در حالت عادی اگر رهن و اجاره را گرفته باشد و تکمین نکند او متهم است و محکوم. در حالی که برعکس آن نیست. این نشان میدهد که یک نوع قرارداد خرید و فروش سکس است در مقابل مال نقدی یا غیرنقدی و بنابراین از شمول تشکیل یک زندگی مشترک به معنی خانواده خارج است.
اما آقای قاضیان، این نوع نگاه به زن و بدن زن و قراردادی به نام ازدواج چه تاثیری میتواند بر شأن و شخصیت زنان ایرانی بگذارد؟ زنان ایرانی که حالا نه برای آغاز یک زندگی مشترک برابر بلکه به گفته شما برای آغاز یک معامله جسمی و جنسی وارد چنین معاملهای میشوند؟
اگر شما توجه کنید که زنان از بدو طفولیت تا دوره رشد دایما بیاموزند که حقوقشان مساوی نیست با مردان، مردها بر آنها برتریهایی دارند، این برتریها نه تنها وجود دارد بلکه از یک امر ماورایی میآید، از خدا میآید، از خداوند، از گفتههای پیامبر، از یک متن مقدس و اگر کسی با آن مخالفت کند به عقوبت و تنبیه اخروی هم مبتلا میشود. این ترس و بیم با مخالفت با چیزی که فرد را آزار میدهد و در عین حال مخالفت با آن هم آزاردهنده است، تبدیل میشود به بخشی از آن شخصیت که یک شخصیت تبعی و دست دوم ایجاد میکند. یعنی این تصور که اگر این طور است و نمیشود هم چیزی در موردش گفت باید تبعیت کرد، باید تمکین کرد و بهش تن سپرد و حتما حکمتی هم در آن هست. در این حالت شخصیت فردی که اینها را میپذیرد یک نوع شخصیت تبعی پیرو خواهد بود و این شخصیت طبیعتا نمیتواند در مقام رهبری و در مقام مدیریت بربیاید و همیشه باید تابع دیگری باشد که در اینجا مرد است. این ممکن است بخشی از آن شخصیت سرکوب شده درونی تاریخی دوره رشد و اجتماعی شدن زن را تشکیل بدهد که ما ممکن است در شکل سنتی زندگی اجتماعی خودمان هم آن را ببینیم.
*****
نسرین افضلی فعال مسایل زنان ساکن آمریکا همراه ما است.
خانم افضلی به نظر شما چرا خانم افتخاری چنین مسایلی را مطرح کرد؟
نسرین افضلی: این یک نوع اجبار است که بعد از جمهوری اسلامی تمام مسئولان جمهوری اسلامی این را داشتند. اصلاحطلب و غیر اصلاحطلب و اصولگرا. علتش هم این است که توجیه دیگری برای این نمیتوانستند بیاورند. به هر حال ما الان میدانیم که حقوق بشر هم بر مبنای گفتمان برابری جنسیتی است و کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان هم بر اساس برابری جنسیتی است. بنابراین در یک چنین شرایطی که هر سال گزارش شکاف جنسیتی ارائه میشود و گزارش نقض حقوق بشر ارائه میشود، و همیشه ایران محکوم میشود به خاطر نقض برابری جنسیتی خب ناچارند چنین توجیه و استدلالی برایش بیاورند. چاره دیگری ندارند. قوانین ایران جزو واپسگرایانهترین قوانین حوزه اجتماعی است در دنیا حتی در سطح منطقه و حتی نسبت به وضعیت ایران در چهل سال پیش هم عقبگرد کرده و همچنان هم در حال عقبگرد است. ما میبینیم که دایم در کنار قوانینی که وجود داشته رویههای ضد زن هم به آن اضافه میشود و به سمت نابرابری بیشتر جنسیتی میرود.