این هفته هفته کتابخانههای عمومی در بریتانیا است. با مراسمی ویژه برای بزرگداشت کتاب و کتابخوانی و کتابخانهها. نشریات و وبسایتهای مهم بریتانیا ویژه نامههایی در همین باره منتشر کردهاند. همین هم بهانهای شد تا نگاهی کنیم به آنچه که در کتابخانههای ایران از یک سو و کتابخانههای کشورهای توسعهیافته میگذرد.
اولین کتابخانه عمومی ایران اگرچه در شکل نوینش در سال ۱۳۰۵ در ساختمان بلدیه تهران تاسیس شد و بعدها در شانزده مهر ۱۳۴۰ کتابخانه عمومی پارک شهر با گنجایش عمومی ۲۵۰ هزار جلد کتاب به عنوان نخستین کتابخانه شهر تهران کارش را آغاز کرد، اما در همه ۳۶ سال گذشته کتابخانههای عمومی در تهران و شهرستانها به جز چند استثنا در چرخه بطالت و سکوت و کسالت و بیبرنامگی درماندهاند.
بیش از دو هزار کتابخانهای که نه جذابیتی دارند و نه چیز دندانگیری برای ارائه. درست برخلاف همگنانشان در کشورهای توسعه یافته که از جذابترین و پرکارترین مکانهای عمومی برای مردماند.
اما اشکال کار کتابخانههای ایران بیش از هر چیز در کجاست؟ برخوردار نبودن از امکانات، تکنولوژی مدرن و معماری مناسب یا خدماتدهی ضعیف و کتابداران آموزشندیده و عدم ارائه سرویسها و مدیومهای نو و یا در کتابهایی که ارائه میکنند؟
علیاصغر رمضانپور معاون فرهنگی پیشین وزارت ارشاد و تحلیلگر سیاستهای این وزارتخانه در حوزه کتاب ساکن لندن:
«اگر ما این تقسیمبندی بخش مربوط به خدمات یا نرمافزار یا بخش مربوط به سختافزار و تکنولوژی و امکانات ابنیه و مانند آن را در نظر بگیریم باید بگوییم که کتابخانههای عمومی ما در هر دو بخش دچار مشکل هستند. ولی مشکل عمده ما در حوزه نرمافزار یا خدماتی هست که در کتابخانهها داده میشود. این مشکل برمیگردد به سه زمینه اصلی. یکی این که در سطح مدیریت و سیاستگذاری کلان کتابخانههای عمومی ما دچار مشکل هستند. دوم از نظر نوع کتابی که انتخاب میشود برای کتابخوانها و تامین کتاب برای کتابخوانی. و سوم نوع اداره کتابخانهها و مشکلاتی که کتابدارها دارند. نوع کنترل مراجعهکنندهها، نوع کنترل آزاردهندهای است. یعنی هنوز در بیشتر کتابخانههای ما هنوز آن شیوه پنهان کردن کتاب از دست مراجعهکننده وجود دارد. و متاسفانه بسیاری از کتابدارهای ما به دلیل مشکلات مالی آموزش دیده نشدهاند. یعنی شیوههای جدید کتابداری که ما امروز در همه دنیا شاهد آن هستیم تقریباً در ایران در سالهای اخیر دیگر به کار نمیرود و مسئله ارتباط بین کتابخانهها هم به دلیل مشکلاتی که از نظر نبودن تجهیزات کامپیوتری وجود دارد اعمال نشده. در نتیجه شبکه کتابخانه وجود ندارد. »
کتابخانههای عمومی اما در دیگر کشورها چگونهاند؟ فرشته مولوی نویسنده و مترجمی که سالها در کتابخانه ملی ایران و سپس کتابخانه دانشگاه ییل آمریکا به عنوان کارشناس کتاب و کتابدار فعال بوده، و ساکن کانادا است در این باره میگوید:
«مهمترین مسئله به نظر من این است که اینجا کتابخانه و مشخصاً کتابخانه همگانی سرویس یا بخشی از خدماتی است که برای شهروند ضروری تشخیص داده میشود و سرویسی است که سرویس حتمی و باید است. وقتی شما پایه را بگذارید بر درک اینکه کتابخانه همگانی یک نیاز است و باید به آن جواب داده شود آن وقت کل ماجرا تغییر میکند. برای نمونه گمان میکنم جمعیت کانادا یک چیزی حدود ۳۵ میلیون است. از این جمعیت عددی که من بر اساس مدارک به دست آوردم این است که ۲۱ میلیون نفر کارت کتابخانه همگانی دارند. این خودش نشان میدهد که چقدر استفاده از کتابخانه عمومی رایج است. یعنی داشتن برگه عضویت در کتاخانه عمومی یک نوع نشانه هویتی است.»
سیاستهای مدیریتی کلان و خرد کتابخانههای ایران از نظر علی اصغر رمضانپور یکی از موانع اصلی سوت و کور ماندن آنهاست:
«در سطح مدیریت کلان در حال حاضر تقریباً نوعی بلاتکلیفی در مورد کتابخانههای عمومی وجود دارد. ما الان میدانیم چیزی در حدود دو هزار کتابخانه عمومی در کشور داریم. اینها از نظر قانونی از سال ۸۲ باید بروند به سمت اینکه یک نهاد مستقل باشد و بودجه آن از محل نیم درصد درآمد شهرداریها تامین میشود. ولی تا الان به دلیل عدم پرداخت این پول کتابخانه عمومی همچنان دچار مشکل است. و طبق آخرین آمار چیزی بیشتر از ۶۰۰ میلیارد تومان بدهی شهرداریها است به نهاد کتابخانههای عمومی. در مورد سطح سیاستگذاری مدیران هم باید گفت متاسفانه بخش عمده بودجه به جای اینکه صرف توسعه کتابخانها و پرداخت کمک هزینه به کتابداران شود صرف فعالیتهایی شده که بیشتر فعالیتهای تبلیغاتی بود. یعنی کتابخانه عمومی بیشتر محلی برای تبلیغات دولتی و تبلیغات رسمی دیده میشود تا اینکه محلی برای دادن خدمات به مردم. و سیستم اداره کتابخانهها از سیستم سنتی که سیستمی بود که انگار کتابها در اختیار کتابدار بود و دیگران باید به کتابدار مراجعه میکردند، تغییر نکرده به سیستمی که کتاب مستقیماً در اختیار مراجعهکنندگان است و نوع معرفی کتاب هم روزآمد نشده. خب طبیعتاً آن سیستمهای کامپیوتری هم به دلیل محدودیتهای بودجه راه نیافتاده. بنابراین میتوانم بگویم با یک عقبگرد فاحش از اوایل دهه هشتاد یعنی از ۸۲و۸۳ به بعد در زمینه کتابخانههای عمومی شاهد هستیم.»
این در حالی است که مدیریت کتابخانه در کشوری چون کانادا آن را به مکانی برای عرضه متنوعترین خدمات تبدیل کرده است.فرشته مولوی دراین باره میگوید:
«خدماتی که ارائه میدهند همه چیز را در برمیگیرد؛ نه فقط کتاب. کتاب بخشی از آن است. تمام مسائل مربوط به کامپیوتر. یعنی استفاده از کامپیوتر به طور رایگان در سالهای اخیر بسیار در کتابخانهها مهم است . مسئله اطلاعرسانی در هر زمینه زندگی مهم است. یعنی شما هر زمان که وارد کتابخانه همگانی فرض کنید در تورونتو میشوید پر از آدم است. این آدمها بچههای مدرسهای هستند که دارند درس میخوانند. از هر سنی هستند و کتاب خواندن فقط بخشی از کاری است که در یک کتابخانه عمومی انجام میشود. کتابخانه رایگان است و نه تنها رایگان است بلکه مردم به شکلهای بسیار گوناگون تشویق میشوند که وقتشان را در کتابخانه بگذرانند.»
بسیاری معتقدند که در ایران از همان سالهای بعد از انقلاب به هر نهاد مرتبط با کتاب به عنوان امری سیاسی و امنیتی نگاه شده است.علی اصغر رمضانپور میگوید:
«اینکه کتابخانه نهاد سیاسی و محلی برای تبلیغات ایدئولوژیکی و سیاسی دیده شود معنایش این است که متاسفانه کتابها غیر از آن ممیزی و سانسوری که در وزارت ارشاد داریم وقتی میخواهد برود به کتابخانه عمومی بیشتر سانسور میشود. یعنی کتابهای مورد نیاز نمیرود. کتابهای جذاب نمیرود.میتوانم بگویمبیشتر کتابهای بنجل،کتابهایی که دستگاههای تبلیغاتی چاپ میکنند با تیراژ زیاد چاپ میشود و سرمایه عمومی صرف خرید این کتابها میشود و در قفسهها جای میگیرد. هم فضا را میگیرد و جای یک کتاب دیگر را میگیرد و هم کتابهای دیگر را سانسور میکند . بنابراین من میتوانم بگویم روز به روز داریم کتابخانهها را سیاسیتر اداره میکنیم و همزمان آنها را از مراجعهکننده خالی میکنیم .»
اما مدیریت کتابخانهها مثلاً در کانادا به چه کسانی است؟ فرشته مولوی، نویسنده و کارشناس کتاب در تورونتو:
«پایه و اساس در کانادا که یک نظام دموکراتیک است بر اساس شهروندی میچرخد و به همین دلیل هم تا جایی که میشود شهروندان و مردم عادی در اداره کردن مسایل مربوط به خودشان نقش دارند. به خصوص مسایل شهری که مسایلی است که کاملاً از سیاست و حکومت جدا است، مردم هستند که میچرخانند. این نکته خیلی مهمی است در رابطه با کتابخانههای همگانی که آیا اداره کتابخانه همگانی در دست دولت است یا حکومت یا در دست مردم؟ در اینجا یک بورد یا هیئتیکتابخانهها را میچرخاند. مثلاً کتابخانههای عمومی یک هیئتی دارند که این هیئت انتخابی هستند و از مردم هستند و از طبقات گوناگون. شهرداری هم هست. یعنی ترکیب هیئت که سیاست یا روش را تعیین و اداره میکند، ترکیبی است از کسانی که حرفهای در آن کار هستند؛ یعنی کتابدارها و کسانی که با شهرداری در ارتباط هستند. یعنی شوراهای شهری و آدمهایی که کاربر هستند. بنابراین به همین دلیل است که شکل مردمی دارد. نقش دولت این است که کمک کند. نقش دولت این نیست که تعیین تکلیف کند. یعنی دولت یاریرسان است نه این که دستور بدهد. به همین دلیل این تفاوتها را ما میبینیم که چقدر فرق دارد یک کتابخانه همگانی در اینجا با یک کتابخانه همگانی در ایران. اگر به آن چیزی که در ایران داریم بتوانیم بگوییم کتابخانه همگانی یا عمومی.»