سرانجام نتیجه کار ۱۴ ساله ۱۴۳ نویسنده و تاریخنگار ایرانی و ۲۵ نویسنده و پژوهشگر اروپایی، آمریکایی و آسیایی درباره تاریخ ایران با عنوان «تاریخ جامع ایران» منتشر شد. مجموعه ۲۰ جلدی که به همت مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی و زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی هفته گذشته در تهران رونمایی شد. اثری که به دلیل نامهای معتبر ایرانی و خارجی همکار آن، انتظارهای زیادی را برانگیخته است.
این کتاب از دوران پیش از شکلگیری هخامنشیان آغاز میشود و تا پایان حکومت قاجاریه در ایران ادامه پیدا میکند.
یکی از نویسندگان آن تورج دریایی، استاد تاریخ ایران باستان دوره ساسانیان در دانشگاه کالیفرنیا ارواین است. از این پژوهشگر و استاد تاریخ ایران باستان که دو مدخل مهم این مجموعه را تالیف کرده دعوت کردم تا مهمان این هفته ما در برنامه «نمای دور، نمای نزدیک» باشد.
خیلی خوش آمدید به برنامه این هفته ما. شاید نخستین پرسش در مواجهه با این مجموعه مفصل و بزرگ تاریخی، این باشد که به رغم وجود تعداد زیادی تحقیق و پژوهش و کتاب درباره تاریخ ایران، چرا باید چنین مجموعهای با این حجم منتشر شود، مجموعهای که سالها تلاش و کار لازم بود تا آماده شود؟
هر جامعه و کشوری لازم دارد که در هر دوره یا هر دههای، تاریخ خود را بهروز کند. من فقط میتوانم در مورد بخش مربوط به تاریخ باستان این کتاب صحبت کنم، چون کمی با آن آشنایی دارم، و دو فصل آن را نوشتهام. اوضاع مملکتمان در این زمینه واقعا آشفته بود. هر هفته تعداد زیادی دانشجو با من تماس میگرفتند که دنبال کتاب و آثار مرجع در رابطه با دورههای مختلف تاریخ ایران باستان میگشتند. من فکر میکنم که با چاپ این کتاب میتوانیم تاریخ را بهروز کنیم. یعنی در قرن بیست و یکم حالا یک کتاب مرجع وجود دارد که دانشجوهای کشور خودمان یا افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان و هر جایی که زبان فارسی متداول است و فرهنگ ایرانی هم بر آنجا تاثیر گذاشته، بتوانند به زبان خودشان این تاریخ را مرور کنند.
مسئله دیگر اینکه این مجموعه یک کار ترجمه نیست که اول در خارج از ایران چاپ شده باشد و بعد به فارسی برگردانده شود، برخلاف آن چیزی که در کشور ما متداول است بهویژه در رابطه با مطالعات ایران باستان. من فکر میکنم اهمیت این کتاب ۲۰ جلدی این است که ما، نویسندگان و محققان ایرانی و خارجی، این مقالهها را برای چاپ فارسی کتاب نوشتهایم، یعنی مقالات قبل از آن جایی چاپ نشدهاند. فکر میکنم ما هیچ وقت مجموعهای به این صورت نداشتهایم.
تاریخ ایران کمبریج را در نظر بگیرید که هشت جلد است. انتشار آن از حدود ۱۹۷۰ شروع شده، یعنی برمیگردد به اواخر دهه ۱۳۴۰ یا اوایل دهه ۵۰ خورشیدی؛ به یک معنا دانش سی سال پیش را به ما نشان میدهد. اما این کتاب تاریخ را به قرن بیست و یکم میرساند.
شما بر استفاده از منابع جدید تاکید کردید. اما کسی که از این کتاب بهره میبرد تا چه حد میتواند مطمئن باشد که در نگارش و تدوین این مجموعه بزرگ از منابع جدید یا آخرین دستاوردهای پژوهشی در حوزه باستانشناسی و احیاناً متون و اسناد کشفشده در رابطه با تاریخ ایران استفاده شده است؟
یکی از دغدغههای من سیاستزده شدن یا سیاستزدگی تاریخنگاری ماست. میتوانم بگویم که مجموعه «تاریخ جامع ایران» دچار سیاستزدگی نشده. دایره نویسندگان این مجموعه بسیار وسیع است، محققانی از اروپای شرقی گرفته تا اروپای غربی، آمریکا، ایران و آسیا این میان نقش داشتهاند. بنابراین فصول کتاب یکدست نیست که یک نگاه و رویکرد بهخصوص را بازتاب دهد.
تا آنجا که من میدانم کسانی که مقالههای این کتاب را نوشتهاند در رشته خودشان محقق و صاحبنظر هستند. اینطور نبود که بگذاریم هر کسی مثلا تاریخ هخامنشی را بنویسد. مسئله خیلی جدیتر از اینهاست. مثلاً آقای پیر فرانچسکو کالیاری، یکی از نویسندگان این کتاب، متخصص دوره هخامنشی است و به تازگی هم حفاریهایی در تخت جمشید انجام داده است. از ایشان خواهش شده آنچه را که میدانند در فصلی از این کتاب بگنجانند. کار به این منوال انجام شده است. فقط این نیست که یک نفر را همینطوری پیدا کرده باشند و از او خواسته باشند مقالهای را بر اساس یافتههایی بنویسد که شاید ۴۰ سال پیش مهم بوده اما الان دیگر اثرگذار نیست.
مسئله تاریخ و تاریخنگاری معمولاً ربط خیلی مستقیمی با امر سیاسی پیدا میکند. یکی از دغدغهها و نگرانیهایی هم که همواره درباره تاریخنگاری در ایران به ویژه پس از وقوع انقلاب، وجود داشته است به همین مسئله برمیگردد. حال پرسشی که درباره مجموعه «تاریخ جامع ایران» مطرح میشود این است که آیا این مجموعه در مواجهه با تاریخ ایران رویکردی جهتدار و با اهداف ایدئولوژیک و به نفع تبلیغات رسمی داشته یا این که بیطرف و صرفا متکی بر واقعیات موجود بوده؟ در این باره چقدر میتوانیم خوشبین باشیم؟
باید بگویم که میتوانیم کاملاً خوشبین باشیم. یکی از دغدغههای من هم درباره تاریخنگاری ایران این سیاستزده شدن یا سیاستزدگی تاریخنگاری ماست. تاریخدانها یا به طور کلی محققان، نباید باورهای شخصی یا سیاسی خودشان را در متنی که مینویسند، دخیل کنند. البته هر کتابی باید نقد بشود. این کتاب به نظر من خیلی مهم است و دچار سیاستزدگی هم نشده. مخصوصاً بخشهای اول کتاب که به دوره باستان میپردازد. دایره نویسندگان این مجموعه هم بسیار وسیع است، محققانی از اروپای شرقی گرفته تا اروپای غربی، آمریکا، ایران و آسیا، همه این میان نقش داشتهاند. بنابراین فصول کتاب یکدست نیست که یک نگاه و رویکرد بهخصوص را بازتاب دهد. حالا امکان دارد کسی که این نوشتهها را ویراستاری میکند، یک مقدار به آنها جهت بدهد. هر کتابی این طوری است. ولی من بسیار خوشبینم و فکر میکنم خوب است این نوع کارها در کشور خودمان که اینقدر سیاستزده است، منتشر شود.
اگر اجازه بدهید سئوالات عمومی را بگذاریم کنار و برسیم به آن بخشهای مجموعه که شما در نگارش آن همکاری داشتهاید، یعنی بخش نظام اداری در ایران باستان. این نظام اداری دقیقاً بر چه مواردی در تاریخ پیش از اسلام تمرکز داشته؟
من فکر میکنم تا حدودی به من لطف کردند که از من خواستند این بخش نظام اداری در ایران باستان را بنویسم و همچنین بخش ارتش در ایران باستان را که در مجموع دو فصل میشود. من موقعی که درسم تازه تمام شده بود و اینجا در دانشگاه کالیفرنیا شهر فولرتون استاد تاریخ دنیای باستان بودم، قسمت اعظم تزم درباره اوضاع اداری استان فارس در دوره ساسانی بود. برای همین فکر میکنم از من خواسته شده درباره این مسئله برایشان بنویسم. خب من تا آن موقع هرچه را که میشد، مرور کرده بودم. استاد خودم یکی از متخصصان بود و به تمام مقالات و کارهای جدیدی که چاپ شده بود، آشنایی داشتم و بر حسب آن یافتهها و شواهدی که ۱۴ سال پیش وجود داشت این مقاله را نوشتم و همین طور مقاله ارتش را. البته من بعد از ۱۴ سال اگر قرار بود این مقاله را بنویسم کمی آن را بازبینی میکردم. چون یافتههای بیشتری به دست آمده.
گمان میکنید مهمترین تفاوت مقالاتی که شما درباره ارتش در ایران باستان و همینطور درباره بخش نظام اداری ایران باستان تالیف کردید و در این مجموعه آمده است با آنچه که پیش از این خوانندگان علاقمند یا دانشجویان این رشته خواندهاند چیست؟
ما مقاله بلندی نداریم که در آن نظام اداری ایران از دوره هخامنشیان تا اواخر ساسانیان و نگاه ایرانیان به این نظام اداری مرور شده باشد. معمولاً متخصصان دوره هخامنشی یا اشکانی یا ساسانی، یک کدام اینها را مد نظر دارند. من سعی کردم به همه اینها بپردازم و تحول یک سری از القاب را هم نشان بدهم. در مقاله مربوط به ارتش هم باز همین کار را کردم. یعنی سیر تحول القاب در ارتش ایران تا اواخر دوره ساسانی را دنبال کردهام. تا حدودی سعی کردهام تاریخ تحول ارتش را نشان بدهم. قاعدتاً مقالات خیلی بهتری از مقالات من موجود است. یکی از مهمترین کارهایی که در این زمینه انجام شده دانشنامه ایرانیکا است. آن طور هم که باید و شاید به آن کمک نشده. شما میتوانید همیشه مدخلهای ایرانیکا را ببینید و بعد بروید سراغ مدخلهای دیگر. ولی همه آنها دانشنامه هستند. در حالی که این یک کتاب تاریخی است، یعنی به صورت روایتگونه نوشته شده.