در مقالهٔ پیشین شرح داده شد که یهودستیزی در دههٔ سی در آلمان نازی به چه صورتی نظاممند شد. در این مقاله به اجمال نشان داده خواهد شد که چگونه کشتار جمعی یهودیان در مقیاس انبوه و «صنعتی» گام به گام برنامهریزی شد.
هیتلر نه فقط عوامفریب بلکه فرصتطلب بزرگی نیز بود. به دلیل برگزاری بازیهای المپیک در سال ۱۹۳۶ او برای مدت کوتاهی از تبلیغات مستقیم یهودستیزی دست برداشت تا آنکه حادثهای در پاریس رخ داد که شدت و حدت سیاستهای یهودستیزانهٔ نازیها را افزایش داد.
فردی به نام هرشل گرینشپان در ۷ نوامبر ۱۹۳۸ به کنسول آلمان در پاریس، ارنست فون رات، سوء قصد کرد. والدین گرینشپان دو تن از هفده هزار یهودی بودند که نازیها آنها را از آلمان به لهستان تبعید کرده بودند و هرشل گرینپاش میخواست انتقامِ انتقال والدین خود به لهستان را بگیرد. ۱۷ هزار یهودی آلمانی تبعید شده و شبانه بیخانمان شده بودند.
این پدیده به نازیهای آلمان موقعیت مغتنمی را به دست داد تا سیاستهای یهودستیزی خود را هر چه بیشتر و شدیدتر ادامه بدهند. نازیها نام این حرکت فردی یک یهودی را «توطئهٔ یهودیت جهانی» گذاشتند.
برای یوزف گوبلز، وزیر تبلیغات رایش سوم، این سوء قصد بهانهای بود که یک کارزار تبلیغاتی مطبوعاتی به راه بیاندازد. گوبلز در ۸ نوامبر ۱۹۳۸ مقالهای مینویسد و ابلاغ میکند که «مردم آلمان از این سوء قصد نتیجههایی خواهند گرفت.» این تهدیدی بزرگ بود ولی هنوز کسی تصور نمیکرد که عواقب این حرکت چه میتواند باشد.
از همان شب ۸ نوامبر برنامه خشونتآمیز علیه یهودیان آغاز شد. در شب ۹ و ۱۰ نوامبر یک پوگروم (یورش جمعی برای اقلیتکشی) بیسابقه در تاریخ رخ داد، که آن را «شب شیشههای شکسته» مینامند. نازیها ۷۵۰۰ مغازه یهودیان و بیش از ۱۴۰۰ کنیسه را ویران کرده و قبرستانهای یهودی را با خاک یکسان کردند.
گوبلز در دفتر خاطرات خود مینویسد که هیتلر دستور داده بود که «یهودیها بایستی خشم مردمی را بچشند.» البته هیتلر هم مانند همهٔ عوامفریبان جهان هر نوع جنایت را به نام مردم انجام میداد.
مزدوران اِسآ و اِساِس در آن روزها با میلههای آهنی شیشههای مغازهها را میشکاندند و تا میتوانستند به اماکن یهودی خسارت وارد آوردند. مقامات دولت همان موقع حساب کردند که هزینهٔ خسارت وارد شده به املاک یهودیان بالغ بر ۳۹ میلیون مارک رایش سوم میشود.
اِسآ مخفف Sturmabteilung یعنی «گروهان توفان» از گروههای ضربت شبهنظامی حزب ناسیونال سوسیالیستی کارگران آلمان تشکیل شده بود. اساس مخفف Schutzstaffel یعنی «گردان پاسدار»، تیمهای پاسداران حزب ناسیونال سوسیالیستی کارگران آلمان بودند.
طبق گزارشی در مجلهٔ اشپیگل، هرمن گورینگ، فرماندهٔ کل نیروی هوایی آلمان، بعد از فاجعهٔ شب شیشههای شکسته گله میکند که مبلغ خسارات اقتصادی خیلی بالا بوده و بهتر میبود که ۲۰۰ یهودی را به قتل میرساندند تا چنین خساراتی را به اقتصاد آلمان وارد کنند؛ و چون یهودیان همیشه سپر بلای همهٔ مشکلات نازیها بودند دستور آمد که خرج خسارات وارد شده به اموال یهودیان را خود یهودیان باید بپردازند.
شب شیشههای شکسته (شب کریستال) ابتدای اقدامات سیستماتیک جهت تعقیب و آزار بیشتر یهودیان بود. در آن برهه تاریخی ۱۵۰۰ یهودی به قتل رسیدند و بلافاصله بعد از شب شیشههای شکسته بیش از ۳۰ هزار یهودی دستگیر شده و بی وفقه به اردوگاههای مرگ داخاو، بوخنوالد و زاکسن هاوزن برده شدند. خیلیها دیگر امکان گریز از آلمان را هم دیگر نداشتند.
برنامهٔ نازیها واپس زدن یهودیان از زندگی اقتصادی بود. راینهارد هایدریش یکی از رهبران اساس هدف نازیها را به اینصورت خلاصه میکند: یهودیان را باید از آلمان راند.
در سوم دسامبر ۱۹۳۸ هاینریش هیملر، در ابتدا افسر اِسآ و متعاقباً یکی از افسران بلندپایه اساس دستور میدهد که یهودیان بایستی تا آخر همان سال گواهینامه رانندگی و اوراق خودروهای خود را به مقامات دولت تحویل بدهند. از فوریه ۱۹۳۹ به بعد یهودیان دیگر اجازه نداشتند در رستوران قطار غذا بخورند و از کابینهای خواب قطار استفاده کنند.
اساس که به دستور هیتلر در زمان جمهوری وایمار بهوجود آمده بود مسئولیت ادارهٔ اردوگاههای مرگ و قتل یهودیان به ویژه از سال ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ را به عهده داشت.
برنامه «آریاییسازی» (به آلمانی: Arisierung) اقتصاد، از ۱۲ نوامبر ۱۹۳۸ به بعد به این معنی بود که دکانداران یهودی سلب مالکیت شدند یعنی داراییهای آنها مصادره شد. مقامات دولتی متعاقباً قیمت مغازهها را خیلی کمتر از بهای واقعی آن تعیین نموده و آنها را به آلمانیهایی که تبار آنها «آریایی» پنداشته میشد به قیمت ارزان فروختند. از آن به بعد یهودیان حق در اختیار داشتن اوراق بهادار را هم دیگر نداشتند.
برپایه قوانین به اصطلاح شهروندی در رایش سوم فقط انسانهایی میتوانستند آلمانی باشند که خون «آریایی» داشته باشند. (واژه آریایی که در بستر تاریخیاش به شاخه هندوایرانی از هندواروپاییها اشاره دارد از سوی آلمان نازی با تحریف برای اشاره به آلمانیهای غیریهودی بهکار میرفت.) از این رو مالکیت هر شهروند یهودی که فوت مینمود یا به قتل رسانده میشد، دیگر به ارث نمیرفت بلکه متعلق میشد به دولت تمامیتخواه رایش سوم.
هرمان گورینگ در همان ۱۲ نوامبر ۱۹۳۸ اعلام کرد که اگر سیاست خارجی آلمان موجب مشکلی بشود مردم آلمان «در درجهٔ اول با یهودیان تسویه حساب خواهند کرد.»
روزنامهٔ رسمی اساس «Das Schwarze Korps» یعنی «سپاه سیاه» نام داشت. در آخرهای نوامبر ۱۹۳۸ هدف غایی نازیها در این روزنامه مطرح شد: «این ملت انگل و طفیلی باید با توسل به آتش و شمشیر نابود شود.» منظور مقالهنویس یهودیان بود که «میبایست نابود بشوند.»
هر عضو اساس موظف بود که مرتب این روزنامهٔ تبلیغاتی را دقیقاً بخواند. هیتلر در تبلیغات نژادپرستی خود یهودیان را به عنوان مقصر جنگ معرفی میکرد، بدون اینکه دلیلی برای این افترا بیاورد. او حتی در سخنرانیهای تبلیغی خود یهودیان را مقصر جنگ جهانی اول مینامید.
تاریخنویسان در تحقیقات خود در مورد آمار قربانیانِ کشتار یهودیان توسط آلمان نازی به رقم حدود ۵٫۶ تا ۶٫۳ میلیون نفر رسیدهاند. کشتار جمعی یهودیان توسط نازیها و مزدورانشان «هولوکاست» نامیده میشود که از زبان یونانی آمده و به معنی «همهسوزی» است. یهودیان این قتل عام را به عبری «شوآه» مینامند که معنای لغوی آن «فاجعه» است.
هیتلر در پندارهای خود تصور میکرد که «یهودیت جهانی» از دو سوی مختلف «نژاد آریایی» را هدف گرفته و خواهان از بین بردن آن است. او به این توهم دچار بود که یهودیان از یک سو به عنوان صاحب سرمایه جهانی انگلیسیآمریکایی و از سوی دیگر به عنوان رهبران جنبش سوسیال دموکراسی، مارکسیستی و بلشویستی هدف نابودی «نژاد آریایی» را دنبال میکنند.
هیتلر در اضطراب همهدشمنپندار خود واقعاً فکر میکرد آن دسته از مردم که او آنها را «آریایی» تعریف کرده بود بایستی برای «نجات» خود یهودیان سامینژاد را محو و نابود کنند. همانطور که معلوم است مفهوم «نژاد» و «تبار» در آن زمان هنوز تعاریفی قدیمی و غیرعلمی با خود یدک میکشید و کلیت این مفاهیم با پیشرفت بشر اکنون شکل و مفهوم دیگری به خود گرفته است.
جنایت، در پوشش شرایط جنگی
بعد از شروع جنگ و حملهٔ آلمان نازی به لهستان فاجعهٔ نابودی یهودیان ابعاد جدیدی به خود میگیرد. فرانتس رادهماخر یکی از مقامهای بلندپایه وزارت خارجه رایش سوم در سال ۱۹۴۲ مینویسد که «مشکل یهودیان» باید در حین جنگ حل بشود، زیرا در جنگ «داد و بیداد جهانیان بلند نخواهد شد.»
گوبلز، وزیر تبلیغات آلمان نازی که در یک مجلهٔ هفتگی به نام «رایش» ستونی برای درج تبلیغات خود داشت در نوامبر ۱۹۴۱ اعلام میکند که پیشگویی هیتلر تحقق خواهد یافت و «کرهٔ زمین بلشویستی نخواهد شد و از این رو یهودیت هم پیروز نخواهد شد، بلکه نژاد یهودی در اروپا از میان خواهد رفت.»
گوبلز در ۲۷ ماه مارس ۱۹۴۲ در دفتر خاطرات خود مینویسد: «خدا را شکر که ما در جنگ از یک ردیف از امکاناتی برخوردار هستیم که آنها را در شرایط صلح نمیداشتیم.»
بنا به این نظرات، نازیها در جنگ نه میبایست به دین و معنویت و نه به هیچ قانونی اتکاء کنند و فقط بهدنبال پیروزی در جنگ و نابودی یهودیان و مخالفان خود باشند. البته نباید در این چارچوب قتل کولیها، همجنسگرایان و مخالفان سیاسی را فراموش نمود.
در سال ۱۹۳۷ هنوز ۴۰۰ هزار یهودی در آلمان زندگی میکردند. از بهقدرت رسیدن نازیها در سال ۱۹۳۳ تا به آن سال در حدود ۱۳۰ هزار یهودی آلمانی کشور خود را ترک نموده و به مهاجرت رفته بودند.
شوآه گام به گام انجام شد: ایدئولوژی تبعیضآمیز، حقکشیهای روزمره و تعقیب سیستماتیک تا نابودی.
در لهستان در حدود ۳٫۳ میلیون یهودی زندگی میکردند. ۱۰ درصد از مردم لهستان یهودی بودند. نصب ستارههای زرد به سمت چپ لباس یهودیان گامی بود برای جدا کردن و گزینش آنها از اجتماع که به صورت سیستماتیک در لهستان اجرا شد. به دستور افسران اساس یهودیان لهستانی را در گِتوهایی، یعنی در محلاتی که فقط یهودیان اجازهٔ سکونت داشتند، جمع کردند. برای مثال در گتوی ورشو در یک کیلومتر مربع در حدود ۱۱۰ هزار انسان اسکان داده شدند. در اوائل سال ۱۹۴۱ ماهیانه در حدود ۵۰۰۰ نفر از گرسنگی یا از تب و بیماریهای دیگر در این گتوها از بین میرفتند.
مأموران اساس دیوانهوار دنبال این بودند که آیا ریشه و تبار کسی از سال ۱۷۵۰ میلادی به بعد یهودی بوده است یا نه. به نظر هاینریش هیملر نابودی یهودیان یک «وظیفهٔ تاریخ جهانی» بوده است. البته کارمندان وزارت خارجهٔ آلمان در بارهٔ برنامهٔ انتقال یهودیان به جزیرهٔ ماداگاسکار در جنوب شرقی قارهٔ آفریقا هم بحث میکردند.
بازتاب جنایت در چشمان مأموران اساس
در شوروی در حدود پنج میلیون یهودی زندگی میکردند. در حدود ۳۰۰۰ افسر اساس به مکانهایی که در جنگ جهانی دوم ارتش آلمان به آن نفوذ کرده بودند، فرستاده شدند. مأموران اساس به محض ورود به شوروی با کمک نیروهای دیگر نظامی فوراً شروع به تیرباران یهودیان میکردند.
کریستوفر برانینگ، تاریخنویس آمریکایی، مینویسد که سران اساس آن دسته از اعضاء یگانهای اساس را که به شوروی میفرستادند خود تعیین میکردند. همهٔ اعضاء اساس سرباز و افسر داوطلب نبودند. البته به محض ورود به منطقهٔ جنگی در شوروی دست به قتل یهودیان، شهروندان غیرنظامی شوروی، میزدند.
البته جوخههای مرگ اساس از داوطلبان نژادپرست از لتونی و اوکراین و دیگر جاها نیز کمک میگرفتند. برای مثال در اودسا سربازهای رومانی فقط در یک روز ۲۰ هزار یهودی را به قتل رساندند.
هیملر در اوت ۱۹۴۱ به مینسک میرود و از یکی از فرماندهان اساس درخواست میکند که ۱۰۰ یهودی را درجا و سریع به قتل برساند. هیملر میخواست که خود شاهد باشد که کار اساس به چه نحوی پیش میرود.
نام این فرمانده باخ سالفسکی بود که دستور سرکوب قیام در گتو وروشو را نیز داده بود. باخ سالفسکی بعد از جنگ جهانی دوم در دادگاه نورنبرگ تعریف کرد که او بعد از اینکه آن ۱۰۰ یهودی به قتل میرسند به هیملر میگوید که به چشمان کماندوهای اساس نگاه کند که تا ببیند تا چه حدی متزلزل هستند. گویا او به هیملر میگوید که به این صورت همهٔ اعضاء تیم کماندوهای اساس چه آلمانی و چه دستیارانشان از کشورهای دیگر به دنبال این همه قتل دچار بیماریهای روانی میشوند.
این امر البته باعث کنار گذاشتن برنامهٔ قتل عام یهودیان نمیشود بلکه نازیها دست به قتل به شیوه «صنعتی» که در تاریخ بشری یکتاست میزنند، با کمک مواد حشرهکش سیکلون ب و در کورههای آدمسوزی.
از ابتدای سال ۱۹۴۲ برای اجرای برنامهای موسوم به «راه حل نهایی مسئله یهود»، اردوگاهها با اتاقهای گاز و کورههای آدمسوزی مجهز میشود.
یک تاریخنویس آلمانی به نام کریستیان گرلاخ بر این نظر است که هیتلر در ۱۲ دسامبر ۱۹۴۱ در جلسهای خصوصی در خانهٔ خود با حضور تقریباً ۵۰ افسر اساس و اعضاء حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان دستور نابودی تام یهودیان اروپا را داده است. گرلاخ گوبلز در دفتر خاطرات خود این موضوع را مطرح کردهاست.
در ۲۰ ژانویه ۱۹۴۲ رهبران اساس در کنفرانس وانزه تصمیم انتقال همگانی یهودیان به اردوگاههای مرگ را میگیرند. در آن زمان در حدود ۱۱ میلیون یهودی در اروپا زندگی میکرد که بیش از نیمی از آنها در هولوکاست به قتل رسیدند.