پس از گذشت بیش از پنج ماه شروع جنگ در غزه، همچنان سایهٔ گسترش جغرافیای درگیری بر سر منطقهٔ خاورمیانه سنگینی میکند.
چند ماه است که سربازان اسرائيلی در نوار غزه مشغول پیشروی هستند تا به هدف اعلامی خود که «نابودی حماس» بوده دست یابند؛ گروهی که آمریکا و اتحادیهٔ اروپا و اسرائیل آن را تروریستی میدانند. در این مدت گروههای شبهنظامی وابسته به جمهوری اسلامی تلاش کردهاند با حملات خود در جایجای خاورمیانه شرایط را به سود خود تغییر دهند و این درگیریها نگرانیها در مورد شعلهور شدن آتش منازعه در منطقه را افزایش داده است.
مایکل یانگ، سردبیر ارشد مرکز خاورمیانه کارنگی* در شهر بیروت، معتقد است که همهٔ بازیگران همنظرند که این اتفاق نیفتد و بر روند تحولات نظارت و کنترل داشته باشند.
آقای یانگ در تازهترین مقالهٔ خود در کارنگی استدلال کرده که ایران به نقطهٔ پایانی گسترش نفوذ منطقهای خود رسیده و در نتیجه از این به بعد احتمالاً به سمت آرام کردن فضا و تثبیت و تحکیم آنچه به دست آورده، حرکت خواهد کرد.
رادیوفردا با این متخصص مسائل خاورمیانه دربارهٔ همین موضوع و دیگر مسائل مرتبط با تنشها در منطقه گفتگو کرده است که در ادامه میخوانید.
- ایران نیروهای نیابتی گستردهای در منطقه دارد که البته میزان نفوذ و ارتباطات آنها با یکدیگر یکسان نیستند. گزارشهایی منتشر شده که نشان میدهد جمهوری اسلامی تلاش دارد سطح تنشها را بهویژه با آمریکا کنترل کند. آیا این گروههای شبهنظامی دستورات ایران را اجرا میکنند؟
همانطور که گفتید، میزان آن متفاوت است. من فکر میکنم روابط ایران با همهٔ آنها خوب است و این گروهها برای خواستههای تهران اقدامات جدی انجام میدهند، با این حال سطح این روابط یکسان نیست. گزارشی بود که نشان میداد کتائب حزبالله در عراق نمیخواست حملات خود به نیروهای آمریکایی را متوقف کند، اما آنها در نهایت درخواست ایران را عملی کردند.
به باور من تقریباً تمام این گروهها به چیزهایی که ایرانیها میخواهند، احترام خواهند گذاشت. سؤال اصلی فقط این نیست که آیا ایران این گروهها را کنترل میکند یا نه، مسئلهٔ کلیدی این است که هیچیک از این گروهها نمیخواهند بر سر مسائلی که برای ایران اهمیت دارد، با جمهوری اسلامی وارد مناقشه شوند. در نتیجه آنها قطعاً در چنین موقعیتهایی به حرف ایران گوش خواهند کرد.
- اما آیا این نگرانی وجود ندارد که این گروهها بنا به منافع خود و بدون در نظر گرفتن خواستهٔ حکومت ایران دست به اقداماتی بزنند که باعث شود اوضاع از کنترل خارج شود؟
من دربارهٔ جزئیات روابط میان این گروهها و ایران اطلاع چندانی ندارم. با این حال تصورمیکنم اکثر این گروهها باید تصویر روشنی از خط قرمزهای ایران داشته باشند. من فکر میکنم این باید از طریق مقامهای ایرانی به آنها منتقل شود. مخصوصاً ما دربارهٔ اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس، صحبت میکنیم.
بنابراین این گروهها باید خیلی شفاف دربارهٔ خطوط قرمزهای ایران بدانند و در نتیجه از این طریق تلاش خواهند کرد که از آنها تخطی نکنند. چیزی که می خواهم بگویم این است که به نظر من یک عنصر و شاخصی از کنترل وجود دارد تا با در نظر گرفتن آنها از بدتر شدن شرایط اجتناب شود.
- ایران و آمریکا هر دو تأکید دارند که نمیخواهند تنشها را گسترش دهند و شواهد هم این خواست آنها را تأیید میکند، اما میدانیم که لزوماً خواستن چیزی به معنای اجرایش نیست. گاهی جنگها با یک اشتباه محاسباتی آغاز میشوند. آیا نباید نگران این باشیم که یک عملیات این گروهها آتش جنگ را شعلهور کند؟
بله، همیشه این احتمال وجود دارد که اوضاع از کنترل خارج شود، اما چیزی که من را شگفتزده کرد، این است که در پنج ماه اخیر این اتفاق نیفتاد و این به ما نشان میدهد که همهٔ طرفها بسیار حسابشده و سنجیده در پاسخهایشان عمل کردهاند تا اجازه ندهند اوضاع از کنترل خارج شود.
میتوان به ماجرای کشته شدن نیروهای آمریکایی در اردن اشاره کرد. بلافاصله پس از آن اتفاق، ایران تلاش کرد که تنشها را کاهش دهد. در لبنان هم شرایط مشابهی از همان ابتدا مشاهده شده است؛ نه ایران و نه حزبالله از همان ابتدا نمیخواستند اقدامی در جهت افزایش تنشها و شدتگیری جنگ انجام دهند.
در نتیجه، با اینکه اسرائيل چندین غیرنظامی را در لبنان کشت و از چندین مورد از مواردی که پیشتر برای لبنان خط قرمز بود عبور کرد، اما آنها انتقامگیریهای خود را به صورت محدود انجام دادند.
پس باز هم باید تکرار کنم که من متقاعد شدهام که نه ایران و نه حزبالله قصدی برای گستردهتر کردن تقابل ندارند. حتی اسرائيل هم به باور من با وجود تهدیدهایی که داشته، هنوز ضرورتی نمیبیند که به سمت تقابلی گستردهتر برود.
من فکر نمیکنم که اسرائيل بتواند از پس یک انفجار بزرگتر برآید چرا که آمریکاییها که حامی آنها هستند، گفتهاند که ما خواستار یک جنگ منطقهای نیستیم. در نتیجه، چه ایران و آمریکا و چه متحدین منطقهای آنها میخواهند روی آنچه در حال رخ دادن است کنترل داشته باشند.
- اما ما در این مدت شاهد افزایش حملات اسرائيل به اهدافی در سوریه و لبنان بودیم که در برخی موارد فرماندهان ارشد نظامی ایران کشته شدهاند. حزبالله هم به صورت متقابل حملاتی را انجام داده است. چطور میتوان نتیجه گرفت که طرفین برنامهای برای گسترش تنشها ندارند؟
حزبالله از ابتدا مشخص کرده که هدفی برای گسترده کردن تنشها فراتر از منطقهٔ مرزی ندارد. از زمانی که اسرائيل این را متوجه شده، تلاش کرده که از آن در جهت منافع خود استفاده کند.
اسرائيل با در نظر گرفتن اینکه حزبالله تنشها را افزایش نخواهد داد، فرماندهان این گروه را میکشد. عملیاتهایی مانند آنچه علیه صالح العاروری رخ داد، به این دلیل است که آنها میدانند حزبالله به دنبال گسترش تنشها نیست.
یکی از مسائل حائز اهمیت در هر نوع از بازدارندگی، وجود میزانی ضروری از ابهام است. یعنی اگر میزانی از ابهام در واکنش شما وجود داشته باشد، همیشه قدرت بازدارندگیتان هم بیشتر خواهد بود. دشمن وقتی نمیداند شما دقیقاً چطور پاسخ خواهید داد، او هم حملاتش را بسیار با احتیاط انجام میدهد. وقتی حزبالله به صراحت اعلام کرد که قصدی برای گسترش تنشها ندارد، اسرائيل هم از این موضوع استفاده کرد تا خطوط قرمز را بیشتر و بیشتر به جلو ببرد.
- شما در آخرین مقالهٔ خود استدلال کردید که جمهوری اسلامی به آخرین نقطهٔ مرز نفوذ منطقهای خود رسیده و مناقشات بیشتر ممکن است لزوماً به سود منافع ملی ایران نباشد. در چنین شرایطی به نظر شما ایران بعد از این فاز چه خواهد کرد؟
نمیدانم. متغیرهای زیادی وجود دارند که ما از آنها اطلاعی نداریم. آیا در کمتر از یک سال دیگر ما یک رئيسجمهور جدید در آمریکا خواهیم داشت یا نه؟ منازعه در غزه چطور پایان خواهد یافت؟ در لبنان چه اتفاقاتی خواهد افتاد؟ فاکتورهای بسیاری وجود دارند که نتایج آنها ناشناختهاند و نتیجهٔ آنها رفتار ایران را تعیین خواهد کرد.
اما در یک سال اخیر و از زمان توافق ایران و عربستان برای از سرگیری روابط، یک گرایش آشکاری از سوی ایران مشاهده شده که شرایط را در منطقه آرام کند. آنها نمیخواهند تقابل با عربستان را که در مرکز تنشهای منطقهای قرار داشت، ادامه دهند.
به باور من، هر دو طرف به یک درک مشترک در این خصوص دست یافتند. بحران یمن که در مرکز این تقابل بود، هنوز به پایان نرسیده، ولی عربستان سعودی نمیخواهد این جنگ را ادامه دهد. ما حتی دیدیم وقتی که نیروهای آمریکایی حملاتی را متوجه اهدافی در یمن کردند، عربستان در آن مشارکت نکرد. در نتیجه، هم از سوی تهران و هم ریاض تمایلی برای کاهش تنشها وجود دارد.
ایرانیها همچنین نمیخواهند با دیگر کشورهای عربی تنشها را افزایش دهند و احتمالاً این نخستین قدم آنها است تا آنچه را تاکنون [در گسترش نفوذ منطقهای] به دست آوردهاند، تحکیم و تثبیت کنند.
- شما در مقالهٔ خود اشاره کردید که هرجا ایران رفته، فقر و بی ثباتی و مشکلات اقتصادی هم در آن کشورها مشاهده شده. در سالهای اخیر در کشورهایی چون عراق و لبنان اعتراضاتی هم نسبت به حضور و نفوذ ایران مشاهده شده. آیا این اعتراضات نمیتواند به کاهش نفوذ نیروهای نیابتی وابسته به جمهوری اسلامی بینجامد؟
به نظر من در کشورهای مختلف این مسئله متفاوت است. در عراق در سالهای اخیر تظاهراتهایی از سوی نسل جوان شکل گرفت که ایران را محکوم میکردند و از سوی گروههای شبهنظامی وابسته به ایران سرکوب شده بودند، اما آنچه این جوانان را به حرکت واداشت، نه این مسئله بلکه مشکلات معیشتی، نبود شغل و بهطور اساسی عوامل اقتصادی به شمار میرفت.
در نتیجه، خشم آنها به صورت طبیعی متوجه نظام سیاسی و البته نفوذ سیاسی سنگین ایران در این سیستم بود.
در لبنان وضعیت کمی متفاوت بود. هیچکس دلیلی برای مخالفت با حزبالله نداشته، اما در سالهای اخیر تنشهایی میان احزاب و گروههای دینی و مذهبی مختلف مشاهده شد. در یکی از موارد اخیر، سال گذشته یک کامیون حامل سلاح متعلق به حزبالله در جادهای که از میان روستای مسیحینشین کحاله عبور میکرد، واژگون شد و درگیریهایی میان ساکنین این روستا و حزبالله شکل گرفت.
در نتیجه، نشانههایی اینجا و آنجا وجود دارد که خشم و نارضایتی نسبت به این گروه را نشان میدهد. با این حال، نگاه به این گروههای شبهنظامی در عراق و لبنان و دیگر نقاط یکسان نیستند.
به باور من، ایران و متحدانش آگاهاند که باید دستکم در بعضی موارد در عراق و لبنان شرایط را آرام کنند. همچنین اوضاع و سیاستها در سوریه و یمن هم متفاوت است. وقتی شما بتوانید به همهٔ چیزهایی که میتوانستید دست یابید، برسید، باید یک توقف ایجاد کنید و چیزهایی را که به دست آوردهاید، تحکیم کنید. من فکر میکنم ما الان در این مرحله هستیم.
* مرکز خاورمیانه کارنگی زیرمجموعهٔ مؤسسه غیرانتفاعی خصوصی آمریکایی است که اندرو کارنگی برای «گسترش همکاری بینالمللی و درگیری فعال آمریکا در امور بینالمللی» تأسیس کرد. هدف مرکز خاورمیانه کارنگی که از ۲۰۰۶ در بیروت تأسیس شده، «اطلاعرسانی بهتر از روند تغییرات سیاسی در خاورمیانه عربی و درک عمیق مسائل اقتصادی و امنیتی اثرگذار بر آن» است.