سال ۱۳۹۳، وندی شرمن، معاون وزارت خارجه آمریکا و سرمذاکرهگر این کشور در پرونده هستهای ایران، در یک سخنرانی درباره ابهامات و عدم درز اطلاعات روشن از روند این مذاکرات به جملهای از مادلین آلبرایت اشاره کرد تا علت محرمانه بودن بخش عمدهای از مذاکرات را توضیح دهد: «همانطور که میدانید گفتوگوهای ۱+۵ و ایران... تمدید شده و مسلماً من نمیخواهم امروز چیزی بگویم که فرصت ما برای موفقیت این گفتوگوها را به خطر بیندازد. همانطور مادلین آلبرایت، وزیر خارجه سابق و دوست عزیز من، گفته، مذاکرات مانند قارچ است؛ اغلب بهترین رشد را در تاریکی دارند.»
آلبرایت، که روز سوم فروردین در ۸۴ سالگی درگذشت، وزیر خارجه دوره دوم ریاستجمهوری بیل کلینتون (۱۹۹۷-۲۰۰۱) بود و صرفاً بهخاطر این جملهاش نام و آوازه نیافته است.
او اولین زنی در تاریخ آمریکا بود که در رأس وزارت خارجه این کشور قرار گرفت و در چارچوب سیاستهای آمریکا کارنامهای قوی به نمایش گذاشت.
آلبرایت خود را «ایدئالیست پراگماتیست» توصیف میکرد و آمریکا را «ملتی بیبدیل» میدانست که «با همه قدرت دیپلماتیک و اقتصادی خود باید در گسترش و تحکیم آزادی در دنیا فعال باشد و قدرت نظامی را هم در این راستا به کار گیرد».
خاستگاه یهودی او و اجبار به فرار از زادگاهش (چکسلواکی) در سن سهسالگی به بریتانیا از برابر تهاجم رژیم هتیلری، و نهایتاً هم اجبار به مهاجرت به آمریکا (۱۹۴۸) پس از حاکمشدن کمونیستها بر چکسلواکی، شاید در رسیدن او به چنین نظری بیتأثیر نبودند. او البته در بریتانیا با سنن و آیینهای کاتولیکی پرورش یافت و تا سال ۱۹۹۶ نیز نسبت به پیشینه یهودی خود و کشته شدن بستگانش در جریان کشتار یهودیان در جنگ جهانی دوم (هولوکاست) و آوارگی بخشی دیگر از آنها اطلاعی نداشت.
اینکه آلبرایت به عنوان عضو ارشد دولت کلینتون آماج انتقادهای مربوط به بیعملی در جریان قتلعام رواندا در سال ۱۹۹۴ بود نیز در سوق او به مداخلۀ بهموقع، ولو نظامی، در بحرانهای بینالمللی نقشی شاید قابل اعتنا داشته است.
در همین راستا آلبرایت در تشویق و سوق دولت کلینتون به دخالت فعالتر در جنگ بوسنی و نیز حمله ناتو به صربستان در بحران کوسوو نقشی محوری داشت. ستایشگران آلبرایت این رویکرد او را «در پایاندادن به فجایع قومکشی در بالکان» دارای اثری قابل اعتنا میدانند. مخالفانش اما او را به «استفاده بیمحابا از قدرت نظامی در حل تنشهای بینالمللی در راستای منافع آمریکا» متهم میکنند.
منتقدان آلبرایت جملهای را که او در حمایت از تحریمهای گسترده علیه عراق در دوران صدام حسین گفته بود، نیز نشانهای از یک سیاست سرسختانه تلقی میکنند که به جنبههای انسانی سیاستها و رویکردها توجه لازم را نداشته است؛ جملهای که بهنوشته نیوزویک پس از اعلام خبر فوت آلبرایت نیز دوباره در شبکههای اجتماعی، بهویژه در جهان عرب، بحثانگیز شده است.
خبرنگار سیبیاس سال ۱۹۹۶ در مصاحبهای از آلبرایت که آن زمان نماینده آمریکا در سازمان ملل بود پرسید: «ما شنيدهايم كه نيم ميليون كودک عراقی در اثر این تحریمها مردهاند. میدانید که این تعداد حتی از کودکانی که در هیروشیما هم کشته شدند، بیشتر است. آیا به نظر شما رسیدن به اهداف آمریکا به چنین بهایی میارزید؟» و آلبرايت پاسخ داد: «تصمیم بسیار دشواری بود، ولی بله، ارزشش را داشت.»
سنجاق در خدمت دیپلماسی و خبررسانی
آلبرایت البته از مخالفان حمله آمریکا به عراق در دولت جرج دبلیو بوش بود و دوران ریاست جمهوری ترامپ را دورانی خطرناک برای دموکراسی آمریکا و در راستای تشدید شکاف و نقار در جامعه این کشور میدانست که «باید برای مقابله با آن کاری کرد». او این فکر و نگرانیهایش را در کتابی با عنوان «فاشیسم، یک هشدار» بیان کرده است.
آلبرایت علاوه بر زن بودن و گشودن درهای وزارت خارجه آمریکا به روی زنان و شکلدهی به سیاست خارجی آمریکای پس از جنگ سرد، شاخصه دیگری هم داشت که معروفش کرده بود و آن هم استفاده از سنجاق سینه به عنوان نوعی پیام دیپلماتیک و خبری بود. از این سنجاقهای دارای فرمها و اشکال مختلف آلبرایت که شمارشان به ۲۰۰ مورد میرسد، مجموعهای نمایشگاهی هم عرضه شده و برخی از آنها در موزهها نگهداری میشوند.
اولین باری که آلبرایت به فکر استفاده از سنجاق یقه به عنوان پیام دیپلماتیک افتاد، پس از آن بود که در سازمان ملل حملات تندی را متوجه رژیم صدام حسین به خاطر حمله به کویت کرد و در تنظیم و تدوین تحریمها علیه عراق هم نقشی محوری داشت. رسانههای عراق در همین رابطه به او لقب «مار خطرناک و بیهمتا» داده بودند. او هم این حرف را به گونهای کنایی مبنا گرفت و در بحثهای بعدی در باره عراق با سنجاقی به شکل مار در جلسات حاضر میشد.
بعدها خودش گفته بود که این آغاز استفاده از سنجاق در فعالیتها و کارزارهای دیپلماتیکش و نوعی از پیامرسانی غیرزبانی بوده است، به خصوص که زن بود و در استفاده از تزیینات و سنجاقها هم محدودیتی نداشت.
آلبرایت زمانی که حال و هوای خوشی داشت یا بحثی غیرتلخ در شورای امنیت یا در دیدارهایش با مقامهای سایر کشورها درگیر بود، به استفاده از گل و پروانه و بادکنک به عنوان سنجاق دست میزد و زمانی که دل و دماغ خوشی نداشت یا بحث و جدلی منفی برایش در پیش رو بود سنجاقی از سوسک یا میمون یا جانوران درنده به یقه میزد.
در میانجیگری میان سوریه و اسرائیل که مذاکرات به سختی پیش میرفت، خبرنگاری از او در باره روند مذاکرات پرسیده بود، و او همان جمله مورد اشاره وندی شرمن درباره قارچ را اولین بار اینجا گفت. بعدها هر وقت که نمیخواست جزئیاتی در باره این یا آن مذاکره به خبرنگاران بدهد، تنها از کلمه «قارچ» استفاده میکرد و خبرنگاران هم فیالفور متوجه منظورش میشدند. کار به اینجا هم البته ختم نشد، بلکه سنجاقی از قارچ هم پیدا کرد و در مذاکرات دشوار به یقه میزد و در واکنش به سؤالات خبرنگاران هم تنها با انگشت به همین سنجاق اشاره میکرد.
زمانی هم که برای مذاکره در باره سپر دفاع ضدموشکی با روسها حاضر شده بود، سنجاقی نیزهشکل به یقه داشت. وزیر خارجه روسیه از او پرسیده بود، این قرار است موشک شما در مقابله با موشکهای ما باشد، و او پاسخ داده بود که «بله، ما کوچکش کردهایم، حالا بنشین تا مذاکره کنیم.»
یک بار هم او در دیدار با مقامات روسیه سنجاقی میکروفونشکل به خود آویزان کرده بود، حاوی این پیام غیرمستقیم که میکروفون جاسوسی شما در یکی از سالنهای وزارت خارجه آمریکا را کشف کردهایم.
زمانی هم آلبرایت در گرماگرم چنگ چچن همراه بیل کلینتون به روسیه رفت و سنجاقی مزین به سه میمون که گوش و چشم و دهان خود را گرفتهاند به یقه زد. پوتین از او حکمت سنجاق را پرسیده بود و او گفته بود که کنایتی به سیاست شما در چچن است. به گفته آلبرایت، پوتین از این جمله خوشش نیامد، «و شاید من زیادی بیپروایی کرده بودم».
آلبرایت تا روزهای آخر زندگی هم همچنان در موضعگیری و انتشار نظراتش فعال بود. در مقالهای که او روز ۲۳ فوریه، یک روز پیش از شروع جنگ روسیه علیه اوکراین در نیویورک تایمز انتشار داد، خطاب به ولادیمیر پوتین نوشت: «حمله به اوکراین راه روسیه به سوی عظمت را هموار نخواهد کرد، بلکه سرافکندگی و بیآبرویی آقای پوتین را رقم خواهد زد که کشورش را به انزوای دیپلماتیک، ویرانی اقتصادی و آسیبپذیری استراتژیک در برابر اتحاد منسجم غرب سوق میدهد...»
کرملین به این هشدار آلبرایت توجهی نکرد و خود او هم زنده نماند تا شاهد باشد که در پایان جنگ، پیشبینیاش در نهایت تا چه حد درست از کار درمیآید.