چهره اصلی اولين انتخاباتی که محافظه کاران در دورانی که تمامی قدرت يعنی هر سه قوه را در قبضه داشتند برگزار کردند، کسی جز مجتبی ثمره هاشمی، مشاور عالی رييس جمهوری، معاون سياسی وزير و رييس ستاد انتخابات کشور نبود.
آقای ثمره هاشمی، همانند رييس جمهوری از ميان مديرانی برخاسته است که می خواهند جانشين چهره هايی شوند که به دليل سابقه و نفوذشان در عرصه قدرت، از انها به عنوان «ژنرال ها» ياد می شود.
نسل جديدی از سياست سازان در جمهوری اسلامی که به لحاظ سابقه در نخبگان سياسی حاکم در جمهوری اسلامی مشابهتی با سلف پيشين خود در دولت های مير حسين موسوی، اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی ندارند.
در دولت های گذشته وزريران عموما از ميان کسانی که سابقه وزارت و وکالت داشتند انتخاب می شدند و به نوعی با نخبگان سياسی حاکم هم پيوستگی داشتند.
اما به نظر می رسد که در دولت جديد، اين مولفه يعنی سابقه وزارت و وکالت چندان کارآيی نداشته و يا اساسا مورد توجه نبوده است.
مجتبی ثمره هاشمی
آقای ثمره هاشمی تا دوران رياست جمهوری محمود احمدی نژاد سابقه وزارت و وکالت نداشته است. بالاترين مقام او، مديرکلی گزينش وزارت امور خارجه بوده است؛ پستی که بيشتر می توان آن را امنيتی دانست تا سياسی.
مجتبی ثمره هاشمی خواهرزاده جواد باهنر، نايب رييس مجلس شورای اسلامی است.
او به مانند دو برادر ديگر خود يعنی عبدالحميد هاشمی ثمره ، معاون وزير صنايع و مهدی هاشمی ثمره، مديرکل وزارتی وزير نيرو در دولت نهم حضور دارد.
آقای ثمره هاشمی فعاليت سياسی خود را با معاونت سياسی استانداری آذربايجان غربی آغاز کرد. وی تاکنون در سمت هايی چون سرپرست استانداری آذربايجان غربی، معاونت سياسی استانداری کردستان، شهردار سنندج، مشاور سياسی استاندار کردستان، قائم مقام دانشگاه آزاد کردستان، مدير عامل آتی ساز و مدير کل ارزشيابی وزارت امورخارجه فعاليت کرده است.
با پيروزی اصلاح طلبان، او نيز همانند برخی اصولگرايان وزارت امور خارجه را ترک کرد و مشاور حوزه برنامه ريزی صدا و سيما شد؛ مکانی که اصلاح طلبان در دوران رياست جمهوری محمد خاتمی ازآن به عنوان ستاد ضد اصلاح طلبان نام می بردند.
وی ابتدا معاونت آموزشی و سپس رياست دانشکده صدا و سيما را برعهده گرفت، اما با پيروزی اصولگرايان در انتخابات شورای شهر تهران او به يار قديمی اش پيوست و مشاور شهردار تهران شد؛ مشاوری که همواره احکامش با سکوت توام با رضايت شهردار مواجه بود.
ماموريت ويژه برای يک مشاور
اينکه چه دلايلی باعث شد تا رييس جمهوری بپذيرد که مشاورعالی اش دفتر خود را ازکاخ رياست جمهوری، در ميدان پاستور، به طبقه هفدهم ساختمان وزارت کشور در خيابان فاطمی انتقال دهد، مشخص نيست؛ اما در اين ميان دو نکته مشخص است: اهميت انتخابات برای طرفداران رييس جمهوری و اعتماد و اطمينانی که به آقای ثمره هاشمی وجود دارد.
از اين زاويه، مجتبی ثمره هاشمی کسی بود که می توانست ماموريتی خطير را به سرانجام برساند و در سرزمين ژنرال ها اتوريته و قدرت رييس جمهوری را به کرسی بنشاند.
روايت روزنامه کيهان از حاشيه مراسم معارفه ثمره هاشمی نيز نشان از به رخ کشيدن جايگاه او در تصميم سازی های کشور دارد.
کيهان نوشته بود:« اگرچه ثمره هاشمی هم در گفت وگو با خبرنگاران پاسخ به اين سوال ها را به وقت ديگری موکول کرد، اما خبرها حاکی است وی پيش از ظهر ديروز پس از برگزاری معارفه اش در گفت وگوی تلفنی با مشاور ارشد رييس جمهور فرانسه بر افزايش مناسبات با فرانسه تاکيد کرده است.»
کيهان تمايل دارد گوشزد کند که آقای ثمره هاشمی مرد عرصه های مختلف است و کسی است که در تصميم سازی ها و رهبردهای سياست خارجی نيز نقشی موثرايفا می کند.
قضاوت روزنامه کيهان زمانی که مجتبی ثمره هاشمی برای ارايه پيشنهاد های تازه در باره مساله هسته ای به فرانسه سفر کرد، اهميت بيشتری يافت.
اين ماموريت، به نوعی موازی کاری با مسئوليت های علی لاريجانی، رقيب شکست خورده محمود احمدی نژاد در انتخابات رياست جمهوری بود.
به نظر می رسد گسترش اقتدار رييس جمهوری در ميان اصولگرايان نسبت مستقيمی با ماموريت های ويژه مجتبی ثمره هاشمی دارد.
در سرزمين «ژنرال ها»
وزارت کشور اکنون به حساس ترين کانون منازعه قدرت برای اصولگرايان بدل شده است.
نگاهی به اسامی کسانی که پست های کليدی در وزارت کشور را در اختيار دارند، نشان می دهد که چرا محمود احمدی نژاد ناچار شده مطمئن ترين و نزديک ترين شخص به خود را برای اين ماموريت خطير انتخاب کند.
وزارت کشور چون گلوگاهی حساس است که می تواند حکم بقا در قدرت و يا کنار رفتن را برای جناح های مختلف محافظه کاران رقم بزند.
به نظر می رسد اين تنها توجيه قابل قبول برای حضور سه ژنرال، که اصلاح طلبان از آنها به عنوان گردانندگان اصلی ستاد ضد اصلاحات نام می بردند، در يک وزارتخانه است.
مصطفی پورمحمدی، وزير کشور، که سال ها معاونت وزارت اطلاعات را بر عهده داشته است، از شخصيت هايی است که نامش در جريان قتل های زنجيره ای و مرگ سيد احمد خمينی بر زبان ها جاری شد.
در جريان همين گمانه زنی ها بود که ماجرای مرگ همسر برادرش توسط عناصر خودسر از سوی عمادالدين باقی مطرح شد. مطالب منتشر شده توسط آقای باقی در نهايت اورا برای چند سال روانه زندان کرد.
از سوی ديگر، دلجويی محمد خاتمی از آقای پورمحمدی در باره نوشته های باقی نيز چاره ساز نشد و او به جرگه مخالفان اصلاح طلبان پيوست.
اصلاح طلبان هماره از او به عنوان يکی از اعضای اصلی و گرداننده ستاد ضد اصلاح طلبان نام می بردند.
وقتی که سردار محمدباقر ذوالقدر، جانشين فرمانده کل سپاه پاسداران ، از سوی مصطفی پورمحمدی به عنوان معاون امنيتی وزارت کشور، با حفظ سمت در سپاه منصوب شد، تنها نتيجه قابل تصور چنين حرکتی اهميت وزارت کشور برای اصولگرايان بود و گرنه اين سئوال مطرح می شود که کسی که سر لشکر فيروز آبادی، رييس ستاد کل نيروهای مسلح در مراسم معارفه اش از او به عنوان «استراتژيست مقام معظم رهبری» ياد می کند، چگونه آن «وظايف خطير» را رها و به وزارت کشور نقل مکان می کند؟
اما آقای ثمره هاشمی در رقابت با «ژنرال ها» بايد بتواند نشان دهد که يارای رقابت با آنها را داشته و اعتماد محمود احمدی نژاد به وی بی پايه و اساس نبوده است.
آقای ثمره هاشمی، ژنرال و شاه مهره رييس جمهوری، وظيفه هدايت انتخاباتی را برعهده داشت که اصلاح طلبان برای بازگشت به قدرت به مثابه سکوی پرتاپ به آن می نگريستند. اينک زمان قضاوت درباره توانايی های مجتبی ثمره هاشمی برای انجام ماموريتش فرارسيده است.
نتيجه انتخابات، در واقع کارنامه ای برای مجتبی ثمره هاشمی و محمود احمدی نژاد در رقابت با طيف ديگر محافظه کاران نيز محسوب می شود.