در این برنامه از تابو، میزبان دو نگاه هستیم در پاسخ به یک پرسش؛ پرسشی که بشر تا بوده از خود پرسیده. پرسشی مهم که معنای زندگی را تعیین میکند. اینکه اساساً انسان و جهان چرا و چگونه خلق شدهاند؟ آیا خلقت انسان امری بوده تدریجی و جهان از نقطه بیگبنگ یا انفجار بزرگ آغاز شده؛ آنطور که علم میگوید یا خالق-خداوند جهان و انسان را بر اساس «کُن فیکون» و تنها در شش روز آفریده؛ آن طور که کتب مقدس ادیان ابراهیمی از جمله قرآن میگویند؟
دکتر تقی کیمیایی اسدی فوق تخصص طب تشخیص الکتریکی و نویسنده کتاب «خلقت و تکامل مغز و روان» و سجاد نیکآیین دینپژوه در این برنامه بر سر این موضوع بحث میکنند.
قبل از اینکه ببینیم چگونه، اجازه بدهید که ببینیم چرا؟ از شما آقای نیکآیین میپرسم در نگاه دینی چرا انسان و جهان به وجود آمدهاند؟ یعنی آیا مسیری برای خلقت متصور است؟
سجاد نیکآیین: ببینید اساساً مزیت ادیان همین است که برای این سه پرسش مهم جواب دارند که از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود، به کجا میروم آخر؟ نمیتوانم به شما بگویم که در کلام اسلامی یا فلسفه اسلامی یک جواب واحد برای این سؤال وجود دارد. فلاسفه مسلمان، فلاسفهای که قائل بودهاند به اینکه خلقت اساسا بر اساس یک رابطه علت و معلولی صورت گرفته، گفتهاند که ما یک علتی داریم که آن علت را تعبیر کردهاند به خداوند تبارک و تعالی و مخلوقات را محصول آن علتالعلل یا به تعبیر فلاسفه واجبالوجود قلمداد کردهاند.
اما آنچه دسته دیگری از متکلمان [میگویند] و در حقیقت ریشه در عرفان ما دارد، اگر بخواهم به ذهن نزدیکش کنم [این است که] ما چرایی در اینکه خداوند چرا آفریده نداریم. چرا نداریم؟ چون همه آفرینشهایی که بشر میشناسد ضرورتاً آفرینشهای چرا داری نیست. آفرینش یک شاعر ضرورتاً چرایی ندارد. نمیتوانید بگویید چرا یک شاعر شعر سرود. دقیقا همین تعبیر را شما نگاه کنید امیر مومنان علی علیهالسلام هم در نهجالبلاغه به کار میبرد که ما خداوند را با خودمان مقایسه نکنیم. ما انسانها کار انجام میدهیم چون این کارها علتش رفع نیازی در ماست. اینها نسبت به خداوند که جایی ندارد.
بنابراین خداوند فاعل بلارویه است. یعنی اینکه نمیشود پرسید چرا خلق کرده. خلق کرده. نهایت جوابی که میتوانم به شما بدهم از نظر من خلق کرده چون خالق است. همین. شاعر شعری را میسراید اما این شعر را هم دیگران از او انتظار دارند و هم او انتظارش این است که این شعر را به کمال برساند. خب این شعر را پردازش میکند. صیقل میدهد. آیا این منافاتی دارد با اینکه از او تکلیف بخواهد؟ از او بخواهد که او را به کمال برساند یا نه اصلا ساختار بیولوژیک او را چنان قرار بدهد که او هم از نظر فیزیکی و هم از نظر روانی و روحی به سمت کمال طی کند خب این ذات این موجودی است که آفریده شده. آفریده؛ تکلیف هم میخواهد و به سمت کمال هم او را هدایت میکند. بنابراین پیامبران را فرستاده و اسباب هدایت و کمال و بقیه مقدمات را فراهم آورده.
خب آقای دکتر کیمیایی اسدی صحبتهای آقای نیکآیین را از دیدگاه خداباورانه و دینی شنیدید. ایشان خدایی را میبینند که خالق است و چرایی درباره خلقت جهان و انسان هم به او وارد نیست. دیدگاهی که شما آن را نمایندگی میکنید درباره این چرایی چه نظری دارد؟
تقی کیمیایی اسدی: البته خب از دو جبه میشود به خلقت نگاه کرد. یکی خلقت توسط خداست که قابل اثبات نیست یکی هم خلقت طبیعی است که کاملا به اثبات رسیده. از جنبه دینی اگر نگاه کنیم همانطور که فرمودند خداباوران فکر میکنند که خدا کامل است، حداکثر کمال را دارد و هیچ هدفی از خلقت ما ندارد. هنوز هم باید بگویند پس چرا ما را آفریده؟ یعنی واقعا این که ما را آفریده که کمال پیدا کنیم [دلیلش چه بوده] و چرا ما را مسئول کرده و بعدا میخواهد ما را ببرد به آن دنیا و محاکمه کند؟
نکته این است که ما یک موجود طبیعی هستیم و طبیعت هم شعور ندارد و همه چیزهایش علت و معلول است و از لحظه بیگبنگ شروع شده. حالا این خلقت کائناتی است و در خلقت زیستشناسی کره زمین از نظر فضایی طوری قرار گرفته که موقعیتی پیش آمده و درجه حرارت، وجود آب و مواد معدنی طوری بوده که حیات از سه و هشتدهم میلیارد سال قبل شروع شده و ذره ذره تکامل پیدا کرده و هیچ گونه تجانسی با خلقتی که در کتب دینی آمده ندارد. کاملاً یک اتفاق فیزیکی بوده.
خلقت ما هم یک اتفاق فیزیکی بوده و بر اثر تحول و تکامل به این وضع رسیدیم که الآن میتوانیم با هم صحبت کنیم و اگر این تکامل و تحول به این طریق پیش نمیرفت و به طریق دیگری پیش میرفت ما اینجا نبودیم و این حرفها را نمیزدیم. اگر هم نبودیم هم هیچ اتفاقی نمیافتاد. اگر همه کائنات هم نبود هیچ اتفاقی نمیافتاد. [ما در اینجا درباره] چگونگی خلقت با هم تفاوت خیلی شدیدی داریم که بگوییم که آیا خدا طبق گفتههای تورات و انجیل، کتاب تکوین یا سفر پیدایش یا هر چه که میخواهید نام ببرید جهان را در عرض شش روز آفریده یا اینکه برگردیم به خلقت طبیعی در عرض سیزده و هشت دهم میلیارد سال از بیگبنگ تا لحظهای که الآن با هم صحبت میکنیم.
شما آقای دکتر از چگونگی رخدادِ جهان صحبت میکنید بر اساس نظریه بیگبنگ (معادل فارسی آن را مِهبانگ گذاشتهاند البته) و انفجار کیهانی که سبب شده جهان مادی به طور تصادفی و ناگهانی به وجود بیاید و میگویید که این در تناقض هست با آنچه ادیان گفتهاند. ممکن است در این زمینه توضیح بیشتری بدهید لطفا؟
کیمیایی اسدی: جیمز آشر - نمیدانم اسمش را شنیدهاید یا نه - اسقف اعظم ایرلند بود که حدود ۵۰ سال از عمر خودش را گذاشت بر سر تاریخ خلقت و تعیین کرد که ساعت شش بعدازظهر روز بیستودوم اکتبر چهار هزار و چهار سال قبل از میلاد مسیح آن شش روز شروع شد و خدا تصمیم گرفت در آن روز که خلقت را شروع کند. در شش روز خلقت را تمام کرد. اول زمین را آفرید. تاریک بود. بعد خورشید را آفرید و نور را آفرید. بعد بهشت و بعد آدم را آفرید و بعد از دنده آدم زن را آفرید و آدم را هم از خاک رس آفرید.
این داستانی خلقتی است که در کتب دینی آمده که در عرض شش روز هست و همه چیز با هم همزمان انجام گرفت و تمام مخلوقات همان هستند که شش هزار سال پیش خلق شدند و به همین جهت تکامل هم معنی ندارد در دین ولی نتوانستهاند البته توجیه کنند که این آثار حیاتی که در عرض سه و هشتدهم میلیارد سال است چطوری خلق شده یا اینکه تاریخ کهکشانها که ۱۳ و هشتدهم میلیارد سال است چهگونه در عرض شش هزار سال تولید شده. این تناقضی است که درواقع بحث اصلی بین علم و ادیان ابراهیمی است.
خب آقای نیکآیین متون مقدس و اساساً ادیان با چه استدلالی تأکید دارند که خلقت در شش روز انجام شده؟ این هم با بیگ بنگ و هم با نظریه تکامل میتواند در تضاد باشد. من البته میدانم که گروهی از مسلمانان با استناد به آیاتی از قرآن میگویند که حتی در قرآن بیگبنگ هم آمده. شما چه نظری دارید؟
نیکآیین: یک پاسخ کوتاهی بدهم به آنچه جناب آقای دکتر اسدی فرمودند. مسئله اول بنده عرض نکردم هدف ندارد. عرض کردم سؤال از هدفداشتن سؤال بیمحلی است کمااینکه سؤال از چرایی سرودن یک شعر توسط یک شاعر سؤال بیمحلی است. اما درباره اینکه به ضرس قاطع بگوییم همه چیز از لحظه بیگبنگ شروع شده. بر اساس آنچه دادههای فیزیک امروز میگوید ما تا لحظه ده به توان منفی ۴۳ تی یعنی ثانیه خبر داریم که چه اتفاقی افتاده. قبل از آن تا زمان صفری که جناب دکتر اسدی میفرمایند را هنوز خبر نداریم. اگر هم ادعا کنیم که دینداران نمیتوانند خالق را اثبات کنند، غیرباورمندان هم نمیتوانند با اطمینان بگویند که خالق نیست.
من ارجاع میدهم به یکی از مهمترین فیلسوفان فلسفه تحلیلی دوران ما در قرن بیستو یکم آقای توماس نیگل که میگوید ما بدون وجود یک درجهای از شعور برای این ماده نمیتوانیم متصور شویم که این ماده این مسیر را طی کرده و ما را تا اینجا رسانده. ایشان تعبیر شعور دارد. باورمندان میگویند این خداست. این خالق هوشمند خداست.
همه اینها را هم که کنار هم بگذارید در نهایت باید توضیح بدهید که همه این ماینرالها (مواد معدنی)، دما، شکل گرفتن آب، آن توده غلیظ، چطور همه اینها را با کدام تابع از احتمال [توضیح میدهید]. اگر یک درصد احتمال وقوع هر کدام از اینها را در نظر بگیرید باید همه این شرایط مطلوب با هم و در کنار هم بدون هیچ خلل تاریخی به وجود بیاید که آن وقت شما برسید به یک نقطهای که به تعبیر جناب دکتر اسدی الآن بنده و شما نشستهایم مقابل هم و داریم با هم صحبت میکنیم. همه این شرایط مساعد باید در کنار هم قرار بگیرند برای اینکه تازه آن تکسلولی اول [شکل بگیرد] حالا بعد از آن تکسلولی اول باید برسیم به اینکه حالا این بیاید و تکامل پیدا کند و گونهها و انواع مختلف از آن منشعب بشوند و بعد جناب اسقف جیمز در ایرلند که آقای دکتر از ایشان نام بردند فرمودهاند که زمان گرفتهاند؛ بله خب خیلیها این یوم را یوم گرفتهاند ولی حداقل از نظر اسلام در قرآنی که میگوید شش روز، واقعاً یوم به معنای روز نیست. هر روزی از آن روزها هزار سال بوده. یعنی یوم در ادبیات قرآنی و در ادبیات عربی به معنی ضرورتا روز نیست. به معنی مرحله است.
اما اینکه فرمودید مهبانگ یا بیگبنگ در قرآن استفاده شده؛ اتفاقا الفاظی هست. من نمیخواهم بگویم قرآن کتاب علمی است یا بنا بوده این مسائل را باز بکند اما در قرآن شما به الفاظی برمیخورید که کاملا واژهای که به کار برده با شما صحبت میکند. خداوند میفرماید که پیغمبر بگو «إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ» کسی که فطر کرد. فطر کردن یعنی شکافتن. آسمان و زمین و هستی را شکافت. این آیه هفتاد و نهم سوره انعام است. یا آیه سیام سوره مبارکه انبیا. آیا کسانی که کافر شدهاند نمیبینند که هستی یکپارچهای بود که ما آن را شکافتیم.
آقای دکتر کیمیایی آقای نیکآیین میگویند اگر دینداران نتوانند وجود خالق را ثابت کنند غیردینداران هم نمیتوانند عدم وجودش را ثابت کنند و همین طور تاکید دارند که در هستی شعور هست.
کیمیایی اسدی: اولاً که اثبات نفی در علم وجود ندارد یعنی شما هیچ وقت نمیتوانید چیزی را که وجود ندارد و قابل اندازهگیری نیست؛ اثبات کنید که وجود ندارد. به همین جهات اثبات یا نفی وجود خدا کار علم نیست. این کار دینداران است که چندینهزار سال هم هست که سعی کردهاند اثباتش کنند و هنوز هم ماندهاند.
موضوع دومی که فرمودند این که شرایط حیات در زمین ناگهان ایجاد شد. نه خیر این طور نبود. یک سوپرنُوا حدود پنج میلیارد سال پیش در کهکشان راه شیری منفجر شد و باعث شد که خورشید و به دنبال آن زمین ایجاد شوند. پنج میلیارد سال پیش همزمان زمین و تمام سیارات منظومه شمسی [به وجود آمدند]. حدود یک و دو هم میلیارد سال طول کشید تا زمین ذره ذره خنک شود. آب در آن جمع شود و آبها هم احتمالا مقداریشان از سنگهای آسمانی آمده و مقداریشان هم از همین ترکیباتی که در کره زمین بوده که زمین کم کم سرد شده و این آبها به این شکل درآمده. تدریجاً ویروسهای آر ان ای و بعد ویروسهای دی ان ای شکل گرفتهاند و بعد باکتریهای بدون هسته.
به همین سرعت بعداً باکتریهای هستهدار یا سیانوباکتریها شکل گرفتهاند که وارد سلولها شدهاند و گیاهان را درست کردهاند و بعد میتوکندریها که باکتریها بودند خودبهخود ایجاد شدند و وارد سلولهای حیوانی شدند و به آنها قدرت مصرف اکسیژن را دادند و اینها دور هم جمع شدند و موجوداتی شبیه اسفنجهای دریایی را تولید کردند که فقط از تکسلولی ساخته شدهاند ولی دور هم جمع میشوند و همین طور کم کم اعضا و ارگانها پیدا شد و هیچگونه خلقت یک روزه یا یک هزار ساله یا هر چه که در کتابهای دینی آمده اتفاق نیفتاده و خلقت تدریجی بوده و دقیقاً بر اساس همان تحول و تکامل داروینی و همین طور هم ادامه پیدا میکند و هنوز هم موجودات زنده و ارگانیسمهای تازه به وجود میآیند و ارگانیسمهای قدیمی میمیرند و این کاملاً بر خلاف برداشتهای دینی است.
و اما راجع به شعور. تمام موجودات زنده برای حل مسائل روزمرهشان که شامل تغذیه و تولید مثل است شعور دارند و ما که حدود صدهزار سال پیش پا به عرصه هستی گذاشتیم به خاطر تکامل مغز و بخصوص قشر جلوی پیشانیمان، ذکاوتهای پیچیدهای پیدا کردهایم. و این داستان «یوم». اولاً که یوم کلمه عبری است و فقط هم به معنای روز است و این درست برخلاف آن چیزی هست که در طبیعت اتفاق افتاده.
آقای دکتر خیلی کوتاه درباره این تفسیر آقای نیکآیین که مثلاً بیگ بنگ در قرآن و با زبان قرآن هم آمده بفرمایید. فکر میکنید آن آیات حقیقتاً به بیگبنگ اشاره دارند؟
کیمیایی اسدی: هزار و چهارصد سال است که قرآن بوده و شاید هم سههزار سال است که کتابهای عهد عتیق هستند و مفسرانشان هم بسیار بسیار زیاد بودهاند. هر وقت یک ایده تازه علمی پیدا میشود دینداران برای اینکه سنگرهایشان را از دست ندهند شروع میکنند کلمات مبهمی را که در قرآن یا تورات هست درمیآورند و میگویند که این به معنای همان انفجار بزرگ یا بیگبنگ است یا این نکته همان تحول داروینی است.
چرا قبل از اینکه داروین این داستان تحول و تکامل را بگوید هیچ کس نیامده بوده از قرآن و تورات و انجیل دربیاورد که این خلقتی که گفته شده در یک روز است این درست ۱۰ میلیارد سال پیش یا سه میلیارد سال پیش شروع شده و تدریجاً ادامه پیدا میکند.
نیکآیین: من تعجب میکنم از جناب دکتر اسدی که با این ضرس قاطع در مقام بیان کلمه یوم میفرمایند که فقط در معنای روز است. الآن بنده ارجاع میدهم به ایشان؛ مجمعالبحرین، جلد ششم صفحه ۱۹۲، لسانالعرب، جلد دوازدهم صفحه ۶۴۹، نهایت فی الغریب الحدیث و الاثر، جلد پنج صفحه ۳۰۳، همه اینها یوم را به معنی یک دوره زمانی گرفتهاند.
اصلاً ربطی به اینکه الآن ما متوجه شدهایم خلقت مرحلهای بوده ندارد. اصلاً این طور نیست. مولوی که مال الآن نیست. اصلاً ربطی به پژوهشهای جدید ندارد. میگوید «پس چرا شش روز آن را درکشید/ کل یوم الف عام، ای مستفید». هر روزی از روزهای خلقت هزار سال است. جناب کیمیایی یک مغالطهای مرتکب میشوند و آن مخلوط کردن علم است و خداناباوری. ضرورتاً هر عالم جدیدی، هر دانشمندی ضرورتاً خداناباور نشده است.
علم نه میتواند نفی کند و نه میتواند اثبات کند. آنقدر هم علم اطمینانبخش نیست. علم دو سال قبل میگفت اگر مشروبات الکلی مصرف کنید، فایدههایی دارد، الان گزارش جدید است که هر میزان مصرف مشروبات الکلی ضرر دارد و سرطانزاست. به هر میزانی برای سلامتی انسان ضرر دارد. دو سال پیش علم آن گزارش را میداد و الان علم این گزارش را میدهد.
خب اینجا شنوندگان ما از شما بپرسند که باشه به علم تردید میکنیم اما چه دلیلی داریم که به دین اعتماد کنیم؟
نیکآیین: بله بنده هم نمیگویم به دین اعتماد کنیم. ولی میخواهم بگویم اینکه هر ادعایی که خداناباوران میکنند، ادعای علمی است؛ چنین گزارهای را من رد کردم. این که ما بگوییم اینجا خود به خود سوپرنوا اتفاق افتاد، بعد خود به خود تکسلولی به وجود آمد و خود به خود...، خب چطور همه به یکباره این شرایط مطلوب فراهم آمدند؟
خداوند وقتی گفت که من میخواهم کسی را روی زمین بیافرینم، ملائکه گفتند آیا کسی را میآفرینی که در این زمین خونریزی میکند، و خداوند گفت که کم چیزی میدانم که شما نمیدانید. خود این دیالوگ قرآنی نشان میدهند که در این زمین آدمیانی بودهاند غیر از این آدمی که خدا میخواسته بیافریند و این نیست که همه این نوع بشر و این بشری را که ما الان با آن سر و کار داریم، در قرآن گفته شده باشد که همه از گل آفریده شدهاند.
آقای دکتر نظر شما؟
کیمیایی اسدی: خلقتی که در ادیان آمده بر اساس کُن فیکون است؛ یعنی گفت باش و شد؛ یعنی در یک آن خدا تصمیم گرفت باشد و به هیچ عنوان تدریجی حالا ایشان میگویند روز… اولاً یومی که به آن اشاره شده، در کلام عربی نیست و در کلام عبری است و باید یه فرهنگ لغتهای عبری مراجعه کنیم. حالا فکر کنیم که این روز هزار سال هم بوده، باز هم شش روز میشود شش هزار سال، که باز بر میگردیم سر داستان شش هزار سال ادیان ابراهیمی.
دوم مسئله خاک است. اصلاً خاک سیلیکات آلمینیوم است که به هیچ عنوان در وجود هیچ موجود زندهای وجود ندارد. [در بدن موجودات زنده] زنجیرههای کربنی است که اصلاً در خاک وجود ندارد، مگر در بایوسفر که آن هم ساخته خود موجودات زنده است. باید برای تان بگویم که هشتاد تا نود درصد اعضای آکادمی علوم آمریکا، خداناباور هستند و آن ۱۰ درصد باقیمانده هم شکاکند؛ یعنی نتوانستهاند باور کنند. یعنی کسی که واقعاً به علم فکر میکند و خود را آشنا میکند، نمیتواند به داستانهای اسطورهای و کتابهای عهد عتیق که اساس ادیان ابراهیمی است اعتقاد داشته باشد.
خب آقای دکتر خواهش میکنم که برای شنوندگان ما این را هم توضیح بدهید که وقتی علم به وجود آمدن انسان از خاک را رد میکنه چه توضیحی درباره شکل این خلقت میدهد؟
کیمیایی اسدی: اول تکسلولیها بودهاند، بعد چند سلولیها بودهاند، بعد از آن حدود ۵۰۰ میلیون سال پیش دایناسورهای بودهاند، بعد اتفاقی نجومی پیش آمده که دایناسورها از بین رفتند و فرصت دادند که بقیه ایجاد شوند. حدود ۱۰ میلیون سال پیش، پیشانسانها آمدهاند، و ذره ذره تکامل و تحول پیدا کردهاند چهار میلیون سال پیش نسل انسانها از شامپانزه جدا شد و حدود پنج تا شش نوع پیشانسان دیگر به وجود آمد تا حدود ۱۰۰ هزار سال پیش که انسان خردمند پا به عرصه وجود گذاشت.
احتمالاً ۶۰ هزار سال پیش یک تحول ژنتیکی در خانوادهای در شمال آفریقا پیش آمد که تبدیل شدند به انسانهای خردمند ایدآلتو که اجداد ما هستند که شعور زیادی پیدا کردند و حاضر نشدند در صحرای آفریقا بمانند و مهاجرت کردند. از ساحل عربستان آمدند به بینالنهرین و از آنجا منتقل شدند، عدهای به آسیا و عدهای بعدتر به اروپا رفتند و ذره ذره همو نئاندرتالهایی که آنجا بودند را کشتند و حدود سی تا چهل هزار سال پیش تقریباً تثبیت شدند.
حدود ۲۰ هزار سال پیش اولین گروه آنها به قاره آمریکا آمدند، آنها از بین رفتند و حدود ۱۰ هزار سال پیش گروه دوم آمدند، و سرخپوستان را تشکیل دادند و بالاخره ذره ذره جمعیت بشر زیاد شد و به خاطر شعوری که پیدا کرد توانست بر همه جهان غلبه پیدا کند.
آقای نیکآیین من برای آخرین پرسش از شما به شما بازمیگردم. اینکه جهان خالقی داشته باشد الزاماً این معنا را هم تولید میکند که خب معنا و ادامهای هم داشته باشد. در حالی که دین نتوانسته به تردیدها درباره اولی پاسخ قانع کنندهای بدهد چطور دومی را تبیین میکند؟
نیکآیین: بله به شما عرض کنم که فکر نمیکنم هیچ دینداری هم تاکنون ادعا کرده که در آزمایشگاه نتیجه گرفتهاند یا دیدهاند و شنیدهاند یا از طریق سنسورهایی حس کردهاند که کسی را بعد از اینکه در گورش دفن شده، الان شواهدی پیدا کردهاند که روحی از بدن او جدا شده یا دارد به سمت آخرت میرود. نه، بنده هم هیچ ادعایی نکردهام. در حقیقت بعد از باور به وجود خالق از اینجا به گزارش پیامبران و اولیای خدا اعتماد میکنیم که میگویند آخرتی هست و وجود این آخرت تنظیمکننده رفتار و گفتار و کردار دینباوران و خداباوران است.
حالا شما [مفهوم] شش روز را روز هم فرض کنید وقتی خود کتب ابراهیمی میگویند که شش روز، یعنی خود اینها اعتراف به مرحلهای بودن میکنند. داستان بسیاری جذابی را [دکتر کیمیایی] برای ما فرمودند. سؤال دقیقاً همینهاست. آن سوپرنوا و این جهشها چرا و به چه دلیل و با چه شرایطی، و با چه شانسی میتوانند در کنار هم شما را به اینجا برساند؟ و این تصادف، تصادف قبلترش و تصادف قبل از آن، باید احتمال تمام رویدادهای قبلی که این پیشامد به آنها وابسته است در هم ضرب شوند که حاصل آن بشود احتمال این رویدادی که بنده و شما الان اینجا هستیم.
خب اینها را در هم ضرب کنید ببینید احتمالش یک به روی یک تریلیون تریلیون تریلیون خواهد بود.
بسیار خوب آقای دکتر کیمیایی اسدی خب بحث کردیم بر سر خلقت جهان و انسان. در نهایت در نگاهی که شما آن را در این برنامه نمایندگی کردید، بر سر این ساختار فیزیکی و زیستشناختی که ما و جهان ما هستیم و شما هم میفرمایید چیزی نیست جز ماده چه خواهد آمد؟ این ماده در نهایت چه میشود؟
کیمیایی اسدی: زمین در یک موقعیت کاملا استثنایی قرار گرفته. حالا اگر تریلیون تریلیون تریلیون هم احتمال بوده بالاخره این طور شده. چرا در کره مریخ موجود زنده وجود ندارد یا در کره عطارد یا مشتری؟ پنج دقیقه بعد از اینکه خون به مغز ما نمیرسد داستان زندگی ما تمام میشود و غیرقابل برگشت هم هست.
شما به ساختار یک سلول نگاه کنید. وقتی فرو میریزد به هیچ عنوان قابل بازساختن نیست. هر کدام از ما را که در نظر بگیرید یا یک تکه سنگ یا یک برگ درخت همه در نتیجه فعل و انفعالات جبری هستیم که از لحظه بیگبنگ شروع شده و همین طور پشت سر هم بدون هیچ دلیل و هدفی همین طور پیش رفته و به ما رسیده و به محض اینکه برگ درخت از درخت افتاد یا ما از هستیمان افتادیم داستان تمام میشود. ما یک پدیده فیزیولوژیک و زیستشناختی هستیم و با فرو ریختن ساختار شیمیایی بدنمان همه چیزمان تمام میشود و برمیگردیم به طبیعت.
خیلی سپاسگزارم تقی دکتر کیمیایی اسدی و سجاد نیکآیین، که در این برنامه از تابو به ما همراه بودید.