بچهدار شدن یا بچهدار نشدن؟ یکی از مناقشهبرانگیرترین سؤالهایی که میتوان پرسید. هفته گذشته روز جهانی کسانی بود که انتخابشان بچهدار نشدن است. بسیاری از این گروه، آوردن انسانی دیگر به این جهان را امر غیراخلاقی میدانند و آگاهانه و از سر اختیار بچه نداشتن را انتخاب میکنند. مخالفان آنها اما میگویند تولید مثل امری طبیعی، ضروری و غریزی است و نگران انقراض نسل بشرند.
در این برنامه از تابو، حسین قاضیان جامعهشناس و ژیلا موحد شریعتپناهی، محقق حقوق و مسائل زنان بر سر همین موضوع بحث میکنند.
اگه اجازه بدهید برنامه را با خانم شریعتپناهی آغاز کنیم. ما هفته پیش روز جهانی کسانی را پشت سر گذاشتیم که بدون فرزند هستند و نمیخواهند هم که بچه داشته باشند. برخی از این گروه استدلال میکنند که اساساً بچهدار شدن یک امر غیراخلاقی است در جهان امروز. خانم شریعتپناهی میخواهم بدانم که شما درباره این گزاره چه فکر میکنید؟
ژیلا موحد شریعتپناهی: بچهدار شدن یک غریزه زیبای انسانی است که غیراخلاقی دانستن آن و برفرض این که از سوی همه انسانها هم قبول شود، نسل بشر را به نابودی میکشاند. بنابراین هر نظریهای که با همگانی شدن آن، نتیجهاش نابودی بشر باشد من میتوانم نتیجه بگیرم که این تئوری و نظریه خودش غیراخلاقی است.
بسیار خوب. آقای قاضیان خانم شریعتپناهی دست روی نکتهای میگذارند که شاید پاسخ دادن به آن و استدلال کردن دربارهاش خیلی کار سختی بشود. میگویند که خب این میتواند نسل بشر را از بین ببرد و هر کاری که نسل بشر را از بین ببرد خودش اتفاقا امر غیراخلاقی است.
حسین قاضیان: ببینید نسل بشر هیچ مابهازای خارجی ندارد. یک مفهوم انتزاعی است. چیزی که وجود دارد بشر است. اگر شما یک آدم را از بین ببرید، البته خب مجاز نباشید برای از بین بردناش اخلاقاً مرتکب کار خطایی شدهاید. اما چیزی به نام نسل بشر وجود ندارد. نسل بشر یک مفهوم است. بنابراین با از بین بردنش لزوماً کار غیراخلاقی انجام نمیشود.
به لحاظ درک عرفی میشود دلایلی آورد که چرا بچهدار شدن موضوعی نیست که بشود به سادگی از آن گذشت و آن را خیلی طبیعی و عادی قلمداد کرد. اولین مسئله مسئله حق است و آن عبارت است از این که من به عنوان یک آدم چه حقی دارم برای یک آدم دیگر تصمیم بگیریم و او را به جهان بیاورم؟ کاری که ما با فرزندآوری انجام میدهیم. سؤال این است که این حق من از کجا آمده؟ من چرا میتوانم درباره وضعیت آینده یک موجود انسانی دیگر تصمیم بگیرم و او را به جهانی بیاورم که خودم هم ممکن است از آن خرسند نباشم؟ جهانی که پر از نارضایتی و تهدیداتی است که در آینده ممکن است در پیش باشد.
موضوع دوم دلایل تجربی است. ما میبینیم که در این جهان بهقدر کافی جا و منابع برای آدمهایی که الآن در آن زندگی میکنند وجود ندارد و فشار جمعیت روی منابع آنقدر زیاد است که مشکلات عدیده به وجود آورده. از گرمایش زمین و خطری که اتفاقا نیل بشر را تهدید میکند تا برسد به حرمانهای اقتصادی و اجتماعی که امروزه بشر با آن روبهرو است.
اتفاقا با این ایدهای که مطرح کردید آقای قاضیان ما را میبرید به سطح دیگری از بحث و پرسش دیگری که میتوانیم مطرح کنیم. گفتید که چه حقی داریم انسان دیگری را به این دنیایی بیاوریم که سراسر رنج است ولی عدهای هم میگویند به هر حال چیزهای خوب هم در این دنیا هست و زیباییهای دنیا هم کم نیست. چرا موجودی را آن وقت ما بخواهیم از این تجربه یگانه زیستن محروم کنیم؟ بنابراین اینجا معلوم نیست که امر غیراخلاقی کدام است؟ خانم شریعتپناهی شما ممکن است بخواهید نکتهای اضافه کنید؟
موحد شریعتپناهی: ما اگر از علم بیولوژی هم بخواهیم کمک بگیریم، evolution و تکامل نتیجه تکثیر است. اگر که تکثیر یک موجود زندهای متوقف شود درواقع تکاملاش متوقف شده و ما اگر بخواهیم که مسائل دینی و مذهبی را هم کنار بگذاریم و صرفاً به علم تکیه بکنیم میبینیم که یکی از خواص موجودات زنده همین تکثیر است و بعد در پروسه تکثیر است که تطبیق پیش میآید. شما ببینید آیا رنجهای بشر در دوران ما بیشتر است یا در دورانهای قبلی؟ مثلا قبل از کشف باکتری و ویروس و میکرب فکر کنید ببینید طاعون و وبا چه به روز مردم میآورد. ولی الان با پیشرفتهای بشر که این توان در وجودش نهفته شده [همه چیز تغییر کرده است].
یک مثال خیلی ملموس و زندهاش این آقایی است که جایزه فیلدز را برده. ایشان در یک روستا که آب کافی نداشتهاند به دنیا آمده و توانسته جزو برترینهای ریاضی قرار بگیرد. به خاطر این که این توان بهسازی در وجود هر انسان نهفته شده است. همان مثلاً بردهداری را هم خود بشر از بین برد؛ با این که عدهای هم ظاهرا خیلی از آن خوششان میآمد. همین رنج بشری است که باعث تکامل در تمام دورانها و ازجمله امروز شده است. مشکلات را خود بشر به وجود آورده و انشاءالله که خود بشر هم، از جمله بشرهای اخلاقی بتوانند اینها را بهبود بدهند.
آقای قاضیان، خانم شریعتپناهی اشارهشان به این است که جهان در طول تاریخ به هر حال جای بهتری برای زیستن شده، اگرچه که همان طور که شما گفتید به لحاظ تخریب منابع و زیستبوم جهان در وضعیت خوبی نیست و وضعیت وخیمتری هم پیش رو دارد. اما خب عدهای میگویند که ما چرا به جای این که جلوی به دنیا آمدن کودکان تازه را بگیریم، دنیا را جای بهتری نکنیم و جایی نکنیم که در آن اینقدر دشوار نباشد؟ آیا این گزاره خیلی رمانتیکی است؟ چون تا به حال میبینیم که اتفاقهای جهانی چیزهای دیگری را رقم زده یا این که فکر میکنید از این زاویه هم میشود به موضوع نگاه کرد؟
قاضیان: ببینید حتی اگر بگویید که در این جهان لذت هم هست، شادی هم هست، خوشبختی و رضایت هم هست، اینها مشکل ما را حل نمیکند. چون کسی برای این که شما به دیگری خوشی و لذت میدهید نمیتواند یقه شما را بگیرد اما میتواند یقه شما را بگیرد که چرا رنج را به من دادی؟ و این کاملاً محتمل است. بنابراین با اظهار این نکته که در جهان شادی و خوشبختی و رضایت هم وجود دارد؛ مشکل برطرف نمیشود.
مسئله دوم در مورد این که بشر میتواند آینده را بهتر کند. خب بشر همیشه در حال همین تلاش بوده و این کار را انجام میداده. ما به جای این که درباره مفاهیم انتزاعی مثل بشر و امثال اینها صحبت کنیم باید درباره آدمهای مشخص صحبت کنیم. یعنی منِ بشر و شمای انسان چهطوری میتوانید در مورد آینده یک نفر دیگر که میخواهید به این جهان بیاوریدش، تصمیم بگیرید. نه در مورد بشریت، نه در مورد نسل بشر، نه در مورد بهبود آینده بشر و امثال اینها.
حتی اگر از این زاویه بخواهیم به موضوع نگاه کنیم باز موضوع فشار جمعیت روی منابع زیستی کره زمین سر جای خودش باقی است. شما میبینید که این روند با افزایش جمعیت و فشاری که روی منابع میآید باعث شده که زندگی بشر بیشتر تخریب شود و این یک روند است و ما میدانیم که یک تهدید است برای همان چیزی که تحت عنوان بشریت یا نسل بشر از آن صحبت میکنیم. بنابراین وقتی که بشر فعلا قادر نیست برای این حجم از فرزندانی که به این جهان آورده زندگی مناسبی درست کند؛ چه دلیلی دارد که منِ شخص هم بخواهم یک نفر دیگر را به این جهان بیاورم با همه رنجهای محتمل آینده.
یک بُعد دیگر مسئله هم خانم شریعتپناهی این است که شما در صحبتهایتان به روند تکامل طبیعی بشر اشاره کردید. به هر حال این گزاره هم مطرح است که بچهدار شدن یک امر «طبیعی» است. همان طور که در همه ابعاد دیگر طبیعت میبینیم که اتفاق میافتد و وجود دارد برای انسان هم امری طبیعی و اتفاقا بچهدار نشدن برای انسان «غیرطبیعی» است. من میخواهم بدانم نگاه شما درباره این زاویه چیست؟ بچهدار شدن را امری «طبیعی» میدانید؟
موحد شریعتپناهی: اجازه بدهید من خیلی کوتاه پاسخ اشکالات آقای قاضیان را بدهم و برگردم به سوالی که شما مطرح کردید. ببینید آینده را هیچ کس نمیتواند صد در صد پیشبینی کند و اگر ما این تز را که آقای قاضیان و عدهای به آن معتقد شدهاند بپذیریم، از آنجا که همه افراد بشر نمیخواهند زیست اخلاقی بکنند یا اصلاً نمیدانند یا آن را قبول ندارند، در این صورت آدمهای فرهیخته و آدمهایی که زیست اخلاقی را قبول دارند و سعیشان هم همین است به تدریج کم میشوند و آدمهای بیمسئولیت و بهاصطلاح بدون تفکر و کسانی که باری به هر جهت زندگی میکنند همه دنیا را پر میکنند. و آن وقت است که آینده بشریت روزبهروز بدتر میشود.
اتفاقاً من دلم میخواهد آدمهای فرهیخته و مسئولیتپذیر بیشتر بچهدار شوند و بعد بتوانند با کمک تربیت صحیح و این تکنولوژی عظیمی که الان در خدمت ماست [انسانهای آینده را تربیت کنند]. ببینید ما بینهایت انرژی خورشیدی داریم. بعضیها از هوا آب میگیرند و این یک منبع پایانناپذیر است. الآن عدهای هستند که میخواهند مریخ را که خوشبختانه آب هم در آن پیدا شده برای زندگی بشرهای آینده درست کنند. ما این همه تکنولوژی و هوش مصنوعی داریم. چهطور میتوانیم نسبت به آینده بشر بدبین باشیم؟ من شخصاً خیلی خوشبین هستم…
خانم شریعتپناهی اما قبل از این که به جواب سؤال من برویم، میخواهم بگویم که تضمینی نیست که همیشه آدمهای متفکر و روشنفکر و خردمند، فرزندانشان هم حتما خردمند و روشنفکر باشند.
موحد شریعتپناهی: خب شما احتمال را در نظر بگیرید. در تزهای تربیتی یک درصد زیادی به ژن و یک درصد بیشتری به تربیت اختصاص داده میشود. این را دیگر آمارها نشان میدهند. اگر در یک خانواده بزهکار یک بچه به دنیا بیاید و مادر و پدرش معتاد باشند، خب این از نظر آماری مشخص است که برای این بچه خیلی سختتر است که رشد کند تا در خانوادهای که مادر و پدر انسانهای فرهیختهای هستند و رسیدگی کردهاند و وظایفشان را انجام دادهاند.
اما در مورد طبیعی بودن. به نظر من فرزندآوری غریزی است و یک غریزه بسیار زیباست. یعنی شما اگر ببینید که اینهایی که نازا هستند چه رنجها و چه خرجهایی را متحمل میشوند که حداقل یک بچه داشته باشند، بخصوص در همین آمریکا که این قدر هم تکنولوژی پیشرفت کرده و بعد وقتی بچهدار میشوند با مسئولیت کامل [عمل میکنند]. من پدر و مادرهایی را که خیلی خوب راجع به فرزندانشان عمل میکنند کم نمیبینم. غریزه را بایستی که تربیت کرد ولی نباید با آن مخالفت کرد.
آقای قاضیان خانم شریعتپناهی خب تولید مثل را غریزی توصیف کردند و من میخواهم از شما بپرسم که در بحث طبیعی و غیرطبیعی خب شاید اصلاً بتوان این سؤال را مطرح کرد که آیا هر چیزی که طبیعی است خوب است؟
قاضیان: یک وقت هست که ما طبیعی را به معنای ذاتی به کار میبریم. یعنی در نهاد زیستی بشر چیزی وجود دارد و تعبیه شده که بچهدار شود. خب به این معنی طبیعی مساوی است با ذاتی و اگر چیزی ذاتی باشد یعنی همگانی یا عام است. همه افراد آن نوع را دربرمیگیرد و بنابراین تخلفناپذیر است اما ما میبینیم که انسانهایی بچهدار نمیشوند و انسانهایی نمیخواهند بچهدار شوند.
مفهوم دیگر طبیعی بودن ممکن است این باشد که ما یک ماشینهای برنامهریزیشدهای باشیم که در ما تعبیه شده که بچهدار شویم. همان چیزی که تحت عنوان غریزه خانم شریعتپناهی از آن یاد میکنند. خب ما می دانیم که این طور نیست. خب ما میبینیم که این طور نیست. یعنی درست است که ساختار زیستی یا بیوشیمیایی ما به گونهای است که در یک دورههایی ما نیاز به رابطه جنسی داریم اما رابطه جنسی و نیاز به رابطه جنسی و غریزی بودن رابطه جنسی - در گیومه - به معنای غریزی بودن تولید مثل نیست.
مغالطهای که یک مقدار در صحبتهای ایشان پنهان شده این است که اگر چیزی طبیعی است خوب است ولی خیلی چیزهای دیگر هم طبیعی هستند اما ما در برابرشان میایستیم. مثلا بیماریها. بسیاری از بیماریها طبیعی هستند ما با آنها مقابله میکنیم. ما با بسیاری از بلایای طبیعی مقابله میکنیم. بنابراین این که «هر چیزی طبیعی باشد خوب باشد»، این طور نیست. دوم این که «اگر چیزی را علم تأیید خوب است». مثلا تکامل. باز هم اینجا همین مغالطه وجود دارد. شما اگر یک میلیون قضیه علمی را که میگویند «است» ردیف کنید، نمیتوانید از توی آن یک «باید» استخراج کنید که پس باید بشر این چنین کند.
موحد شریعتپناهی: ببینید من نگفتم که این مسئله طبیعی است و مغالطهای هم نکردم ولی گفتم که این مسئله غریزی است و دلیلام هم این است که انسانهای اولیه که اصلاً نمیدانستند بچه چهطوری به وجود میآید بچهدار میشدند. ولی ما آمدهایم غرایز خودمان را تربیت کردهایم، مثلا خوردن. آیا الان خورد و خوراک ما تحت یک رژیم غذایی بهتر قرار نگرفته است؟ آیا ما یک علمی را به نام علم تغذیه به وجود نیاوردیم؟ خب علمی هم به نام علم تربیت کودک وجود دارد. نه این که بگوییم که نه این کار چون غیراخلاقی است، هیچ کس بچهدار نشود و این بهتر است. خود آقای قاضیان از باید و نبایدها فرار میکنند ولی همین که میگویند بچهدار شدن یک کار غیراخلاقی است؛ یعنی یک باید و نبایدی را دارند برای بشر تعیین میکنند. انسانهای فرهیخته و انسانهای اخلاقی باید در تربیت نسل آینده مشارکت کنند.
یکی از نکاتی که خانم شریعتپناهی روی آن تأکید دارند این است که خب انسانهای فرهیخته اگر انسان دیگری را به جهان بیاورند، وضعیت جهان میتواند در آینده بهتر شود.
قاضیان: اولین موضوع این است که من در اینجا نمیخواهم از باید و نبایدها حرف نزنم. من اتفاقا دارم در مورد این صحبت میکنم که انسانها در مورد این باید و نبایدها و جنبههای اخلاقی موضوع باید فکر کنند. همین. دوم این که من ممکن است به عنوان یک جامعهشناس نتوانم بگویم انسانها چه باید بکنند یا چه نباید بکنند. یعنی مطلقاً نمیتوانم بگویم چون جامعهشناسی یا هیچ علمی درواقع نمیتواند بگوید انسانها چه باید بکنند و چه نباید بکنند. اما من دعوت میکنم آدمهایی را که مایل هستند اخلاقی زندگی کنند، این پرسش را با خودشان در میان بگذارند که آیا من حق دارم دیگری را به این جهان بیاورم یا نه.
روشن است که همه آدمها نه اخلاقی زندگی میکنند نه منطقی. بنابراین نگرانی از این که اگر آدمها این پرسش اخلاقی را با خودشان مطرح کنند، یا بخواهند به نحو منطقی به ابن پرسش پاسخ بدهند نسل بشر به خطر میافتد؛ به نظر من برداشت نادرستی است و اگر هم اتفاق بیافتد من به عنوان یک شخص مسئولیتی در قبال آن ندارم. من مسئولیت دارم در قبال آدمهای مشخص. انسانهایی که پوست و خون و گوشت مشخصی در اطراف من وجود دارند یا شخص من هستند. این طوری نیست که لزوما به قول شما افرادی که از آدمهای فرهیخته به این جهان میآیند آدمهای فرهیخته یا بهتری باشند. من باز هم تأکید میکنم که پشت استدلالهای خانم شریعتپناهی این دو مغالطه طبیعتگرایانه، که یعنی طبیعت خوب است پس…
شریعتپناهی: آقای قاضیان کملطفی میکنند و به من نسبت مغالطه میدهند و این که طبیعی و غیرطبیعی...من گفتم غریزی است و دلیلام هم این بود که انسانهای اولیه هم فرزندآوری داشتند بدون این که اصلا آگاهی داشته باشند اما مشخص است که در یک خانوادهای که اصول اخلاقی و تربیتی حاکم است، فرزندانی که در این خانوادهها رشد پیدا میکنند خیلی بهتر از فرزندانی عمل میکنند که در چنین خانوادههایی رشد نکردهاند.
یک بحثی را یادم هست یکی از دوستان ما در ایران انجام داد و این بود که بچههای بزهکار که در اصلاح و تربیت بودند هیچ کدام مادر لیسانسه به بالا نداشتند. سازمان ملل متحد آمارهایی را منتشر کرده که میگوید هر یک کلاس تحصیلات بالاتر مادر منجر به حدود سی درصد وضعیت بهداشتی بهتر برای فرزند میشود. نمیشود انکار کرد که پدر و مادری که خودشان به اصولی مقید هستند، موفقیتشان از پدر و مادر بیمسئولیت یا بیسواد یا بدون هیچ گونه امکانات بیشتر است. آنها میآیند بچهدار میشوند و خیابانها را پر میکنند.
یک نکته این که آیا تنها مرجع مؤثر در زندگی یک انسان در آینده خانواده است؟ مرجع بسیار مهمی است اما نقش جامعه چیست؟ یعنی جامعهای که انسان میخواهد در آن پا بگذارد. دو این که میتواند خیلی خطرناک باشد که نظر ما این باشد که انسانهایی که فرهیخته هستند یا فکر میکنند در زندگی یا تحصیلات بهتری دارند میتوانند فرزندان بهتری تربیت کنند. میتواند حتی نزدیک شود به نظریات فاشیستی. و شاید اتفاقاً اینجا امر غیراخلاقی اتفاق میافتد.
شریعتپناهی: من نمیگویم که افرادی که فرهیخته نیستند بچهدار نشوند. من میگویم این یکیها را تشویق کنیم که بچهدار بشوند.
آقای قاضیان خب صحبتهای خانم شریعتپناهی را شنیدید. من میخواهم از شما بپرسم که حالا چرا جامعه در این حد قضاوتگر است نسبت به کسانی که این تصمیم را میگیرند. یعنی به این نتیجه میرسند که نمیخواهند بچهای را به این دنیا بیاورند به هر دلیلی. جامعه چرا تا این حد آنها را قضاوت میکند؟ حتی میگوید که شما مشکل دارید. ممکن است مشکل روانی داشته باشید یا از کودکیِ بدی آمده باشید یا ممکن است ناخرسند باشید و همه اینها. در حالی که این گروه ممکن است آدمهای خیلی خرسند و خوشحالی هم باشند در زندگی. ولی فقط نمیخواهند بچه داشته باشند.
قاضیان: قبل از آن من توضیحی بدهم در مورد این که گفتم خانم شریعتپناهی مرتکب مغالطه میشوند. امیدوارم سؤتفاهم نشده باشد. من این را به عنوان یک حرف درشت یا توهینآمیز به کار نمیبرم. من دارم آن واژه فنی را که در علک یا دانش منطق هست به کار میبرم. آن تکهای هم که اشاره کردند که تحقیقات نشان میدهد کسانی که در خانوادههای فلانطور به دنیا آمدهاند احتمال فلانطور بودنشان بیشتر است، این درست است. ولی توجه به خصلت احتمالی این آمار بکنید. این آمار فقط نشان میدهد که این احتمالاً این طور خواهد بود، با یک احتمالی ولی معنایش این نیست که تماما این طور خواهد بود.
اما برگردیم به پرسش شما در مورد این که چرا جامعه افراد را بابت بچهدار نشدن یا بچه نخواستن سرزنش یا مجازات میکند. این انتظار از کجا میآید؟ از یک چارچوب فرهنگی و این فرهنگ در طول تاریخ و در عرض یک جامعه گسترش پیدا کرده و ما اینها را یاد گرفتهایم. یاد گرفتهایم که این طوری باید زندگی کرد. باید در یک سنی تشکیل خانواده داد و بعد بچهدار شد و الی آخر. خب اینها تبدیل میشود به یک سری هنجارها و نُرمها و قواعد رفتار را در یک جامعه معین به شما نشان میدهد و کسی که از این قواعد تخطی کند مجازات میشود. حالا این مجازاتها اجتماعی است؛ مثل متلک گفتن، مثل سرزنش کردن، مثل فشار آوردن برای بچهدار شدن و الی آخر. به میزانی که تفرد و فردگرایی در آدمها بیشتر میشود و تصمیم میگیرند که خودشان میخواهند چه کار کنند یعنی بیرون از هنجارها و فشار هنجاری [عمل کنند]، میتوانند از این زیر بار این هنجارها خارج شوند. مجازات هم خواهند شد اما حاضرند این مجازاتها را تحمل کنند.
خانم شریعتپناهی ما در دقیقه پایانی برنامه هستیم و میخواهیم جمعبندی شما را بشنویم.
شریعتپناهی: در مورد این جوابی که آقای قاضیان دادند درباره بچهدار شدن یا نشدن، من صددرصد با آقای قاضیان موافقم. هیچ کس نباید به کسی فشار بیاورد که حتماً بچهدار بشو. من فکر میکنم هر کسی که میخواهد بچهدار بشود بایستی برود به دنبال این که مسئولیتهای خودش را بشناسد و بعد با توانمندی متوسط بچهدار شود و تعداد بچهها هم صددرصد متناسب است با شرایط آن جامعه. اگر ما به اندازه کافی امکانات نداریم برای رفاه فرزندانمان البته که باید تعداد کمتری فرزند به دنیا بیاوریم. ولی اگر در جوامعی احیاناً مرفه هستند، خب میتوانند تعداد فرزندانشان را خودشان انتخاب کنند.
آقای قاضیان جمعبندی شما را میشنویم.
قاضیان: زندگی بشر خطی نبوده و خطی هم نخواهد بود. یعنی کم شدن بچه، به صفر رسیدن یا افزایشاش هیچ کدام خطی نیست. یعنی ما با نوسانات زیادی روبهرو بوده و خواهیم بود. اما اگر بخواهم درباره جنبه اخلاقیاش هم حرف بزنم باید این تصور را هم داشت که تکنولوژیهای جدید و ترکیب این تکنولوژیها با همدیگر ممکن است اساسا ماهیت اخلاقی زندگی بشر را تغییر بدهد یا آیندهای را پیش بیاورد که برای ما اصلاً قابل تصور نیست و این دگرگونی این سؤالاتی را که امروزه برای ما مطرح است کلاً سالبه به انتفاع موضوع کند.
خیلی سپاسگزارم حسین قاضیان و ژیلا شریعت پناهی مهمانان این هفته برنامه تابو.